پژوهشی در باب جغرافی دانان اندلس و آثار آن ها

0
53

مجله تاریخ اسلام نهم فروردین ماه سال 1381 شماره نهم

نویسنده : علی رضا روحی میرآبادی
مسلمانان در طی هشت قرن حضورشان در اندلس میراث علمی بسیار گران سنگی را از خود بجای گذاشتند. یکی از مهم ترین موضوعاتی که مورد توجه ویژه آنان قرار گرفت, جغرافیا بود. در این مقاله جغرافی دانان اندلس و تإلیفات آن ها مورد بررسی قرار گرفته است. این آثار جغرافیایی را می توان به شیوه های مختلفی تقسیم بندی کرد. تعدادی از آن ها به شکل مسالک و ممالک تإلیف شده اند مهم ترین اثر در این زمینه کتاب المسالک و الممالک بکری است که فقط بخش هایی از آن باقی مانده است. همچنین در اندلس به سفرنامه نویسی و تهیه نقشه های جغرافیایی نیز اهمیت ویژه ای مبذول شده است.

در این مقاله سعی شده تا آثار جغرافیایی که در هر یک از زمینه های فوق تإلیف شده به اختصار مورد بررسی قرار گیرد.

ویژگی های علم جغرافیا در اندلس:
علم جغرافیا در اندلس همزمان با علم تاریخ آشکار گردید, همان عواملی که باعث شد جغرافیا در شرق رونق گرفته و رشد کند, در اندلس نیز باعث رشد و رونق جغرافیا گردید, انجام سفر حج و مسیر کاروان ها به سوی حجاز هم چنین سفر علمای اندلس برای فراگیری علم به شرق باعث توجه به علم جغرافیا گردید. در اندلس آثار جغرافیایی بسیاری تإلیف شد برخی از آن ها از نظر علمی قابل رقابت با آثار جغرافی دانان بزرگ شرق بودند. نکته ای که در این آثار قابل توجه است این است که, مکتب بلخی و عراقی در اندلس طرفداری ندارد. جغرافی دانان اندلس بیش تر از تإلیفات لاتینی و فرانک ها و گوت ها که پیش از ورود اسلام به اندلس به نگارش درآمده بود, بهره بردند. مرزبندی ایالات و اندازه گیری مسافت ها و تاریخ شبه جزیره و تاریخ بعضی از سرزمین ها و شهرها را از اهالی اندلس فرا گرفتند. بسیاری از اسامی شهرها و مناطق جغرافیایی را نیز از ساکنان اولیه اسپانیا فراگرفتند.(2)

عوامل موثر در منابع جغرافیایی اندلس
تإثیر آثار یونانی و رومی را در منابع جغرافیای اسلامی اندلس نمی توان انکار کرد. جغرافی دانانی همچون مارسیانوس,(3) افیینوس,(4) اپیانوس(5) و بلینیوس(6) توصیفاتی از اندلس آوردند که مورد استفاده مسلمانان قرار گرفت.(7)

از علمای دیگر استرابون است. او به اسپانیا سفر و برخی مناطق آن را توصیف کرد و قسمت باریکی را که شبه جزیره را به اروپا وصل می کند, برزخ نامید. نظرات او در مورد حدود اندلس در نوشته های اسلامی نفوذ کرد.(8) گرچه جغرافی دانان اندلس تحت تإثیر تقسیم بطلمیوس قرار نگرفتند اما برخی تقسیمات او را در مورد شبه جزیره اندلس پذیرفتند.

یکی از جغرافی دانان اندلس که تإثیری در جغرافیای اسلامی اندلس گذاشت اوروزیوس(9) (385 ـ 420 میلادی) بود, که اعراب او را هروشیش نامیدند. تقسیمات او در مورد اندلس مورد استفاده مسلمانان قرار گرفت.(10)

تقسیم بندی آثار جغرافیایی اندلس
آثار جغرافیایی اندلس را می توان به چندین دسته تقسیم بندی کرد. بیش ترین آثار نویسندگان اندلس در دو موضوع مسالک و ممالک و سفرنامه تإلیف گردید. در کنار این دو نوع, تإلیف بر پایه هفت اقلیم و معجم نویسی و عجایب و غرایب و هم چنین تهیه نقشه های جغرافیایی را از نظر دور نداشته اند. برخی از آثار جغرافیایی در دو زمینه قابل طرح می باشند. در این تقسیم بندی که توسط نگارنده انجام شده به تمامی آثار جغرافیایی اندلس توجه شده است.

برخی از شخصیت هایی را که در این مقاله از آنان سخن گفته شده, به عنوان یک جغرافی دان نمی توان معرفی کرد بلکه سفرها و فعالیت های جغرافیایی آن ها در منابع دیگر آمده است, به عنوان نمونه می توان به یحیی الغزال و مغرورین اشاره کرد. مولفین آثار جغرافیایی اندلس از منابع شرق نیز بهره برده اند که با مقایسه آن ها متوجه میزان تإثیر پذیری ایشان می شویم.

مسالک و ممالک:
اولین دسته که مورد بررسی قرار می گیرد آثاری هستند که به شیوه مسالک و ممالک تإلیف شده اند. علمای اندلس از اواخر قرن سوم و اوایل قرن چهارم به این شیوه نگارش توجه نمودند. نخستین فردی که در این موضوع کتابی تإلیف کرد ((ابوعبدالله محمدبن یوسف الوراق)) (293 ـ 363ه”) می باشد. او در دربار ((حکم المستنصر)) (350 ـ 366ه”) به فعالیت های علمی می پرداخت و برای خلیفه کتاب بزرگی به نام ((مسالک افریقیه و ممالک ها)) را تإلیف کرد. هم چنین در اخبار ملوک افریقیه و جنگ های آن ها و غلبه کنندگان بر آن ها کتاب دیگری به نگارش درآورد. به لحاظ اطلاعات جامعی که در مورد شهرهای شمال افریقا داشته به دستور خلیفه حکم المستنصر آثار جغرافیایی را در مورد این شهرها تإلیف نمود. ابن عذاری و بکری از کتاب محمدبن یوسف استفاده بسیار برده اند. در حقیقت او اولین فردی است که روش جغرافیای اقلیمی را در اندلس متداول نمود.

در نیمه دوم قرن سوم و اوایل قرن چهارم خانواده ای در اندلس ظهور کردند که موسوم به ((آل رازی)) هستند از این خانواده سه نفر شناخته شده اند اولین آن ها ((محمدبن موسی رازی)) (م 273) است او ساکن قرطبه بوده و در تاریخ و جغرافیا و گیاه شناسی تخصص داشته است. اثر وی کتابی است به نام ((الرایات)).(11) این کتاب موجود نیست ولی بخش هایی از آن را می توان در آثار دوره های بعدی یافت موضوع اصلی کتاب تاریخ و جغرافیای اندلس است.

مهم ترین فرد این خانواده ((احمدبن محمد رازی)) (274 ـ 344ه”) است. در حقیقت او را باید پدر جغرافیا و تاریخ اندلس دانست. احمدبن محمد یکی از آثار اوروزیوس را ترجمه کرد. شخصیت ادبی احمدبن محمد در منابع مورد تمجید قرار گرفته است.(12) اثر مهم جغرافیایی او که به شیوه مسالک و ممالک نگاشته است ((مسالک الاندلس و مراسی ها و امهات ها و اجنادها السته)) است(13) که در واقع مقدمه ای جغرافیایی بر تاریخ کبیر رازی می باشد. این کتاب باقی نمانده ولی منابع دوره های بعد از آن استفاده فراوان برده اند.(14)

ترجمه بخشی از این اثر به زبان پرتقالی توسط جیل پیریذGilperez در قرن چهارده میلادی صورت گرفته است.(15) این ترجمه سه قسمت دارد بخش اول آن ((صفه الاندلس)) نامیده شده که توصیفاتی از شهرهای مختلف اندلس آورده است دو قسمت دیگر مربوط به موضوعات تاریخی است.(16) این ترجمه دارای اشتباهات فراوانی است از این ترجمه به زبان اسپانیایی ترجمه ای صورت گرفته که این ترجمه نیز دارای اشتباهات بسیاری است. شیوه تإلیف رازی مورد تقلید نویسندگان دوره های بعد قرار گرفت و موقعیت او در اندلس همچون ابن حوقل و مقدسی در شرق می باشد.(17)

سومین فرد از این خانواده عیسی بن احمدبن محمدبن موسی رازی است که دو کتاب در تاریخ اندلس به نام های ((تاریخ الاندلس)) و ((حجاب خلفإ الاندلس)) داشته است متإسفانه هر دو اثر وی از بین رفته اند(18) و بیش از این اطلاعی نداریم.

از نویسندگان قرن پنجم که در این زمینه اثری را تإلیف نموده است ((احمدبن عمربن انس)) (393 ـ 378) معروف به ((العذری)) است. العذری را با نام ((ابن الدلایی)) می شناختند. او به همراه پدرش به مکه سفر کرد و از استادان این شهر بهره برد و مدت 10 سال در کنار مسجدالحرام به تحصیل علم پرداخت و چندین اثر در مکه تإلیف نمود.(19) در منابع هیچ اشاره ای به این که العذری به جغرافیا پرداخته است, نشده و تنها او را فردی معرفی کرده اند که به حدیث می پرداخته, اما ادریسی و یاقوت از او به عنوان یک جغرافی دان یاد کرده اند. (20) اثر جغرافیایی عذری که یاقوت از آن نام می برد ((نظام المرجان فی المسالک و الممالک)) می باشد.(21) بخشی از این اثر توسط دکتر عبدالعزیز الاهوانی در مرکز مطالعات اسلامی مادرید تصحیح و چاپ شده است. در این چاپ به ایالت های تدمیر,(22) بلنسیه,(23) سرقسطه,(24) و شقه,(25) قرطبه,(26) البیره,(27) اشبیلیه,(28) لبله,(29) شذونه(30) و الجزیره الخضرإ(31) می پردازد. مولف در توصیف این ایالت ها به موضوعات تاریخی نیز توجه داشته و به احمدبن محمد رازی و پسرش عیسی اعتماد کرده و حوادث و مطالب تاریخی را پس از آن ها تا روزگار خود ادامه داده است.

عذری در هر فصل یکی از کوره های اندلس را توصیف می کند و یک یک شهرهای آن کوره ها را شرح می دهد و اهتمام ویژه ای به راه ها و مسافت ها و محله ها دارد و مسافت ها را به دقت ذکر می کند. توصیف عذری به روش مسالک و ممالک می باشد او به عجایب و غرایب نیز توجه دارد ولی بین این موضوع و توصیف جغرافیایی اختلاط به وجود نمیآورد این کتاب یکی از مآخذ اصلی اثر شاگردش بکری بوده است.(32) ادریسی, زکریای قزوینی و هم چنین حاجی خلیفه در مقدمه جهان نما نیز از آن بهره برده اند. (33)

بزرگ ترین جغرافی دان اندلس ((ابوعبیدالله البکری)) (405 ـ 478) است. او در شهر شلطیش(34) متولد شد و در قرطبه رشد کرده و به تحصیل علم پرداخت. اهمیت ادبی او باعث شده تا معاصرانش وی را مورد تحسین قرار دهند.(35) وی دو کتاب درباره جغرافیا نوشته است:(36 ((المسالک و الممالک)) و ((معجم ما استعجم من اسمإ الامکنه و البقاع)). آن چه که در این جا مورد نظر ما است ((المسالک و الممالک)) وی است. تمامی این اثر باقی نمانده بلکه بخشهایی از آن در کتابخانه های مختلف دنیا به صورت خطی باقی مانده است. قسمتی از المسالک و الممالک به جغرافیا و بخش هایی نیز به موضوعات تاریخی و تمدنی اختصاص دارد. بکری ابتدا از هند شروع کرده و سپس چین و ایران را مورد بررسی قرار داده است. پس از آن از روم بحث می کند این بخش را از اوروزیوس گرفته است. بلاد صقالبه و روس در ادامه کتاب مورد بررسی قرار گرفته و سخنش را با جلالقه به پایان برده است. بخش های دیگری از این کتاب بصورت خطی در کتابخانه های مختلف دنیا باقی مانده است, از جمله در کتابخانه قرویین فاس بخشی موجود می باشد که به جغرافیای ایران و مصر و مغرب و قسمتی از اندلس و در قسمت دیگری از نسخه خطی آن به توصیف جغرافیای شام و جزیره العرب می پردازد.(37)

در حقیقت کتاب المسالک و الممالک بکری که متإسفانه فقط بحش هایی از آن باقی مانده از وسیع ترین کتاب ها در این زمینه می باشد که در حدود 460ه” تإلیف شده و به جغرافیای تمام عالم اسلام پرداخته است. ویژگی خاص بکری توجه به بیان وقایع تاریخی است که با دقت و توصیف کامل آورده است. هدف بکری از تإلیف این اثر پاسخ دادن به نیازهای اداری بود. این اثر مورد استفاده جغرافی دانان دوره های بعد قرار گرفته است.(38) کتاب معجم ما استعجم پس از این مورد بررسی قرار خواهد گرفت.

در قرن ششم هجری کتابی به شیوه مسالک و ممالک با عنوان ((فرحه الانفس)) تإلیف شد نویسنده این اثر ((محمدبن ایوب بن غالب غرناطی)) است. او از دانشمندانی است که برای اندلس فواید بسیاری داشته اما کمتر شناخته شده است. فرحه الانفس از دو قسمت تشکیل شده: جزء اول در جغرافیای اندلس و خطط و به شیوه مسالک و ممالک با عنوان ((فرحه الانفس للاثار الاولیه التی فی الاندلس))(39) می باشد. جزء دوم در اخبار گروهی از دانشمندان اندلس تحت عنوان ((فرحه الانفس فی فضلإ العصر من اهل الاندلس))(40) است. بخش جغرافیایی اندلس از کتاب احمدبن محمد رازی گرفته شده و تا حد زیادی با ترجمه های پرتغالی و اسپانیایی اثر رازی منطبق است. ابن غالب بخش هایی از مقدمه رازی را آورده و به برخی از کوره ها اکتفا کرده و قسمت هایی را حذف کرده است و با این کارش بخش هایی از کتاب رازی را برای ما حفظ نموده است. اثر ابن غالب مورد استفاده نویسندگان سده های بعد بویژه مقری قرار گرفته است. (41)

یکی از محققان و مولفان بزرگ قرن هشتم ((لسان الدین بن خطیب)) (713 ـ 776) است در مورد زندگی و آثارش در پایان الاحاطه بحث مفصلی شده است. ابن خطیب را باید آخرین فردی شمرد که در موضوع مسالک و ممالک رساله ای تإلیف نموده است. بیش تر مطالب جغرافیایی او در مورد سفرهایی است که انجام داده و جغرافیای غرناطه برای او اهمیت ویژه ای داشته است که در جای خود در این مورد به تفصیل بحث خواهیم کرد متإسفانه تعداد زیادی از آثار وی نیز از میان است.

از بین آثار باقی مانده چهار رساله از ابن خطیب موجود است که به موضوعات جغرافیایی اختصاص دارد. این رسایل توسط دکتر احمد مختارالعبادی با عنوان ((مشاهدات لسان الدین بن خطیب فی بلاد المغرب و الاندلس)) چاپ شده است. رساله اول و چهارم به شیوه سفرنامه نویسی, رساله دوم مقایسه ای بین شهر سلا و مالقه(42) و تنها رساله سوم به روش مسالک و ممالک است عنوان این رساله که اهمیت آن از سایر رساله ها بیش تر است, ((معیار الاختیار فی ذکر المعاهد و الدیار)) است. مولف آن را به دو مجلس تقسیم کرده است:

مجلس اول اختصاص به شهرهای اندلس و مملکت غرناطه(43) در نیمه دوم قرن هشتم هجری دارد و در آن 35 شهر از اندلس را که در آن زمان در دست مسلمانان بوده شرح کرده است. ویژگی خاصی که ابن خطیب در نوشته هایش دارد, استفاده از کلمات مسجع است با این کار به نوشته خود زیبایی و لطافت خاصی می بخشد. ابن خطیب به دقت در مورد هر شهر و منطقه ای توضیح می دهد شاید بتوان گفت توضیحات او از این شهرها در سال های 760 تا 763 که این اثر را تإلیف نموده بی نظیر باشد و حس وطن دوستی ابن خطیب در شرح و توضیح شهرهای غرناطه متجلی می شود.(44)

مجلس دوم از این رساله به شهرهای مغرب پرداخته و 16 شهر از مغرب رابا شرح و بسط بیش تری نسبت به اندلس آورده است,(45) علت این مسئله این است که وی در زمانی که مشغول تإلیف این رساله بود در شهر سلا و تحت نظارت سلطان مغرب قرار داشته است. او با این رساله توجه همگان را به شهرهای در حال سقوط اندلس و هجرت اهالی آن ها به شهرهای مغرب جلب نمود. به هر حال این رساله ابن خطیب آخرین اثر جغرافیایی است که در اندلس تإلیف شد.

سفرنامه:
اندلس به لحاظ دوری از سایر کشورهای اسلامی و مسافتی که تا حجاز و شهرهای مقدس مکه و مدینه داشت, هم چنین موقعیت علمی پایین ترش نسبت به شهرهای مصر و شام و ایران, باعث شد تا طالبان علم تمایل شدیدی به مسافرت به شرق پیدا کنند. سفرنامه های باقی مانده اطلاعات ذی قیمتی از زندگی, آداب و رسوم, استادان و مراکز علمی و سایر ویژگی های شهرهای شرق عالم اسلام در اختیار خواننده قرار می دهد. در کنار سفرنامه هایی که به شرق پرداخته, سفرنامه های دیگری به تحریر درآمد که موضوع اصلی آن ها کشورهای اروپایی بود. برخی از این سفرها مإموریت سیاسی بوده است.

اولین فردی که اخبار سفر او به اسکاندیناوی و کشور دانمارک فعلی در منابع آمده است ((یحیی بن حکم بکری)) (153 ـ 250 ه”) معروف به ((غزال)) است. او را به جهت زیبایی غزال نامیده اند. آن چه باعث شهرت وی شده است سفارت هایی است که در زمان عبدالرحمن دوم داشته است. اندلس در سال 230 ه” شاهد حمله نورمان ها از مناطق شمالی به شهر اشبیلیه(46) و غارت این شهر بود. عبدالرحمن با نیروهایش به دفاع از شهر برخواست و پس از مدتی آن ها را شکست داده و وادار به بازگشت نمود. (47) پس از این شکست نورمان ها, افرادی را نزد عبدالرحمن فرستادند و از او درخواست صلح نمودند. عبدالرحمن یحیی الغزال را به جهت این که به چند زبان آشنایی داشت و از فصاحت و بلاغت برخوردار بود مإمور این سفارت نمود.

سفر غزال به سوی جزایر نورمان ها از طریق اقیانوس اطلس و با کشتی انجام پذیرفت. غزال به محل سکونت نورمان ها در دانمارک فعلی رفته و مورد استقبال پادشاه آن قرار گرفت. برخی از محققین جدید نام پادشاه نورمان ها را ((تورجایوس)) که نام عمومی پادشاهان آن ها بوده ذکر کرده اند.(48) نورمان ها همگی مسیحی بودند و تنها تعداد اندکی از آن ها, آتش پرست بودند داستان ملاقات غزال و همسر پادشاه نورمان ها در منابع به تفصیل آمده است.

غزال پس از انجام مإموریت سیاسی اش به سوی اندلس حرکت کرد نورمان ها تا سنت یعقوب با او همراهی کردند و غزال از این شهر به قشقاله(49) و از آن جا به طلیطله(50) مسافرت کرد و پس از گذشت بیست ماه نزد عبدالرحمن بازگشت و نامه پادشاه نورمان ها را به عبدالرحمن داد(51) مسیر بازگشت وی از دریای شمال و از طریق مرزهای شمالی اندلس بود.

غزال در زمان عبدالرحمن به سفر دیگری نیز اعزام شد. این سفارت به قسطنطنیه و دربار روم شرقی بود. اخبار این سفارت را ابن حیان در المقتبس و برخی منابع دیگر آورده اند. چگونگی انجام این سفارت و مسیر سفر به قسطنطنیه به درستی مشخص نیست. تنها موضوعی که مورد توجه مورخان قرار گرفته اشعاری است که غزال در وصف همسر امپراطور سروده است. این مإموریت با موفقیت به انجام رسید و غزال با هدایای امپراطور روم نزد عبدالرحمن بازگشت.(52) غزال در اندلس, زریاب را که از نزدیکان خلیفه بود مورد هجو قرار داد و در اثر همین هجو از اندلس به عراق تبعید شد از این سفر غزال و دوران تبعید وی مطلبی در منابع نیامده است.(53) غزال پس از بازگشت به اندلس به سرودن شعر روی آورد و در سال 250ه” فوت کرد.

یکی از سفرهای دیگری که اخبارش در منابع آمده سفری است که به ((مغرورین)) معروف شده است. ادریسی در مورد آن ها می نویسد: در قرن سوم هجری هشت جوان پسر عمو که بعدها به مغرورین معروف شدند از شهر لشبونه خارج شدند و سوار بر کشتی وارد دریای ظلمات گردیدند تا آن چه را که در دریاست و پایان آن را بشناسند مدت یازده روز با بادهای شرقی در دریا رفتند و به دریایی رسیدند که موج های عظیمی داشت. سپس دوازده روز به سوی جنوب کشتی رانی کردند تا به جزیره ای به نام جزیره الغنم رسیدند. در این جزیره گوسفندی گرفتند و ذبح کردند, ولی گوشت آن را تلخ یافتند و هیچ کس نتوانست از آن گوشت بخورد. پس از آن به جزیره دیگری رسیدند فرمانروای جزیره آن ها را با چشم بسته به محلی به نام قاره فرستاد که پس از سه روز و سه شب به آن جا رسیدند و از بربرها شنیدند که در جنوب مراکش هستند و تا شهرشان دو ماه راه است. در محل پیاده شدنشان بعدها بندر آسفی ساخته شد.(54)

گرچه اخبار این سفر تا حدودی آشفته است اما برخی محققان معتقدند جزیره اولی که در اخبار سفر آمده جزیره مادیره و دومی یکی از جزایر قناری است.(55) علامه مصطفی شهابی ساحلی را که مغرورین در آن پیاده شدند یکی از جزایر آمریکای جنوبی در دریای کارائیب می داند.(56)

در قرن چهارم گزارش سفری به اروپا توسط یکی از علمای یهودی معاصر حکم المستنصر به نام ((ابراهیم بن یعقوب)) تإلیف شد. بنابراین گزارش ابراهیم به آلمان و شرق اروپا و بلاد صقالبه سفر کرده و در سال 354 به جنوب آلمان رفته و در ماگدبورگ با امپراتوری اوتو ملاقات کرد. وی اطلاعات وسیعی از امیرنشین های صقلاب اروپای قرون وسطی ارایه می دهد و از چهار امیرنشین بلغارستان, لهستان, چک و ناکون سخن رانده است. هم چنین از برخی شهرهای ساحلی یا نزدیک ساحل فرانسه و هلند و آلمان توضیحات مفصلی ارایه می کند.

ابراهیم بن یعقوب به اندلس و جغرافیای آن آشنایی داشته به گونه ای که مطالبش مورد استفاده جغرافی نویسان سده های بعد قرار گرفته است.(57) یاکوب یکی از مستشرقینی است که در مورد ابراهیم بن یعقوب تحقیقات زیادی انجام داده است. او با مقایسه قزوینی و بکری به این نتیجه رسیده است که دو شخصیت عربی به آلمان سفر کرده اند. وی معتقد است در یک زمان دو نفر به صورت جداگانه به دربار اتوی اول اعزام شدند, اولی از طرف فاطمیان که از شمال افریقا و از راه دریا به طرف ایتالیا و جنوب آلمان رفت و دیگری از طرف خلیفه قرطبه از اندلس به محاذات اقیانوس اطلس و دریای شمال حرکت کرد و به دریای ماینتس رسید. با این دو سفارت دو نفر همراه بوده اند و هر کدام سفرنامه ای به جا نهاده اند و نام هر دو ابراهیم بوده است.(58)

پایه گذار واقعی سفرنامه نویسی ((عبدالله بن احمدبن عربی)) (468 ـ 543ه”) می باشد. ابن عربی در اشبیلیه متولد شد و در هفده سالگی از اشبیلیه به طرف شمال افریقا مسافرت کرد. از شمال افریقا به مصر و بیت المقدس و شهرهای فلسطین و شام رفت و در حدود سال 490ه” به بغداد وارد شد. در طول سفر از محضر علمای هر شهری بهره می برد. سفر او به مکه دو سال به طول انجامید. وی در مسیر بازگشت نیز از همان شهرها و مناطقی که گذشته بود عبور کرد و به اشبیلیه رسید و تا آخر عمرش به تدریس و تإلیف مشغول گردید.(59)

ابن عربی سفرنامه اش را به نام ((ترتیب الرحله للترغیب فی المله)) نوشت. این سفرنامه اولین اثر جغرافیایی از این نوع در اندلس می باشد(60) متإسفانه اصل کتاب باقی نمانده, اما در منابع دیگری می توان بخش هایی از این کتاب را یافت. در زمان مولف خلاصه ای از آن به نام مختصر ترتیب الرحله تهیه شد.(61) مقری از این اثر به نیکی یاد می کند و برخی توضیحات ابن عربی در مورد قبه الصخره, مسجدالاقصی, مدینه السلام, مکه و برخی استادان و توصیف مناطق و شهرهای مختلف را از آن اخذ کرده است.(62)

معاصر با ابن عربی جغرافی دان دیگری به نام ((ابوحامد غرناطی)) (473 ـ 565ه”) ظهور کرد که سفرهای او به مراتب بیش تر و گسترده تر از ابن عربی است. ابوحامد غرناطی در شهر غرناطه متولد شده و در اقلیش(63) رشد کرد و پس از آن که مدتی به فراگیری علم مشغول بود در سال 508ه” سفری به شرق نمود. او ابتدا به اسکندریه و سپس به قاهره مسافرت نمود و در آن جا از برخی علمای شهر استماع حدیث نمود و پس از مدتی به وطنش بازگشت.(64) غرناطی برای بار دوم به جمع آوری توشه پرداخت و در سال 511ه” اقدام به سفر نمود و در سفر دوم از جزیره سردانیه و سیسیل گذشت و سپس به اسکندریه و قاهره سفر کرد.(65)

ما نمی دانیم که آیا او به وطنش بازگشته و برای بار سوم اقدام به سفر نموده یا از همین سفر به سوی مشرق رفته است. از روایت مقری مستفاد می شود که غرناطی در سال 516ه” در بغداد بوده(66) و 4 سال در این شهر اقامت داشته است. او در بغداد مورد عنایت و توجه وزیر ادیب و فقیه یحیی بن هبیره قرار داشت و کتاب ((المغرب عن بعض عجائب المغرب)) را برای کتابخانه او نوشت و سپس به سوی شرق سفر نمود. او در سال 524 ابهر در ایران را دید و سپس از دریای قزوین عبور کرده و به سخسین بر ساحل رود ولگای اوسط و در سال 530ه” به بلاد ولگای ادنی رسید. پس از 15 سال در 545 ه” به بلاد مجار رفت و در 553 به سخسین بازگشته و خوارزم را در 554 مشاهده کرد. از این شهر برای ادای حج در سال 555 به حجاز رفت و پس از انجام مراسم حج به بغداد سفر کرده و پناهنده ابن هبیره گردید. در 557 از موصل دیدن کرد و از آن جا متوجه حلب گردید. دمشق آخرین شهری بود که به آن مسافرت کرد و در این شهر در سال 565ه” فوت کرد.(67)

اثر مهمی که از غرناطی باقی مانده ((تحفه الالباب و نخبه الاعجاب)) می باشد. این اثر غرناطی بر اساس عجایب و غرایب نوشته شده و قزوینی از آن استفاده فراوانی برده است.(68)

گرچه در این اثر مسیر دقیق مسافرت غرناطی ضبط نشده اما از روی سال ورود به هر شهر می توان مسیر مسافرت او را فهمید.(69) مطالب جغرافیایی تحفه الالباب بسیار ضعیف است. یک سوم کتاب مطالبی است که خود شخصا دیده است. مسلمانان در مجارستان و بلغار و حوزه رود ولگا و قبایل قفقاز مورد توجه خاص او قرار داشته است.(70) این اثر غرناطی در قرن ششم باعث جلب توجه همگان شد, زیرا از مناطقی بحث کرده بود که کم تر مسلمانی به آن جا رفته بود.

اوج سفرنامه نویسی اندلس اثر ((ابن جبیر)) (540 ـ 614ه”) است. ابن جبیر در سال 540 در شهر بلنسیه یا شاطبه متولد شد. نسبش به مردی که از پیشقراولان بلج بن بشر(71) بود, می رسد. ابن جبیر پس از تحصیلات مقدماتی به غرناطه رفت و در کنار پدرش به خدمت موحدین مشغول شد. چون در لغت و ادبیات و فقه و سرودن شعر علم وسیعی داشت لذا جایگاه والایی نزد ابوسعید بدست آورد.(72)

امیرابوسعیدبن عبدالمومن از امیران موحدی از ابن جبیر خواست تا کتابی برای او درباره شراب بنویسد و پیاله شرابی را به او داد اما وی نپذیرفت. ابوسعید اصرار کرد تا وی را وادار به خوردن شراب نماید و به او اموالی را داد, اما ابن جبیر تصمیم گرفت با این اموال به سفر حج برود.(73)

ابن جبیر سه بار به شرق سفر کرد. سفر اول او در سال 578ه” از غرناطه شروع شد و اسکندریه و شام و عراق و جزیره(74) را دید و سفرنامه ای که از او باقی مانده با نام ((الرحله الکنانی)) شرح همین سفر است.(75) او در طول سفر دقت خاصی در ضبط تاریخ ورود به هر شهر داشت و به مزارها و مکان های مقدس توجه ویژه ای نمود, هدفش از این سفر رسیدن به حجاز و انجام مراسم حج بود. ابن جبیر در زمانی به این مسافرت رفت که صلیبیان در شام بودند و مشاهدات وی از شهرهای شام منبع بسیار خوبی برای شناخت وضعیت شهرهای شام در آن مقطع زمانی است. در مسیر بازگشت, از شهر صور با کشتی به سوی اندلس حرکت کرد. کشتی او در نزدیکی سیسیل شکسته شد و مسافران آن توسط گیوم پادشاه سیسیل نجات یافتند. ابن جبیر از شهرهای سیسیل گزارش هایی جالب توجه ارائه می دهد. وی در سال 581ه” به اندلس بازگشت.(76) ابن جبیر از سال 585 تا 587 سفر دومش را به شرق انجام داد این سفر که پس از شنیدن خبر فتح بیت المقدس بدست صلاح الدین بود از نظر سیاسی برای او اهمیت خاصی داشت.

بار سوم پس از مرگ همسرش عاتکه به حج رفت و پس از اقامت طولانی در مکه به بیت المقدس و مصر و اسکندریه سفر کرد و تا پایان عمرش در اسکندریه به تحصیل و تدریس اشتغال داشت.(77) از سفر دوم و سوم اطلاع چندانی در اختیار نداریم. سفرنامه ابن جبیر از زیبایی و روانی خاصی برخوردار است و در حقیقت سفرنامه او را می توان بهترین اثر در این زمینه در اندلس بشمار آورد.

همزمان با ابن جبیر ((ابوالعباس احمد الشریشی)) (در گذشته به سال 616 یا 619ه”) برای تحصیل علم به مشرق سفر کرد در منابع اسمی از سفرنامه وی نیامده و آثاری که از او یاد شده بیش تر در مورد موضوعات ادبی و فقهی است,(78) اما با مراجعه به نفح الطیب مقری اشعاری را از شریشی می یابیم که می توان حدس زد او در هر سال به کدام شهر سفر نموده است. شریشی در پایان عمر به موطنش شهر شریش(79) بازگشت.

پس از شریشی در نیمه دوم قرن هفتم سفرنامه ای به نام ((الرحله المغربیه)) تإلیف ((محمدبن محمدبن علی العبدری)) تإلیف شد. عبدری در سال 688ه” به همراه پسر خردسالش به سوی شرق سفر کرد و در شهرهای بزرگ شمال افریقا توقف های طولانی نموده و از مصر با کاروان حج عازم مکه شد و سپس از راه فلسطین به سوی مصر بازگشت و مدتی در قاهره و اسکندریه بود و از راه تلمسان, فاس و مکناس به ساحل اقیانوس اطلس رسید و در آن جا به خانواده اش پیوست. عبدری توصیف دقیقی از مواضع و محل های جغرافیایی و آثار قدیم و اخلاق مردم محلی ارائه می دهد, در واقع او ادامه دهنده راهی است که ابن عربی در سفرنامه نویسی شروع کرده بود. اسلوب زیبا و توجه به تمامی جوانب زندگی مردم باعث شده تا این اثر مورد توجه مردم محلی قرار گیرد.(80)

در قرن هشتم سفرنامه دیگری توسط ((ابن الحاج غرناطی)) (713 ـ متوفی بعد از 768) تإلیف گردید. این سفرنامه همچون آثار قبلی سفر به شرق بود. ابن الحاج غرناطی در سال 734 سفر خود را آغاز نمود و به حجاز رفته و حج بجای آورد و سپس به افریقیه بازگشت و نزد برخی از سلاطین خدمت نمود و در بجایه سفرنامه اش را تدوین نمود. او مدتی در خدمت ابوعنان از سلاطین بنومرین, که از 731ه” تا 749ه” حکومت کرد, رفت و پس از فوت او به اندلس بازگشت. مقری نسخه ای از رحله ابن الحاج را در اختیار داشته و آن را توصیف کرده است.(81)

پیش از این از رسایل جغرافیایی ابن خطیب بحث شد او رساله اول و چهارم را به شیوه سفرنامه ای تإلیف کرده است. عنوان رساله اول ((خطره الطیف فی رحله الشتإ و الصیف)) می باشد. ابن خطیب در این رساله به توصیف سفرش به همراه سلطان ابوالحجاج یوسف بن نصر می پردازد. این سفر که در اندلس انجام گرفته است, در 17 محرم 748 شروع شد.(82) سفر او به سوی وادی آش(83) و بسطه(84) و پس از آن به برشانه(85) بوده است. ابن خطیب در این گزارش به مشاهد و مقابر و محل هایی که در طول راه نظر او را جلب کرده, پرداخته است. او در زمانی به این سفر رفته است که تعداد زیادی از شهرهای اندلس از دست مسلمانان خارج شده بود, لذا سفر او کوتاه بود و در 8 صفر 748 به پایان رسید. متن سفرنامه مملو از لغات و اصطلاحات دشوار و پیچیده ادبی است و ابن خطیب با این شیوه نگارش هنر خود را در ادب و نویسندگی به نمایش گذاشته است.(86)

رساله چهارم ((رحله لسان الدین بن خطیب فی بلاد المغرب)) نام دارد. چنانکه از نامش پیداست حاوی گزارش او از سفر به مغرب و اطراف کوه های اطلس غربی (معروف به کوه هنتاته) است. به جهت موقعیت خاص قبیله مصموده از بطون صنهاجه, ابن خطیب به آن جا سفر کرد و گزارشی از این قبیله فراهم نمود. بیش ترین بخش سفرنامه مربوط به مشاهدات مستقیم مولف است و موضوعات تاریخی اهمیت بیش تری نسبت به موضوعات جغرافیایی دارد. توضیحات ابن خطیب از اغمات و تقسیمات آن دارای ارزش و اهمیت زیادی است. در این رساله نیز همچون رسایل دیگر, ابن خطیب از هنر نویسندگی خود در به کار بردن اصطلاحات و لغات مسجع برای زیبایی کلامش استفاده کرده است.(87) این سفرنامه یا در سال های 760 تا 763 تدوین یافته که ابن خطیب همراه سلطان مخلوع محمد الغنی بالله به مغرب گریخته بود, و یا مربوط به سال 773 ه” است که ابن خطیب بار دیگر به مغرب گریخته بود. رسایل ابن خطیب آخرین آثار سفرنامه ای اندلس می باشد.

معجم نویسی:
در اندلس معجم های جغرافیایی بزرگی تصنیف شد که در تإلیف معجم های بزرگ شرق همچون معجم البلدان تإثیر بسیاری داشته اند. نویسندگان این معجم ها با استفاده از آثار جغرافیایی و هم چنین با اتکای به علم و مشاهدات مستقیم خود و بهره گرفتن از اطلاعات مردم بومی هر منطقه اقدام به تإلیف این آثار می کردند.

اولین معجم بزرگ جغرافیایی توسط ((بکری)) (405 ـ 478ه”) تإلیف شد. موقعیت علمی بکری مورد ستایش بسیاری از مورخان قرار گرفته است.(88) اثر او با دو عنوان ((معجم ما استعجم من اسمإ الامکنه و البقاع)) و ((معجم ما استعجم من البلاد و المواضع)) چاپ شده است. بکری خود در مقدمه متذکر می شود که آن چه در مورد منازل, دیار, روستاها, کوه ها, آثار باستانی, آب ها چاه ها از حدیث و اخبار و تاریخ و اشعار وارد شده بر اساس حروف معجم, ذکر می کند, او به جزیره العرب بیش تر از هر منطقه ی دیگری پرداخته است.(89)

بکری برای تإلیف این اثرش نیاز به اطلاعات گسترده ای داشت و باید علاوه بر مطالب جغرافیایی از اخبار و کتاب های ادبی و احادیث و تاریخچه هر منطقه اطلاع کامل بدست میآورد. او کتابش را بر اساس حروف هجإ مرسوم نزد اندلسی ها مرتب کرد و ترتیب مکان های جغرافیایی در هر بابی به ترتیب دو حرف اول و دوم کلمه است بدون این که به حروف بعدی آن توجهی داشته باشد. کتاب دارای 784 باب است و اولین اثر به شیوه حروف ابجدی به شمار میآید. مولف به اسم های وارده در قرآن و حدیث و مغازی و قصص توجه داشته و سعی کرده آن ها را در معجمش بیارود.

اثر بکری پس از تإلیف معجم البلدان یاقوت از اهمیت افتاد و تحت الشعاع کتاب یاقوت قرار گرفت. بکری از منابعی استفاده کرده که امروزه در اختیار ما نیست. او را باید بزرگ ترین جغرافی دانی که خدمات ارزنده ای به علم جغرافیا نموده است, بدانیم.

یکی دیگر از آثاری که به شیوه فرهنگنامه ای در اندلس گردآوری شده است ((الروض المعطار فی خبر الاقطار)) تإلیف ((ابوعبدالله محمدبن عبدالمنعم الحمیری)) (قرن هفتم) می باشد. حمیری تحت تإثیر بکری اقدام به تإلیف این اثر نمود. حاجی خلیفه دو کتاب را با این عنوان نام می برد و یکی را مربوط به سال 900 هجری می داند و تاریخ دیگری را ذکر نکرده است.(90) پرونسال معتقد است دو متن از کتاب فوق وجود داشته که از لحاظ زمانی یکی پس از دیگری بوده است و دو مولف از خاندان حمیری به تإلیف و تصنیف در این مورد پرداخته اند: یکی از آن ها مربوط به قرن نهم است و دیگری به قرن هفتم باز می گردد. با توجه به این که ابن خطیب (د. 776ه”) از این اثر استفاده کرده, لذا مطمئن می شویم که دو نسخه از این کتاب تإلیف شده است.(91) گرچه حمیری اثر خود را با ادریسی مقایسه کرده اما ارزش کار او به هیچ وجه قابل مقایسه با ادریسی نیست.

حمیری در روض المعطار به ترتیب حروف الفبا به شرح مواضع جغرافیایی پرداخته و مسافت های بین شهرها را ذکر کرده است.(92) او از آثار جغرافیایی شرقی اطلاعات اندکی داشته و تنها منابع او, چند اثر جغرافیایی اندلس بوده است. با مقایسه روض المعطار و نزهه المشتاق ادریسی متوجه می شویم که تقریبا تمامی مطالب مربوط به شهرهای اندلس را از نزهه المشتاق گرفته است.(93) علاوه بر این اثر دو کتاب المسالک و الممالک و معجم مااستعجم بکری مورد استفاده فراوان حمیری قرار گرفته است.(94) رحله ابن جبیر نیز از منابع حمیری شمرده می شود.(95)

در واقع اثر حمیری در مقایسه با سایر آثار جغرافیایی ارزش علمی زیادی ندارد و هنر او تنها در تنظیم توصیف شهرها بر اساس حروف الفبایی است و از این جهت باید او را آخرین مولف فرهنگنامه نویس جغرافیایی در اندلس شمرد.

احسان عباس چاپ کاملی از روض المعطار انجام داده و در هر موضعی منبع حمیری را ذکر کرده است. شهرهای اندلس در روض المعطار توسط لویی پرونسال به صورت جداگانه چاپ شده است.(96)

هفت اقلیم

توجه به هفت اقلیم در اندلس باعث تإلیف آثار گران سنگی گردید. در این آثار ابتکاراتی دیده می شود که در کتاب های مشرق وجود ندارد. یکی از بهترین آثاری که بر اساس هفت اقلیم نوشته شد کتاب ((نزهه المشتاق فی اختراق الافاق)) تإلیف شریف ادریسی (493 ـ 560ه”) می باشد.

ادریسی اولین متخصص واقعی علم جغرافیا در اندلس می باشد و به جغرافیا جایگاه والایی بخشید او از خانواده ادریسیان علوی بود و مدت طولانی از عمرش را در سفر گذراند(97) و برای تإلیف کتابش پانزده سال وقت صرف کرد. اثر ادریسی در مقایسه با سایر آثار جغرافیایی از ارزش علمی والایی برخوردار است. او به شمال آفریقا, آسیای صغیر, مناطق مختلف اندلس, شمال غربی فرانسه و جزیره سیسیل سفر کرد. ادریسی در زمان روژه دوم به سیسیل سفر کرد و به خدمت او در آمده و به درخواست روژه کتاب نزهه المشتاق را تإلیف کرد,(98) از این رو اثر ادریسی به طور معمول با نام ((کتاب رجار)) خوانده می شود;(99) حتی به درخواست او خلاصه ای از کتابش با عنوان ((انس المهج و روض الفرج)) تهیه نمود.

ادریسی برای تإلیف کتابش زحمت فراوانی کشیده است او در مقدمه از منابع مورد استفاده اش نام برده است.(100) بیش تر توجهش به آثار جغرافیایی و نجومی بوده و پس از بررسی آثار و سیر در زمین روش جدیدی در جغرافیا نویسی به وجود آورد. ادریسی بر اساس تقسیم هفت اقلیم کتابش را تنظیم کرده و هر اقلیمی را به ده جزء تقسیم می کند و در ابتدا حدود هر جزء را ذکر می کند, این تقسیم بندی با زحمت زیادی انجام شده است. در مواردی بخش هایی از یک سرزمین در چند جزء از اقالیم مختلف آمده است. نزهه المشتاق در دو مجلد توسط چند تن از مستشرقین تصحیح و چاپ شده است. ادریسی برای روژه کره بزرگی از نقره ساخت و آن را به روژه داد.(101)

اثر دیگری که به شیوه تقسیم به هفت تإلیف شده ((کتاب الجعرافیه و ماذکرته الحکمإ فیها من العماره و ما فی کل جزء من الغرائب و العجائب تحتوی علی الاقالیم السبعه و ما فی الارض من الامیال و الفراسخ)) تإلیف ((محمدبن ابوبکر الزهری)) (متوفی قرن ششم) می باشد. اطلاعات ما از زندگی زهری بسیار ناقص است. او با استفاده از منابعی که در اختیارش بوده و هم چنین نسخه ای از صوره المامونیه, اثرش را تإلیف نموده است. با توجه به مطالب الجعرافیه متوجه این مسئله می شویم که زهری مدت طولانی را در سفر گذرانده است و شهرهای مختلف اندلس را دیده و از منابع کمی استفاده کرده است. در ابتدای کتابش شرحی از جغرافیا و ویژگی های زمین و آب ها و عجایب و غرایب را آورده و سپس به اقالیم سبعه می پردازد و حدود هر اقلیم را مشخص می کند.(102) در تقسیم بندی اقالیم هیچ امتیاز خاص و ویژگی ممتازی را نمی یابیم هر اقلیمی را به نام جزء خوانده و هر جزئی را به سه صقع (ناحیه) تقسیم می کند که هر صقع منطقه خاصی را شامل می شود; به عنوان نمونه زهری اندلس را در جزء پنجم و در صقع سوم قرار داده و شهرها و مناطق جغرافیایی آن را یک به یک شرح می دهد.(103) یکی از ویژگی های این اثر توجه به عجایب و غرایب است. همین ویژگی باعث شده تا مورد توجه عموم مردم قرار گیرد و نسخه های خطی بسیاری از آن باقی بماند.

در سراسر کتاب کلمه جغرافیا به صورت جعرافیا (با ((ع)) بدون نقطه) نوشته است که به معنی خریطه یا نقشه است و این براساس زبان جاری نزد مردم مغرب و اندلس است. علت این نام گذاری اعتماد زهری به صوره المامونیه است. اثر زهری مورد استفاده ابن سعید مغربی در کتاب البدء و تاریخ آدم و احمدبن علی المحلی در کتاب تحفه الملوک و الرغائب و مقری قرار گرفته است.(104)

در قرن هفتم کتابی به نام ((الجغرافیا فی الاقالیم السبع)) توسط ((علی بن سعدی العنسی)) (610 ـ 685ه”) تإلیف شد. ابن سعید در این کتاب کاملا به ادریسی تکیه داشته, زیرا اقلیم ها را به هفت قسمت و هر کدام را به ده جزء تقسیم نموده است. او به طول و عرض جغرافیایی توجه خاصی دارد و سعی می کند تا محل دقیق هر شهری را معین کند بخشی از اطلاعاتش را در مورد جنوب ایتالیا و شهرها و ایالت های آن منطقه از دریانوردی به نام ابن فاطمه گرفته است. ابن سعید مورد استفاده و نقد ابوالفدإ قرار گرفته است.(105)

تهیه نقشه های جغرافیایی در اندلس:
جغرافی دانان اندلس در امر تهیه نقشه زحمت بسیار کشید. گرچه شمار اندکی از این نقشه ها باقی مانده است اما می توان به اهمیت کار آنان پی برد.

در بین جغرافی دانان اندلس, ادریسی به لحاظ تإلیف اثری در مورد نقشه نگاری اهمیت خاصی دارد, او کتابی به نام ((روض الفرج و نزهه المهج)) تإلیف کرد که دارای هفتاد و سه نقشه است و در مقدمه این کتاب می نویسد هدف وی به دست دادن اندیشه ای مختصر از نقشه نگاری است و منابع خود را نام می برد و آن چه را که در غرب دیده و یا از جهانگردان شنیده است, شرح می دهد. این کتاب به صورت خطی در استانبول نگهداری می شود.(106) نقشه جهان ادریسی توسط کونر ادملر چاپ شده است. (107)

علاوه بر این اثر, ادریسی نقشه دیگری نیز تهیه نمود, او خود در این مورد می نویسد: به دستور او از نقره خالص دایره بزرگی ساختند که وزن آن 400 رطل رومی بود و هر رطل 112 درهم می شد در آن تصویر اقالیم سبعه و بلاد آن و نواحی و اطراف و اکناف و خلیج ها و دریاها و مجاری آب ها و محل رودها و مناطق آباد و غیرآباد را کشیدند و راه ها و مسافت ها و بندرهای معروف را در آن ترسیم نمودند و کتابی مطابق با نقشه تإلیف نمودند که احوال بلاد و زمین ها را توصیف می کرد.(108) احتمال دارد این کتاب همان روض الفرج باشد. نقشه ادریسی اوج هنر نقشه کشی اسلامی در اندلس می باشد.

پیش از این از ((زهری)) و کتابش ((الجعرافیه)) سخن داشتیم. زهری کتابش را بر اساس شرح نسخه ای از صوره المامونیه که از طریق ابراهیم الفزاری بدست آورده بود تإلیف کرد در مقدمه الجعرافیه در این مورد می نویسد: مإمون برای الجعرافیه هفتاد تن از فلاسفه عراق را جمع کرد و آن را بر توصیف زمین وضع نمودند. اگر چه این کار به دور از حقیقت بود زیرا زمین کروی است و جعرافیه بسیط است, و اما آن ها زمین را همچون اسطرلاب بسیط نمودند این کار برای این بود که بیننده تمام اجزإ و حدود اقالیم و دریاها را ببیند.(109) گرچه زهری خود نقشه ای تهیه نکرد, اما با مطالعه اثر زهری می توان مشخصات الصوره المامونیه را فهمید.

در قرن هفتم هجری نقشه ای جغرافیایی توسط ابن سعید مغربی تهیه شد.(110) اطلاعات ما از این نقشه و خصوصیات آن بسیار ناقص است, اما می توان گفت این نقشه همچون نقشه های ابن حوقل نبوده است بلکه برای توضیح ذهن خواننده ترسیم شده است.

سایر آثار جغرافیایی: علاوه بر آثار مذکور, کتاب های دیگری در موضوعات مختلف جغرافیایی تدوین شد که در تقسیم بندیهای فوق قرار نمی گیرد. از جمله آن ها می توان به ترجمه کتاب اوروزیوس که توسط قاسم بن اصبغ(111) (متوفی 340ه”) صورت گرفت اشاره کرد. ترجمه کتاب اوروزیوس باعث آشنایی مسلمانان با این اثر شد و در واقع منبع اصلی مسلمانان در تإلیف آثار جغرافیایی به شمار می رفت. بخش جغرافیایی کتاب قسمت کوچکی را شامل می شود. احمدبن محمد رازی از علمایی است که کتابش را بر اساس اثر اوروزیوس تإلیف نمود. ادریسی نیز از اوروزیوس به عنوان یکی از منابع خود یاد می کند.(112)

در قرن هفتم هجری یکی از علمای بزرگ اندلس به نام ((ابوالحسن علی بن سعید العنسی)) (610 ـ 685ه”) ظهور کرد. ابن سعید آثار بسیاری داردپی نوشت ها: 1. دانشجوی دوره دکتری تاریخ و تمدن ملل اسلامی ـ دانشگاه آزاد اسلامی مشهد. 2. طاهر مظفر العمید, آثار المغرب و الاندلس (بغداد, وزاره التعلیم العالی و البحث العلمی, بی تا) ص 146 ـ 145. 2. Blenius. 3. Appianus. 4.. Avienus. 5. Marsianos. 7. حسین مونس, تاریخ الجغرافیا و الجغرافییین فی الاندلس (قاهره مکتبه مدبولی 1986) به نقل از A dolf schultan Iberiscbeland skund p12 8. ف, ن, آرسکی, نقدی بر استرابون, ترجمه محمد تقی زاده (تهران, پویش 1356) ص 112 ـ 114. 9. Horosius.. 10. سلمی خضر اجبوسی, میراث اسپانیای مسلمان, ترجمه محمدتقی اکبری (مشهد, بنیاد پژوهش های آستان قدس, 1380) ج 1, ص 540 به عنوان نمونه ادریسی در ابتدای نزهه المشتاق از اوروزیوس به عنوان یکی از منابعش یاد می کند. ر. ک, محمدبن محمدادریسی, نزهه المشتاق فی اختراق الافاق, (قاهره, مکتبه الثقافه الدینیه, 1414) ج 1, ص 6. 11. احمدبن محمد مقری, نفح الطیب, تصحیح محمدمحی الدین عبدالحمید (بیروت, بی نا, 1367ه”) ج 4, ص ;108 ابن الابار,محمدبن عبدالله, الحله السیرإ, تصحیح حسین مونس (قاهره,الشرکه العربیه, 1963) ص 366. 12. ابن فرضی, تاریخ العلمإ و الرواه للعلم بالاندلس تصحیح عزت العطار (بغداد, مکتبه المثنی, بی تا) ج 1, ص 54. 13. محمدبن فتوح الحمیدی, جذوه المقتبس فی ذکر ولاه الاندلس تصحیح محمدبن تاویت الطبخی (قاهره, مکتب نشر الثقافه الاسلامیه, 1372ه” ) ص 96 ـ ;97 احمدبن یحیی الضبی, بغیه الملتمس فی تاریخ رجال اهل الاندلس, (بغداد, قاهره مکتبه المثنی, بی تا) ص 140 و احمدبن محمد مقری, نفح الطیب,ج 4, ص 166. 14. برای نمونه ر. ک, محمدبن عبدالمنعم حمیری, الروض المعطار فی خبر الاقطار, تصحیح احسان عباس (بیروت مکتبه لبنان 1984ه”), ص 389. 15. عبدالرحمن حمیده, اعلام الجغرافیین العرب و مقتطفات من آثارهم, (دمشق, چاپ دارالفکر 1404ه”), ص 302. 16. بخش هایی از اثر رازی را حمیری در روض المعطار آورده است با مراجعه به روض المعطار می توان دورنمایی از اثر رازی را به دست آورد. 17. پالنثیا گنزالس, تاریخ الفکر الاندلسی, ترجمه از اسپانیایی حسین مونس (قاهره, مکتبه الثقافه الدینیه, بی تا) ص 197 ـ 198. 18. همان. 19. الضبی, احمدبن یحیی, بغیه الملتمس فی التاریخ رجال اهل الاندلس (بغداد, قاهره مکتبه المثنی, بی تا) ص 182 ـ ;183 ابن بشکوال, الصله (قاهره, دارالمصریه للترجمه و التإلیف, 1966) ج 1, ص 115 ـ 116 ـ 117, حمیدی, جزوه المقتبس, ص 127 ـ 130. 20. ادریسی, نزهه المشتاق فی اختراق الافاق ج 1, ص 5 ; یاقوت الحموی, معجم البلدان, تصحیح فرید عبدالعزیز الجندی, (بیروت, دارالکتب العلمیه, بی تا) ج 5, ص 119 ذیل المریه. 21. الحموی, معجم البلدان, ج 5, ص 140, ذیل المریه. 22. Todmir. 23. Valencia. 24. Zaragoza. 25. Huesca. 26. Cordova. 27. Elvira. 28. Sevilla. 29. Iviebla. 30. Sidonia. 31. Algeciras 32. کراچکوفسکی, تاریخ الادب الجغرافی العربی, ج 1, ص 274. 33. کاظم موسوی بجنوردی, دائره المعارف بزرگ اسلامی (تهران, 1370) ج 3, ص 512. 34. Saltes. * 35. علی بن بسام ابن بسام, الذخیره فی محاسن اهل الجزیره, تصحیح سالم مصطفی البدری (بیروت, دارالکتب العلمیه, 1419ه” ) ج 2, ص ;144 محمدبن عبدالله ابن الابار, الحله السیرإ 372 ـ ;373 خلف بن عبدالملک ابن بشکوال, الصله. 36. آثار بکری در عبدالرحمن بن ابوبکر سیوطی, بغیه الوعاه فی طبقات النحویین و النحاه (بیروت, دارلامعرفه بی تا) ص 285 آمده است. 37. حسین مونس, تاریخ الجغرافیا و الجغرافیین فی الاندلس, ص 236 ـ 237 و نیز مراجعه شود به پاروقی الحله السیرإ, ص 168 ـ 169. 38. به عنوان نمونه به توصیف برقه که توسط یاقوت ارائه شده مراجعه شود چاپ درالکتب العلمیه ج 1, ص 443 و نیز بیان المغری ابن عذاری ج 1, ص 151 ـ 152, در بحث به قدرت رسیدن فاطمیان ابن ابار از المسالک و الممالک بکری استفاده کرد. مراجعه کنید به: الحله السیرإ, ص 425 و هم چنین احمدبن یحیی ابن فضل الله, مسالک الابصار فی ممالک الامصار تصحیح احمد زکی پاشا (قاهره, دار الکتب المصریه, 1342) ج 1, ص 29. 39. مقری, نفح الطیب, ج 1, ص ;188 اسماعیل پاشا, هدیه العارفین اسمإ المولفین و آثار المصنفین, تصحیح رفعت بیکله (مکتبه الاسلامیه, طهران, 1967) ج 2, ص 186. 40.این بخش در مجله معهد المخطوطات العربیه قاهره 1375 ه” به چاپ رسیده است. 41. مقری, نفح الطیب, ج 1, ص 124 و 271 ـ 279 و ج 2, ص 7 و 14. 42. Malaga. 43. Granada. * 44. محمدبن عبدالله ابن خطیب, مشاهدات لسان الدین الخطیب فی بلاد المغرب و الاندلس, تصحیح احمد مختار العبادی (اسکندریه, 1958م) ص 67 ـ 69. 45. رساله دوم در کتاب مشاهدات لسان الدین خطیب ص 69 ـ 115 آمده است. 46. Sevilla. 47. در مورد حمله نورمان ها به اشبیلیه مراجعه کنید به: محمدبن محمد ابن عذاری, البیان المغرب فی اخبار الاندلس و المغرب تصحیح لویی پرونسال (بیروت, دارالثقافه 1400ه”) ج 2, ص 88 ـ ;89 مقری, نفح الطیب, ج 1, ص 323 ـ ;324 عبدالرحمن بن محمد ابن خلدون, تاریخ ابن خلدون (قاهره, بی نا, بی تا). 48. عبدالرحمن حمیده, اعلام الجغرافیین العرب صفحه 167 و کراچو کوفسکی, تاریخ الادب الجغرافی العربی, ص 136. 49. Castilla 50. Toledo. 51. کامل ترین شرح را از این سفارت عمربن حسن ابن دحیه, المطرب من اشعار اهل المغرب تصحیح ابراهیم الابیاری (قاهره, اداره نشر التراث القدیم, 1954) ص 138 ـ 147 هم چنین منابع دیگری از جمله: عبدالملک بن محمد ثعالبی, یتیمه الدهر فی محاسن اهل العصر, تصحیح محمد محی الدین عبدالحمید (بیروت, دارالفکر, 1366ه”) ج 2, ص 56 و ابن عذاری, البیان المغرب, ج 2, ص 93 و حمیدی, جذوه المقتبس فی ذکر ولاه الاندلس, ص 352 و ابن خلدون, العبر, ج 4, ص 282. 52. مقری, نفح الطیب, ج 3, ص 25 ـ ;26 ابن حیان القرطبی, المقتبس من انبإ اهل الاندلسی, تصحیح محمود علی مکی (قاهره, لجنه احیإ التراث, 1971) ج 2, ص ;194 گنزالس پالنثیا, تاریخ الفکر الاندلسی, ص 56 ـ 57. 53. ابن دحیه, المطرب, ص 148 ـ 149 ـ 150. 54. ادریسی, نزهه المشتاق, ج 2, ص 548 و ابوحامد غرناطی, تحفه الالباب تصحیح گابریل فران (چاپ فرانسه, بی نا, 1925) ص 86. 55. کراچوکوفسکی, تاریخ نوشته های جغرافیایی در جهان اسلامی ترجمه ابوالقاسم پاینده (تهران, شرکت انتشارات علمی و فرهنگی, 1379) ص 110. 56. عبدالرحمن حمیده, اعلام الجغرافیین العرب, ص ;289 مجله مشکوه شماره 62 ـ 65 سال 1378 مقاله حضور مسلمانان در قاره امریکا پیش از کریستف کلمب تإلیف محمد عبدالجبار ترجمه محمدتقی اکبری ص 105 گرچه این نظریه توسط برخی محققان عنوان شده اما به نظر می رسد در آن مدت نمی توانستند اقیانوس اطلس را طی کنند و این جزایر باید جزایر نزدیک اندلس همچون جزایر قناری باشد. 57. به عنوان ر. ک به توصیف حمیدی از شهر لورقه که به نقل از ابراهیم بن یعقوب است الروض المعطار, ص 512. 58. کراچوکوفسکی, تاریخ نوشته های جغرافیایی درجهان اسلام, ص 154 ـ 155. 59. برای شرح کامل زندگی ابن عربی مراجعه کنید به: ابن عربی, محمدبن عبدالله, العواصم من القواصم فی تحقیق مواقف الصحابه بعد وفاه النبی(ص), تصحیح محب الدین خطیب (قاهره, المکتبه السلطنیه, 1375ه”) ص 10 ـ 26. 60. کراچکوفسکی, تاریخ نوشته های جغرافیایی, ص 241. 61. دائره المعارف بزرگ اسلامی, مقاله ابن عربی, ج 4, ص 225. 62. مقری, نفح الطیب, ج 2, ص 244 ـ 249. 63. إقلیش شهری دارای دژ و مرکز ایالت شنتیریه است. این شهر توسط فتح بن خاقان در سال 160 ساخته شده است. مراجعه کنید به: حمیری, صفه جزیه الاندلس, تصحیح لویی پرووسنال (بی جا, مطبعه لجنه التالیف و الترجمه و النشر, 1937م) ص 28. 64. مقری, نفح الطیب, ج 3, ص 5. 65. عبدالرحمن, حمیده, اعلام الجغرافیین العرب, ص 368. 66. مقری, نفح الطیب, ج 3, ص 5 و 6. 67. عبدالرحمن, حمیده, اعلام الجغرافیین العرب, ص 368. 68. زکریابن محمد, قزوینی, عجایب المخلوقات و غرائب الموجودات تصحیح نصرالله سبوحی, (تهران, بی نا, 1361) ص 131 ـ 136, 146, 182 و 236. 69. ابوحامد غرناطی, تحفه الالباب, تصحیح گابریل فران (چاپ فرانسه 1925,) ص 336 به بعد و 116 ـ 117. 70. همان منبع, ص 336. 71. بلخ بن بشر رهبری گروهی از اعراب را در سال 124ه” به عهده داشت او بر ضد عبدالملک بن قطن قیام کرد و پس از دوازده نبرد عبدالملک اسیر شد و پس از چندی بقتل رسید و بلج بن بشر یک سال براندلس حکومت کرد. مراجعه کنید به: عمر فروخ, العرب و الاسلام فی الحوض الغربی من الحجر الابیض المتوسط (بیروت, دارالکتب العربی, 1981م) ص 146 ـ 147 ـ 148. 72. مقری, نفح الطیب, ج 3, ص 143 ـ 144. 73. عبدالرحمن, حمیده, اعلام الجغرافیین العرب, ص 409. 74. اصطلاحا به منطقه شمال بین النهرین که بین دو رود دجله و فرات قرار دارد جزیره می گویند. 75. اسماعیل پاشا, هدیه العارفین, ج 2, ص 109. 76. برای اطلاع بیش تر مراجعه کنید به: محمدبن محمدابن جبیر, الرحله ابن جبیر (بیروت دار صادر). 77. ابن خطیب, محمدبن عبدالله, الاحاطه فی اخبار غرناطه, تصحیح محمد عبدالله عنان (قاهره, مکتبه الخلاجی, 1421ه”) ج 2, ص 231 ـ232. 78. سیوطی, بغیه الوعاه, ص 143 و مقری, نفح الطیب, ج 2, ص 268. 79. شریشJerez) ) از شهرهای شذونه و نزدیک اقیانوس اطلس قرار دارد. مراجعه کنید به: حمیری, صفه جزیره الاندلس, ص 102. 80. عبدالرحمن, حمیده, اعلام الجغرافیین العرب, ص 496 ـ 497, و 498 ـ 501 و کراچکوفسکی: تاریخ الادب الجغرافی العربی, ص 288 ـ 289. 81. مقری, نفح الطیب, ج 8, ص 291 و ;293 صلاح الدین منجد, المشرق فی نظر المغاربه و الاندلسیین فی القرون الوسطی (بیروت, دارالکتب الجدید, 1963) ص 47 و 48. 82. ــــــــــــــــــــــ, مشاهدات لسان الدین بن خطیب, ص 26. 83. وادی آش از شهرهای بزرگ اندلس, در نزدیکی غرناطه واقع است و رودهایی در اطراف آن جاری است. مراجعه کنید به: الروض المعطار, تصحیح احسان عباس, ص 604. 84. بسطه از شهرهای اندلس که در نزدیکی وادی آش قرار دارد. مراجعه کنید به: همان منبع ص 113. 85. برشانه از شهرهای اندلس و دارای دژی است که دو رود آنرا از اطراف گرفته اند و از قویترین دژها است. مراجعه کنید به: همان منبع, ص 88. 86. برای اطلاع از متن سفرنامه مراجعه کنید به: مشاهدات لسان الدین بن خطیب ص 52 ـ 53. 87. محمدبن عبدالله ابن خطیب, نفاضه الجراب فی علاله الاغتراب تصحیح احمدمختار العبادی (بغداد, دارالنشر المغرب بی تا) ج 2, ص 43 ـ 80 و مشاهدات لسان الدین بن خطیب, ص 119 ـ 156. 88. ابن الابار, الحله السیرإ, ص 372 ـ 373. 89. عبدالله بن عبدالعزیز بکری, معجم ما استعجم من البلاد و المواضع تصحیح جمال طلبه (بیروت, دارالعلمیه, 1418) ج 1, ص 5 ـ 90. 90. مصطفی بن عبدالله حاجی خلیفه, کشف الظنون عن اسامی الکتب و الفنون (بی جا, مطبعه و کاله المعارفه الجلیه, 1941ه” ) ج 1, ص 580. 91. ابن خطیب, الاحاطه (قاهره, شرکه طبع الکتب العربیه) ج 3, ص 134 ـ 135. 92. حمیری, الروض المعطار, ص 1 و 2. 93. به عنوان نمونه مقایسه شود نزهه المشتاق ج 2, ص 545 ذیل شهر مارده با الروض المعطار, ص 518 و 519 و هم چنین سایر شهرهای اندلس. 94. مقایسه شود معجم ما استعجم, ج 1, ص 344 با الروض المعطار ص 150 ذیل ((ثمانین)). 95. مقایسه شود الرحله ابن جبیر 258 با الروض المعطار ص 198 ذیل ((حمص)). 96. صفه جزیره الاندلس منتخبه من کتاب الروض المعطار فی خبر الاقطار تصحیح و گردآوری لویی پرونسال قاهره, 1937. 97. اسماعیل پاشا, هدیه العارفین, ج 6, ص 94. 98. خلیل بن ایبک صفدی, الوافی بالوفیات تصحیح هلموت ریتر (لیسبادن,دارالنشر,1401) ج 1, ص163. 99. ـــــــــــــــــــــ , مسالک الابصار فی ممالک الامصار, ج 1, ص 19. 100. ادریسی, نزهه المشتاق, ص 5 و 6. 101. سامی البجیرمی, ادریسی و الکره المجسمه (الدار المصریه البنانیه) ص 14. 102. محمدبن ابوبکر, زهری, کتاب الجعرافیه تصحیح محمد حاج صادق, (دمشق, معهد الفرشی, 1968م) ص 297. 103. زهری, الجعرافیه, ص 206 ـ 272. 104. همان, ص 308 مقری, نفح الطیب, ج 1, ص 210 و 211. 105. به عنوان نمونه مراجعه کنید به: ابوالفدإ, اسماعیل بن علی, تقویم البلدان تصحیح ماک کوکین و یسلان (چاپ پاریس, دارالطباعه السلطانیه, 1840) ص 121, 131, 135 و 137. 106. کراچکوفسکی این اثر را دیده و شرح می دهد. مراجعه کنید به: تاریخ نوشته های جغرافیایی, ص 234. 107. ادریسی, نقشه صوره الارض, تصحیح و ترجمه کونراد ملر ترجمه به عربی محمد بهجه الاثری (بغداد, المجمع العراقی, 1370). 108. ادریسی, نزهه المشتاق, ج 1 ,ص 2 و 7, صفدی, الوافی بالوفیات, ج 1, ص 163. 109. الزهری, الجعرافیه, ص 308. 110. مقری, نفح الطیب, ج 1, ص 209. 111. در مورد زندگی قاسم بن اصبغ مراجعه کنید به: ابن فرضی, تاریخ العلمإ و الرواه للعلم بالاندلس, ج 1 ص 405 و الضبی, بغیه الملتمس فی تاریخ الرجال اهل الاندلس, ص 433 ـ 434 و مقری, نفح الطیب, ج 2, ص 253 ـ 254. 112. ادریسی, نزهه المشتاق, ج 1, ص 6. 113. مقری, نفح الطیب, ج 3 ,ص 38 و حاجی خلیفه, کشف الظنون, ج 2 ص ;103 دائره المعارف بزرگ اسلامی, ج 3, ص 689 ـ 690 ـ 691. 114. خانواده آل سعید نسبشان به عمار یاسر می رسید و آن ها از فرمانروایان قلعه یصب بودند. چند نفر از این خانواده در خدمت مرابطین, به امور حکومتی گماشته شدند. 115. مقری, نفح الطیب ج 3, ص 95 و ابن سعید, المغرب فی حلی المغرب, ج 1, ص 1. در مورد زندگی آل سعید به المغرب فی حلی المغرب, ص 2 و 3 و 4 تصحیح شوقی ضیف و نفح الطیب, ج 3, ص 96 ـ 99 ـ 100 ـ 101 مراجعه شود. 116. ابن سعید, المغرب ص 9. 117. همان, ص 33.