هرمنوتیک فلسفی و حقوق

0
56

دانشی متن‏محور است و بدین سبب فهم و تفسیر قوانین و مقررات و رویه‌های قضایی، نقش اساسی در فعالیت‌های حقوقی و قضایی و عرصه‌های آکادمیک این دانش دارد. در فضای تفکر پست‏مدرن، به‏ویژه در فلسفه و نقد ادبی، شاهد بروز و ظهور نظریه‌هایی دربارۀ فهم و تفسیر، به طور عام و خوانش و تفسیر متن، به طور خاص هستیم که از عینی‌گرایی تفسیری فاصله می‌گیرند و به اشکال مختلف از سوبژکتیویسم و خواننده‌محوری و پررنگ‏کردن نقش ذهنیّت مفسّر متن در فرایند خوانش و قرائت متن دفاع می‌کنند. این نگرش‌ها و نظریه‌های تفسیری خواننده‏محور طبعاً دارای پیامدهای متفاوتی در زمینه حقوق و قضاوت خواهد بود.
یکی از جریان‌های فلسفی اثرگذار در قرن بیستم که بازتاب گسترده‌ای در محافل گوناگون فکری و آکادمیک از خود به‏جا گذاشت، هرمنوتیک فلسفی است که از مارتین هایدگر شروع می‏شود و در اندیشه فلسفی شاگردش هانس گادامر به بلوغ و کمال می‌رسد. فلسفه هنر، نظریه ادبی، اقتصاد، جامعه‌شناسی، مطالعات فرهنگی و الهیات و حقوق در کنار دیگر بخش‌های معرفتی و دانشی، به درجات متفاوتی، از رهاوردها و تأملات و تحلیل‌های هرمنوتیک فلسفی در باب فهم و تفسیر تأثیر پذیرفته‌اند و در این میان، آن دسته از حوزه‌های معرفتی، نظیر الهیات و حقوق و نظریه ادبی که مستقیماً با «متن» و تفسیر و فهم متون سروکار دارند، به طور گسترده‌تری در معرض مواجهه با چالش‌ها و اثرگذاری‌های هرمنوتیک فلسفی بوده‌اند.
سرّ این نکته، آن است که گرچه هرمنوتیک فلسفی، تأمل فلسفی دربارۀ فهم و شرایط وجودی حصول آن را هدف گرفته است، این دو متفکر آلمانی به‏ویژه هانس گادامر در کتاب حقیقت و روش سعی بلیغی در انطباق و اجرای تحلیل خود بر فرایند فهم و تفسیر متن دارند؛ گویی صحنۀ تفسیر متون، آوردگاه کامیابی و اعتبار تأملات فلسفی و نظریه‏پردازی در مقولۀ فهم است. به همین سبب، به حوزۀ الهیات و حقوق عنایت و توجه خاصی می‌شود و از «الهیات هرمنوتیکی» و «هرمنوتیک حقوقی» در جای جای حقیقت و روش بحث می‌شود.
با توجه به اینکه در دو کتاب درآمدی بر هرمنوتیک و نظریه تفسیر متن، به‏تفصیل به محتوای اندیشه هرمنوتیکی هایدگر و گادامر پرداخته‌ام، در این فصل تلاش می‌کنم به فهرستی از گزاره‌های اصلی هرمنوتیک فلسفی در زمینۀ ماهیّت فهم و سازکار حصول فهم و عوامل تأثیر‌گذار در وقوع حادثۀ فهم به‏ویژه با تمرکز بر فهم و تفسیر متون بسنده کنم. آن‏گاه پیامدها و بازتاب پذیرش این تحلیل فلسفی از ماهیت فهم و تفسیر را در حوزۀ حقوق، به بحث خواهیم گذاشت.
طبیعی است در واکاوی پژواک هرمنوتیک فلسفی در حوزۀ حقوق به آنچه گادامر به طور مستقیم ناظر بوده است و زیر عنوان هرمنوتیک حقوقی بدان پرداخته است، محصور و محدود نمی‌شویم و برخی پیامدهای ناگفته در کلام ایشان را نیز بررسی خواهیم کرد. دلیل تأکید بر گادامر آن است که نظریۀ تفسیری هرمنوتیک فلسفی در مکتوبات گادامر، وضوح و روشنی و بسط یافته است و در نوشته‌های هایدگر به‏اجمال و اشاره به خطوط اصلی، آن بسنده شده است.
همان‌طور که در فصل اوّل خاطرنشان شد، توجه ما در اینجا به هرمنوتیک فلسفی به معنای خاص آن، یعنی نظریۀ هرمنوتیکی هایدگر و گادامر است و از این اصطلاح، معنای عام آن، یعنی حوزۀ دانشی مربوط به تأمل فلسفی ماهیت فهم و سازکار حصول آن را اراده نکرده‌ایم؛ چرا که لازم می‌آمد کلیّه نظریه‌ها و دیدگاه‌های فلسفی ارائه‏شده درباره فهم را بررسی کرده؛ پیامد آن را در حوزۀ حقوق به بحث بگذاریم و در این صورت، کلّ مطالب مربوط به هرمنوتیک حقوقی هایدگر و گادامر در این فصل، تنها بخشی از بحث را تشکیل می‌داد. بنابراین هر کجا در این فصل از واژۀ «هرمنوتیک فلسفی» استفاده می‌شود، مراد اندیشۀ هرمنوتیکی هایدگر و گادامر است.

بریده ای از کتاب هرمنوتیک حقوقی اثر استاد احمد واعظی