نقش مادر در شکل‌گیری وجدان اخلاقی

0
86

مقدمه

انسان در متن خلقت از نوعی شعور به نام «وجدان اخلاقی» بهره مند شده است. وجدان اخلاقی هر فرد به منزلۀ معلمی است که تعالیم اخلاقی را به او می آموزد و بر اجرای این تعالیم نظارت می کند، اما وجدان برای اینکه بتواند راهنمای خوبی باشد، به پرورش نیازمند است و این پرورش باید از همان کودکی آغاز گردد. والدین، و به ویژه مادر، نقش مهمی در رشد و تعالی وجدان اخلاقی دارند.

مفاسد اخلاقی فرهنگی و اجتماعی از مسائل مهم جوامع امروزی است و وقایع و آمارهای نگران کننده از هجوم پیام های غیراخلاقی حکایت دارد. مسلماً چنین پیام هایی در رشد وجدان کودک اختلال ایجاد می کند و او را از مسیر اخلاق منحرف می کند. همچنین، پیام های بیرونی، با ارزش هایی که خانواده به فرزندان القا می کنند، مغایرت دارند. بی تردید، یکی از عوامل مهم و اثرگذار بر شکل گیری و رشد ارزش های اخلاقی، مادر است. نقش مادر فقط در تأمین نیازهای جسمانی کودک و به ثمررساندن آنان خلاصه نمی شود، بلکه مجموعه ای از مسئولیت های مؤثر پرورشی  تربیتی برعهدۀ مادر است و همین امر موجب شده در نظام تربیتی و حقوقی اسلام، به نقش مادر توجه خاصی شود. اهمیت این نقش از آن جا روشن می شود که از هنگامی که کودک نخستین بار در آغوش مادر قرار می گیرد، مادر با تعلیم آداب اخلاقی و تشویق به اعمال خوب، نکوهش رفتار بد و استفاده از عوامل برانگیزانندۀ عاطفی برای متابعت و درک اخلاقی کودک، از راهبردهای عاطفی بهره می گیرد و در مرحلۀ نهایی، با به کارگیری روش های انگیزشی برای تأثیرگذاری بر ارادۀ کودک در تحقق بخشیدن به رفتار اخلاقی، به او کمک می کند تا توانمندی های خود را به کارگیرد. بدین ترتیب مجموعه ای از ارزش ها در ذهن فرزند شکل می گیرد و این ارزش ها یک نظام ارزشی را به وجود می آورند.

درآثار اندیشمندان مسلمان، وجدان اخلاقی در مفهوم خاصی که امروزه از آن اراده می شود، کاربردی نداشته است، اما مفهوم وجدان اخلاقی با الفاظ دیگر و به شیوه های مختلف، در متون اسلامی سابقه دارد؛ «برای نمونه، پیشینیان مفهوم وجدان اخلاقی را با عنوان هایی مانند «قلب پاک»، «ضمیر پاک»، «روح معتدل» و «فطرت» به کارمی بردند.» (جعفری، 1381: ص30) بررسی پیشینۀ پژوهش های علمی نشان داد تاکنون دربارۀ نقش مادر در شکل گیری وجدان اخلاقی، تحقیقی صورت نگرفته است، اما علامه محمدتقی جعفری، موضوع وجدان را در کتاب مستقلی با عنوان «وجدان اخلاقی» از جنبه های گوناگون بررسی کرده است. در مقاله ای با عنوان «بازخوانی وجدان اخلاقی از نگاه علامه جعفری»، دیدگاه علامه جعفری در دفاع از وجود وجدان اخلاقی و پاسخ به انتقاداتی که علیه اصالت وجدان اقامه شده است، تحلیل شده و درنهایت، نگارنده به نقد شماری از نظریات علامه جعفری در این باره پرداخته است. (ر.ک: زارع و محمدی، 1394: ص 99 -118) مقالۀ دیگر «وجدان اخلاقی» نام دارد که نویسنده در آن بر وجود وجدان به منزلۀ امری فطری و طبیعی در همۀ انسان ها صحه گذاشته و جنبه های مختلف آن را بررسی کرده است. (حقانی زنجانی، 1376: ص40 -47) در مقاله ای دیگر با عنوان «مفهوم شناسی وجدان اخلاقی و گسترۀ تأثیرگذاری آن در نظم عمومی» دربارۀ موضوع وجدان اخلاقی سخن رفته است. در این مقاله هدف نویسندگان، بررسی آرای اندیشمندان دربارۀ مفهوم وجدان اخلاقی و تأثیر آن به منزلۀ یک عامل همگانی بر تربیت و تشکیل جوامع اخلاقی و نظم مدار است. (ر.ک: منتظر و محمدی، 1395: ص87-106)

دربارۀ جایگاه مادر و اهمیت نقش او در تربیت نیز سخنان بسیار گفته شده، اما دربارۀ چگونگی شکل گیری فرایند شناختی و عقلانی و معیارهای درونی رفتار با کودکان، کمتر سخن به میان آمده است؛ ازاین رو، در پژوهش حاضر  فارغ از نقد و بررسی نظریات متعدد دربارۀ ماهیت وجدان اخلاقی و با مسلم گرفتن فطری بودن وجدان اخلاقی  نقش مادر با رویکردی دینی و برپایۀ یافته های روان شناسی اخلاق بررسی شد. این نوشتار با تأکید بر اینکه بهترین راه برای پیدایش صفات پایدار منش در کودک، پرورش وجدان اخلاقی است، می کوشد به این پرسش مهم پاسخ دهد که مادر چه نقشی در شکل گیری وجدان اخلاقی کودک دارد؟ یادآوری می شود که هرچند وجدان اخلاقی از امور فطری و همگانی است، اما همانند دیگر ملکات نفسانی آسیب پذیر و قابل تغییر است و بدین دلیل به تعلیم نیازمند است. انسان، هنگامی دارای وجدان اخلاقی پاک و سالم خواهد بود که از همان سال های اولیۀ زندگی به دستورهای آن توجه کند. بخش مهمی از رشد کودک در محیط خانه و به ویژه براساس نحوۀ تعاملات و الگوی تربیتی مادر محقق می شود؛ ازاین رو، در این نوشتار بعد از بررسی مفهوم وجدان، نقش مهم مادر در شکل گیری وجدان اخلاقی (در ساحت شناخت، عاطفه و رفتار) تبیین و راهبردهای شناختی، انگیزشی و رفتاری ارائه شده است. در این پژوهش، رابطۀ تربیتی و اخلاقی مادر و فرزند به گونه ای بررسی شده که با مطالعۀ آن امید است، در گام اول، اهمیت نقش مادر در اعطای بینش، تقویت انگیزه و ارائۀ الگوی رفتاری برای شکل گیری و تثبیت اخلاق آشکار شود و مادران با کاربست راهکارهای ارائه شده، به تقویت یا اصلاح آن بُعد شخصیتی اقدام کنند و فرزندانی با اخلاق پرورش دهند.

1- مفهوم شناسی وجدان اخلاقی

وجدان در زبان فارسی، به معنی یافتن، شعور، شعور باطن و قوه ای در باطن شخص است که وی را از نیک و بد اعمال آگاهی دهد. (دهخدا، 1373: ذیل وجدان)

وجدان در زبان انگلیسی، معادل واژۀ  (Conscience) و به معنی باطن، دل و شعور است. (حییم، 1349: ص709) وجدان اخلاقی، در اصطلاح، همان محرک درونی است که انسان را برای دستیابی به مطلوب خود، سوق می دهد. (جعفری، 1381: ص20) ازنظر استاد مصباح یزدی نیز مقصود از وجدان اخلاقی «استعداد آدمی دربارۀ تمییز خیر و شر و گرایش طبیعی او به سوی خیر و گریز از شر» است. (مصباح یزدی، 1379: ص181)

شهید مطهری، وجدان اخلاقی را یکی از ویژگی های روح انسان می داند که براساس آیۀ قرآن، خداوند کارهای زشت و تقوا و پاکی را به آدمی الهام کرده و در ذات و سرشتش این توانایی را نهاده که تشخیص دهد چه کاری زشت است و نباید انجام داد و چه کاری خوب است و باید انجام داد؛ ازاین رو، وقتی انسان کار قبیحی می کند و به جرم و خیانتی دست می زند، نفس لوّامه یا وجدان اخلاقی اش او را ملامت و سرزنش می کند. (مطهری، 1390: ص59)

در قرآن کریم نیز از مفهوم وجدان اخلاقی، به نحو ظریفی تعبیر شده و انسان دارای یک سلسله الهامات و ادراکات فطری و وجدانی دانسته شده که آن ها را از جایی اکتساب نکرده است. این مفهوم را می توان از آیات مربوط به « نفس»، «قلب»، «ضمیر» و «فطرت» وهمچنین روایاتی با این مضامین استفاده کرد. (جعفری، 1381: ص50) چنان که در قرآن به «نفس لوامه و وجدان بیدار و ملامتگر» سوگند یاد شده، در آیاتی نیز حالات و مقاماتی برای نفس بیان شده است؛ نفس انسان اگر کم کاری کند، آنجا که در فرمان عقل نیست، «نفس اماره» نامیده می شود. همین نفس در درجه ای بالاتر و با هوشیاری بیشتر، «نفس لوامه» خوانده می شودکه خودش را ملامت می کند. بنابراین، «تذکر نفس، توجه به خود، درک کردن و اینکه چه چیزی مناسب با گوهر وجود است و چه چیزی متضاد با اوست، مربوط به وجدان است.» (مطهری، 1362: ص154)

در روان شناسی اخلاق، دربارۀ حیطۀ رشد اخلاقی وجدان را، به طور ویژه در سال های اولیه و دورۀ کودکی پژوهش هایی انجام شده است و محققان بر این باورند که ریشه های رشد وجدان با رشد مفهومی، عاطفی و عقلانی کودکان پیوند دارد و شکل گیری رشد وجدان اخلاقی با رشد وجدان در دوران کودکی مرتبط است؛ ازاین رو، وجدان را هم ازنظر مفهومی و هم ازنظر روش شناختی بررسی کرده اند وبه این نتیجه رسیده اند که کودکان اخلاق را صرفاً با تشویق و تأیید والدین نمی آموزند، بلکه مشوق های برآمده از رشد خودآگاهی و پیوندهای عاطفی کودکان با دیگران نیز می تواند باعث توجه آنان به مسائل اخلاقی گردد. (کیلن و اسمتانا، 1389، ج1: ص418-421) بنابراین، در روان شناسی اخلاق، مراد از وجدان اخلاقی فرآیندهای شناختی، عاطفی، عقلانی و دیگر فرآیندهایی است که بر نحوۀ ساخته شدن معیارهای درونی و تعمیم پذیر رفتار در کودکان خردسال و نحوۀ عمل آن ها براساس این معیارها تأثیر می گذارند. (همان، ج1: ص 418) در این پژوهش ها، وجدان به مثابۀ یک نیروی قوی است که به کودک توانایی انتخاب امر درست و نادرست را می دهد و موجب می شود او در مسیر اخلاق باقی بماند.

حال این پرسش دربارۀ ماهیت وجدان اخلاقی مطرح می شود که آیا وجدان اخلاقی همان قوۀ عقلانی است یا نیروی ادراکی مستقلی در درون انسان است که وجدان اخلاقی نامیده می شود؟ برای پاسخ به این پرسش، هم در میان اندیشمندان غربی و هم در میان متفکران اسلامی دو رویکرد اساسی وجود دارد. از میان اندیشمندان غربی، کانت (فیلسوف آلمانی)، اخلاق را دستورهای صریح و قاطعی می داند که وجدان انسان به وی الهام می کند. کانت، وجدان اخلاقی را به عقل منسوب می کند و معتقد است وجدان، مهم ترین و شاید اساسی ترین قوۀ عقل عملی است که انسان به واسطۀ آن، اموری را به طور غیرحسی ادراک می کند. همچنین، او وجدان را همان عقل عملی می داند که تکلیف انسان را برای برائت یا محکومیت در هر امر قانونی روشن می کند. (کانت، 1393: ص57) ازنظر کانت، وجدان از ویژگی های اکتسابی نیست که فرد بتواند آن را به دست آورد یا کنار بگذارد. انسان ملزم و مکلف نیست که از این توان برخوردار باشد؛ زیرا این کیفیات نه به منزلۀ شرط برون ذهنی، بلکه به منزلۀ شرط درون ذهنی در درک مفهوم، پایۀ حسن خلق به شمار می روند: «این کیفیات همگی از خصلت های طبیعی نفس هستند و می توانند تحت تأثیر مفهوم تکلیف قرار گیرند. برخورداری از این خصلت ها را نمی توان تکلیف دانست، بلکه هر انسانی واجد آن هاست و به موجب این کیفیات می توان انسان را موجودی مکلف تلقی کرد.» (صانعی دره بیدی، 1384: ص40)

درمقابل، نظریاتی وجود دارد که وجدان اخلاقی را به درون و باطن منسوب می کنند و برآنند که وجدان، قوه و تمایل طبیعی است که انسان را در تشخیص درست و نادرست یاری می دهد. در میان نظریه پردازان تربیتی، روسو معتقد بود انسان طبیعتاً خوب آفریده شده است و اگر سیر طبیعی زندگی خود را طی کند و عوامل اجتماعی او را از این سیر طبیعی منحرف نکنند، به طور طبیعی اخلاقی خواهد بود و به ارزش ها و فضایل اخلاقی عمل خواهد کرد. به تعبیر روسو «هرچه از دست خالق عالم بیرون می آید، از عیب و نقص مبرّی است، ولی به محض این که به دست اولاد آدم برسد، فاسد می شود.» (روسو،1360: ص5)

در میان عالمان اسلامی نیز دو رویکرد دربارۀ این مسئله وجود دارد. علامه جعفری، وجدان را مرتبه ای از نفس و غیر از عقل و غریزه می داند و معتقد است وجدان همان محرک درونی است که انسان را برای رسیدن به مطلوب خود، تحریک می کند و وجدان اخلاقی دربردارندۀ مفاهیمی چون «ندای درونی»، «قاضی امین»، «راهنمای مطمئن» و «قطب نما» در راه دستیابی به مطلوب است (جعفری، 1381: ص20). او افزون براینکه وجدان را با عقل عملی متفاوت دانسته، بر این باور است که آن دو مکمل هم و هماهنگ با یکدیگرند. (همان، ص149) شهید مطهری نیز با استناد به فطری بودن وجدان اخلاقی و اکتسابی بودن قوای عاقلۀ انسانی بر این عقیده است که وجدان اخلاقی از سنخ عقل نیست. (مطهری، 1390: ص59)

اما در رویکرد دیگر، منظور از وجدان همان عقل و شناختن خوب و بد است. طرفداران این رویکرد، وجدان اخلاقی را بخشی از کار عقل می دانند و نسبت دادن فهم به نیروی جداگانه ای به نام وجدان را موجه نمی شناسند. (مصباح، 1384: ص235) ایشان در این باره معتقدند «وجدان اخلاقی همان وجدان عقلائی است، ولی در مرتبه ای بالاتر؛ یعنی علاوه بر تمییز خیر و شر و نظارت بر اعمال، دارای ویژگی گرایش به خوبی و نفرت از بدی است.» (مصباح یزدی، 1379: ص181) این صفت فطری در مرحلۀ معینی از رشد و تحول بروز می کند و درواقع از عقل و دیگر قوای نفسانی متمایز و مستقل نیست و احکام آن همان ادراکات و احکام عملی عقل است که آن نیز مستقل از ادراکات و احکام نظری عقل نیست (همان: ص184). از این نظر، کارکرد وجدان در توانایی تشخیص خیر و شر و گرایش به خیر در ماهیت وجدان اخلاقی نهفته است.

با وجود اختلاف نظرها، همۀ اندیشمندان دربارۀ شماری از کارکردها و نمودهای مشترک و ثابت برای وجدان اخلاقی اتفاق دارند. نقطۀ اشتراک تمام تعاریف یادشده، وجود قوه یا حکمی در انسان است که او را در تشخیص درست از نادرست یاری می رساند و به انجام دادن نیکی ها و اجتناب از بدی ها امر می کند. در این نوشتار، وجدان اخلاقی به معنی نیرویی است که خیر و شر را تشخیص می دهد و عامل گرایش به خیر است. وجدان به این معنی از دو جنبه اهمیت دارد؛ یکی، شناخت خوب و بد و دیگری، رضایت یا عذاب بعد از انجام دادن کار. طبق این نظر، انسان ملکاتی دارد که در پی علم و عمل برای او حاصل می شوند؛ به سخن دیگر، ارزش هایی را که انسان شناخته و به کار گرفته است، برای او ملکه شده اند؛ ازاین رو، دچار لذت یا عذاب وجدان می شود. اعمال انسان بر مبنای پشتوانه شناختی که عقل قبلاً به دست آورده است، انجام می شود؛ لذا هرچند در مقام واقع، گزاره های اخلاقی و شناخت خوب و بد چیزی جز قوۀ عقلانی نیست، در مقام اعتبار، توانایی درک و تمییز بین خوب و بد و گرایش به خیر و نیکی در ماهیت وجدان اخلاقی نهفته است و عامل و محرکی برای عمل به نیکی ها و قوانین خواهد بود. اگر خوبی گزاره های اخلاقی همانند نوع دوستی، همدلی، راستی، انصاف، قانونمندی و… برای وجدان اخلاقی روشن شود، عامل و محرکی برای عمل به آن ها می شود، اما اگر بنیان معرفتی و شناختی فرد از ابتدا بر خطا باشد و در محیطی رشد کرده باشد که ارزش های انحرافی را به او تعلیم داده اند، هرگز وجدانش از اموری که ما آن ها را گناهان بزرگی می دانیم، آزرده نخواهد شد. اینجاست که نقش مادر در ساحت شناخت، ارزشمند و بااهمیت می شود؛ زیرا مادر با زمینه سازی صحیح برای شکل گیری بنیان فکری و اعتقادی می تواند یک نظام اخلاقی و تربیتی در اختیار فرزند قرار دهد.

2- نقش مادر در شکل گیری و تقویت وجدان اخلاقی با ارائۀ راهکارهای تربیتی

وجدان اخلاقی در بزنگاه های اخلاقی انسان را یاری می کند. گاهی این امداد در ادراک هنجارها و ارزش های اخلاقی است که قالبی شناختی دارد و گاهی ازطریق عواطف و هیجانات، انگیزه های اخلاقی را سامان می دهد و تقویت می کند و درنهایت، گاهی همچون یک تأثیر عینی با فعلیت بخشی به رفتار اخلاقی ازطریق اراده موجب فعل اخلاقی می گردد. براین اساس، وجدان اخلاقی دارای سه جنبۀ شناختی، عاطفی و انگیزشی است؛ به همین دلیل، نقش مادر در این سه حوزه ارزیابی می شود تا اثر تربیتی وی بر رشد و پرورش وجدان اخلاقی کودک معلوم شود. بخش مهمی از رشد کودک، در محیط خانه و به ویژه براساس نحوۀ تعاملات مادر و الگوی تربیتی او صورت می گیرد؛ زیرا اگرچه فعالیت وجدان اخلاقی برپایۀ شناخت عقلانی استوار است و عقل موهبت الهی است، اما عقل، قابل تربیت، تقویت و تکامل است. چنانچه انسان حکمی را که با عقل عملی مخالف است، ترجیح دهد، درواقع تحت تأثیر قوۀ غضبیه یا شهویه، با توجیه خود، آن را کار نیکی می پندارد و برهمین اساس، حکم به وجوب عمل می کند وآن را انجام می دهد. (ر.ک: طباطبایی، 1362: صص 136، 176 و 200) این ارتکاب گناه گرچه با علم به خوبی و بدی صورت می پذیرد، در اثر تکرار، عمل ناپسند به گونه ای خواهد شد که حتی عقل عملی او هم علیه آن حکمی نکرده و قبیح و زشتش نمی شمارد. (همو، 1371، ج1: ص112 -114) بنابراین، شکوفایی و به ثمررسیدن عقل عملی به عوامل خارجی بستگی دارد. برهمین اساس، نقش مادر در سه حیطۀ بینش، گرایش و کنش و تأثیر هریک از آن ها بر شکل گیری یا تقویت وجدان اخلاقی در قالب راهکارهای کاربردی ارائه می شود.

2-1. راهکارهای شناختی

منظور از راهکارهای شناختی اموری است که موجب تقویت باورها، ارزش ها و اطلاعات اساسی مرتبط با وجدان اخلاقی می شود. این امور عبارتند از:

الف) آموزش های مستقیم:

صحبت کردن مستمر با فرزند دربارۀ ارزش ها و باورها، آموزش اخلاقی مستقیم نامیده می شود (بوربا، 1391: ص86). کودک مایه های اولیه برای زندگی انسانی را با خود همراه دارد و در فطرت خود از کلیات امور آگاه است. آنچه کلاً نیک یا بد است، می داند و به آن ها آگاه و هشیار است، اما همۀ مصداق ها را نمی شناسد؛ به ویژه آنچه نیک و بد عرفی و اجتماعی است. اگر آموزش های ما دربارۀ این فضایل به اندازۀ کافی واضح نباشد یا آنها را به خوبی آموزش نداده باشیم، ممکن است فرزنددربرابر وسوسه های غیراخلاقی بیرونی و درونی آسیب پذیر شود و به انتخاب های بدی دست بزند. بنابراین، بخشی از نقش مادر، آموزش های لازم و معرفی مصداق های اخلاقی با توجه به سطح درک فرزند است. مادر با بهره گیری از خلاقیت می تواند فهرستی از انواع رفتارهایی را که افراد برای نمایش یک فضیلت انجام می دهند، تهیه کند؛ برای نمونه، پس دادن پول اضافی، پذیرفتن اشتباه و پایبندی به عهد. بعد، از بچه بخواهد با نقاشی آن ویژگی را نشان دهد (همان، ص96). مادر باید به فرزندش کمک کند تا معنی دقیق فضیلت خاصی را که می خواهد در فرزندش نهادینه کند و دلیل اهمیت آن را درک کند. دراین راه نباید فقط به تذکر قناعت کرد یا اندیشید که اگر یک بار مسئله ای به کودک گفته شد، کافی است. لازم است کودکان این مسائل را چند بار بشنوند تا به تدریج خوی پسندیده در وجود آنان جای بگیرد، اخلاق خوب برایشان عادت شود و طبعاً وجدانشان هم بر همان اساس شکل بگیرد. این روش از رایج ترین روش های آموزش ارزش هاست. کودک در صورتی می تواند به ارزش ها عمل کند و از ضدارزش ها دوری جوید که آن ها را به خوبی بشناسد و بتواند آن ها را از هم تمییز بدهد. پیش فرض این روش آن است که یکی از دلایل روی نیاوردن افراد به رفتار اخلاقی و درونی نشدن ارزش ها، نداشتن تصور روشن از رفتارهای اخلاقی و مزایا و معیارهای آن است (خسروی و باقری، 1387: ص92). تبیین رفتار تربیتی و الزامات آن برای کودک و دیگران با همدلیِ بیشتر، رشد وجدان، سطوح بالاتر استدلال اخلاقی و نوع دوستی پیوند دارد؛ به این دلیل که این فرایند آشکارا با دیگران پیوند برقرار می کند و هم زمان فهم کودکان را دربارۀ دلایل انتخاب یک رفتار و تأثیر آن بر دیگران تحریک می کند. بنابراین، این روش، مستقیماً به جنبه های شناختی (استدلال اخلاقی) و عاطفی (همدلی) کنش وری اخلاقی را توجه دارد، آن ها را به یکدیگر پیوند می دهد و به کودکان کمک می کند تا استاندارهای لازم را برای رفتار اخلاقی درون سازی کنند. (Berkowitz & Grynch, 1988: p12)

ب) ارائۀ اطلاعات دقیق به کودک دربارۀ رفتار و نتیجۀ آن:

کودک، رفتار خود را آنگونه که اطرافیان او می بینند، نمی بیند؛ به همین دلیل، وظیفۀ مادر است که کودک را در دستیابی به اطلاعات دقیق از رفتاری که از وی سرمی زند، یاری کند و به وی کمک کند تا نتیجۀ رفتارش را به شکلی عینی ببیند. (محمدخلیفه، 1378: ص264) با رشد سنی، کودکان فراگیری نتایج فوری و آنی رفتارشان را آغاز می کنند. فراگیری نتیجۀ بی واسطۀ رفتارشان، سریع تر از فراگیری نتیجه های بعدی است. این حالت که مسئولیت بزرگی ازنظر آموزش فرزندان و از نتایج دور است، برعهدۀ پدر و مادر است. (همان جا)

ج) استفاده از داستان ها:

بهره گیری از داستان های سودمند و ارزنده برای کودکان، آن ها را به سوی خیر و نیکی هدایت می کند. مادر با گفتن قصه های خوب می تواند فضیلت های اخلاقی را براساس زمینه های فطری کودک رشد دهد. بدین گونه که مادر قهرمان های خوبی را برای داستان خود پیدا کند و از طریق آن ها مفاهیم نیک و بد، زشت و زیبا و… را به کودک تفهیم کند و راه را از چاه بنمایاند. داستان سرایی شیوه ای است که در عین جذابیت و همراه کردن شنونده با خود، زمینه ای عاطفی برای قبول اغراض داستان فراهم می کند. (دیلمی و آذربایجانی، 1379: ص291)

د) تحلیل و استفاده از پرسش ها و استدلالات اخلاقی:

یکی از مهم ترین ابزارها برای تقویت وجدان کودکان پرسیدن است. پرسیدن سؤالهای صحیح می تواند به کودکان کمک کند تا از خودشان بپرسند آیا انجام دادن این کار درست است؟ (بوربا، 1391: ص88) درواقع، با طرح سؤال و درخواست پاسخ، کودک را وادار می کنیم تا به بازبینی رفتار خود بپردازد. طرح سؤال به کودک کمک می کند تا قوۀ استدلالش را تقویت کند، پیامد رفتار و عمل نادرست و غیراخلاقی خود را بفهمد و سعی کند قابلیت ها و ظرفیت های روانی خود را افزایش دهد. با این روش، والدین به کودک فرصت می دهند دربارۀ کار خود فکر کند؛ تصور کنید کودکی در مدرسه تقلب کرده و آن را برای مادرش شرح می دهد. اگر مادر سکوت کند، کودک به این نتیجه می رسد که کارش درست بوده است و می تواند آن را تکرار کند.

در این روش، کودکان با استفاده از قضاوت های اخلاقی و مهارت حل مسئله، با کمک مربی، به تحلیل و ارزیابی سؤالات مطرح شده می پردازند و در نهایت، به انتخاب درست دست می یابند. این روش، موجب افزایش انگیزه و ایجاد اعتماد به نفس در کودکان می گردد. (Kirchenbaum , 1992) پیاژه و کهلبرگ، داستان هایی مطابق طراز تحول شناختی کودکان می ساختند که در ضمن آن ها، قهرمان داستان بر سر دو راهی اخلاقی قرار می گرفت. در این روش، مخاطب داستان با استدل هایی که بیان می کند، قضاوت اخلاقی خود را بیان می کند. همچنین، پیامدهای عمل با شیوۀ استدلالی و روشن برای فرد مجسم می شود و فرد، بدون اینکه امر یا نهی در کار باشد، دست به انتخاب و تصمیم گیری می زند. (دیلمی و آذربایجانی، 1379: ص299) پیاژه معتقد است هر رفتاری دارای یک جنبۀ احساسی یا فعال و یک جنبۀ ساختاری یا شناختی است و نمی توان یکی از جنبه ها را به نفع دیگری تقلیل داد. (Brugman, 2003: p198) مادر یا مربی تربیتی می تواند با بالا بردن سطح داوری اخلاقی کودکان، به آنان کمک کند تا مسائل را از زوایای مختلف بررسی کنند و با تأمل دربارۀ عواقب احتمالی آنها، رفتار های اخلاقی منطقی و مناسب را پیشنهاد کنند یا انجام دهند.

2-2- راهکارهای انگیزشی عاطفی:

راهکارهای عاطفی شامل احساسات و عواطف دربارۀ هدف، فکر، رخداد یا شئ است و منظور از آن ها اموری است که موجب می شود مخاطب به فعل اخلاقی تعلق خاطر داشته باشد. بعضی از راهبردهای عاطفی رشد وجدان اخلاقی عبارتند از:

الف) برقراری رابطة محترمانه و صمیمی:

یکی از مطمئن ترین راه های پرورش اخلاقیات در فرزندان، برقراری یک رابطۀ صمیمی و سرشار از عشق است. پژوهش ها نشان می دهد کودکان تمایل دارند از افرادی که به آنان اهمیت می دهند، تقلید و تبعیت کنند. (کیلن و اسمتانا، 1389، ج2: ص572) ارزیابی ویژگی های ارتباطی نشان دهندۀ آن است که با سنجش ویژگی های جهت گیری علاقۀ متقابل می توان شاخص رشد وجدان را هم به طور هم زمان و هم به طور طولی پیش بینی کرد؛ برای نمونه، کودکانی که روابط درون خانواده شان ازنظر علاقه مندی در سطح بالایی قرار داشت، در سنجش های مربوط به درونی سازی قواعد در سنین نوپایی، پیش دبستانی و دبستانی، امتیاز بیشتری کسب کردند. (همان، ج1: ص454)

مادر از نظر روانی و عاطفی، سرشار از مهر و محبت و صفا و صمیمیت است. ساختار وجودی مادر به گونه ای آفریده شده که قدرت جاذبۀ فوق العاده ای دارد و در ابراز احساسات و عواطف از توان زیادی برخوردار است. یکی از مصادیق رابطۀ عاطفی فرزند و مادر، صحبت کردن دربارۀ ارزش ها و باورها است. مادر آگاه باید به دنبال یافتن مطالب اخلاقی باشد و با فرزندش دربارۀ این مطالب صحبت کند. روان شناسان معتقدند مشارکت فرزند در گفتگوهای خانوادگی دربارۀ عواطف، نقش مهمی در رشد تفاوت های فردی در ادراک عواطف ایفا می کند؛ زیرا ادراک عاطفی به نوبۀ خود، با رشد اولیۀ وجدان ارتباط دارد. در یک بررسی، مادران وکودکان دربارۀ رفتارهای خوب و بد و زندگی واقعی گفتگو کردند و رشد وجدان در کودکان براساس مقاومت دربرابر موقعیت وسوسۀ مادرانه ارزیابی شد.

مادرانی که بیشتر به احساسات و ارزیابی های اخلاقی اشاره می کردند، کودکانی داشتند که درونی سازی رفتاری بیشتری نشان می دادند (همان، ج2: ص576). همچنین، محققان دریافتندکودکانی که در استدلال اخلاقی پیشرفته ترند، والدینی دارند که به طور طبیعی یا از طریق آموزش، در مباحث از کودکان خود حمایت عاطفی می کنند، سؤالات بحسث برانگیز می پرسند، استدلال کودکان خود را برمی انگیزانند، چشم اندازهای اخلاقی پیشرفته و انتقادی ارائه می کنند و آزادانه استدلال های کودکان خود را منعکس و مجدداً ارائه می کنند. (Berkowitz & Grych, 1988: p11)

ب) تشویق:

تشویق یکی از ابزارهای مهم تربیت است که مادر می تواند از آن بهره بگیرد و کودک را به کارهای نیک علاقه مند سازد. از قدرت تشویق می توان برای جهت دهی به اعمال و کردار کودک استفاده کرد؛ زیرا وقتی رفتارهای مطلوب و موفقیت آمیز کودکان تأیید و تشویق می شود، کمیت و تداوم این رفتارها افزایش می یابد. (افروز، 1384: ص68) به عبارتی، با رفتارهای تشویق آمیز، به نیاز مهم کودکان یعنی محبت و تعلق و توجه، پاسخ داده می شود؛ ازاین رو، می توان شاهد بیشترین، مؤثرترین و پایدارترین تأثیر در رفتار آنان بود (همان جا). برای مثال، مادری که فرزندش را به دلیل اینکه به کودکی کوچک تر از خودش کمک کرده، تشویق می کند، از تقویت مثبت بهره گرفته است. برای اینکه رفتاری را به کودک بیاموزیم باید هر مرحله را تا رسیدن به آن رفتار تقویت کنیم؛ به بیان دیگر، به رفتارهای جزیی تری که به رفتار نهایی منجر می شوند، پاداش دهیم. (کرومبولتز و کرومبولتز، 1367: ص74)

وقتی مربی یا مادر می خواهد رفتاری را به کودک بیاموزد نباید منتظر بماند تا آن رفتار به طور کامل نمایان شود و سپس کودک یا دانش آموز را تشویق و تحسین کند، بلکه در هر قدمی که کودک به سوی آن رفتار برمی دارد باید تشویق و تقویت شود تا با برداشتن همین قدم ها به رفتار نهایی برسد. در این مسیر گاهی ناچار می‎شویم رفتاری را، با اینکه کاملاً درست نیست، فقط به دلیل اینکه کودک را یک قدم به رفتار نهایی نزدیک تر کرده است، تقویت کنیم. البته میزان تأثیر تقویت بستگی به این دارد که کودک چگونه آن را تعبیر و تفسیر کند. اگر کودکان احساس کنند با خواسته های والدین صرفاً برای گرفتن پاداش موافقت کرده اند، بسیار کم احتمال دارد که آن رفتار را درونی کنند. بعدها، وقتی که پاداشی در میان نباشد، دیگر آن رفتار را تکرار نخواهند کرد. (همان، ص75)

ج) ارائه الگو:

فرزندان، بسیاری از الگوهای رفتاری، خصوصیات اخلاقی، انگیزه ها، نگرش ها و ارزش های والدین خود را طی فرایندهای تقلید و همانندسازی کسب می کنند. (هنری ماسن، 1368: ص456)؛ ازاین رو، یکی از مطمئن ترین روش ها برای کمک به کودکان در تبدیل استدلال اخلاقی به رفتار اخلاقی، ارائۀ الگوست. (Berkowitz & Grych, 1988: p15) آموزش از طریق الگو، از نحوۀ رفتار ما با کودکانمان فراتر می رود. این امر با نحوۀ رفتار و صحبت ما دربارۀ افراد خانواده، فامیل، دوستان و غریبه ها ارتباط دارد. الگودهی می تواند تأثیر مستقیمی بر رشد اخلاقی کودکان داشته باشد.کودکان، با مشاهدۀ انتخاب ها، واکنش‎ها و شنیدن اظهارنظرها ی مادر هنجارهای اخلاقی را می آموزند. بنابراین، مادر حتی در موقعیت های کوتاه و معمولی زندگی می تواند درس های اخلاقی تأثیرگذاری به کودک بدهد. کودکان، تعاملات والدین با یکدیگر، با اعضای خانواده و دیگران را از نزدیک می بینند و از مشاهدۀ آن، مفاهیم زیادی را دربارۀ نحوۀ تعامل با دیگران یاد می گیرند؛ چگونگی رفتار والدین با خانواده، دوستان، همسایه ها و غریبه ها، نوع فیلم هایی که تماشا می کنند و واکنش آن هادربرابر تعارض های اخلاقی روزمره، شاخص هایی است که کودک آن ها را از نزدیک مشاهده می کند (همان جا؛ بوربا، 1391: ص86).

بزرگان اسلام نیز به کسانی که در مقام الگو قرار می گیرند، توصیه کرده اند که با رفتار خود رفتار دیگران را اصلاح کنند. امام صادق(ع) در اهمیت الگو و نقش آن در سازندگی دیگران می فرماید: «مردم را با رفتار خود به سوی حق رهبری کنید، نه با زبان خویش.» (حمیری، 1413ق: ص77)

2-3- راهکارهای رفتاری:

منظور از راهکارهای رفتاری اموری است که رفتار کودک را به سوی وظایف و فضایل و مسئولیت های اخلاقی هدایت می کنند. شماری از راهبردهای رفتاری مؤثر در رشد وجدان به شرح زیر است:

الف) توقع و مطالبه گری رفتار درست از کودک:

مطالبه گری چیزی فراتر از الزام کودک به رفتارهای درست است؛ به گونه ای که در تمام تعاملات، طوری با او رفتار کنند که به او القا شود انسان خوبی است ودیگران از او توقعی جز خوبی کردن ندارند و حتی اگر کار ناپسندی کرد، کارش ناشی از اشتباه و غفلت بوده است، نه خواست قلبی او. متخصصان دریافته اند مطالبه گری مؤثر مستلزم سه جزء اصلی است: اول اینکه مادر باید اهداف والا و واقع گرایانه ای برای کودکش ترسیم کند. این کار موجب می شود کودک از رفتارهایی که به طور منطقی از او انتظار دارند، آگاهی داشته باشد. کودکانی که والدینشان انتظارات ناچیزی از آن ها دارند، انتظارات ناچیزی از خود خواهند داشت. همچنین، انتظارات نامعقول و سطح بالا هم موجب ناامیدی و احساس شکست در کودک می شود (Berkowitz & Grych, 1988: p14-15)؛ دوم اینکه مادر باید برای تحقق این اهداف، به اندازۀ کافی از کودک حمایت کند؛ سوم اینکه بر مراحل تحقق این اهداف نظارت داشته باشد. (همان جا) بهترین توقعات اخلاقی آنهایی هستند که در عین والایی، برای کودک قابل دسترس و واضح باشند؛ برای نمونه، اگر مادر می خواهد میان اعضای خانواده صداقت و راستی برقرار باشد، بعد از آنکه این انتظار معین شد، باید بر این خواسته اصرار کند و از موضع خود عقب ننشیند. مطالبه گری اگر به خوبی و باثباتی انجام گیرد، کودکان خودمهارگری، نوع دوستی و داشتن عزت نفس را بهتر می آموزند. همچنین، برای افزایش حس خودپنداری مثبت در کودک، باید برای رفتارهای پسندیدۀ کودک ارزش و اهمیت قائل شد و برای او فرصت خودآزمایی و امتحان را فراهم کرد. خودپنداری های خوب با رفتار خودشکوفایی همراه می شوند و کودک می تواند با اطمینان به اینکه ارتباطش با محیط ثمربخش است، به تعامل بپردازد. فرد خودشکوفا، با محیط خود به خوبی رابطه برقرار می کند و فرصت های رشد و افزایش توان خود را می یابد و بی تردید، به رشد دیگران نیز کمک می کند. (جویس و دیگران، 1391: ص372)

ب) تکرار و تمرین:

برای ایجاد عادات معقول، مربی با تمرین های خاصی به کودک کمک می کند تا ارزش ها و رفتارهایی را که آموخته است، تکرار کند. با تکرار و تمرین می توان به مرتبه ای رسید که فضایل اخلاقی به ملکات تبدیل شوند. (دیلمی و آذربایجانی، 1379: ص308) پیاژه در شمار عوامل تحول روانی، علاوه بر رشد داخلی و تعاملات اجتماعی، تمرین و تجربۀ اکتسابی را یک عامل مستقل می داند. (پیاژه، 1367، ص36 -37) بعد از طی مرحلۀ تکرار و تمرین، ارزش ها به صورت عادت درمی آیند؛ البته عادتی که پایه و اساسی معقول دارند، چنان که به فرمودۀ امیرالمؤمنین (: «عادت و طبیعت سرشت دوم است.» (تمیمی آمدی، 1378، ج2: ص220) بنابراین، مادر باید به فرزندش فرصت زیادی برای تمرین مهارت جدید بدهد و کوشش های او را در کسب مهارت ها همواره تشویق و حمایت کند.

ج) ایفای نقش:

ایفای نقش، در ساده ترین شکل خود، درافتادن با مسائل به طور عملی است. در این فرایند، مسئله مشخص می شود، فعالیت هایی صورت می گیرد و مجموعه فعالیت های عملی و فکری به بحث گذاشته می شوند. در روش ایفای نقش، ضمن آنکه کودک در شناخت و درک دیگران تجربه هایی می اندوزد، حالت خودمحوری او رو به نقصان می رود. (کارتلج، 1369: ص154) مادر باید براساس هدف و سن و توان کودک، موضوعی اخلاقی یا دینی را انتخاب کند و با مهارت لازم، کودک را برای ایفای نقش آماده کند و خود هدایت کننده باشد تا کودک از طریق مشاهده یا ایفای نقش، ارزش های نهفته در نقش را فراگیرد و از ضدارزش ها دوری جوید.

نتیجه گیری

با توجه به اهمیت وجدان اخلاقی در بروز رفتار مادر باید آن را از همان سنین اولیه به کودک خود بیاموزد. راهکارهایی که در این پژوهش ارائه شد، نشان داد که نقش مادر در سه حیطۀ اعطای بینش، تقویت انگیزه و اصلاح رفتار بسیار مهم است. واکنش مادر دربرابر امور غیراخلاقی، جلوگیری از رفتارهای ضداخلاقی و آموزش دادن و تبیین ادلّۀ دقیق و توجیهات متناسب با رشد، درک اخلاقی کودکان را افزایش می دهد. همچنین، مادر به دلیل داشتن روابط عاطفی و تعامل محبت آمیز با کودک، رشد اخلاقی او را آسان می کند؛ ازاین رو، مادر باید به نقش مهم خود در شکل گیری هویت فرزندان توجه کند و هنگامی این هدف مهم محقق می گردد که مادر به وظایف خود و نیازهای فرزندان آگاهی داشته باشد و با الگوهای رفتاری که ارائه می دهد، سرمشق های مناسبی برای کودک فراهم سازد و با رفتار خود موقعیت هایی ایجاد کند که رفتارهای اخلاقی را در فرزندان برانگیزد.

کتابنامه

– قرآن کریم.

1. افروز، غلامعلی (1384)، چکیده ای ازروانشناسی تربیتی کاربردی، تهران: انجمن اولیا و مربیان.

2. بوربا، میکله (1391)، پرورش هوش اخلاقی، ترجمه فیروزه کاوسی، تهران: رشد.

3. پیاژه، ژان (1367)، دیدگاه پیاژه در گسترۀ تحول روانی، ترجمه و گردآوری از منصور و پریرخ دادستان، تهران: ژرف.

4. تمیمی آمدی، عبدالواحد (1378)، غررالحکم و دررالکلم، ترجمۀ هاشم رسولی، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی.

5. جعفری، محمدتقی (1381)، وجدان، قم: تهذیب (مؤسسه علامه جعفری).

6. جویس، بروس، مارشا ویل و امیلی کالهون (1391)، الگوهای تدریس، ترجمه محمدرضا بهرنگی، تهران: کمال.

7. حقانی زنجانی، حسین (1376)، «وجدان اخلاقی»، درس هایی از مکتب اسلام، ش 37، ص40-47.

8. حمیری، عبدالله بن جعفر (1413ق)، قرب الاسناد، قم: مؤسسة آل البیت(ع).

9. حییم، سلیمان (1349ق)، فرهنگ لغت فارسی- انگلیسی، تهران: بروخیم.

10. خسروی، زهره و خسرو باقری (1387)، «راهنمای درونی کردن ارزش های اخلاقی ازطریق برنامه درسی»، مطالعات برنامه درسی، ش 2، ص81-105.

11. دهخدا، علی اکبر (1373)، لغت نامه، زیر نظر محمد معین و سیدجعفر شهیدی، تهران: دانشگاه تهران.

12. دیلمی، احمد و مسعود آذربایجانی (1379)، اخلاق اسلامی، قم: دفتر نشر معارف.

13. روسو، ژان ژاک (1360)، امیل یا آموزش و پرورش، ترجمه غلامحسین زیرک زاده، تهران: چهره.

14. زارع، مرتضی و بهروز محمدی (1394)، «بازخوانی وجدان اخلاقی از نگاه علامه جعفری»، پژوهشنامه اخلاق، سال 8، ش 29، ص 99-118.

15. صانعی دره بیدی، منوچهر (1384)، جایگاه انسان در اندیشۀ کانت، تهران: ققنوس.

16. طباطبایی، سید محمدحسین (1362)، رسائل سبعه، قم: بنیاد علمی وفرهنگی علامه طباطبایی.

17. ________________ (1371)، مجموعه مقالات، تهران: دفتر نشر و فرهنگ اسلامی.

18. کارتلج، جی.اف. میلبرن (1369)، آموزش مهارت های اجتماعی به کودکان، ترجمه محمدحسین نظری نژاد، مشهد: آستان قدس رضوی.

19. کانت، ایمانوئل (1393)، فلسفۀ فضیلت، ترجمۀ منوچهر صانعی دره بیدی، تهران: مؤسسه انتشارات فلسفه.

20. کرومبولتز، جان.دی و هلن. بی کرومبولتز (1367)، تغییر دادن رفتارهای کودکان و نوجوانان، ترجمه یوسف کریمی، تهران: فاطمی.

21. کیلن، میلانی و جودیث اسمتانا (1389)، رشد اخلاقی، قم: پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی.

22. محمدخلیفه، عبداللطیف (1378)، بررسی روانشناسی تحول ارزش ها، ترجمۀ سیدحسین سیدی، مشهد: آستان قدس رضوی.

23. مطهری، مرتضی (1362)، تعلیم و تربیت در اسلام، تهران: ناصر خسرو.

24. _________ (1390)، فلسفه اخلاق، قم: صدرا.

25. مصباح، محمدتقی (1384)، نقد و بررسی مکاتب اخلاقی، قم: مؤسسه پژوهشی امام خمینی(ره).

26. مصباح یزدی، محمدتقی (1379)، جامعه و تاریخ از نگاه قرآن، تهران: چاپ و نشر بین الملل سازمان تبلیغات اسلامی.

27. منتظر، فاطمه و بهروز محمدی (1395)، «مفهوم شناسی وجدان اخلاقی و گسترۀ تأثیرگذاری آن در نظم عمومی»، پژوهشنامه اخلاق، سال 9، ش31، ص 87-106.

28. هنری ماسن، پاول (1370)، رشد و شخصیت کودک، ترجمه مهشید یاسایی، تهران: مرکز.

29. Berkowitz, Marvin W. and John H. Grych (1998), “Fostering Goodness: Teaching Parents to Facilitate Children’s Moral Development”, journal of Moral Education, V 27, N 3, P 371 -391.

30. Brugman, Daniel (2003), “The Teaching and Measurement of Moral Judgment Development ”, Journal of Moral Education, V 32, N 2.

31. Kirchenbaum, Haward (1992), A Comprehensive Model for Values Education and Moral Education.

دیدگاهتان را بنویسید