در نهجالبلاغه، دنیا زیاد مورد نکوهش قرار گرفته، به گونهای که ممکن است چنین برداشت شود که دنیا مایه درد سر و پدیده زشتی است که موجب فریب و گمراهی انسان میشود؛ اما واقعیت آن است که اولاً، حضرت علی علیهالسلام در کنار نکوهش دنیا، گاه آن را تحسین کردهاند. در واقع، این دلبستگیها و تعلّقات روحی به دنیا است که پیامدهای ناگوار و تبعات سوئی به دنبال دارد و همینها مورد مذمّت قرار گرفته است. ثانیا، مخاطب حضرت علی علیهالسلام قاسطین، ناکثین و مارقین هستند و آن حضرت از نوع نگرش آنها نسبت به دنیا بیزار و متنفّرند و دید آنها را نسبت به دنیا مورد سرزنش قرار میدهند.
عنوان مقالهای که تقدیم حضور میگردد «سیمای دنیا در نهجالبلاغه» است. این مقاله توشهای ناچیز است که نویسنده به اندازه وسع خود از دریای بیکران نهجالبلاغه برگرفته است. در این نوشتار سعی شده است که از یک جانبهنگری پرهیز، و با استناد به سخنان خود آن حضرت، نگاه جمعی (اعم از نگاه منفی و مثبت نسبت به دنیا) مورد بررسی قرار گیرد.
بررسی لغوی و مفهومی «دنیا»
کلمه «دنیا» مؤنث «أدنی» و صفت تفصیلی است، به معنای نزدیکتر1 که در اثر کاربرد و استعمال زیاد، غالبا موصوف آن حذف میشود. این کلمه اگرچه امروزه به معنای اسم هم به کار میرود ـ مثلاً، گفته میشود: دنیای حیوانات، دنیای ارتباطات و دنیای مادی ـ اما در آیات و روایات، معنای وصفی آن لحاظ شده است.
در قرآن کریم، در بیش از هفتاد آیه، دنیا با موصوف ذکر شده که موصوف آن کلمه «حیاة» است؛ مثل:
ـ «وَ مَا الْحَیَاةُ الدُّنْیَا إِلاَّ لَعِبٌ وَ لَهْوٌ» (انعام: 32)؛
ـ «وَ مَا الْحَیَاةُ الدُّنْیَا إِلَّا مَتَاعُ الْغُرُورِ» (حدید: 20)؛
و در بعضی آیاتدیگر وصف آسمان قرار گرفته است:
ـ «إِنَّا زَیَّنَّا السَّمَاء الدُّنْیَا بِزِینَةٍ الْکَوَاکِبِ.» (صافّات: 6)
برخی واژه «دنیا» را از «دنائت» به معنای پستی و حقارت دانستهاند. 2 اما به نظر نمیرسد در این واژه چنین حیثیتی ملحوظ باشد؛ زیرا در مقابل کلمه «دنیا» کلمه «آخرت» به کار رفته است. اگر دنیا در مفهوم «پستتر» به کار رفته بود، مناسب این بود که در قبال آن، واژه «علیا» و «اشرف» و نظایر آن، که متضمّن ارزش بیشترو والاتر است، استفاده شود. 3
در نهجالبلاغه هم در سه جا، این کلمه با موصوف ذکرشده است: «الحیاة الدنیا»4 و در یک جا هم به شکل نکره مخصصّه آمده: «یتنافسون فی دنیا دنیّة»5 (در به دست آوردن دنیای پست بر یکدیگر سبقت میگیرند) اما در سایر جاها، بدون موصوف، و معرفه آمده است.
توصیف و تشبیه دنیا
حضرت علی علیهالسلام دنیا را با آثار و صفاتی معرفی میکند که گاه جنبه منفی دارند؛ مانند:
ـ دنیا انسان را مغرور میکند؛ 6
ـ به او ضرر میرساند؛ 7
ـ مار سمّی لطیف و نرم؛ 8
ـ آب شور دریا که نوشنده را نه تنها سیراب، بلکه تشنهتر میکند؛ 9
ـ سایه زودگذر؛ 10
ـ مهمانی که شبی را در جایی میگذراند و صبح کوچ میکند؛ 11
ـ خوابی که شخص خوابیده میبیند. 12
ـ در شهوتها و خواهشهای نفسانی پوشیده شده است. 13
ـ با زینت غرور خود را میآراید. 14
ـ بسیار فریبنده و زیان رساننده است. 15
ـ دگرگون شونده و ناپایدار است. 16
ـ فناپذیر و مرگبار است. 17
ـ کشندهای تبهکار است. 18
گاهی هم در کلمات ایشان دنیا جنبه مثبت دارد؛ مانند:
ـ تذکردهندگی دنیا؛ 19
ـ صداقتنمایی دنیا؛ 20
ـ پنددهندگی دنیا؛ 21
ـ محل عبادت دوستان خدا؛ 22
ـ محل نزول وحی الهی؛ 23
ـ و جای داد و ستد دوستان خداست که رحمت خدا را به دست میآورند و بهشت سودشان میشود. 24
در آغاز، ممکن است چنین تصور شود که امام علی علیهالسلام آدمی را به ترک دنیا، تلاش و کوشش، انتظار مرگ، گوشهنشینی و رخوت و سستی دعوت میکند، میل و رغبت به زندگی را در انسان خاموش میکند و او را به صورت شخصیتی سست عنصر تبدیل میکند؛ اما حقیقت امر این است که زهد دنیوی، که مورد سفارش آن حضرت است، به معنای دست برداشتن از کار و کوشش و کنارهگیری و عزلتپیشگی نیست. رفتار اجتماعی آن حضرت بهترین سند این مدعاست.
مدح و مذمّت دنیا
دنیا چیزی نیست جز همین کرات، افلاک، درختان، آب، خاک و هوا که اینها را به عنوان آیات و نشانههای خدا میدانیم، و خود این طبیعت یکی از راههای خدایابی و خداشناسی محسوب میشود. و به تعبیر عرفا، مظهر اسماء و صفات الهی است و نباید بد و ناپسند باشد. دنیا به عنوان یک امر عینی و خارجی، نمیتواند متعلّق مذمّت یا ستایش قرار گیرد، بلکه وقتی پای اختیار و انتخاب ما به میان میآید، میتواند صورت ارزشی و یا ضدارزشی به خود بگیرد. پس در واقع انتخاب ماست که متّصف به خوبی و بدی میشود و مجازا به دنیا نسبت داده میشود. حضرت علی علیهالسلام در برخورد با کسی که دنیا را نکوهش میکرد، فرمودند:
«ما الدنیا غرّتک و لکن بها اغتررت»؛ 25 دنیا تو را فریب نداده است، بلکه تو فریب دنیا را خوردهای.
دنیا هرگز فریب نمیدهد، این انسان است که فریب میخورد. در صورتی دنیا فریبدهنده بود که یکجانبه عمل میکرد و یک طرف را نشان میداد. ولی دنیایی که قدرت و سلامتی را نشان میدهد، در کنارش ضعف و ناتوانی را هم نشان میدهد. در کنار عزّت و اوج، ذلّت و نشیب را هم مینمایاند.
گول زدن در جایی مصداق پیدا میکند که فقط طرف لذایذ و خوشیهایش را به ما نشان میداد و طرف دیگر را از ما کتمان میکرد. اما دنیا هم ورق خوبیها و خوشیهایش را به ما ارائه میدهد، و هم ورق ناخوشیهایش را؛ ولی اشتباه از ماست که یک ورق را میخوانیم و ورق دیگر را نادیده میگیریم.
«انت المتجرّم علیها ام هی المتجرّم علیک»؛ 26 آیا تو نسبت به دنیا جرم مرتکب شدهای یا دنیا به تو جرم کرده است؟
در ایقاظ العلماء و تنبیه الامراء ملّااحمد کوزه کنانی آمده است:
ای نفس! دنیا را سرزنش مکن و مگو دنیا خانه نیرنگ و فساد و غرور است. دنیا چنین نیست، مگر در نزد کمخردان و کسانی که خودفراموشی و نادانی عارضشان شده است. اگر دنیا ـ در حقیقت ـ خانه فریب بود، انسان از آغاز پیدایش و تولّد تا وقت مرگ، همواره با نعمت و خوشی روبهرو بود، سپس ناگهان دنیا نعمت را از انسان میگرفت، در حالی که واقعیت چنین نیست. انسان در دنیا با حالات مختلفی روبهرو میشود: یک روز اندوهگین و روزی دیگر خوش است، روزی لذت میبرد و دیگر روز در رنج و عذاب است. اگر چیزی تمام آنچه را که در طبعش است به تو نشان بدهد، در حقّ تو انصاف [کرده] و تو را پند داده است. فریبکار کسی است که در طبعش خوبی و بدی باشد، خوبی را به تو نشان دهد و بدی را از او تو بپوشاند. نیرنگ و فریب از ناحیه خود انسان است. 27
«و هی و إن غرّتکُم منها فقد حذَّرتکُم شرَّها»؛ 28 دنیا گرچه از جهتی شما را میفریبد، ولی از جهت دیگر شما را از بدیهایش میترساند.
دنیا؛ سکّه دورو
«من اَبصَر بصّرتهُ و من اَبصَر الیها اَعمَتهُ.»29
در این عبارت، حضرت علی علیهالسلام به صراحت بیان مینمایند که دنیا میتواند دو نقش مثبت و منفی، سازندگی و تخریب داشته باشد، هم میتواند مایه تربیت و سازندگی باشد و هم میتواند مایه نابینایی و گمراهی شود. اگر انسان با چشم بصیرت به دنیا نگاه کند به او درس و پند میدهد، و وسیله نجات و صعود در کمالات روحی و معنوی میگردد. و نیز دنیا میتواند انسان را کور کند و بر روی چشم حقیقتبین او پرده افکند و وسیله هلاکت و نابودیاش گردد. دنیا سکّهای دو روست که در نهجالبلاغه هر دو روی آن، هم طرف برد و هم طرف باخت آن، نمایانده شده است. اگر خواندن یک روی آن انسان را فریب میدهد خواندن طرف دیگر میتواند به انسان پند دهد. اگر یک طرف او را مغرور میکند، طرف دیگر او را متواضع میسازد. نقش دنیا فقط کور کردن نیست، بلکه بینا کردن هم هست؛ هم میتواند انسان را کور کند و هم میتواند بصیرت و بینایی دهد. البته به انتخاب و گزینش ما بستگی دارد که کدام طرف را برای قرائت انتخاب کنیم؛ طرف «من ابصر بها» یا طرف «من ابصر الیها» را، که هر یک آثار، نتایج و پیامدهای خاص خود را خواهد داشت.
دنیا، هم جایگاهی خوب است و هم جایگاهی بد. خوب یا بد بودن آن وابسته به این است که ما از چه زاویهای به آن بنگریم و چه برداشتی از دنیا داشته باشیم. نحوه نگرش ما نسبت به دنیاست که موجب میشود وصف خوب یا بد به خود بگیرد.
«وَ لَنعمَ دارٌ من لم یَرضَ بها دارا و محّل من لَم یُوَطّنا مَحَلاً»؛ 30 دنیا چه خوب خانهای است برای آن کس که آن را جاودانه نپندارد، وخوب محلی است برای آن کس که آن را وطن خویش انتخاب نکند.
در روز قیامت، گروهی از مردم هستند که از دنیا تقدیر و تشکر میکنند، به خاطر اینکه با گذشت ایّام، مُذّکر و یادآور آنها شد و برای آنها از سرگذشت و اوضاع و احوال افراد گذشته سخن گفت و آنها را نصیحت کرد ـ و البته آنها هم حرفشنو و پندپذیر بودند.
«حَمِدَها آخَرون یومَ القیامة؛ ذکَّرتهم الدنیا فتذکّروا، و حدّثتهم فصدّقوا، و وَعَّظتهم فأتّعَظُوا»؛ مردمی دیگر در روز قیامت آن را میستایند؛ کسانی که دنیا حقایق را به یادشان آورد، یادآور آن شدند، از رویدادها برایشان حکایت کرد و تصدیقش کردند، و اندرزشان داد و پند پذیرفتند.
دنیای مذموم
آنچه از دنیا مذمّت شده، علاقه و وابستگی روحی و قلبی به دنیاست که موجب رکود انسانی میشود و او را از هدف اصلی آفرینش باز میدارد. البته میل و علاقه به دنیا به صورت یک امر طبیعی نباید مذموم باشد؛ چون این علاقه بر مبنای حکمت و مصلحت الهی در طبیعت انسان نهاده شده است. اگر این میل نبود هیچ پیشرفت و تمدنی شکل نمیگرفت. اگر تمدنهای اسلامی شکل گرفته بر مبنای همین خواسته درونی بوده است.
علاقه به امور دنیا، به زن و فرزند، مال و ثروت، و جاه و قدرت، سنّت و فطرت الهی است، وسیله چرخش زندگانی این جهان است. اگر این علایق از بشر گرفته شود، اجتماع انسانی مختل شده، میخوابد. حرکت زندگی، کمال زندگی و حیات آدمی متوقف بر آن علایق است. اما اگر این علاقه تبدیل به هدف شود و به شکل بند و زنجیر درآید، این شکل علاقه از نظر اسلام، مردود است. سرگرم شدن به آن علاقهها، و رضایت، قناعت و اکتفا بدان موجب رکود و توقف انسان میشود و این مذموم است.
اگر به دنیا به عنوان هدف نگاه شود این نگاه امراضی روحی ـ روانی به دنبال میآورد و روزنههای بینایی دل را مسدود میکند و صفا و لطافت آن را میگیرد.
«من اَبصر الیها اَعمَتهُ»؛ 31 کسی که چشم به دنیا بدوزد و با چشم دل به او بنگرد دنیا کورش میکند و از راه پیمودن کمال بازش میدارد.
«تَعبّدوا للدنیا ای تعبُّدٍ و آثروها ای ایثار»؛ 32 دنیا را چگونه پرستیدند و چگونه آن را بر خود برگزیدند.
«یَتنافسون فی دنیا دنیَّه»؛ 33 در این پرستش و عبودیت بر یکدیگر پیش میگیرند.
در نتیجه، دچار امراضی میشوند؛ از قبیل:
«همٍّ لا یُغِبُّهُ، و حِرصٍ لا یترکُهُ، و اَمَلٍ لا یُدرِکُهُ»؛ 34 اندوهی رها نشدنی، حرصی جدانشدنی، و آرزویی نایافتنی.
دنیای ممدوح
جابربن عبداللّه انصاری میگوید: با حضرت علی علیهالسلام در بصره بودیم؛ هنگامی که جنگ با دشمنان تمام شد، در پایان شب به سراغ ما آمدند. ما با یکدیگر درباره دنیا صحبت میکردیم. پرسیدند: درباره چه سخن میگویید؟ جواب دادیم: درباره سرزنش دنیا، حضرت علیهالسلام فرمودند: چرا دنیا را سرزنش میکنی، ای جابر؟ سپس حمد و سپاس خدا را شروع کردند و بعد فرمودند:
«الدنیا منزِلُ صِدقٍ لِمَن صَدَّقَها، و مَسکَنُ عافیةٍ لِمَن فَهِمَ عَنها، و دارُ غِنًی لِمَن تَزَوَّدَ مِنها، مَسجدُ انبیاء اللّه و مَهبَطُ وحیهِ و مُصَلَّی ملائکتهِ و مَسکَنُ أحِبائه و مَتجَرُ أولیائِه، إکتسبُوا فیها الرحمة و رَبِحُوا منها الجنّة»؛ 35 دنیا خانه راستگویی است برای کسی که پذیرا باشد، و جای سلامتی است نسبت به کسی که بفهمد، و سرای بینیازی است برای کسی که از آن توشه برگیرد. سجدهگاه انبیای خدا، محلّ وحی او، مصلّای ملائکه، محل سکونت دوستان خدا و جای تجارت مقرّبان اوست که رحمت خدا را به دست میآورند و بهشت سودشان است.
رابطه دنیا با آخرت
در جهانبینی اسلامی، دنیا از آخرت منفصل و جدا نیست، بلکه رابطه این دو به گونهای است که اگر دنیایی نباشد، بهشت و دوزخی هم نخواهد بود؛ زیرا زمینه بهشت و دوزخ در همین دنیا فراهم میشود. رابطه این دو از نوع رابطه کاشت و برداشت است.
«فَتَزَودّوا فی الدنیا من الدنیا ما تَحرُزونَ اَنفُسَکُم به غدا.»36
پس در این دنیا و از همین دنیا توشه برگیرید تا فردا خود را با آن حفظ نمایید. در این عبارت، به صراحت آمده است که توشه آخرت «فی الدنیا» و «من الدنیا» است. توشه اخروی یا علم است یا عمل، که هر دو از اموری دنیویاند و در همین دنیا تحقق پیدا میکنند.
از امور معنوی مثل تقوا، زهد، عبادت، خوف و خشیت الهی به زاد و توشه تعبیر شده و این به خاطر نقشی است که همانند توشه دنیوی دارند؛ زیرا هر یک در جای خود، صاحب و همراهش را نگهداری میکند: یکی از عذاب گرسنگی محسوس و دیگری در سفر اخروی از عذاب گرسنگی معقول. 37
در جای دیگر، از دنیا به «ممرّ» (گذرگاه و راه عبور) یاد شده است:
«فخذوا من ممرّکم لِمَقَرکُم»؛ 38 پس از گذرگاه خویش برای سرمنزل جاودانه توشه برگیرید.
«و بالدنیا تُحرزُ الآخرة»؛ 39 با دنیا توشه آخرت فراهم میشود و چون چنین است. پس:
«فَتَزوّدوا فی ایّام الفناء لایّام البقا»؛ 40 پس در این دنیای نابودشدنی، برای زندگی جاویدان آخرت، توشه برگیرید.
«اُمرتُم فیها بالزّاد»؛ 41 به جمعآوری زاد و توشه فرمان داده شدهاید. پس دنیا نقش آلی دارد، نه اصالی، و مطلوب بالعرض است، نه بالذات.
«فیها اُختبرتُم و لغیرها خُلقتُم»؛ 42 شما را در دنیا آزمودهاند و برای غیر دنیا آفریدهاند.
همچنین حضرت علی علیهالسلام از دنیا به سجدهگاه دوستان خدا، فرودگاه وحی الهی، و جایگاه تجارت دوستان خدا نیز یاد کرده است. 43
زهد
نقطه مقابل علاقه و حبّ دنیا، «زهد» و بیعلاقگی است. حضرت علی علیهالسلام زهد را به قدرت روحی تفسیر میکند، نه به ضعف اقتصادی؛ به این معنا که انسان از ناحیه اخلاقی باید آنقدر قوی و نیرومند باشد که دنیا نتواند او را اسیر و برده خود گرداند.
«الزُهدُ کُلُّهُ بین کلمتین من القرآن. قال اللّه سبحانهُ: «لِکَیْلَا تَأْسَوْا عَلَی مَا فَاتَکُمْ وَلَا تَفْرَحُوا بِمَا آتَاکُمْ»»؛ 44 زهد بین دو کلمه از قرآن است که خدای سبحان فرمود: تا بر آنچه از دست شما رفته حسرت نخورید، و به آنچه به شما رسیده شادمان مباشید.
وقتی انسان از ناحیه روحی به این مقام رسید، که اگر دنیا به او رو آورد، شادی زده و اسیر نگردید، و اگر از او گرفته شد، احساس شکست نکرد، در این صورت، او زاهد است. در جای دیگر میفرمایند:
«الزَّهادةُ قِصَرُ الاملِ و الشُکرُ عِند النِعَمِ و التَّورعُ عند المَحارم»؛ 45 «زهد» یعنی: کوتاه کردن آرزوها، و شکرگزاری در برابر نعمتها و پرهیز در برابر محرّمات.
همچنین آن حضرت زهد در دنیا را مایه بصیرت و بینایی معرفی میکنند؛ بدین صورت که زاهد، که عیوب را میبیند، به زهد دستور داده شده و در نتیجه، خداوند او را بر عیبهای دنیا بینا میگرداند:
«ازهَد فی الدنیا یُبَصِّرُکَ اللّهُ عوراتِها»46
برخورد امام با افراط و تفریط دنیا
حضرت علی علیهالسلام در شهر بصره وارد منزل علاءالدین بن زیاد شدند؛ خانه وسیعی بود. به او تذکر دادند: این خانه وسیع را در دنیا برای چه میخواهی، با اینکه در آخرت به آن نیازمندتری؟ علاءبن زیاد گفت: یا امیرالمؤمنین! از برادرم خدمت شما شکایت میکنم: عبایی پوشیده و ترک زندگی و زن و فرزند نموده و مشغول عبادت شده است! امام علیهالسلام فرمودند: او را بیاورید. وقتی برادر علاء، عاصمبن زیاد، را آوردند، امام خطاب به او فرمود: ای دشمن جان خود! شیطان در تو راه یافته و هدف توطئههایش قرار گرفتهای. آیا به خانواده و فرزندانت رحم نمیکنی؟ تو خیال میکنی که خداوند خوبیها را بر تو حلال کرده، اما در واقع، دوست ندارد که از آنها استفاده کنی؟
میبینیم که امام علیهالسلام علاءبن زیاد را در اسراف و زیادهروی و دنیازدگی نکوهش میکنند که خانهای با این وسعت را برای چه میخواهی؟ و بعکس، برادرش را در ترک دنیا سرزنش میکنند و به او گوشزد مینمایند که خداوند دنیا و نعمتهای آن را برای انسان آفریده و کنارهگیری و ترک دنیا درست نیست. و آنگاه که عاصمبن زیاد استدلال میکند: پس چرا شما با این لباس خشن و آن غذاهای ناگوار به سرمی برید؟ امام علیهالسلام پاسخ میدهند: وظیفه من چیز دیگری است، خدا بر امامان حق و عدل واجب کرده است که بر خود سخت گیرند و مانند طبقه ضعیف مردم زندگی کنند تا تهیدستی و نداری فقرا قابل تحمّل شود و سر از فرمان خدا برنتابند. 47
جمعبندی
اگرچه انسان موجودی است که مقصد و جایگاه اصلی او آخرت و آن هم تقرّب و لقاء اللّه است، و برای بقا آفریده شده و به تعبیر دیگر موجودی ابدی است، و تاریخ انقضا و نابودی ندارد. ولی تنگه و گذرگاه عبورش به آن جایگاه، همین دنیا است که به ناچار باید از آن عبور کرده و توشه لازم در آنجا را تهیه کرده و به همراه خود ببرد.
نحوه زندگی اخروی هر کسی باید در این دنیا شکل بگیرد و بهشت و جهنم خود را به دست خود ساخته و به همراه ببرد. کسانی که اهل فکر و دل هستند، و کمالات معنوی و وجودی را فراهم نمودهاند از همین دنیا به دست آوردهاند. اما نگاه آنها به دنیا و بردا شت آنها از دنیا و چگونگی برخورد آنها با دنیا رنگ و شکل خاص به خود را داشته است. یکی از علل عمده نگاه منفی حضرت علی علیهالسلام نسبت به دنیا ناشی از نگرش کسانی است که به اسم خلیفه مسلمانان در میان مردم مطرح بودند، و به تعبیر خود حضرت مانند شتر گرسنهای که به جان گیاه بهاری میافتد، آنها به جان دنیا و اموال مسلمانان تاخته بودند. 48 از اینرو، حضرت میخواهد این فضای فکری و عطشروحی و دلدادگی حاکم بر جامعه آن روز را بشکند یا کمرنگتر کند.
پى نوشت ها
1ـ ر. ک. محمّدتقى مصباح، اخلاق در قرآن، چ دوم، تهران، امیرکبیر، 1373.
2ـ علىاکبر دهخدا، لغتنامه، تهران، دانشگاه تهران، 1373، ج 23، ص 284.
3ـ محمّدتقى مصباح، پیشین، ص 181.
4ـ نهجالبلاغه، ترجمه محمّد دشتى، خ 34، ص 86؛ خ 152، ص 284؛ خ 230، ص 466.
5ـ همان، خ 151، ص 278.
6 و 7ـ همان، ح 415، ص 728.
8ـهمان، ح 119، ص 652؛ ن 68، ص 608.
9ـ شیخ محمّدتقى تسترى، بهجُالصباغه فى شرح نهجالبلاغه، تهران، امیرکبیر، 1376، ج 11، ص 676 به نقل از: محمّدبن یعقوب کلینى، کافى، ج 3، ص 205، ¶ح 24.
10 و 11ـ همان، ج12، ص11، به نقلاز: دیوان امیرالمؤمنین، ص 125.
12ـ شیخ محمّدتقى تسترى، پیشین، ج 12، ص 11.
13ـ نهجالبلاغه، خ 111، ص 210.
14 و 15 و 16 و 17 و 18ـ همان، ص 212.
19 و 20 و 21 و 22 و 23 و 24ـ همان، ح 131، ص 656.
25ـ همان، خ 223، ص 458.
26ـ همان. ح 131، ص 654.
27ـ احمدبن عبداللّه کوزه کنانى تبریزى، ایقاظ العلماء و تنبیه الامراء، چ دوم، قم، مکتب الاعلام الاسلامى، 1406، ص 176.
28و 29 و 30ـ نهجالبلاغه، خ173، ص328/خ82، ص128/خ223، ص458.
31ـ همان، خ 82، ص 128.
32ـ همان، خ 111، ص 212.
33ـ همان، خ 151، ص 278.
34ـ همان، ح 228، ص 676.
35ـ شیخ محمّدباقر محمودى، نهجالسعادة فى مستدرک نهجالبلاغه، نجفالاشرف، مطبعة النعمان، 1385ق، ج 1، ص 397.
36 و 37ـ ابن میثم بحرانى، شرح نهجالبلاغه، چ دوم، دفتر نشر الکتاب، 1404، ج 2، ص 145 / ص 165.
38 و 39 و 40ـ نهجالبلاغه، خ 203، ص 424 / خ 156، ص 290 / خ 157، ص 292.
41ـ همان، خ 183، ص 354.
42ـ همان، خ 203، ص 424.
43ـ ر. ک. همان، ح 131، ص 656.
44ـ همان، ح 439، ص 734.
45ـ همان، خ 81، ص 128.
46ـ ابن میثم بحرانى، پیشین، ج 5، ص 437 / ابن ابىالحدید، شرح نهجالبلاغه، قم، اسماعیلیان، ج 19ـ20، ص 339.
47 و 48ـ نهجالبلاغه، خ 209، ص 430 / خ 3.
منبع: / ماهنامه / معرفت / شماره 120، ویژه نامه دین شناسی
نویسنده : حسینعلی کیخا