معاشرت نیکو با مردم و مدارا با آنها، از ضرورتهای اخلاقی یک مسلمان و از لوازم زندگی بشر است و از آنجا که انسان موجودی اجتماعی است، مصاحبت و مردمداری امری نیکو و پسندیده مینماید. از این رو، شخص باید در جامعه با دیگران مصاحبت و همنشینی داشته باشد و به همنوعان خود خدمت کند و با معاشرتهای نیکو، پایههای اتحاد و صمیمیت را مستحکم سازد و با اطلاعیابی از احوال یکدیگر و دستگیری از ضعفا و مستمندان، مدینه فاضلهای را فراهم آورد، چرا که رکن و اساس مدینه فاضله، محبت و علاقه انسانها به یکدیگر است.
مکتب انسانساز اسلام، عزلت و گوشهگیری و دوری جستن از مردم و انزواطلبی را نهی کرده و آن را خویی ناپسند شمرده است؛ زیرا ریشه این جدایی از مردم، یا کبر و غرور است یا احساس بینیازی از مردم که این تفکر نیز عاقلانه نیست؛ زیرا پروردگار متعال نوع انسان را نیازمند به یکدیگر آفریده و باید با کمک و مساعدت یکدیگر حوایج خویش را برآورند. از رسول خدا (ص) روایت شده: «سه چیز است که در هر که باشد سزاوار ثواب و ایمانش کامل است: اخلاقی که به وسیله آن با مردم زندگی کند و تقوایی که او را از محرمات خدا دور سازد و حلمی که او را از جهالتِ جاهل بر کنار دارد»(1). در روایت دیگری نیز آمده است: «همانا سزاوار است که مؤمن در رابطه با مردم اهل الفت و انس باشد»(2).
در مذمت کنارهگیری از مردم همین بس که پیامبر (ص) فرمودند: «لا رهبانیه فی الاسلام؛ رهبانیت در اسلام نیست» زیرا اسلام یک دین اجتماعی است و لازمه دینداری، با مردم بودن است. در قرآن کریم نیز آمده است: «و لا تکونوا کالذین تفرقوا و اختلفوا من بعد ما جاءهم البینات و اولئک لهم عذاب عظیم؛ و مانند کسانی نباشید که پراکنده شدند و اختلاف کردند؛ (آن هم) پس از آنکه نشانههای روشن (پروردگار) به آنان رسید و آنها عذاب عظیمی دارند»(آلعمران/105).
رفق و مدارا با مردم نیز از دیگر ویژگیهای اهل ایمان است. ملا مهدی نراقی در جامع السعاده، در مورد فرق بین رفق و مدارا میگوید: «مدارا یعنی نرمخویی و رفتار ملایم با مردم، ولی رفق یعنی تحمل و شکیبایی در برابر تندخویی طرف مقابل». اگر رفق و مدارا رعایت گردد، بسیاری از عصبانیتها، نزاعها، ستیزها، اخمها، کدورتها، نازیباییها، تلخیها و رنجها به گلستانی از صفا و زیبایی و آسایش و شادابی تبدیل میشود و مردم با اعصاب آرام، رفتار خوش و زندگی بیدغدغه به کار خود ادامه میدهند و با کمال آسودگی و آسایش زندگی خواهند نمود. روایات بسیاری در ستایش و تمجید رفق و مدارا نقل شده است. رسول اکرم (ص) فرمود: «رفق و نرمخویی مایه برکت است، ولی خشونت و تندی مایه شومی و نامبارکی است. نرمخویی موجب زینت و آرایش است و ترک آن موجب زشتی و نازیبایی است»(3). در روایت دیگری، مدارا با مردم، نشانه عقل و قدرت تدبیر و خردمندی عنوان شده است: «خردمندترین انسان، کسی است که مدارای او با مردم استوارتر و بیشتر است و بیچارهترین مردم کسی است که به مردم اهانت کند»(4). همچنین از پیامبر اکرم (ص) نقل شده است: «مدارا کردن نیمی از ایمان است و رفق و ملاطفت با آنان نیمی از زندگی است»(5). نیز فرمودند: «همان گونه که پروردگارم مرا به انجام واجبات فرمان داده، به مدارا با مردم دستور داده است»(6). در حدیثی وارد شده: «جبرئیل به محضر رسول خدا (ص) رسید و از سوی خدا چنین پیام آورد: ای محمد: پروردگارت سلام میرساند و به تو میگوید: با بندگان من مدارا کن»(7). امام رضا (ع) در توصیف مؤمن واقعی فرمودند: «مؤمن واقعی کسی است که روشی از پروردگار و روشی از پیامبر و روشی از ولی و امامش داشته باشد. و اما روش پیامبرش خوشرفتاری با مردم است؛ زیرا خدای عز و جل پیامبرش را به خوش رفتاری با مردم دستور داده و فرموده است: خذ العفو و امر بالعرف؛ گذشت را پیش گیر و به نیکی دستور ده»(8)
سیره پیامبر اکرم (ص) و ائمه معصومین (ع) رفق و مدارا با مردم بوده است. نقل شده: «مردی از خویشان امام سجاد (ع) نزد آن حضرت آمد و در برابرش ایستاد و سخنان تندی گفت و به حضرت دشنام داد. امام (ع) به او هیچ نگفت تا او خسته شد و رفت. حضرت به اطرافیان خود فرمودند: «آنچه این مرد گفت شما شنیدید. اکنون دوست دارم همراه من بیایید تا نزد او برویم و پاسخ مرا به او بشنوید». همگی به همراه حضرت حرکت کردند، در حالی که امام (ع) این آیه را تلاوت میکرد: «و الکاظمین الغیظ و العافین عن الناس والله یحی المحسنین» ما با شنیدن این آیه فهمیدیم که چیزی به او نخواهد گفت. امام (ع) به راه خود ادامه داد تا به خانه آن مرد رسید و آن مرد را صدا زد. آن مرد که آماده شرارت بود، بیرون آمد و یقین داشت که حضرت برای تلافی آمده است، در این هنگام حضرت به او فرمود: «ای برادر تو اندکی پیش، از نزد من آمدی و آنچه خواستی به من گفتی، اگر آنچه گفتی در وجود من هست، از درگاه خدا می خواهم که مرا بیامرزد و اگر در من نیست خدا تو را بیامرزد. وقتی آن مرد چنین برخوردی را از حضرت دید، شرمگین شد و بین دیدگان حضرت را بوسید و گفت: آنچه را که در شما نبود گفتم و به درستی که من بدان سزاوارترم»(9).
* پینوشتها در دفتر روزنامه موجود است.
منبع: روزنامه رسالت ۱۳۸۹/۴/۱۲
نویسنده : علی خانی