تاريخچه نظريهپردازى و تحقيقات روانشناختى در موضوع رشد اخلاقى كودك با مفهوم وجدان در آثار زيگموند فرويد و مفهوم استقلال اخلاقى در آثار ژان پياژه آغاز شد. اين نظريهپردازان كه تحت تأثير تحولگرايان آغازين، مثل جورج هربرت ميد و جيمز بالديون قرار داشتند، مسيرهاى متفاوتى را دنبال كردند. فرويد بر روابط والدين ـ كودك، هيجانات و احساس گناه متمركز شد، در حالى كه پياژه بر روابط همسالان، شناخت، عدالت و تأمل تأكيد كرد. در آن زمان نظريهپردازىهاى وسيع به همراه توجه كمتر به عملياتى ساختن سازهها در كنار گزارش دادن نظاممند از روششناسى پژوهشها در كانون توجه قرار داشت.
برشی از کتاب رشد اخلاقی