در اواخر قرن گذشته، بیشتر مردم جهان در روستاها میزیستند و احتمالاً در طول زندگی خود هرگز با بیگانهای متعلق به فرهنگی دوردست برخوردی نداشتهاند. اکنون در اواخر قرن حاضر، بیشتر مردم هر روز با اشخاصی از فرهنگهای دیگر در تماس قرار میگیرند. تصاویر فرهنگهای دیگر صفحههای تلویزیون و پردههای سینما را پر میکند و در محل کار، خیابانها و بازارها به خصوص در شهرها مردم پیوسته با بازرگانان، مهاجران، مسافران و پناهندگان برخورد میکنند. طی حدود یک قرن، بر هم کنش فرهنگی در سراسر جهان به گونهای چشمگیر فزونی گرفته است.
فرهنگ به عنوان پیوستاری (Continuum) تکامل یافته است که در آن فرهنگهای خاص یا جنبههای خاصی از فرهنگها در زمانهای مختلف در هم آمیخته یا از هم متمایز شدهاند. در جریان تکامل طولانی، بسیاری از فرهنگها برای «بیگانگان» واژهها و قواعد رفتاری متفاوتی در مورد چگونگی برخورد آنها پدید آوردند. اما امروز، با همسایههایی مثلاً در یک ساختمان بیست طبقه، که هر یک زبانهای متفاوت و ادیان مختلفی دارند و کودکانشان در یک مدرسه، به تحصیل مشغولاند، یا وقتی که داد و ستد میان شرکای چندفرهنگی پیوسته جریان دارد، قواعد سنتی برای رفتار با «دیگران» فرو میریزد و ایجاد قواعد تازه ضروری میشود.
در چنین موقعیتی پاسخهای گوناگونی پدید میآید که در همه جای جهان گسترش مییابد. مردم ممکن است در فرهنگهای «سنتی» احساس امنیت کنند و تماس فرهنگی را تهدیدی برای الگوها و شیوههای موجود زندگی خود بدانند. با این حال، هیچ راهی وجود ندارد که الگوهای فرهنگی در برابر فرآیندهای پویای دگرگون شدن فرهنگ سنتی بیم و اندوه خود را ابراز کنند و در واقع این گونه نگرانی در نشستهای بینالمللی و در گردهماییهای محلی و ملی همواره به گوش میرسد.
مردمی دیگر ممکن است از این چالش جدید برانگیخته شوند و به پیش روند، دگرگون شوند و خود را سازگار کنند و در عین حال دیگران را به پذیرش بعضی از شیوههای خود متقاعد سازند و عدهای هم هستند که میخواهند فرهنگ یا مذهب خود را به دیگران تحمیل کنند.
در این الگوهای تماس و مبادله فرهنگی چه چیزی نو است؟ جهانی شدن بازارهای جهانی طی دهه پایانی قرن بیستم با آهنگی شتابان به پیش میرود. بازارهای مالی، نظامهای اقتصادی و مبادلهی اطلاعات از مرزها و محدودهها میگذرد. حتی برخی مؤلفان، جهانی شدن را فرآیندی میدانند که به محو تدریجی مرزها و نهادها، از جمله دولت سرزمینی، میانجامد. از آنجا که نشانههای آشکاری وجود دارد که مفهوم جهانی شدن فرآیندی خطی نیست، دورنمای مورد نظر این مؤلفان بسیار دوردست به نظر میرسد.
در واقع، فرآیندهای چندگانه و پیچیدهای در حال شکل گرفتن است. اگر در بازارهای مالی روندهایی به سمت گشودن مرزهای ملی و ظهور عوامل نیرومندی به چشم میخورد که تابعیت ملی یا دولتی را منعکس نمیکنند، بیشتر آنچه اکنون روی میدهد به فرآیند «بینالمللی شدن» مربوط است، یعنی به گشودن مرزهای بین کشورهایی که با وجود روابط متقابل روزافزون همچنان به موجودیت مستقل خود ادامه میدهند.
شناسایی ابعاد چندگانه جهانی شدن و بینالمللی شدن ـ اعم از آن که مرزها از میان بروند، قابل نفوذ شوند اما به موجودیت خود ادامه دهند، یا در واحدهای وسیعتری (مثلاً بلوکهای منطقهای) محصور شوند یا در واحدهایی کوچکتر با استقلال بیشتر، تمرکززدایی شوند ـ برای درک فرآیندهای فرهنگی و بحث تنوع فرهنگی اهمیتی حیاتی دارد.
فرهنگها را دیگر نمیتوان به صورت جزیرههایی در یک مجمعالجزایر مورد بررسی قرار داد. جهانی شدن کنونی زندگی اقتصادی، سیاسی و اجتماعی به نفوذ و همپوشی (Overlapping) فرهنگی بیشتر، به همزیستی در متن اجتماعی چندین سنت فرهنگی و به تعبیر زندهتری از تجربه و عمل فرهنگی انجامیده است. رسانهها و فناوریهای امروزی حمل و نقل، مسافرت و جهانگردی، فرآیندهایی را که در سراسر تاریخ در حرکت و جنبش بودهاند تقویت کرده و به شتاب آنها افزودهاند.
برای آن که خصلت سیال مناسبات بین فرهنگها درک شود و این شناخت که جریانهای فرهنگی سرزمینی نیستند، مفاهیمی چون «آمیختگی زبانی (Creolisation)»، «دورگهگی (Hybridity)» و «پیچیدگی فرهنگی» در واژگان علوم اجتماعی معاصر سر برآورده است.
هر چند بینش کلاسیک الگوهای همتایی فرهنگی از مزیتهای قابل بحث برخوردار است، محدودیتهای آن نیز جدی است. مهمترین ضعف آن این است که به هزینه فرآیندهای تحول و ناسازگاریهای درونی، ستیزهها و تضادها بر الگوهای مشترک تأکید میکند. در مقایسه با دیدگاه کلاسیک که فرهنگ را کلی، خودکفا و مرکب از الگوهای منسجم میداند، امروز فرهنگ تودهای از محرکهای مؤثر در یکدیگر تلقی میشود.
تماس و مبادلههای فرهنگی همواره هماهنگ و عادلانه نبوده است. مسلم است که تفاوتهایی در قدرت، سطح ملی یا جهانی، وجود دارد و ما در جهان قطبهای چندگانه به سر میبریم. مبادله فرهنگی، در تقابل با جریان یک طرفه، وجود دارد، هر چند که فرآیند تأثیر و نفوذ در یکدیگر گاه ممکن است نابرابر باشد. عنصر جهانی در محلی مشهود است، اما هر محلی تأثیرهای جهانی را به شیوههای متفاوتی جذب میکند. میتوان به فضاها و شرایط محلی خاص نگریست و شیوههایی را جستوجو کرد که این فضاها میتوانند در آن به گونهای خلاق سازگار شوند، واکنش نشان دهند و در برابر خطرها و فرصتهایی که از خارج وارد میشود مقاومت کنند یا آنها را متحول سازند. از این لحاظ، تنوع روزافزون الگوهای محلی در برخورد با جهانی شدن به چشم میخورد یعنی چیزی که میتوان آن را تنوع محلی در جهانی نامید.
منبع: / هفته نامه / فرهنگ و پژوهش / 1383 / شماره 147، فروردین ۱۳۸۳/۰۱/۰۰