نویسنده
- غلامحسین جوادپور
استادیار گروه کلام ، مؤسسه حکمت و فلسفه ایران
چکیده
در فرهنگها و سنتهای مختلف، ارزشهای متنوعی وجود دارد که از آن به نسبیت توصیفی تعبیر میشود. هر قوم و فرهنگی اغلب، ارزشهای خاص خود (چه اخلاقی، سیاسی، اجتماعی، اقتصادی یا علمی) را والا میشمارد و به ارزشهای دیگر فرهنگها بیتوجه است یا حتی گاه آنها را ضد ارزش میشمارد. برخی بهترین تبیین از این واقعیت را نسبیت واقعی یا فراهنجاری ارزش دانستهاند و درحقیقت یکی از مهمترین پشتوانههای نسبیت فراهنجاری را همین تنوع فرهنگی میدانند. هر دو مدعای: «تحقق تنوع فرهنگی ارزش» و «دلالت آن بر تنوع واقعی و ثبوتی ارزش و نفی حقیقت مطلق، ثابت و فراگیر ارزشی» محل مناقشه است. فروکاهش اختلافات اقوام به آداب و رسوم، تلقی نادرست از روابط و ساختار پیچیده فرهنگها، قابل حلوفصل بودن اختلافات، احتمال خطا در ترجمه فرهنگی ارزشها، چندفرهنگی بودنِ افراد و مشکل تعلق هر فرد به چند فرهنگ در عین تعارض ارزشها و نیز غلبه ارزشهای قشر حاکم بر فرودستان، ازجمله چالشهای اصل پذیرش تنوع فرهنگی است که حاصل تأمل در آنها، به رسمیت نشناختن اختلافات رایج ارزشی نزد اقوام مختلف است؛ چراکه هم بهلحاظ شهودی، اختلافات قومی و فرهنگی بسیاری در بین انسانها یافت میشود و هم این اختلافات با فرض یکسان بودن همه متغیرات، ازجمله اختلافات زبانی و عدم حلوفصل آنهاست و بیان فروض یادشده، تأثیری در حل مقدمه اول و رفع اختلافات توصیفی ندارد. گام دوم این استدلال و ابتنای نسبیت فراهنجاری بر نسبیت توصیفی نیز مدعایی بدون دلیل کافی و تنها قوت بخشیدن به یکی از احتمالات در مسأله است که این خود یک مغالطه شمرده میشود. به عبارت دیگر، پلزدن از مقام اثبات به مقام ثبوت، امری نادرست و استدلال از معلول به علت، دلیلی ضعیف بر مدعا شمرده میشود. بنابراین نسبیت توصیفی، دلیل تام و قانعکنندهای برای نسبیت فراهنجاری نیست.