ارتباطات فرهنگی و فرهنگ‏سازی

0
71

نوشته حاضر در پی ارائه یکی از شیوه‏های پیشنهادی برای ارتباطات فرهنگی است که از دو بخش استراتژی و تاکتیک‏های انتقال فرهنگ تشکیل شده است. در بخش استراتژی، اجمالی از فرهنگ ناب تشیّع بررسی گردیده است که برای طرح، انتقال و احیای آن در نسل‏های جدید و جوان است. بر این اساس، بهترین شیوه فرهنگ‏سازی ایجاد ارتباطات انسانی است که با تشکیل و تقویت گروه‏های هم‏سان، در هر جا، می‏توان شرایطی را فراهم ساخت تا تعدادی از نوجوانان یا جوانان گرد هم جمع شوند و با نظارت مستقیم یا غیرمستقیم مربّیان آموزش‏دیده، هدایت و حمایت شوند تا پس از مدت کوتاهی، در یک فضای گرم و صمیمی و با کمک مربّیان مجرّب و متخصص، فرهنگ‏پذیری و فرهنگ‏سازی لازم در آنان صورت گیرد.

با توجه به وضعیت فرهنگی کشور و توصیه و تأکید مقام معظّم رهبری (دام ظلّه) مبنی بر پی‏گیری جدّی «مهندسی فرهنگی» در کشور، این رسالت بر دوش فرهنگ‏سازان سنگینی بیشتری می‏نماید. مهندسی فرهنگی به دنبال احیا و انتقال فرهنگ ناب اسلامی به نسل‏های آینده است و برای رسیدن به این هدف، ارائه طرح‏های علمی و قابل اجرا ضروری است.
خدای متعال در قرآن کریم می‏فرماید: «إِنَّ اللّهَ لاَ یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّی یُغَیِّرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ» (رعد: 11)؛ خداوند سرنوشت هیچ قومی را تغییر نمی‏دهد، مگر اینکه خودشان آن را تغییر دهند.
از این آیه، چند مطلب قابل استنباط است:
1. تأکید آیه بیشتر بر فعالیت‏های اجتماعی و گروهی است.
2. اراده جمعی انسان‏ها در این تغییرات اجتماعی، نقش اساسی دارد.
3. اگر همکاری گروهی باشد چنین نتایجی به دست می‏آید.
4. مشیّت الهی بر این تعلّق گرفته است که انسان‏ها با اراده خود، سرنوشت خویش را رقم بزنند؛ یعنی خداوند تغییر سرنوشت اقوام و ملل را متفرّع بر اراده خودشان قرار داده است.2
5. جبر تاریخی و نگاه جبرگرایانه به انسان و سرنوشت او مردود است، اما تغییر سرنوشت به دست خود مردم از سنّت‏های الهی است و سنّت الهی جبر نیست.3
بهترین نمونه خارجی این تغییرات در عصر پیامبر خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آلهرخ داد که برای رسیدن به این‏هدف، آن حضرت
به جوانان اعتماد کردند و فرمودند: به شما درباره نوجوانان و جوانان به نیکی سفارش می‏کنم که آنها دلی رقیق‏تر (آماده‏تر) دارند. خداوند مرا به پیامبری برانگیخت تا مردم را به رحمت الهی بشارت دهم و از عذابش بترسانم. جوانان سخنانم را پذیرفتند و با من پیمان محبت بستند، ولی پیران از قبول دعوتم سر باز زدند و به مخالفتم برخاستند.4
برای ایجاد این‏گونه تحوّلات فرهنگی و اجتماعی، باید به پیامبر خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله اقتدا کرد و به سراغ نوجوانان و جوانان رفت؛ یعنی با تألیف قلوب و تشکیل گروه‏های اولیه، آنها را به سوی فرهنگ ناب اسلامی دعوت نمود تا پس از جامعه‏پذیری و پذیرش فرهنگ ناب اسلامی، جامعه نیز به سوی تعالی رهنمون گردد. این کار فقط در سایه فعالیت‏های فرهنگی میسّر است؛ چراکه پیامبر خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله نیز این‏گونه تحوّلات فرهنگی را پدید آوردند و دیگر ائمّه معصوم علیهم‏السلام هم به آن حضرت اقتدا کردند. برای حفظ عزّت به دست آمده توسط انقلاب اسلامی نیز باید تلاش فرهنگی کرد و با علم و ایمان به هدف و حضور در میدان عمل و انجام وظیفه، آن را به سرمنزل مقصود رسانید.

1. ضرورت فعالیت‏های فرهنگی
برای حفظ، انتقال و احیای هر فرهنگی، فعالیت فرهنگی ضروری بوده و فرهنگ ناب اسلامی نیز از این قاعده مستثنا نیست. از این‏رو، احیا و نیز بقای آن به فعالیت فرهنگی نیاز دارد؛ زیرا فرهنگ‏سازی در اسلام بنا به دلایل ذیل ضروری است:
1. فرهنگ ناب شیعی فقط با فعالیت فرهنگی قابل انتقال است. بی‏شک، شیعه واقعی کسی است که در کلام معصومان علیهم‏السلاممعرفی شده. شیعه کسی است که بتواند در حفظ اعتقاد، اخلاق فردی ـ اجتماعی، تعبّد، مسئولیت‏پذیری و دیگر اوصاف شیعی، الگوی خوبی باشد.5 چنین انسانی در هر لحظه، به وظیفه الهی ـ اجتماعی خود می‏اندیشد و به دنبال تشخیص وظیفه و انجام آن است. برای او، انجام وظیفه مهم‏تر از نتیجه است و بلکه انجام وظیفه برایش عین نتیجه است. این مطلب همان معنای «روح حماسی» است که عشق، عرفان، شجاعت، ایثار، اخلاق و رفتار الهی را با هم جمع کرده. در چنین معنایی، عرفان با روح حماسی، و حماسه نیز عرفانی می‏شود.6
چنین انسانی از روح حماسی بالایی برخوردار است؛ همچنان‏که از امام حسین علیه‏السلام با داشتن چنان روح حماسی، دعای «عرفه» صادر شده است. هم ایشان می‏فرماید: قیام کردم تا دین جدّم و پدرم را احیا کنم.7 اصلاً دعا و مناجات ایشان جنبه عرفانی ـ حماسی دارد و عزلت و گوشه‏نشینی را نفی می‏کند. در واقع، دعا و مناجات آن حضرت غیر خدا را حذف کرده و در کنار دعا به میدان عمل آمده است تا عدالت نبوی و علوی را احیا نماید و جامعه را اسلامی بسازد؛8 چیزی که امام خمینی قدس‏سره آنها را در خود جمع کرده بود و برای احیای آن، جامعه اسلامی را بنا نهاد.
هرگاه شیعه به این مقام برسد، مصداق کسی خواهد بود که در دعای «آل یاسین» به عنوان سرباز امام عصر7 معرفی شده است: «و نصرتی معدة لکم»؛9 و من برای یاری شما (اهل‏بیت علیهم‏السلام) آماده‏ام. او با به دست آوردن چنین مقامی، در امتحانات عصر ظهور، سرافراز خواهد گردید.
احیای این روحیه در خود و دیگران و نیز نهادینه کردن فرهنگ تشیّع در جامعه، کاری سخت، ولی بزرگ است که بدون فعالیت مستمر فرهنگی و فرهنگ‏سازی ممکن نیست. پس با فعالیت فرهنگی، تفکر ناب شیعی قابل انتقال است و شخص پس از پذیرش اسلام و ولایت ائمّه اطهار علیهم‏السلام، از آنان پیروی کرده، در پی ارتقای معنوی خود و جامعه خویش است؛ چیزی که در سیره تربیتی معصومان علیهم‏السلام الگوسازی شده است.
2. زیارت عاشورا بهترین معرّف روش فعالیت فرهنگی است. فعالیت فرهنگی یک جریان پیوسته گروهی و اجتماعی است که «زیارت عاشورا» این جریان را در دو جبهه مثبت و منفی به تصویر کشیده و ریشه تاریخی آن‏دو را از صدراسلام‏تاکربلا معرفی کرده و سپس فرهنگ عاشورایی را به مسئله «ظهور» متصل کرده است.
به نظر می‏رسد امام باقر علیه‏السلام از طریق این زیارت‏نامه، یک خط فرهنگی پیوسته‏ای را از صدر اسلام تا ظهور امام عصر علیه‏السلام ترسیم کرده‏اند10 که با فعالیت مستمر فرهنگی احیا خواهد گردید.
تأمّل و تفکر در فرهنگ عاشورا، روح دیگری در کالبد انسان می‏دمد؛ همان روحی که او را عاشق حق و حقیقت می‏گرداند و عزّت را در آزادگی و مرگ سرخ را پیروزی می‏داند. عاشورا یک حماسه است که با نگرش حسینی، ناظر بر سیاست و حکومت است، نه یک تراژدی که فقط اشک و گریه به دنبال داشته باشد. اشک برای حسین علیه‏السلامهم باید برای آزادگی، عزّت، غیرت، عفّت، عشق، اخلاق، معنویت و مظلومیت حسین علیه‏السلام باشد. در این صورت، حسین علیه‏السلام برای مبارزه، ایثار و شهادت آمده است تا جامعه را به عدالت برساند و امّت جدّش را در همین دنیا نجات دهد.
با این بیان، دو فرهنگ «عاشورا» و «انتظار» به هم پیوند خورده‏اند که با فعالیت فرهنگی مستمر و گسترده، باید جامعه اسلامی را به آن دو پیوند زد. ده‏ها روایت در این‏باره آمده و این پیوند را معرفی کرده‏اند؛ روایاتی از قبیل «القائمُ منّا اذا قام طلب بثار الحسین»11 که بین این دو امام پیوند برقرار کرده‏اند و همگی دلالت دارند بر اینکه فرهنگ حسینی همان فرهنگ مهدوی است و اگر امامی در کربلا به خاطر تنهایی شهید شد، امامی دیگر به خاطر همان تنهایی، در غیبت به سر می‏برد.12
از این‏رو، عاشورا پشتوانه فرهنگی ظهور است که باید این فرهنگ در جامعه منتظر احیا شود و از آن به عنوان یک راهبرد اساسی برای زمینه‏سازی ظهور استفاده کرد.13 از این‏رو، برای احیای آن، فعالیت‏های فرهنگی طاقت‏فرسا و پیوسته فرهنگی لازم است.
3. جریان انقلاب اسلامی به گونه‏ای است که مقام معظّم رهبری (مدظلّه) فرمودند: فرایند تحقق نظام اسلامی جهانی در پنج مرحله تحقق می‏یابد که با انقلاب اسلامی شروع شده است. از نظر ایشان، مراحل این حرکت عبارتند از: ایجاد انقلاب اسلامی، تأسیس حکومت اسلامی، ایجاد دولت اسلامی، ایجاد کشور اسلامی، و ایجاد دنیای اسلامی. به بیان ایشان، ما در مرحله چهارم هستیم که سخت‏ترین مرحله است.14
برای گذر از این مرحله و نیز حفظ ارزش‏ها و کمالات به دست آمده، ناگزیر به فعالیت فرهنگی هستیم تا علاوه بر تثبیت سه مرحله به دست آمده، جامعه را مهیّای پذیرش مراحل بعدی و در نهایت، ظهور امام عصر علیه‏السلامگردانیم.
4. امام خمینی قدس‏سره فرمودند: «فرهنگ مبدأ همه خوشبختی‏ها و بدبختی‏های ملت است.»15 ایشان در جای دیگر فرمودند: «انقلاب فرهنگی زیربنای انقلاب اسلامی است.»16 پس انقلاب ما یک انقلاب فرهنگی است؛ انقلابی که بدون فعالیت‏های فرهنگی دوام نخواهد یافت؛ یعنی در این کشور، همه فعالیت‏های علمی، اقتصادی، نظامی، خانوادگی، حقوقی، اجتماعی و مانند آن باید رنگ و بوی فرهنگی داشته باشد تا در مسیر اهداف اصلی انقلاب باشد. با چنین ادعایی، توسعه فرهنگی باید در رأس همه امور قرار گیرد؛ آنچه تاکنون انجام نگرفته، و وظیفه ما در این زمینه سنگین‏تر است. بنابراین، چنین طرح‏هایی را باید در برنامه توسعه کشوری قرار داد تا توسعه در مسیر اهداف انقلاب اسلامی قرار بگیرد.
5. با انقلاب اسلامی، رشد و تعالی نسبی در کشور آغاز شده و مراحلی را طی کرده است که این‏همه مرهون زحمات، ایثارها، رشادت‏ها، شهادت‏ها و استقامت‏های کسانی است که عاشقانه استقامت کرده‏اند. انتقال چنین فرهنگی به نسل‏های متأخّر در سایه فعالیت‏های فرهنگی میسّر است تا افراد جدیدِ تربیت و تعلیم یافته وارد اجتماع شوند. در غیر این صورت، ارزش‏های به دست آمده محکوم به فنا و نابودی هستند؛ زیرا دشمنان اسلام عزم خود را جزم کرده‏اند تا بار دیگر، تجربه شکست اسلام در آندلس را در ایران پیاده کنند و با جنگ فرهنگی، اسلام انقلابی را از پای درآورند. البته انتقال فرهنگ به صورت غیرمستقیم و ناخودآگاه صورت خواهد گرفت و این هدف فقط در سایه فعالیت‏های درون گروهی و روابط صمیمانه و غیر اداری شکل می‏گیرد که همین پیشنهاد اصلی این طرح است.

2. تعریف «فرهنگ»
در تعاریف توصیفی، «فرهنگ» را به معنای وسیعی گرفته‏اند که شامل عقاید، افکار، باورها، آداب و رسوم، اخلاق، فلسفه و هنر، ادبیات، ابداعات و اختراعات، نظام‏های سیاسی و اقتصادی، و محصولات مادی و معنوی می‏شود.17 بنابراین، «توسعه فرهنگی» معنای عامی دارد که شامل همه امور، اعم از افکار، عقاید، باورها، رفتار، هنر، ادبیات، بناها، نوع لباس و هر چیزی می‏شود که اطراف ما را احاطه کرده است و می‏تواند در فرهنگ‏سازی نقش داشته باشد؛18 یعنی تفهیم و پذیرش فرهنگ ناب اسلام در ابعاد فکری و اعتقادی، در لایه‏های ارزشی، هنجاری و رفتاری جامعه آشکار خواهد گردید.19 که در این صورت، می‏توان ادعا نمود فرهنگ‏سازی اسلامی در جامعه صورت می‏گیرد.
با این تعریف، همه شئون زندگی فردی و اجتماعی ما تحت تأثیر و تأثّر فعالیت‏های فرهنگی قرار گرفته است که اگر توجه کافی بدان نشود از مسیر خود خارج می‏شود و به صورت منفعل پیش خواهد رفت؛ یعنی از طرف فرهنگ غالب مورد هجوم قرار می‏گیرد و منحرف می‏شود؛ آنچه امروزه در عرصه جهانی اتفاق افتاده و فرهنگ رسانه‏ای غرب همه فرهنگ‏ها را به گونه‏ای روزافزون منفعل و در برابر خود، مقهور ساخته است.
بنابراین، «توسعه فرهنگی» معنای خاصی دارد و نیازمند طرح و برنامه ویژه‏ای است که امروزه از آن به «مهندسی فرهنگی» یاد شده است. بی‏شک، همه مدیریت‏ها و معاونت‏های اداری، سیاسی، اقتصادی، نظامی، دینی، علمی و مانند آنها در فرهنگ‏سازی جامعه مسئول هستند و باید سهم آنها در مهندسی فرهنگی در نظر گرفته شود.

3. فرهنگ‏سازی فعّال، نه منفعل
با ورود به هزاره سوم، برگ نوینی از صفحات تاریخ ورق خورده و جهان با عرصه‏های جدید فرهنگی مواجه گشته است. در واقع، مبادلات فرهنگی محور اصلی پدیده‏های نوین به شمار می‏روند و چالش‏های فراوانی پیش روی ملت‏ها و دولت‏ها قرار داده‏اند. این چالش‏ها ممکن است در زمینه‏های فکری، اخلاقی، رفتارهای فردی یا اجتماعی باشند که همگی آنها از تزاحم یا تعارض فرهنگ‏ها سرچشمه می‏گیرند.20 بدین‏روی، فرهنگ‏سازان جوامع هم به تکاپو افتاده و به دنبال شناخت درست وضعیت جهانی برآمده‏اند تا راه‏کارهای مقتضی را پیدا کنند که در این زمینه، دو دیدگاه و دو راه‏کار متفاوت وجود دارد: دیدگاه اول با صبغه جبرگرایی، فرهنگ جوامع را منفعل دانسته و معتقد است: فرهنگ خودش ساخته و بازساخته شده است تا در نهایت، به همانندسازی تحمیلی فرهنگی با فرهنگ غالب برسد. این نظریه تهاجم فرهنگی رسانه‏ای غرب را توجیه می‏کند و در پی به انفعال کشاندن فرهنگ‏های دیگر است.
دیدگاه دوم بر فرهنگ‏سازی فعّال تأکید دارد و معتقد است: تغییرات فرهنگی قابل پیش‏بینی هستند و می‏توان آنها را به سوی اهداف مورد نظر هدایت نمود که نخبگان و خواص جامعه در هدایت این تغییرات، نقش بسزایی دارند.21
این دیدگاه با تعالیم الهی در زمینه خلقت بشر، ارسال رُسُل و اختیار انسان سازگاری بیشتری دارد؛ زیرا پیامبر گرامی صلی‏الله‏علیه‏و‏آله پس از سال‏ها مقاومت، فرهنگ اسلام ناب را احیا نمودند و ائمّه هدی علیهم‏السلام برای پویایی و حفظ آن رنج‏ها و مصیبت‏های فراوانی تحمل نمودند. رهبر کبیر انقلاب اسلامی نیز با شناخت صحیح فرهنگ اسلام ناب، سال‏ها مقاومت کردند تا انقلاب عظیم فرهنگی در عرصه‏های ارزشی، هنجاری و رفتاری کشور به وجود آمد؛ چیزی که با فداکاری و ایثار این ملت، تاکنون حفظ شده و به دست ما رسیده است. بی‏تردید، پویایی و بقای این فرهنگ به فعالیت و هوشیاری بیش از پیش در تمام عرصه‏های اجتماعی و فردی نیازمند است.
در این‏باره، مقام معظّم رهبری (مدظلّه) می‏فرماید:
بنده بارها مکرّر تأکید کرده‏ام که باید شکل نظام و روح و محتوای نظام را از اسلام بگیریم، نه از مکاتب بیگانه؛ فرهنگ‏هایی که خواسته‏اند حرف و فکر و راه آنها رایج شود.22
بنابراین، برخورد منفعلانه با مسائل فرهنگی کشور موجب تضعیف و حذف آنها خواهد گردید؛ یعنی از موضع اولیه آرمان‏ها و ارزش‏های انقلاب اسلامی عقب‏نشینی و بستر مناسبی برای حملات ضد فرهنگی دشمن و بعضی از خواسته‏های نامشروع دیگران فراهم خواهد گشت. این سیر نزولی در طولانی مدت، موجب حذف فرهنگ خودی نیز می‏گردد؛ چراکه جلوی انتقال نسلی فرهنگ را می‏گیرد و به جای جهش فرهنگی مثبت و انتقال درست آن به نسل آینده، تضاد فرهنگی را در جامعه به وجود می‏آورد.23

4. عوامل فرهنگ‏ساز و رسانه ملّی
مهم‏ترین عوامل مؤثر در تربیت و فرهنگ‏سازی انسان عبارتند از: دین، خانواده، دولت، جامعه و محیط اجتماعی، گروه هم‏سالان (اعم از مدرسه و مانند آن) و رسانه‏ها.24 طبق تحقیقات میدانی و بررسی‏های علمی، تا دو دهه پیش، مهم‏ترین عوامل مؤثر در تربیت، خانواده یا دین بود؛ اما امروزه رسانه‏ها یکی از مهم‏ترین عوامل تربیتی و فرهنگ‏سازی به شمار می‏آیند و دیگر عوامل را تحت شعاع قرار داده‏اند؛ رسانه‏ها بیشترین اوقات افراد را پر می‏کنند و به وسیله رنگ، تصویر، نور و صدا تأثیرهای عمیق روانی و عاطفی بر مخاطب بر جای می‏گذارند. بنابراین، ارتباط با دیگران مهم‏ترین عامل انتقال فرهنگ است و بدون آن فرهنگ‏سازی و تربیت افراد معنایی ندارد.25
با این جابه‏جایی عوامل، الگوها و روش‏های تربیتی سنّتی دیگر کارایی نخواهند داشت و در عمل، حوزه فرهنگ و تربیت با یک فاجعه ملی مواجه است. این واقعیت آنجا به خوبی آشکار می‏گردد که به جای فرهنگی کردن رسانه، فرهنگ را رسانه‏ای کرده‏اند.26 حال که کشور ما از این فاجعه بی‏نصیب نمانده و رسانه‏ها نقش اول فرهنگ‏سازی را به دست گرفته‏اند، بهترین راه حل برای مهار آن، تعمیق فعالیت‏های فرهنگی، با مشارکت همه اقشار و گروه‏های اجتماعی است.

بهترین راه مقابله با رسانه‏ها
همان‏گونه که گفته شد، رسانه‏ها از طریق توسعه و تعمیق ارتباطات، مهم‏ترین عامل فرهنگ‏ساز شده و به همین دلیل، چالش‏های خطرناکی را به وجود آورده‏اند. در واقع، رسانه‏ها با محدود کردن حوزه ارتباطی دیگر عوامل، به این مقام رسیده‏اند که با همین روش، می‏توان فرهنگ‏سازی در کشور را اصلاح کرد و به تقویت جایگاه تربیتی خانواده، نهاد آموزش، دین، دولت و مانند آن نایل گردید؛ یعنی با توسعه و تعمیق ارتباطات و تشکیل گروه‏های اجتماعی هم‏سان در میان جوانان و نوجوانان می‏توان به انتقال صحیح فرهنگ و تربیت نسل‏های آینده پرداخت. به نظر می‏رسد، بهترین شیوه برای ارائه طرح‏های جدید فرهنگی در زمینه مهندسی فرهنگی کشور، همین راه باشد.
بنابراین، ترسیم مباحث ارتباطات و گروه‏های اجتماعی در اینجا ضروری به نظر می‏رسند که به اقتضای مباحث این طرح ارائه می‏گردد.

ارتباطات
تکیه‏گاه طرح حاضر بیشتر بر حوزه فرهنگ، ارتباطات و تشکیل گروه‏های اولیه است؛ چراکه این سه مبحث برای فرهنگ‏سازی در این طرح دارای اولویت هستند؛ یعنی پس از ارتباط موفق با شخص یا گروه هدف، انتقال فرهنگ ممکن خواهد بود؛ جایگاهی که رسانه‏ها آن را فتح کرده و امروزه به جای نهاد خانواده، دین و مدرسه با مخاطبان خود سخن می‏گویند.
البته آنچه در اینجا مهم است ارتباطات انسانی است، نه ارتباطات جمعی؛ چراکه ارتباطات جمعی بیشتر در حوزه ارتباط سرد و رسانه‏ای مطرح است و مباحث مربوط به خود را دارد و از حوزه طرح و مهندسی فرهنگی بیرون است. ارتباط گرم در حوزه ارتباطات انسانی مطرح است و مباحث گسترده‏تری را به خود اختصاص داده؛ مباحثی که در زمینه فرهنگ‏سازی نقش ویژه‏ای دارند.

تعریف «ارتباط»، «ارتباط اجتماعی» و «ارتباط انسانی»
برای «ارتباط» تعاریف متفاوتی ارائه شده که در مجموع، به سه دسته قابل تقسیم هستند. دسته‏ای به ارتباط و دسته‏ای به ارتباطات اجتماعی و دسته‏ای به ارتباطات انسانی اشاره کرده‏اند. در واقع، ارتباط اجتماعی مقدّمه‏ای برای رسیدن به ارتباط درست انسانی است. از این‏رو، تعریف اول به حوزه ارتباط اجتماعی و تعریف دوم به ارتباطات انسانی پرداخته است.
1. «ارتباط» عبارت از فراگرد انتقال پیام از سوی فرستنده برای گیرنده است، مشروط بر اینکه در گیرنده پیام مشابهت معنایی با معنای مورد نظر فرستنده ایجاد شود. بدین‏روی، هر چه معنای مورد نظر در فرستنده پیام با معنای موجود در طرف گیرنده پیام نزدیک‏تر باشد، ارتباط موفق‏تر است.27
2. جامعه‏شناسان در حوزه ارتباطات اجتماعی متفق‏القول نیستند؛ بعضی به روش، بعضی به عمل، و بعضی به کارکرد و مانند آن پرداخته‏اند؛ اما در مهم‏ترین تعریف آن گفته‏اند: «ارتباط» سازوکاری است که روابط انسانی بر اساس آن شکل گرفته و تمام مظاهر فکری و وسایل انتقال و حفظ آنها در مکان و زمان بر پایه آن روابط توسعه پیدا کرده است. در «ارتباط»، می‏توان حالات چهره، رفتار، حرکات، طنین صدا، کلمات، نوشته‏ها، چاپ، راه‏آهن، تلفن، پیام کوتاه، چت و تمام وسایلی را که به مرور زمان ساخته می‏شود، که در تعامل با دیگران، بین شما رابطه برقرار می‏کنند، به عنوان «وسایل ارتباط جمعی» نام برد.28
3. در حوزه ارتباط انسانی نیز تعاریف متفاوتی ارائه شده که مهم‏ترین آنها، ارتباط را «فراگرد تفهیم، تفاهم و تسهیم معنا» در نظر گرفته است. سپس در تبیین سه واژه مهم تفهیم، تفاهم و تسهیم معنا گفته‏اند: ارتباط با «تفهیم» سر و کار دارد؛ زیرا در صورت تفهیم، ارتباط شکل گرفته است و «تسهیم معنا» در واقع همان ارتباط با دیگران است؛ یعنی انسان‏ها چیزی را که دوست دارند با دیگران در میان می‏گذارند. وقتی این دو مطلب بین انسان‏ها اتفاق بیفتد، «تفاهم» هم ایجاد شده است. با این بیان، تسهیم هدیه‏ای است که انسانی به دیگری داده و این دیگری گاهی ممکن است خودش باشد که در این صورت، انسان با خودش ارتباط درستی برقرار کرده است و نیز ممکن است آن طرف خدا باشد که در این صورت، با خدای خود ارتباط درستی برقرار کرده است.29
بنابراین، آنچه در این فراگرد ارتباطی مورد توجه قرار گرفته خود «معنا» است که تفهیم و تفاهم و تسهیم برای انتقال آن شکل گرفته. پس با توجه به مقصود اصلی فعالیت‏های فرهنگی، تعریف «ارتباط انسانی» ما را به هدف می‏رساند و خود ارتباط و ارتباط جمعی تنها به عنوان ابزاری مطرح است که ما را به هدف (انتقال فرهنگ به نسل آینده) می‏رساند.

دلایل وجودی ارتباطات
پس از تعاریف مذکور، دلایلی را برای تکوین و توسعه ارتباطات بیان کرده‏اند. از جمله این دلایل، موارد ذیل است:
1. شناسایی مسائل افراد تحت پوشش و مخاطبان هدف از طریق به کارگیری فنون پژوهشی و مانند آن؛
2. حلّ آن مسائل با استفاده از وسایل ارتباطی و سایر فنون که به حل مسئله منتهی گردد.
3. اشاعه اطلاعات مربوط به مفاهیم مبتکرانه؛ این گزینه در فعالیت‏های فرهنگی از ویژگی خاصی برخوردار است؛ زیرا همه فعالیت فرهنگی از انتقال مفاهیم مبتکرانه برخوردارند.
4. پل زدن و برقراری ارتباط با افراد تحت پوشش که اولین گام فعالیت فرهنگی است.
5. ایجاد انگیزه در افراد تحت پوشش برای همراهی و حرکت به سوی هدف؛
6. اعمال و ایجاد تغییرات دلخواه و ارادی در رفتار، اخلاق و نگرش برای رسیدن مطلوب‏ها و هدف‏ها؛
7. تغییر نگرش در دراز مدت و همراه کردن آن با موج تحوّلات، به گونه‏ای که از جاده مستقیم در مسیر هدف اصلی خارج نشود.
8. تشویق گفت و شنود سازنده میان مردم که فعالیت فرهنگی هم ایجاد و کثرت ارتباط اصلی‏ترین فرایند فعالیت است تا از طریق آن پیام‏های کلامی غیرکلامی منتقل گردد.
9. اشاعه مفاهیم میان گروهی و میان گروه‏های هدف که مسئول اجرای برنامه‏ها هستند.
10. بهبود مدیریت؛
11. فراهم ساختن‏وایجاد انگیزه برای مدیران و رؤسا؛
12. حمایت از فعالیت‏های تعلیمی افراد.30
با توجه به تعریف «ارتباط» و دلایل وجودی ارتباطات، نام دیگر این طرح را می‏توان «ارتباطات فرهنگی» گذاشت؛ چراکه ارتباطات اساسی‏ترین محور و پایه اصلی طرح حاضر به شمار می‏آیند؛ زیرا بخش عمده‏ای از اهداف مورد نظر مهندسی فرهنگی در این دو بخش بیان شده است.

ارتباط فرهنگی
از برایند دو مبحث ارتباطات و فرهنگ تعریف «ارتباط فرهنگی» به دست آمده است که در واقع، نقطه عطف این طرح نیز به شمار می‏آید؛ یعنی اگر مربّی بتواند در محیط مورد نظر خود، چنان ارتباط انسانی را با افراد گروه برقرار کند که همه اشیای موجود در آن، پیام فرهنگی لازم را به مخاطبان یا مراجعه‏کنندگان برسانند و آنها را به سوی هدف واحدی رهنمون سازند، ارتباط فرهنگی حاصل شده است؛ زیرا با تکیه بر تعریف انسانی ارتباط، می‏توان ادعا کرد که همه اشیای اطراف ما حامل پیام فرهنگی هستند و در صورت هدفدار کردن ارتباطات و اشیای محیط، می‏توان تأثیرات فرهنگی و تربیتی مورد نظر را دنبال کرد.
تنها بخشی از مفاهیم و معانی از طریق ارتباط رودرو، رفتار ظاهری، حرکات و حالات صورتْ انتقال می‏شود و بقیه از طریق حالات، حرکات و اقتضاهای موجود در مقام و محیط رد و بدل می‏گردد که نگاه فرهنگی به این مسائل نقش مهمی ایفا می‏نماید.
در واقع، کنش متقابل افراد، حامل مقدار زیادی از اطلاعات و معانی است و هر قدر زمان بیشتری صرف این کنش گردد، تأثیر بیشتری بر جای می‏گذارد. زمان حکم پولی را دارد که بین اعضای گروه تقسیم می‏شود. از این‏رو، اگر این ارتباط مثبت و پرجاذبه باشد، اعضای گروه رقابت شدیدی را برای به دست آوردن زمان بیشتر برای این ارتباط می‏جویند. پس چنین ارتباطی را، که دارای جذبه و دراز مدت باشد، «ارتباط فرهنگی» گویند؛ زیرا منجر به انتقال فرهنگ مورد نظر شما خواهد گردید.31

لوازم ارتباط فرهنگی موفق
لازمه ارتباط موفق و انتقال پیام فرهنگی، تجربه و تخصص مربّی فرهنگی در زمینه‏های ذیل است:
1. مخاطب‏شناسی: مربّی باید درباره جوان و نوجوان اطلاعات کافی داشته باشد. برای رسیدن به این هدف، مطالعه و تحقیق در برخی علوم ضروری است.
2. تجربه و مهارت کافی: تخصص و نبوغ مربّی از مهم‏ترین عوامل ارتباط موفق است.
3. مداومت: باید همواره در اندیشه فرهنگ‏سازی و معنادار کردن محیط و ارتباطات خود با اطرافیان باشیم؛ یعنی در ارتباطات خود با گروه هدف، نباید این مهم را از یاد ببریم که فعالیت فرهنگی تعطیل‏بردار نیست؛ چه اینکه مهارت با همین استمرار در کار فرهنگی به دست می‏آید.
4. آشنایی با علوم مورد نیاز فعالیت فرهنگی: فعالیت فرهنگی در واقع، به قصد تأثیرگذاری بر جان و روح فردی و جمعی انسان‏ها صورت می‏گیرد و بدین‏روی، از حسّاسیت بالایی برخوردار است؛ حسّاسیتی که در هیچ‏یک از علوم و فنون مادی وجود ندارد؛ از این‏رو، بر همه مربّیان لازم است تا خود را در حدّ نیاز به علوم ذیل تجهیز کنند:
علوم تربیتی، روان‏شناسی، علوم اجتماعی، مدیریت، و علوم اسلامی، اعم از عقاید، انسان‏شناسی، اخلاق، فقه و حقوق.
از این‏رو، توجه به چند نکته ضروری است:
الف. مربّیگری ناظر بر پرورش افراد است و مربّی در فعالیت فرهنگی، معنای عام‏تری از معلمی و کلاس‏داری دارد. پس مربّیگری برای پرورش است که با جنبه‏های آموزشی تفاوت دارد. از این‏رو، به دلیل حسّاسیت فوق‏العاده‏اش نیازمند علوم مزبور است.
ب. خود مربّی بیش از هر کس تربیت نیازمند است؛ چراکه او باید از سلوک الهی و اخلاقی لازم برخوردار باشد تا شأنیت اخلاقی لازم را برای مربّیگری پیدا کند و الگوی خوبی برای متربّیان باشد.
ج. یک مربّی موفق با استفاده از علوم مذکور، به مدیریت فرهنگی سه بخش خواهد پرداخت:
1. مدیریت خود که در واقع، همان سلوک اخلاقی است؛ یعنی مربّی فرهنگی باید پیش از هر چیز، خود را متخلّق به اخلاق اسلامی کند تا بتواند بر دل‏های متربّیان حکومت نماید.
2. زمان و تغییرات را در نظر داشته باشد تا هیچ فرصتی را از دست ندهد و در کنار فعالیت‏های فرهنگی، خود را نیز به شکوفایی برساند.
3. بر افراد درون گروه مدیریت داشته باشد؛ یعنی بر مجموعه افراد عضو، مدیریت لازم فرهنگی داشته باشد.
د. بخش عمده مسائل و علوم مورد نیاز مربّی در قالب کارگاه برای مربّیان محترم توجیه و تفهیم خواهد گردید؛ یعنی علاوه بر تدریس و تشکیل کلاس‏ها به صورت کارگاهی، وی نباید از ارتباط و حضور در جمع متربیان محروم بماند؛ زیرا به شکوفایی او و کارگاه‏ها کمک خواهد کرد.

نیازمندی‏های فعالیت فرهنگی
منظور از «نیازمندی‏های فرهنگی» همان امکانات اولیه برای فعالیت‏های فرهنگی است که در صورت فقدان هر یک از آنها، فعالیت فرهنگی با مشکل مواجه خواهد شد. البته بخشی از این ضرورت‏ها شناور بوده و به اقتضای زمان و مکان قابل تغییر است. اهم این نیازمندی‏ها و ضرورت‏ها به قرار ذیل است:
1. فراهم کردن محیط فرهنگی؛
2. تدوین منشور فرهنگی؛
3. رعایت بهداشت فعالیت‏های فرهنگی؛
4. آگاهی و خلّاقیت مربّی؛
5. تشکیل و تحکیم یک گروه اولیه؛
6. فعالیت پیوسته و مداوم؛
7. تمهید بخش مالی؛
8. شناخت نیازمندی‏های جوانان و نوجوانان؛
9. حاکمیت اخلاق اسلامی و رفتار و منش انسانی در همه زمینه‏های لازم؛
10. مدیریت زمان و تغییرات؛
11. اهداف از پیش تعریف شده و طرح و برنامه متناسب با آنها.
برای آشنایی بیشتر با این ضرورت‏ها، به چند نمونه اشاره می‏گردد:

الف. فراهم کردن محیط فرهنگی
«محیط فرهنگی» عبارت است از: مجموع عوامل و اشیایی که انسان را احاطه کرده و در او تأثیرگذارند. بنابراین، محیط فرهنگی هر کس عبارت است از: تمام اشیا، حوادث و اتفاقاتی که در اطراف او وجود دارند یا در حال وقوعند، خواه مادی باشند یا معنوی.32
محیط فرهنگی نقش بسزایی در تربیت و رشد انسان دارد. از این‏رو، مباحثی همچون تعریف و اهمیت و ضرورت محیط، چگونگی بازسازی محیط، محیط و اقتضای سنّی، رابطه محیط با تمایلات انسان، و محیط و اجتماع می‏تواند مورد بررسی قرار گیرد که البته از حوصله این بحث خارج است.
به دلیل آنکه محیط فرهنگی هر کس از خود او متمایز و جدا نیست و به علایق و تجربه‏های او بستگی دارد، پس خود شخص خواسته یا ناخواسته در ساختن محیط خویش مؤثر است؛ یعنی کشش‏ها و بینش‏های او در ساختن محیطش نقش دارند و هرگز اقتضاهای اجتماعی و محیط اختیار انسان را سلب نمی‏کنند، اما نقش بسزایی در سعادت یا شقاوت انسان دارند.
از این گذشته، کشش‏های فطری، غریزی و دیگر قوای درونی شخصی بر محیط، اشیا و حوادث اطراف او اثرگذارند و باید مورد توجه قرار گیرند؛ یعنی کشش‏ها و خواسته‏های درونی انسان در فراهم آوردن محیط نقش دارند و نباید آنها را دور از نظر داشت. از این‏رو، با فعالیت فرهنگی ـ تربیتی می‏توان بیرون و درون هر کس را متحوّل کرد.
در مجموع، محیط ابزار مهمی برای تربیت و رشد و تعالی‏انسان‏است که به دو بخش سخت‏افزاری ـ مثل مکان ـ و نرم‏افزاری ـ مثل‏فرهنگ حاکم بر آن ـ تقسیم می‏شود.

ب. اصول و منشورهای فرهنگی
«منشور» غیر از آیین‏نامه و اساس‏نامه است. دو مورد اخیر بیشتر در گروه‏های ثانویه و منشور در گروه اولیه مطرح است. «منشور» کلیاتی است که نزد همه اعضای گروه مقبولیت عمومی دارد و به انسجام گروه و رسیدن به هدف کمک می‏کند.
«منشور فرهنگی» به اقتضای کار فرهنگی هر مجموعه نوشته خواهد شد و طرح فرهنگی مصوّب ناظر بر آن است. از این‏رو، مربّی پس از ورود به محیط فرهنگی موردنظر، اهداف و برنامه‏ها را تدوین و منشورها را استخراج خواهد نمود. برای مثال:
1. تصمیم‏های فرهنگی شناورند.
2. کار فرهنگی هرگز تعطیل‏بردار نیست.
3. حتی‏المقدور فعالیت فرهنگی در مسجد صورت پذیرد.
4. شناسایی موانع طبیعی و ارادی دیگران شناسایی شوند.33
5. برای مواجهه با موانع و مخالفت‏ها باید آماده بود.
6. لازم است مهارت‏های ویژه اجتماعی، که متناسب با مجموعه فرهنگی باشد، کسب شوند.
7. برنامه‏های ویژه‏ای برای افراد مستعد در نظر گرفته شوند.
8. مسائل مالی در فعالیت‏فرهنگی‏آخرین‏نیاز به شمار می‏آیند؛ چراکه فعالیت فرهنگی هرگز تعطیل‏بردار نیست.

ج. بهداشت کار فرهنگی
به دلیل آنکه انسجام گروه‏های اولیه همواره در معرض آسیب قرار دارد و ممکن است کار گروهی به خطر بیفتد، لازم است مدیران و مربّیان گروه تدابیر لازم را برای پیش‏گیری آسیب‏های مخرّب انجام دهند. از این‏رو، تشکیل گروه اولیه، بر مربّیان لازم است تا خود و گروه را نسبت به برخی از آسیب‏های مخرّب در کارهای گروهی حفظ نمایند؛ چراکه روابط عاطفی مهم‏ترین رشته انسجام گروه‏های اولیه بوده و همواره در معرض خطر است؛ یعنی تشکیل، بقا و حیات گروه‏های اولیه به روابط عاطفی وابسته است و ارتباط عاطفی بسیار شکننده و حسّاس. بنابراین، برای پرهیز از اختلال و حفظ انسجام گروه، باید موارد ذیل رعایت گردند:
1. حفظ آرامش خود و گروه؛
2. صبور بودن مربّی و تمرین آن برای افراد عضو؛
3. تلقّی درست مربّی از وقایع در گروه؛
4. القای درست ـ که آیه «رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی وَ یَسِّرْ لِی أَمْرِی وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِن لِسَانِی یَفْقَهُوا قَوْلِی» (طه: 25ـ28) به این چهار مورد اشاره می‏کند.
5. مدیریت تغییرات؛34
6. شناور کردن تصمیمات؛
7. کنترل عواطف؛
8. شناسایی روحیات اعضا؛
9. توسعه مطالعات اخلاقی، تربیتی، مدیریتی، روان‏شناختی و …؛
10. عدالت در رفتار، گفتار و حتی نگاه و نگرش؛
11. پیش‏بینی مزاحمت‏ها و رعایت نکات مقتضی برای پیش‏گیری یا حذف آنها.

مطلوب‏ها و اهداف فعالیت فرهنگی
در مباحث اخلاقی، ثابت شده که همه افعال انسان هدفمند است و اگر اهداف بزرگ و بلندمدت مورد نظر او باشند، برای رسیدن به آنها، اهداف میان مدتی را طرّاحی می‏کند که به آنها «مطلوب‏های هدفمند» گفته می‏شود که مثل دانه‏های زنجیر به هم متصل شده‏اند تا فاعل را به هدف مورد نظرش برساند.35
برای مثال، شما برای درآمد بهتر و تشکیل زندگی، مقاطع تحصیلی را پشت سرگذاشته‏اید تا تحصیلات عالی و تخصصی به دست آورید. همه این مراحل مطلوب‏هایی هستند تا شغل خوب و پردرآمدی به دست آورید و از این راه، به زندگی راحتی برسید. در اینجا، هدف نهایی شما زندگی راحت است که همه مطلوب‏های مقدّماتی را لازم دارد.
در فعالیت‏های فرهنگی هم یک هدف نهایی برای کارتان تعریف کنید و سپس اهداف کوتاه مدت و میان مدتی را برای آن تعریف نمایید. پس از تعریف اهداف کوتاه مدت و بلند مدت، برای هر یک طرح و برنامه مقتضی فرهنگی را طرّاحی نمایید و با همکاری دیگران، فعالیت‏های درون گروهی و برون گروهی را آغاز کنید.36 البته بخشی از این مطلوب‏ها و اهداف نیمه‏نهایی همان تأثیرهای نسبی فعالیت فرهنگی است که در ذیل به آنها اشاره شده است:

تأثیرهای نسبی فعالیت فرهنگی بر اعضا
پس از ایجاد ارتباط و توسعه آن میان افراد گروه، تأثیرات نسبی فرهنگی در اعضا ایجاد می‏گردد؛ تأثیراتی که هر یک به عنوان یک مطلوب در فعالیت فرهنگی قابل پیش‏بینی هستند:
1. استفاده از فرصت؛
2. شکوفایی استعدادها در موقع مناسب؛
3. به‏روز کردن افراد با پرهیز از آسیب‏ها؛
4. پی‏گیری اهداف جمعی که با فعالیت فردی مشکل یا ناممکن است.
5. حمایت و هدایت افراد؛
6. بیدار کردن فطرت در گروه‏های فرهنگی ـ دینی؛
7. کنترل آسیب‏های اجتماعی؛
8. جامعه‏پذیر کردن اعضا؛
9. نفوذپذیر کردن افراد؛
10. آرام‏بخشی در صورت حفظ تعادل گروه؛
11. تخلیه انرژی که در پی آن آرامش به دست می‏آید.
12. ترجیح عاطفی مربّی بر خانواده پس از جامعه‏پذیری؛
13. فرهنگ‏سازی برای جامعه مهدوی.
در یک گروه آرمانی، این هدف بهترین وسیله برای هدایت اعضا به شمار می‏آید؛ چراکه نوجوانان و جوانان امروزی اشتیاق فراوانی به مسائل مهدویت دارند.

طرح و برنامه فرهنگی
یکی از مهم‏ترین مراحل کار فرهنگی، طرّاحی برنامه‏های مقتضی فرهنگی و تشخیص موقعیت‏ها و نیازهای گروه است. طرح فرهنگی مانند نقشه‏ای است که شما را به گنج می‏رساند و بدون آن زحمات شما بی‏نتیجه و ناموفق خواهد ماند.
پس از تشخیص موقعیت‏ها و نیازها و استعدادهای فرد و محیط، نوبت «برنامه‏ریزی» است که به صورت شناور و طرّاحی بدیل‏های گوناگون، برای رسیدن به هر یک از مطلوب‏ها ارائه می‏گردد. سختی و صعوبت فعالیت فرهنگی از همین جاست که کمتر فعالیتی را به نتیجه نهایی می‏رساند؛ یعنی تشخیص اقتضاهای گروهی و فرهنگی و طرّاحی برنامه مقتضی از مهم‏ترین کارهاست که پس از تشکیل گروه پی‏گیری خواهد شد.
هرچند ارتباط فرهنگی ـ فی‏نفسه ـ مهم است و هر اندازه ارتباط فرهنگی با افراد گروه ادامه یابد، همان اندازه نتیجه‏بخش خواهد بود، اما برای رسیدن به اهداف نهایی، تخصص و تجربه نقش مهمی دارد. از جمله، توجه ویژه به پویایی گروه و سازمان‏دهی آن است. از این‏رو، مباحث مهمی را که در فعالیت فرهنگی به آن نیازمندیم، ذکر می‏گردند. در واقع، مباحث ذیل از جمله مسائلی هستند که ما را به اهداف مهم فعالیت‏های فرهنگی می‏رسانند و به همین‏دلیل،مباحث‏مربوط به گروه از جمله تاکتیک‏های مهم به شمار می‏آیند و نباید از آنها غفلت شود:

گروه و مباحث ضروری آن در فعالیت فرهنگی
همان‏گونه که در مباحث گذشته گفته شد، طرح فرهنگی حاضر برای تشکیل یا تقویت گروه‏های هم‏سالان ارائه شده است تا از این طریق، دیگر نهادهای فرهنگساز نیز ترمیم گردند. بنابراین، پس از مباحث مربوط به فرهنگ، ارتباط و ارتباطات فرهنگی، مباحث مربوط به گروه و پویایی آن مطرح می‏گردد. این مباحث رابطه ویژه‏ای با فعالیت فرهنگی دارند و نقطه عطفی در ارائه تاکتیک‏های فعالیت فرهنگی به شمار می‏آیند.
درباره «گروه» تقسیم‏ها و تعاریف متفاوتی ارائه شده که این تقسیم‏ها گاهی ناظر به نوع روابط و گاهی به اعتبار افراد است، اما آنچه در این مقاله مطمح‏نظر است، تعریف و تقسیم گروه به اعتبار نوع روابط حاکم بر گروه است.

تعریف «گروه»
«گروه» در لغت، به معنای گره‏خوردگی، حلقه و دایره است و در اصطلاح، متشکّل از تعدادی انسان است که اعضای آن از همدیگر انتظار اعمال و رفتارهای مشترکی دارند و از روابط متقابل و عضویت خود در آن جمع آگاهند.37
با این تعریف، «شبه گروه، جماعت و انبوه جمعیت» از بحث خارج می‏شوند. افراد شبه گروه اگرچه از ویژگی‏های واحدی برخوردارند، اما دارای اعتقاد و ارزش مشترک نیستند. اما افراد گروه با حداقل ارزش‏های مشترک گرد هم جمع می‏شوند و جماعت و انبوه جمعیت نیز تحت تأثیر محرّک واحد و بدون اطلاع قبلی دور هم گرد می‏آیند و با توجه به تعریف، از بحث گروه خارجند؛ مثل مسافران یک اتوبوس.
با این بیان، افرادی که دارای اعتقادات و ارزش‏های مشترک هستند و برای رسیدن به اهداف تعریف شده، روابط متقابلی با یکدیگر برقرار می‏کنند، «گروه» نام می‏گیرند و با برنامه‏های گروهی، رشد و ترقّی سریع‏تری به دست خواهند آورد.
بهترین مثال برای گروه اولیه خانواده است که در صورت احراز همه شرایط، گروه اولیه انسجام مقبولی به دست می‏آورد و به تمام اهداف مورد نظر می‏رسد.

انواع گروه
1. گروه اولیه: گروه‏های‏کوچکی هستند که با تعامل مستمر عاطفی و منطقی‏ومقتضی گرد هم‏جمع شده‏اند و موجب شکل‏گیری‏شخصیت‏وجامعه‏پذیری‏اعضای‏خودمی‏گردند؛ مثل خانواده، اعضای یک کانون و یا یک گروه موسیقی.
2. گروه ثانویه: گروه‏هایی هستند که تعامل افراد آنها قانونی و محاسبه شده است و رابطه‏ای خشک، بی‏روح و مکانیکی دارند؛ مثل افراد یک اداره یا مؤسسه تجاری.
3. گروه بین بین: آن است که از خصوصیات دو گروه بالا برخوردار بوده و با هر یک از روابط اولی و ثانوی خود، به دنبال هدف خاصی باشد.38

دامنه فعالیت‏های گروه فرهنگی
گستره این فعالیت‏ها به سه صورت متمرکز، نیمه متمرکز و غیرمتمرکز قابل توسعه است. فعالیت متمرکز در سطح مدارس، مساجد، کانون‏ها، هیأت‏های مذهبی، همکاری با بهزیستی، کمیته امداد، ارشاد اسلامی، سازمان تبلیغات، تیم‏های فوتبال و مانند آن قابل پیش‏بینی است.
فعالیت‏های نیمه متمرکز در قالب نمایشگاه‏ها، اردوها، همایش‏های خانواده، ارتباط و سرکشی به خانواده افراد گروه و مانند آن قابل پیش‏بینی است. فعالیت‏های غیر متمرکز به صورت نامه‏نگاری، ارسال کتب به صورت متناوب و پیوسته، نامه الکترونیکی و مانند آن ممکن است.
البته فعالیت‏های بخش دوم و سوم در این سبک، به شرطی‏تأثیرگذارندکه‏درکنارفعالیت‏های‏متمرکزانجام‏بپذیرند.

عوامل بقای گروه
1. هر قدر گروه به دنبال اهداف آرمانی‏تر باشد استحکام آن بیشتر خواهد بود.
2. هر قدر تعداد گروه کمتر باشد دوام بیشتری دارد.
3. نحوه توزیع قدرت‏و سلسله‏مراتب‏تأثیرزیادی دارد.
4. کیفیت و ویژگی رهبران گروه ـ اگر فرهمند باشند ـ تأثیر زیادی دارد.
5. به نوع روابط و میزان همکاری متقابل میان اعضا دقت شود.
6. به نقش‏های غیررسمی و نظام خودجوش کنترلی حاکم بر گروه بیشتر توجه گردد.
7. میزان تجانس افراد مؤثر است؛ یعنی از جاذبه و دافعه قوی‏تری برخوردار باشند.
8. چگونگی به هم پیوستگی اعضا مورد مطالعه و دقت قرار گیرد.
9. به میزان تعهد اعضا نسبت به گروه دقت شود که سابقه افراد تعهد را بیشتر می‏کند.
10. هر قدر میزان تحرّک و پویایی درون گروهی بیشتر باشد گروه قوی‏تر است.
11. هر قدر امکان ارتقای افراد در گروه بیشتر باشد گروه مستحکم‏تر است.
12. هر قدر کارایی گروه در نیل به اهداف بیشتر باشد افراد از روحیه بالاتری برای فعالیت برخوردارند.
13. تداوم گروه نسبی است و بستگی به شرایط زمانی، مکانی، امکانات فردی و گروهی و اهداف تعریف شده دارد. برای مثال، خانواده از دوام بیشتر و گروه ورزشی از دوام کمتری برخوردار است.39
14. به تنش حاصل از فعالیت بین اعضا دقت شود و به زودی رفع گردد.
15. به تناسب تغییرات سازمانی و نهادی جامعه، گروه نیز پویایی مترقّی داشته باشد.
16. ویژگی‏های منزلتی پراکنده به داخل گروه راه یابد تا نیاز اعضا به تناسب اهداف تعریف شده در گروه برطرف شود.
17. در محور عقاید حاکم بر گروه، ارزش‏ها، هنجارها و رفتارها ساخت و بازساخت شوند.
18. به تأثیر فناوری و رقابت حاکم بر آن دقت شود تا از آفت موقعیت و حتی دست‏مزدها جلوگیری شود.
19. توجه به رهبری عاطفی و رهبری اجرایی شود و آن دو از هم جدا گردند.40

ضرورت و کثرت ارتباط فرهنگی در گروه
با توجه به ساختار گروه‏های اولیه و ویژگی‏های آن، که در مباحث گذشته مرور گردید، ارتباط افراد گروه هر قدر بیشتر باشد، گروه از پویایی، استحکام و عملکرد بهتری برخوردار خواهد بود، تا جایی که همین کثرت ارتباطات در میان افراد گروه، یک‏رنگی، صفا و صمیمیت و جامعه‏پذیری را به دنبال خواهد آورد.
دو مطلب عمده و مهم در اینجا وجود دارند که غفلت از آنها آسیب‏های زیادی را به گروه وارد می‏سازند. و در نهایت، به فروپاشی گروه خواهند انجامید.
نکته اول: تعداد ارتباطات در گروه به افراد عضو آن گروه بستگی دارد؛ یعنی در هر گروه به تعداد n در n عدد ارتباط لازم است تا گروه اولیه به بار بنشیند و آثار و نتایج خود را به دنبال آورد. برای مثال، در یک گروه سه نفره، به تعداد 3 در 3 عدد ارتباط لازم است.
نکته دوم: اگر یک مربّی گروه فرهنگی خود را به این مقام برساند افتخار رهبری گروه را به خود اختصاص داده و رهبری او متعیّن خواهد گردید که بهترین نوع رهبری گروه است؛ چراکه رهبر گروه در کنار دیگران قرار گرفته و مثل آنان عمل می‏کند، اما به دلیل ویژگی‏های شخصی و شخصیتی که دارد، در همه افراد تأثیر گذاشته و رهبری‏اش متعیّن گردیده است.41

اطاعت‏پذیری، جامعه‏پذیری و نفوذپذیری
«اطاعت‏پذیری» همان تغییر ظاهری در رفتار یا گفتار است که با تدبیر عقلانی فرد به دست می‏آید؛ مثل همراهی کردن با وجود فشار قانون، یا ترس از طرد اجتماعی یا تمسخر دیگران. اما «جامعه‏پذیری»، که به دنبال اطاعت‏پذیری به دست می‏آید، همراهی عاطفی، قلبی و حسّی با کسی یا جمعی یا فرهنگ و فکری را گویند که با اشتیاق و اصرار خود شخص، بر همسو کردن او همراه است؛ زیرا نفوذپذیری همان «همراهی غیراختیاری و ناآگاهانه یا آگاهانه» را گویند که پس از پذیرش فرهنگ و هنجارسازی به دست می‏آید. در واقع، «نفوذپذیری یا همنوایی» پس از جامعه‏پذیری کسی اتفاق می‏افتد.42
نفوذپذیری ممکن‏است علت‏خاص‏یاعام داشته باشد، که علت خاص آن وابستگی (نفوذ) اطلاعاتی، و علت عام آن وابستگی (نفوذ) هنجاری است. بهترین راه نفوذپذیر کردن افراد کثرت ارتباط و تکرار یک پیام است.43

شاخصه‏های ارتباط موفق در گروه
با رعایت این شاخصه‏ها، افراد گروه به مرحله جامعه‏پذیری رسیده، در نهایت، فرهنگ‏پذیر می‏گردند. مهم‏ترین این شاخصه‏ها عبارتند از:
1. ارتباط جذّاب باشد.
2. ارتباط پیوسته و مکرّر باشد.
3. ارتباط گرم و رودررو باشد.
4. ارتباط عمیق و مکرّر باشد.
5. ارتباط صادقانه و صمیمانه باشد.
6. میان افراد گروه همزبانی و هم‏دلی وجود داشته باشد.
7. فاصله‏های کاذب با حفظ حریم در میان اعضا حذف شود، که این کار در سایه اخلاق ممکن است.
8. جایگاه مربّی تعیین گردد.
9. در زمان دوری از گروه یا مربّی دل‏تنگی اعضا برطرف شود.
10. فاصله سنّی بیش از چند سال نباشد. اگر فاصله سنّی وجود نداشته باشد بهترین روش هم‏گروهی ایجاد می‏شود که در نهایت جایگاه مربّی متعیّن خواهد بود.
11. با فعالیت بیشتر، رضایت بیشتر ایجاد گردد.
12. نکات اخلاقی، مثل صداقت، اخلاص، اخلاق نیکو و نیّت درست رعایت شوند.
13. امنیت گروه تأمین گردد.44

تکثّر مسائل در فعالیت‏های فرهنگی
با توجه به گستردگی مباحث در حوزه فعالیت فرهنگی، مسائل مهم و جزئی‏تری قابل پی‏گیری و بررسی‏اند که از حوصله این مقال خارج هستند و فرصت‏های دیگری می‏طلبند.
بررسی مسائلی از قبیل نیازمندی‏های نوجوانان و جوانان و ویژگی‏های جوان سنّتی، صنعتی و فراصنعتی و رسانه‏ای نیز کارایی گروه‏ها و فعالیت فرهنگی را بالا خواهد برد.

نتیجه‏گیری
به دلیل آنکه مهم‏ترین عوامل فرهنگ‏ساز (نهاد آموزش، خانواده، دین و جامعه) دچار چالش گردیده و تحت‏الشعاع فرهنگ‏سازی رسانه‏ای قرار گرفته‏اند، طرح حاضر با تشکیل و تقویت گروه‏های هم‏سال در پی کمک به عوامل آسیب‏دیده بوده و از همان شیوه رسانه‏ای درصدد رفع و دفع این آسیب‏ها برآمده است.
این طرح به جای ارتباط سرد رسانه‏ای، ارتباطات گرم و رودرروی انسانی و گروهی را توصیه می‏کند که پس از تشکیل گروه هم‏سال و ایجاد ارتباطات صمیمی و اعضای گروه، به دست می‏آید تا آنان نسبت به فرهنگ مورد نظر ـ فرهنگ ناب اسلام ـ جامعه‏پذیر گردند.
البته لازمه این هدف، معرفی فرهنگ ناب اسلامی و سپس آموزش مربّیان محترم فرهنگی است که طرح حاضر از این دو ویژگی نیز برخوردار است. پس در مجموع، مقاله حاضر به عنوان یک طرح علمی ـ عملیاتی، علاوه بر ارائه راه‏کار مناسب در زمینه فرهنگ‏سازی، درصدد معرفی فرهنگ ناب تشیّع و سپس آموزش مربیّان فرهنگی است.

——————————————————————————–
پى نوشت ها

1ـ دانش‏آموخته حوزه علمیه و کارشناس ارشد معارف اسلامى.
2ـ ر.ک. سید محمّدحسین طباطبائى، المیزان، ترجمه سید محمّدباقر موسوى همدانى قم، انتشارات اسلامى، 1374، ج 11، ص 243 و 244.
3ـ ر.ک. مرتضى مطهّرى، انسان و سرنوشت تهران، صدرا، 1368، چ یازدهم، ص 79.
4ـ ر.ک. محمّدتقى فلسفى، الحدیث ـ روایات تربیتى تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، 1368، ج 1، ص 349.
5ـ ر.ک. حسین غفارى، فرهنگ و اوصاف شیعه قم، انتشارات اسلامى، 1384، چ دوم، ص 13ـ158.
6ـ ر.ک. فاطمه طباطبائى، یک ساغر از هزار سیر زندگى عرفانى امام خمینى (تهران، عروج، 1379)، ص 51ـ60.
7ـ محمّدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 44، ص 329.
8ـ ر.ک. عبداللّه جوادى آملى، عرفان و حماسه قم، فرهنگ رجاء، 1375، چ دوم، ص 102ـ103 / مرتضى مطهّرى، حماسه حسینى (تهران، صدرا، 1373)، چ بیست‏ویکم، ج 1، ص 113ـ114.
9ـ ر.ک. شیخ عبّاس قمى، مفاتیح الجنان قم، ارم، 1383، چ هفتم، دعاى «آل‏یاسین».
10ـ ر.ک. همان، ص 891.
11ـ ر.ک. محمّدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 10، ص 150.
12ـ ر.ک. مسعود پورسید آقایى، عاشورا و انتظار، پیوندها، تحلیل‏ها، رهیافت‏ها قم، ظهور، 1382، ص 15ـ32.
13ـ همان، ص 63ـ64.
14ـ ر.ک. مرکز تحقیقات اسوه با همکارى ابراهیم ابراهیمى، گام بلند قم، صادق آل محمّد، 1384، چ دوم، ص 11ـ15.
15ـ ر.ک. امام خمینى، صحیفه نور تهران، سازمان مدارک فرهنگى انقلاب اسلامى، 1372، ج 2، ص 7.
16ـ ر.ک. امام خمینى، در جست‏وجوى راه امام از کلام امام، دفتر 22 بخش فرهنگ و تعلیم و تربیت (تهران، امیرکبیر، 1364)، چ دوم.
17ـ منصور وثوقى و على‏اکبر نیک‏خلق، مبانى جامعه‏شناسى تهران، خردمند، 1377، چ دوازدهم، ص 116ـ117.
18ـ جاناتان اچ. ترنر، مفاهیم و کاربردهاى جامعه‏شناسى، ترجمه محمّد فولادى و دیگران قم، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى، 1378، ص 89ـ90.
19ـ ر.ک. محمّدتقى جعفرى، فرهنگ پیرو و فرهنگ پیش‏رو تهران، علمى و فرهنگى، 1373، ص 2.
20ـ ر.ک. گروه نویسندگان، گزارش جهانى فرهنگ 200 تنوّع فرهنگى، تضاد و تکثّرگرایى (تهران، مرکز انتشارات کمیسیون یونسکو در ایران، 1381)، ص 16.
21ـ جاناتان اچ. ترنر، پیشین، ص 390ـ391.
22ـ ر.ک. روزنامه کیهان 21 آبان 1381.
23ـ ر.ک. رضا رمضانى، فرهنگ‏سازى دینى در نهضت عاشورا قم، صحیفه معرفت، 1383.
24ـ ر.ک. محمّد میرکاظمى، فرهنگ‏سازى در دوران معاصر قم، صحیفه خرد، 1385، چ دوم، ص 48.
25ـ ر.ک. محمّد پارسا، روان‏شناسى رشد کودک و نوجوان تهران، بعثت، 1373، چ هفتم، ص 72ـ92 / ایور موریش، درآمدى به جامعه‏شناسى تعلیم و تربیت، ترجمه غلامعلى سرمد (تهران، مرکز نشر دانشگاهى، 1373)، ص 66.
26ـ ر.ک. استوارت ام. هوور نات لاندباى، بازاندیشى درباره رسانه دین و فرهنگ، ترجمه مسعود آریایى‏نیا تهران، سروش، 1382، ص 366ـ369.
27ـ ر.ک. مهدى محسنیان راد، ارتباط‏شناسى تهران، سروش، 1380، چ چهارم، ص 48ـ50.
28ـ همان.
29ـ ر.ک. على فرهنگى، ارتباطات انسانى مبانى (تهران، رسا، 1380)، چ پنجم، ص 6ـ8.
30ـ ر.ک. کانوار بى. ماتور، ارتباطات براى توسعه و تغییرات اجتماعى، ترجمه تیمور محمّدى تهران، سازمان برنامه بودجه، 1376، ص 32ـ33.
31ـ ر.ک. هیأت مؤلّفان، روان‏شناسى و ارتباط، ترجمه محمّدرضا طالبى‏نژاد تهران، مرکز نشر دانشگاهى، 1368، ص 205ـ206.
32ـ ر.ک. منصور وثوقى و على‏اکبر نیک‏خلق، پیشین، ص 140ـ141 / چنگیز پهلوان، فرهنگ‏شناسى تهران، قطره، 1382، چ دوم، ص 49ـ50.
33ـ ر.ک. محمّدحسین فرجاد، اصول و مبانى جامعه‏شناسى تهران، اساطیر، 1376، ص 75ـ84.
34ـ ر.ک. جان پى. کاتر، رهبرى تحوّل، ترجمه مهدى ایرن‏نژاد و مینو سلسله کرج، مؤسسه تحقیقات و آموزش مدیریت، 1383، چ دوم، ص 29و30.
35ـ ر.ک. محمّدتقى مصباح، به سوى خودسازى قم، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى، 1380، ص 100ـ102.
36ـ ر.ک. على رضائیان، اصول مدیریت تهران، سمت، 1380، ص 87ـ89 / سیدمهدى حسینى، مدیریت فعالیت‏هاى فرهنگى (قم، هاجر، 1383)، ص 58.
37ـ ر.ک. بروس کوئن، مبانى جامعه‏شناسى، ترجمه غلامعبّاس توسلى و رضا فاضل (تهران، سمت، 1379)، چ یازدهم، ص 130.
38ـ ر.ک. همان، ص 132ـ134.
39ـ ر. ک. منصور وثوقى و على‏اکبر نیک‏خلق، پیشین، ص 201ـ208 / احمد اخویسى، کار گروهى تهران، دانشگاه آزاد اسلامى واحد تهران جنوب، 1379، ص 33ـ56.
40ـ ر.ک. جاناتان اچ. ترنر، پیشین، ص 212ـ214 / على سلیمى و محمّد داودى، جامعه‏شناسى کجروى قم، دفتر همکارى حوزه و دانشگاه، 1381، ص 15ـ24.
41ـ ر.ک. لوک بدار و دیگران، روان‏شناسى اجتماعى، ترجمه حمزه گنجى تهران، ساوالان، 1380، ص 200ـ203.
42ـ ر.ک. دانلسون آر. فورسایت، پویایى گروه، ترجمه جعفر فیروزبخت و حسن پاشا قنادان تهران، رسا، 1380، ص 159.
43ـ ر.ک. آگ‏برن و نیم کوف، زمینه جامعه‏شناسى، اقتباس ا. ح. آریان‏پور تهران، گسترده، 1380، چ سیزدهم، ص 168ـ172.
44ـ ر.ک. منصور وثوقى و على‏اکبر نیک‏خلق، پیشین، ص 127ـ130.

 

 

منبع: ماهنامه معرفت / شماره 127
نویسنده : علی عطایی