آینده عدالت

0
58

غرب عبارت است از تولید مفاهیم مبتنی بر باورها، فلسفه و اخلاق مادی در جهان به عنوان دانش که حامل ایدئولوژی مادی است. غرب این مفاهیم را مبنای حدود و اختیارات قرار می دهد و متناسب با این فرآیند، نظام محصولاتی ایجاد می کند که آن محصولات، نیاز و ارضای اجتماعی را کنترل می کنند. تا آنجا پیش می رود که کسی نمی تواند در مقابل الگوی تغذیه اجتماعی آن هم بایستد. برای مثال طرفداران طب سنتی در ایران هر چه تلاش می کنند این الگو را کمی تغییر دهند، موفق نمی شوند؛ چون این بهمن بزرگی است که از بالا سرازیر شده است؛ یک نظام مفاهیم است که دارای ساختارهای اجتماعی توزیع قدرت و حدود و اختیارات است؛ دارای نظام محصولات است که فرآیند نظام نیاز و ارضاء را شکل می دهد. به همین دلیل طب امروز، ادعای ضرر این الگوی تغذیه را حتی با استدلال هم نمی پذیرد. محصولاتی مانند پفک، فقط ابزار تولید ثروت اند که هیچ خاصیت دیگری به جز ضرر ندارند. از طریق همین محصولات حتی نظام بهداشت انسان به نفع توسعه سرمایه تغییر می کند.

*صورت مسئله بنیادین عدالت
مسئلة عدالت مواجه با یک نظام جهانی جائرانه است که براساس مفاهیم بنیادی و ایدئولوژی مادی است؛ انسان را مادی تعریف می کند و تکامل حیات را بر محور آرمان های مادی شکل می دهد؛ طبیعی است که در چنین نظامی، تعارض بر سر دنیا و به دنبال آن قشر مستکبرین شکل می گیرند و سعی می کنند همه امکانات را به نفع خود مصادره کنند؛ تا آنجایی که انسان را نیز به عنوان امکانی می بینند که باید همه هویتش را در اختیار گرفت و برای او خصلت و از جمله اخلاق ایجاد کرد. امروزه مدل انسان غربی با ویژگی مصرف گرایی اش در جهان در حال تولید است. آیا ایجاد این شکل از تنوع در خوراک و پوشاک، برای رفع نیاز انسان است یا مهندسی کردن انسان؟ هدف واقعی مهندسی کردن انسان متناسب با توسعه سرمایه داری است. در بعضی کشورها مردم هر سال یک یا دو بار اغلب لوازم خانه را عوض می کنند؛ این رفتار نشانه رفع نیاز انسانی نیست؛ بلکه نشانه تعریف شدن انسان به تبع رشد سرمایه است؛ برای رشد سرمایه؛ رشد محصولات و مدها باید پیوسته تغییر کنند و به نیاز تبدیل شوند. به نحوی که با تغییر مد، مردم احساس کنند که باید لباسشان عوض شود. بحث از نیاز داشتن یا نداشتن نیست. اخلاقی در انسان ایجاد می شود تا تابع مد باشد. این فرآیند بسیار پیچیده است و دانش های پشتیبان دارد؛ علوم انسانی و هنر کار می کند تا مد تصویب شود. سپس بنا بر اقتضای رشد سرمایه مردم را از یک مد عبور می دهند و یک مد جدید می آورند. انباشت قدرت اقتصادی یک عده خاص، اقتضائاتی دارد که آن اقتضائات به اخلاق تبدیل می شود؛ انسان مثل بنزین خرج سرمایه داری شده و همه انرژی هایش استحصال می شود. این حقیقت نظام سرمایه داری است که مفاهیم، ساختارها و محصولات و به عبارتی سبک زندگی خود را جهانی کرده است. چنین نظامی مانع تحقق عدالت است.

*راهکار رسیدن به تئوری عدالت اسلامی
اگر بتوان مناسبات قدرت را در جهان تغییر داد و ایدئولوژی دیگری را به نظام جهانی تبدیل کرد و براساس آن، مفاهیم، ساختار و محصولات جدید تولید کرد، می توان یک عدالت رقیب جهانی را در مقابل عدالت غربی ایجاد نمود. انقلاب اسلامی این کار را در حد آرمان انجام داده و یک آرمان جدید به جهان ارائه داد. نظام غرب را یک نظام ظالمانه و جائرانه معرفی کرد و مدعی شد که به دنبال یک نظام عادلانه مبتنی بر پرستش خدای متعال است، اما اگر انقلاب اسلامی نتواند مناسبات اندیشه اسلامی را در حوزه تولید مفاهیم، ساختارهای اجتماعی و محصولات ایجاد کند، در عینیت از غرب شکست می خورد. کسانی هم که می خواهند با مداخلات جزئی و موضعی، الگوی سرمایه داری را به نفع اسلام تغییر دهند، باید بدانند که نظام سرمایه داری این دخالت های جزئی را به نفع خود منحل خواهد کرد. البته منظور این نیست که مدل کنونی مدیریت کشور هیچ تأثیری در نظام رقیب ندارد؛ اما در حال حاضر قوانین در مجلس شورای اسلامی براساس کارشناسی مدرن تصویب می شوند و شورای نگهبان هم فقط بخشی از قوانین را که تعارض قطعی با اسلام دارد، رد می کند. در حالی که قوانینی هم که تعارض قطعی با اسلام دارد، به مجمع تشخیص مصلحت می رود. مجمع تشخیص مصلحت نیز متأسفانه مصلحت اسلام را کمتر در نظر می گیرد و مصلحت کارشناسی را مبنای عمل قرار می دهد؛ در حقیقت به عنوان یک کاتالیزور، قوانینی را که شورای نگهبان تأیید نمی کند، تصویب می نماید.

نظام سرمایه داری با تولید دانش برای زندگی بشر قانون معین می کند و به هر شکل، تأثیر خود را بر قوانین جامعه اسلامی نیز خواهد گذاشت؛ به عبارت دیگر نظام مفاهیم و ساختارها و محصولات پیچیده غرب از طریق حک و اصلاح قابل کنترل نیست؛ بنابراین در برابر مدل عدالت غربی باید مدل فراگیر دیگری تولید و ارائه کرد. برای تولید مدل عدالت اسلامی، باید مفاهیم مبتنی بر عدالت اسلامی تولید شود. اگر تکامل مقید به اسلام تعریف شود، مفاهیم درجه های بعد، همه را باید تولید کرد. اگر نظام مفاهیم پشتیبان عدالت اسلامی تولید نشود، مطالبه عدالت از طریق دخالت در تصمیم گیری ها، آن هم به شکل غیرقاعده مند، بی ‌نتیجه خواهد بود و در صورت انقلاب اجتماعی هم انقلاب کنندگان به تندوری، تروریسم، عدم اعتدال و… متهم خواهند شد. بنابراین مطالبات را باید تئوریزه کرد و مناظرات سازمانی و قاعده مند برگزار نمود تا ظلم و تجاوز موجود در نظام سلطه غربی و نظام سلطه جهانی آشکار و اثبات شود. باید فاش کرد که نظام غربی با ادبیات کارشناسی و نقاب علم و دانش، اهداف سلطه جویانه خود را دنبال می کند و در عین حال هم ادعا دارد که ایدئولوژیک نیست؛ مانند روشنفکران طرفدار علوم انسانی غربی که علوم انسانی را غیرایدئولوژیک می دانند و معتقدند ایدئولوژی نمی تواند همگانی شود و فقط علم قابلیت جهانی شدن دارد؛ در حالی که بی شک علوم انسانی موجود هم ایدئولوژیک هستند.

*افشاگری علیه عدالت سرمایه داری
ایدئولوژیک بودن علوم مدرن باید اثبات و افشا شود. ایدئولوژی این علوم، ایدئولوژی مادی است که به ظلم و تعدی و جور ختم می شود. ظلم و جور نظام سلطه جهانی، در حوزه سیاست، فرهنگ، اقتصاد، ثروت، اطلاعات، اقتدار و… از همین ایدئولوژی ناشی می شود. انحصار رسانه ها و تمرکز ثروت در چند شرکت بزرگ و در دست حدود پانصد نفر، چرخش قدرت در دست احزاب بزرگ جهانی مانند دو حزب دموکرات و جمهوری خواه در آمریکا که تصمیم گیری برای جهان را حق خود می دانند و در همه جای جهان همچون سوریه و مصر دخالت پنهان و آشکار می کنند، از نتایج نظام سرمایه داری است. غرب حق خود می داند که فرهنگ ملت ها را به وسیله رسانه های غربی و رسانه های عمومی به تاراج ببرد. آیا کسی حق دارد به غرب بگوید نباید فرهنگ خود را جهانی کند؟ غرب ساختاری ایجاد کرده است که کسی نتواند بگوید فلان اقدام حق غرب نیست. چه کسی به صاحبان سرمایه اجازه داده است که فرهنگ جهان را تغییر دهند؟ غرب می گوید دیگران هم حمله کنند در حالی که در موضع ضعف هستند. اگر طرف مقابل غرب در موضع قدرت بود، آیا غرب می گفت همه آزادند یا مادامی که در موضع قدرت است می گوید دیگران هم همین کار را بکنند؟ اگر کشوری مانند ایران چهار شبکه ماهواره ای در دنیا راه اندازی کند، به ادله مختلف آنها را تعطیل می کنند و این اقدام را هم عین دموکراسی می دانند. یک طرفه بودن جریان اطلاع رسانی، تولید و توزیع فرهنگ جائرانه است. شبکه های رسانه آی و ارتباطی جهان در اختیار عده ای است که فرهنگ جهان را غارت می کنند. بی عدالتی در جهان، ناشی از نظام و ایدئولوژی مدرنیته است. مکتب غالب آن هم مکتب سرمایه داری و لیبرال دموکراسی است که جهان را از طریق مفاهیم، ساختار و محصولات اداره می کند. غرب اخلاق و حق را به تبع خواست انسان، نسبی کرده است. سپس مناسبات توسعه سرمایه و استکبار و تفرعن یک عده خاص را بر همه روابط اقتصادی، فرهنگی و سیاسی حاکم کرده و یک نظام جهانی اقتصادمحور ایجاد نموده است. این نظام اقتصادمحور، سیاست و فرهنگ را به منزله خدمات برای توسعه اقتصادی تعریف می کند. غرب جهان را در تیول خود گرفته است. تعریف یک نظام جهانی جدید و گسترش قدرت آن، اتخاذ استراتژی جنگ با نظام سرمایه داری و جریان تجدد، مبنا قرار دادن جنگ تمدنی برای بازسازی مناسبات داخلی می تواند زمینه تحقق عدالت را حداقل در مقیاس ملی فراهم کند.

بنابراین، رقیب، یک رقیب جهانی است که یک تمدن جهانی با یک نقطه مختصات ویژه درست کرده است؛ برای درگیری با این تمدن باید یک تمدن جهانی ایجاد نمود و استراتژی نبرد با آن را در حوزه سیاست و فرهنگ و اقتصاد طراحی کرد. البته مقیاس این نبرد تمدنی باید جهانی باشد. چنان‌که امام خمینی (رحمت الله علیه) فرمودند:
«من با اطمینان می گویم که اسلام همه قلل رفیع جهان و مراکز کلید قدرت را فتح خواهد کرد».

این فرمایش باید به یک آرمان تبدیل شود. اگر این ایده دنبال شود، ممکن است در مقیاس ملی به تحقق عدالت دست یافت؛ بنابراین استراتژی باید استراتژی نبرد با ظلم و کفر باشد. ضمن اینکه نباید تحت عنوان اعتدال، به طرف سازش با نظام غرب رفت. اگر سازش با نظام غرب تحت عنوان اعتدال دنبال شود، اعتدال اسلامی هرگز محقق نخواهد شد و نظام سلطه سرمایه داری بر این کشور هم الگوی خود را تحمیل می کند و الزاماتش که در حوزه قدرت، ثروت و اطلاع است محقق خواهد شد. حتی قدرت و حاکمیت بر اطلاعات هم خصوصی سازی خواهد شد.

در مقابل یک مکتب فراگیر، باید یک مکتب فراگیر وارد کرد و یک نقشه فراگیر داشت؛ هرچند موضعی عمل شود. وقتی دشمن در یک جنگ همه جانبه از همه مرزهای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی حمله می کند، باید یک نقشه مقابله جامع در برابر او طراحی کرد. بنابراین باید در چنین مقیاسی به دنبال عدالت بود و توجه داشت که حاکمیت مکتب سرمایه داری چه الزاماتی را در پی دارد. امروز عامل همه بحران های کشور، نظام سرمایه داری است که الگوی مصرف و تولید و توزیع جامعه را تغییر داده و موجب بروز ظلم شده است؛ در حالی که اسلام را عامل بحران ها وانمود می کنند. علت این ادعا هم این است که مدل تحقق اسلام تولید نشده است. بنابراین نخبگان جامعه باید در موقف خود برای تحقق این امر تلاش کنند.

منبع: ماهنامه عصر اندیشه شماره 5
نویسنده : سید مهدی میر باقری