مقدمه
امام خمینی(ره) از معدود متفکران اسلامی معاصر است که با طرح نظریات خویش در زمینه های گوناگون علوم اجتماعی همچون دین، سیاست، فرهنگ و جامعه موجب تحولات فزاینده ای شده است. بررسی و مطالعه جداگانه هر کدام از حوزه های مذکور نیازمند تحقیقات درازمدت است. در این تحقیق بر آن هستیم که به بررسی تفکرات اجتماعی امام راحل بپردازیم تا شاید گامی، هرچند کوچک در راه معرفی تفکرات و شخصیت ایشان برداریم. این پژوهش بر اساس نظام ارزش گرایانه با تکیه بر بیان ویژگی های اجتماعی حاکمیت دینی چارچوب بندی شده است. اندیشه های اجتماعی امام خمینی متأثر از دین شناسی است که شامل مبانی هستی شناسی، معرفت شناسی و انسان شناسی و ارزش شناسی ایشان است.
1. هدف پژوهش
هدف پژوهش پیش رو پاسخگویی به این سؤال اصلی است که بر اساس تفکرات امام خمینی، اندیشه های اجتماعی ایشان در حاکمیت اسلام، عرصه های اجتماعی و اداره جامعه چگونه نمود داشته است. در پس این سؤال اصلی، دو سؤال فرعی نیز وجود دارد اینکه در تفکرات ایشان، چه ارزش های اجتماعی بارز است و ایشان به چه میزان، این ارزش ها را در جامعه و انقلاب اسلامی به ظهور رساندند؟
2. پیشینه و ضرورت بحث
برخی از رهیافت های تربیتی، دینی و سیاسی حضرت امام در قالب مقالات و همایش ها و آثار علمی مطرح شده است. در این باب می توان به چند مقاله اشاره کرد از جمله مقاله محمدعلی زکی و محمد عباسی که به گونه ای به اندیشه های اجتماعی امام خمینی اشاره می کنند که بیشتر جنبه معرفت شناسی و جامعه شناسی دارد و جنبه ارزش های اجتماعی در بستر حکومتی و سیاسی را وا نهاده است. بر این اساس اندیشه های اجتماعی حضرت امام به صورت بحثی مستقل و ارزش گرایانه، کمتر مورد مداقه پژوهشگران قرار گرفته است و این واقعیت ضرورت و اهمیت موضوع مقاله تلقی می شود. علاوه بر آن چون مستندات حضرت امام در نظریه پردازی ها اسلام بود و خود ایشان یک اسلام شناس واقعی به شمار می رود، درواقع می شود گفت نظریات امام خمینی، نظریات اسلام است؛ بنابراین توجه به تفکر اجتماعی امام خمینی و مطالعه آن از اهمیت خاصی برخوردار است.
3. روش و وجه تمایز
با روش کتابخانه ای و با استناد به سخنان امام خمینی، ارزش ها، سمبل ها و نشانه های اجتماعی در ساختارها که مهم ترین آن ساختار نهاد حکومت است، بیان خواهد شد. وجه تمایز این تحقیق با موارد مشابه آن در این است که زاویه بحث به تمام جنبه های اجتماعی و با تکیه بر ارزش های اجتماعی نظر دارد، حال آنکه برخی از مقاله ها و نوشته ها در این باب یا از نگاه عرفانی و انسان شناسانه یا جامعه شناسانۀ صرف به مسائل اجتماعی نگریسته اند.
در بین صاحب نظران در مسائل اجتماعی کمتر اتفاق می افتد که متفکر و صاحب نظر خودش فرصتی را به دست آورد تا آنچه را اندیشیده و در مرحله نظری بدان پرداخته و تئوری ای را که خود ارائه کرده است، در مقام عمل در جامعه اجرا کند؛ اما در مورد احیا گر بزرگ قرن یعنی امام خمینی(ره) این اتفاق افتاد و آنچه را که در مورد حکومت اسلامی در سال 1357 و بعد از آن، در نجف ارائه کرده بودند، در ایران اسلامی اجرا کردند و این توفیق خاصی است که ایشان را از دیگر اندیشمندان مسائل اجتماعی مسلمان و غیرمسلمان ممتاز می کند.
4. خاستگاه اندیشه امام خمینی(ره)
با توجه به اینکه ایشان اسلام شناسی حقیقی بودند، اندیشه های ایشان نیز حکایت از دیدگاه های ناب اسلامی دارد. اندیشه امام خمینی به طورکلی از دو نگرش برخاسته است: یکی نگرش های کلی ایشان به اسلام و دیگری نگرش های ویژه ایشان به برخی تعالیم اصولی و محوری اسلامی.
1-4. نگرش های کلی
1. باور به جامعیت اسلام: باور به اینکه اسلام مکتبی است که می تواند پاسخگوی همه نیازهای انسان باشد و قدرت اداره و رهبری انسان ها را در همه دوره ها به ویژه در دوره معاصر دارد و باور به اینکه فقه شیعه توان و کفایت این معنا را دارد.
2. سیستمی و متلازم دیدن تعالیم و ابعاد اسلام: یعنی تعالیم فردی، اجتماعی، عبادی و سیاسی اسلام را در گرو یکدیگر دیدن و هویت واحد برای آنها قائل شدن از این دیدگاه است که سیاست عین عبادت تلقی می شود و عبادت در متن سیاست معنا پیدا می کند.
3. رسالت اسلام را رسالتی دنیوی و اخروی دانستن: درنتیجه اقامه قسط و برقراری عدالت اجتماعی، رهایی مستضعفان از ظلم و ستم، تلاش برای رفاه و اعتلای زندگی محرومان و پابرهنگان و… در صدر برنامه های اجتماعی دین می نشیند و صددرصد دینی و الهی تلقی می شود.
4. متلازم دیدن دین و دنیا: تلازم احکام دنیوی و اخروی، دین را در متن تکوین دیدن و درنتیجه علم و دین را ناظر به یکدیگر و متوافق با یکدیگر و ملازم هم دانستن و هر نوع نگرش سکولاری را در متن تدبیر جامعه و رتق و فتق امور دنیا طردکردن و دنیا را به تمام معنا دینی دیدن.
5. نگاه عقل گرایانه به عالم و شریعت داشتن: برای تمامی احکام و تعالیم شرعی مصالح واقعی و نفس الامری قائل شدن و درنتیجه مبنای صدور حکم شرعی در حوزه امور اجتماعی و سیاسی و حکومتی را بر درک واقعیت ها و مصالح امور گذاشتن و برای احکام حکومتی همان منزلتی را قائل شدن که برای احکام اولی وجود دارد.
6. نگرش توحیدی به دین و نظام اجتماعی: بر پایه این نگرش است که نظام شرک، تمام مظاهر شرک آلود و شرک اندیشی به طورمطلق طرد می شود و هر محوری که غیر از خدا است، طاغوت نامیده می شود؛ پس خدامحوری اصل و اساس دیانت و حکومت در جامعه تلقی می شود. خدامحوری یکی از برجسته ترین محورهای اندیشه و عمل امام خمینی بود و حساسیت فوق العاده ایشان به طاغوت و طاغوتیان و مظاهر طاغوت در جامعه از همین باور و نگرش توحیدی نشئت می گرفت.
2-4. نگرش های خاص
تأکیدهای ویژه امام خمینی حکایت از محورها و دیدگاه های بینش خاص ایشان دارد.
در اینجا به مواردی از آنها اشاره می شود:
1. حاکمیت منطق وظیفه شناسی و انجام تکلیف؛
2. اولویت مبارزه با ائمه کفر؛
3. عزت گرایی؛
4. مردم گرایی و توجه به عامه مردم نه خواص؛
5. توجه و تأکید به جوانا ن و ارزش دادن و اعتماد به قشر جوان جامعه؛
6. تأکید و توجه ویژه به «وحدت کلمه»؛
7. حساسیت ویژه و نگرش خاص در مورد مسئله «فقر و غنا» و تأکید جدی و مستمر و همه جانبه امام خمینی بر مسئله استضعاف، تحت عنوان پابرهنگان، مستضعفین، ستم دیدگان، زاغه نشینان، گرسنگان و مانند آن، توجه دادن مسئولان جامعه به رعایت این قشر و پرداختن به اصلاح وضع آنان در برابر «سرمایه داران» و «زمین خواران»، «صدرنشینان» و «مرفهان بی درد» حکایت از اهمیت مسئله فقر و غنا در نظر ایشان دارد.
این دیدگاه در واقع همان نظر اسلام است که امام راحل آن را برجسته می کرد و راه نجات ملت را در توجه به این مسائل می دانست؛ بر همین اساس با توجه به اهمیت فرهنگ در قوام یک ملت، ابتدا توجه ویژه به مسئله فرهنگ سازی کردند.
5. امام خمینی و فرهنگ سازی
شاید یکی ازمهم ترین ویژگی های انقلاب اسلامی، بُعد فرهنگی آن باشد. درواقع وجه تمایز انقلاب اسلامی با دیگر انقلاب های جهان در این بعد خلاصه می شود. این مطلب بدین معنا است که اگر فرهنگ را طبق تعاریف داده شده مجموعه ای از باورها، ارزش ها، مفروضات اساسی، اعتقادات و هنجارهای رفتاری و عملکردی در نظر بگیریم، انقلاب اسلامی به تغییر باورها منجر شد و اعتقادات اساسی اسلام را که در سالیان دراز در زندگی مردم ریشه دوانده بود و گرد و غبار سنت های حکومت شاهنشاهی بر آن نشسته بود و آن را بی رنگ و بی خاصیت کرده بود، زنده کرد.
6. امام خمینی و احیای باورها و اعتقادات
1. اسلام باوری (باور به اسلام): اسلام باوری یعنی باور به اینکه اسلام می تواند نسخه نجات بخش بشریت گرفتار در منجلاب ظلم و فساد باشد. در عصر حاکمیت استبداد داخلی و دوقطبی بودن جهان تصور و پندار بیشتر مردم ایران و جهان این بود که راه نجات و پیشرفت و ترقی هر ملت و قومی در سایه پذیرش تفکر شرق یا غرب میسر خواهد بود. در واقع راه سومی به فکر دانشمندان و صاحب نظران و اندیشمندان علوم سیاسی اجتماعی و اقتصادی خطور نمی کرد. در چنین اوضاعی، امام خمینی(ره) که از همان اوایل جوانی به این باور رسیده بود که اسلام ناب نسخه نجات بخش بشریت گرفتار قرن بیستم است، حاصل باورهای خود را در کتاب حکومت اسلامی (ر.ک: خمینی، 1392) نگارش درآورد. درواقع احیای این باور که اسلام می تواند سرنوشت ساز جوامع قرن بیست باشد، موجب موجی در داخل شد که با رهبری حضرت امام به ایجاد حکومت جمهوری اسلامی منجرگردید و نیز موج های متعددی در سرتاسر جهان برانگیخت که خواب راحت را از چشم مستکبران و مستبدان و استعمارگران ربود. ایشان دراین باره چنین می فرماید:
امروز اسلام به صورت یک مکتب مترقی که قادر است تمامی نیازهای بشریت را تأمین کند و مشکلات او را حل نماید، مورد توجه همه مسلمین جهان به خصوص ملت مسلمان ایران قرار گرفته است (خمینی، 1372: ص34).
در سایه اسلام ما می توانیم مملکت خودمان را حفظ کنیم (همان: ص35).
ملتی که خود و همه چیز خود را برای اسلا م می خواهد پیروز است (همان: ص38).
اگر اسلام در این مملکت، احکام اسلام در این مملکت پیاده شود، همه جهات مادی و معنوی تأمین خواهد شد (همان: ص40).
2. خداباوری: در عصری که خداباوری خرافه، ارتجاع و برگشت به عقب تلقی می شد و هیچ کس را جرئت چنین حرف هایی را نبود، امام خمینی که با پوست و گوشت و استخوان حضور خدا را در همه شئون زندگی حس کرده بود، در فکر، بیان و عمل به تبلیغ خداباوری پرداخت. او یکی از بزرگ ترین معضلات بشریت قرن حاضر را در بی ایمانی، ناباوری و بی اعتقادی آنان به خدای متعال می دید؛ بنابراین از همان ابتدای حرکت خود، سعی برآن داشت که اصل خداباوری را در فکر و ذهن و عمل مردم ایران و جهان زنده کند:
همه عالم محضر خداست. هرچه واقع می شود در حضور خدا است (خمینی، 1372: ص19).
همیشه توجه داشته باشید که کارهایتان در محضر خدا است. همه کارها، چشم هایی که به هم می خورد در محضر خدا است (همان).
عالم محضر خدا است، در محضر خدا گناه نکنید (همان: ص21).
پس از اتکال به خداوند به قدرت خود که از او است، اعتماد و اتکال داشته باشید (همو، 1389، ج16: ص202).
توجه به غیرخدا انسان را به حجاب های ظلمانی و نورانی محجوب می نماید (همو، 1394: ص32).
نمودهای این خداباوری علاوه بر انقلاب بزرگ اسلامی ایران و ثبات آن و استقامت ملت در ظهور نهضت های اسلامی در سراسر جهان خصوصاً مقاومت اسلامی لبنان و فلسطین و… می توان مشاهده کرد که جملگی حاصل درس هایی است که آنان از خداباوری امام1 آموختند.
3. خودباوری: صاحب نظران علوم اجتماعی و مدیریت، در آسیب شناسی ای که درباره جوامع، گروه ها و سازمان ها انجام می دهند، یکی از آسیب های جدی را که زمینه های افول و اضمحلال جوامع و سازمان ها را پدید می آورد، از خودبیگانگی مردم آن جوامع و سازمان ها می دانندکه نقطه مقابل خودباوری است. خودباوری موجب پدیدآمدن پیامدهایی از قبیل اعتماد به نفس، عزت نفس، ایثار، فداکاری، ازخودگذشتگی و اینکه خواستن توانستن است، می شودکه خود زمینه های ظهور، رشد و شکوفایی تمدن ها، سازمان ها و جوامع می گردد. در واقع امام خمینی(ره) دریافت که خودباختگی در مشرق زمین، به خصوص بین مسلمانان معلول علل گوناگونی است که عبارت از:
الف) تصور پیشرفت غرب در همه علوم به سبب پیشرفت در علوم مادی: «اینها گمان کرده اند که اگر مملکتی در سیر طبیعی پیشرفت کرد، در سیر حکمت الهی نیز پیش قدم است و این از اشتباهات بزرگ ما است و [این را] یکی از تبهکاری های نویسندگان مشرق اسلامی باید دانست» (خمینی، 1392: ص40).
ب) تصور مصونیت اجنبی از خطا و اشتباه: «همین که نام یک مستشار امریکایی روی کسی آمد، دیگر برای او، این زمامداران بیهوش و خودسر ما، خطا و اشتباه یا خیانت و دزدی قائل نمی شوند» (همو، 1388: ص3).
ج) مرعوب شدن در مقابل پیشرفت های غرب: «وقتی کشورهای استعمارگر با پیشرفت علمی و صنعتی، یا به حساب استعمارگر و غارت ملل آسیا و افریقا، ثروت و تجملاتی فراهم آوردند، اینها خود را باختند، فکر کردند راه پیشرفت صنعتی این است که قوانین و عقاید خود را کنار بگذارند!» (همو، 1379: ص13-14).
د) تصور ترقی به سبب گرایش به غرب و شرق: «در سال های طولانی، تبلیغلات دامنه دار دولت های شرق و غرب موجب این شد که ملت های مسلمان از آنها یاری بخواهند و گمان کنند که ترقیات این کشورهای ضعیف، در گرایش به یکی از این دو ابر قدرت است؛ لکن به هر طرف که تمایل پیدا کردند، بعد از مدتی فهمیدندکه آنها جز اسیرکردن اینها و بردن خزائن و غارت کردن مخازن آنها کار دیگری نمی کنند» (همو، 1389، ج5: ص405).
ه) القائات غرب موجب غرب زدگی و خودباختگی: «وقتی از بچگی، وقتی هم وارد شدند در مدرسه، توی مدرسه این را به گوششان خوانده اند، وقتی هم وارد شدند در جامعه، هی این در گوششان خوانده شده است، در روزنامه ها تبلیغ شده است، در مجلات تبلیغ شده است، همه جا این مطلب پیش آمده است که شما خودتان نمی توانید خودتان را اداره کنید. اگر از دامن شرق فرار می کنید، به دامن غرب باید پناهنده بشوید!» (همان: ج14: ص436).
امام خمینی معتقد بودند: راه مقابله باخودباختگی و ایجاد خود باوری این است که به خود بیاییم و از غرب نهراسیم. ایشان می فرمودند: «نقطه اول این است که خود انسان متحول بشود، خود انسان از غرب زدگی بیرون بیاید» (همان، ج6: ص331).
ایشان راه دستیابی به هویت اصیل را در تحول فرهنگ می دانستند و اینکه باید فرهنگ از غرب زدگی بیرون بیاید. در این صورت است که می توان روی پای خود ایستاد و با زدودن مظاهر فرهنگی غرب، به خود باوری رسید؛ بنابراین حضرت امام که خود به این باور رسیده است که اصلاً چیزی به نام نتوانستن وجود ندارد، در پی این تلاش است که در باور مردم ایران این معنا را زنده کند که اگر بخواهند و از خدا استعانت بگیرند، می توانند بر هرکاری فایق آیند. ایشان بارها بر این مطلب تأکید فرمودند:
پس از اتکال به خداوند به قدرت خود که از اوست اعتماد و اتکال داشته باشید (همان، 1389: ج16: ص202).
ما باید این را بفهمیم که همه چیز هستیم. از هیچ کس کم نداریم، که خودمان را گم کرده بودیم، باید این خودِ گم کرده را پیدا کنیم (همان).
اتکال به نفس، بعد از اعتماد به خداوند منشأ خیرات است (همان).
از هیچ قدرتی نترسید، وقتی خدا با شما است، همه چیز باشما است (فرهی، 1378: ص115).
4. مسئول بودن و تکلیف گرایی: یکی دیگر از آسیب هایی که گریبان گیر جامعه و سازمان های در حال اضمحلال است، مسئله اطاعت بیش از اندازه افراد و کارکنان آن است. درواقع افراد به مرحله ای می رسند که دیگر از خود اراده ای ندارند وخود را مأمور بی چون و چرای فرمان فرماندهان و مسئولان بالاتر می دانند. به عقیده مرتون پایبندی به مقررات که در اصل ابزار تلقی می شود، تبدیل به هدفی در خود می شود که حاصل آن بزدلی، محافظه کاری و اطاعت بیش از اندازه می شود (ر.ک: گروثرز، 1378).
امام خمینی این مشکل را نیز به خوبی در باورهای غلط مردم ایران که به تبع فرهنگ شاهنشاهی و چماقی پدید آمده بود، ملاحظه می کند؛ بنابراین در بیانات گهربار ایشان ملاحظه می کنیم که:
همه مأمور به ادای تکلیف و وظیفه ایم نه مأمور به نتیجه (خمینی، 1372: ص50).
مهم برای ما این است که به تکلیفمان عمل بکنیم (همان).
نباید نگران باشیم که مبادا شکست بخوریم، باید نگران باشیم که مبادا به تکلیف عمل نکنیم (همان).
کشته بشویم، تکلیف را عمل کرده ایم، بکشیم هم تکلیف را عمل کرده ایم (همان).
5. باور به انصاف و عدالت: زمانی که سازمان ها وجوامع رو به افول می روند، گروه های قدرتمندتر و باامتیازتر نسبت به گروه های با امتیاز کمتر، توانمندی بیشتری برای تعیین موقعیت ها و عناوین شغلی مفصل تر وتخصیص یافته تر دارند (فرهی، 1378: ص115). «عدالت» یکی از مفاهیم مهمی است که امام خمینی(ره) همواره بر آن تأکید می کرد و محوری ترین جهت گیری سیاسی – اجتماعی نظام سیاسی از دیدگاه ایشان محسوب می شد. دلایل اهمیت جایگاه مفهوم «عدالت» در اندیشه امام خمینی عبارت اند:
الف) برقراری عدالت، هدف فرستادن پیامبران: «خدای تبارک و تعالی می فرماید که انبیا را ما فرستادیم، بینات به آنها دادیم، آیات به آنها دادیم، میزان برایشان دادیم و فرستادیم که مردم قیام به قسط بکنند، عدالت اجتماعی در بین مردم باشد» (خمینی، 1389، ج15: ص213).
ب) عدالت از امور فطری و عقلانی: از دیدگاه امام خمینی عدالت و قسط ریشه در وجود و ذات انسان دارد، یعنی انسان طبعاً موجودی است که گرایش و تمایل فطری به حرکت به سوی عدالت و برقراری قسط در جامعه دارد و از بی عدالتی و تبعیض رویگردان است: «از فطرت های الهیه، که در ذات بشر مصرح است، حب عدل و خضوع در مقابل آن است، و بغض ظلم و عدم انقیاد در پیش آن است. ..» (همو، 1380: ص113).
ج) عدالت، صفتی الهی است و ابتنای احکام اسلام بر آن: امام راحل عدالت را برجسته ترین صفت پروردگار و شامل جمیع کمالات معرفی و آن را ویژگی تمام افعال الهی ذکر می کند (همو، 1395: ص147).
د) عدالت، ارزشی برتر و تغییرناپذیر و شاخص حکومت اسلامی: امام خمینی برقراری و تحقق عدالت در جامعه را در ردیف اصول و پایه هایی همچون «توحید » قرار داده اند: «ارزش ها در عالم دو قسم است: یک قسم ارزش های معنوی ، از قبیل ارزش توحید و جهاد مربوط به الوهیت و از قبیل عدالت اجتماعی، حکومت عدل و رفتار عادلانه حکومت ها با ملت ها و بسط عدالت اجتماعی در بین ملت ها و امثال اینها که قابل تغییر نیست. قسم دیگر اموری است مادی که به مقتضای زمان فرق می کند» (همو، 1389، ج1: ص11). از دیدگاه ایشان، مسئله عدالت موضوعی است که هیچ یک از ملاحظات نمی تواند آن را تحت الشعاع قرار دهد و باید در تمامی برنامه ریزی ها و سیاست گذاری ها و حتی نهاد سازی ها، چه در کوتاه مدت و چه در بلند مدت، مورد ملاحظه قرارگیرد. حضرت امام در موارد متعددی شاخص اصلی حکومت اسلامی را اجرای عدالت می دانند: «ما که می گوییم حکومت اسلامی می گوییم حکومت عدالت، ما می گوییم یک حاکمی باشد که به بیت المال مسلمین خیانت نکند» (همان، ج3: ص502-510).
ﻫ) اجرای عدالت، زمینه ساز توسعه و ایجاد محیطی امن: امام راحل مهم ترین کارکرد و اثر تحقق عدالت را ایجاد محیطی امن و آرام برای بروز استعداد ها و توانایی ها و خلاقیت های افراد در تمامی حوزه های فکری و عملی می دانند: «به تبع ایجاد عدالت، فرصت پیدا می شود برای اینکه هرکس هرچیزی دارد، بیاورد» (همان، ج20: ص116).
7. امام خمینی و زنده کردن ارزش ها
احیاگری حضرت امام منحصر در باورها نبود، بلکه ارزش های دینی و اسلامی و انسانی که در طول حکومت پادشاهی و مستبدانه تغییر یافته بود یا به فراموشی سپرده شده بود، به دست توانای این احیاگر قرن، زنده شد. برخی از این ارزش ها را می توان به شرح زیر شمرد:
1-7. ارزش های انسانی
ارزش های انسانی را که این موجود اشرف مخلوقات را از دیگران متمایز می سازد، می توان در سخاوت، بخشش، ازخودگذشتگی، ایثار، شهادت، جوانمردی، مروت، عشق، دوست داشتن، صبر و شکیبایی، ایمان، ارزش های معنوی، اخلاص، تقوا، قناعت، ساده زیستی و اخلاق پسندیده خلاصه کرد. حضرت امام در باب انسان و ارزش های او چنین می فرماید:
انسان عصاره همه موجودات عالم است (خمینی، 1372: ص73).
انسان یک اُعجوبه ای است که از هر دو طرف غیرمتناهی است. از طرف سعادت غیر متناهی است، و از طرف شقاوت غیرمتناهی است (همان: ص173).
شکم و نان و آب میزان نیست، عمده شرافت انسانی است (همان: ص174).
ایشان در باب ایمان و ارزش های معنوی چنین می فرماید:
آنچه میزان سعادت است این است که انسان مؤمن باشد و صبر داشته باشد و دیگران را به صبر وادار کند و حق بگوید و دیگران را به حق گفتن وادار بکند (همان: 69).
مبدأ همه خیرات و مبدأ همه ترقیاتی که برای یک مملکت است چه در جهت معنوی و چه در جهت مادی این است که ایمان در کار باشد (همان).
امام خمینی در باب اخلاص و تقوا نیز می فرماید: «شما روی تدبیر و فکر عمل کنید، دیگر نه از کشتن بترسید و نه از کشته شدن، عمده این است که قصدتان خالص باشد» (همان: ص72). ایشان در باب اعتماد به نفس و قناعت و ساده زیستی می فرماید: «اتکال به نفس، بعد از اعتماد به خداوند منشأ خیرات است» (همان) و «خود را به ساده زیستن عادت دهید و از تعلق به مال و منال و جان و مقام بپرهیزید» (همان).
ایشان دنیادوستی و قدرت طلبی را ضد ارزش می داند و در این مورد می فرماید:
توجه و تعلق نفس به مادیات، انسان را از کاروان انسان ها باز می دارد و بیرون رفتن از تعلقات مادی وتوجه به خدای تبارک و تعالی، انسان را به مقام انسانیت می رساند (همان: ص78).
ثروتمندان فقرایی هستند در صورت اغنیا و نیازمندانی هستند در لباس بی نیازان (همان).
ایشان همچنین در مذموم دانستن خودبینی و خودخواهی، آن را ضد ارزش معرفی می کنند: «تمام مفاسدی که در عالم پیدا می شود، از حب نفس پیدا می شود » (همان: ص79).
2-7. ارزش های اجتماعی
1-2-7. آزادی
حضرت امام همان طورکه در بعد فردی به تخریب ارزش های دوره تاریک حکومت ستم شاهی می پردازد و در مقابل آن ارزش های عالی و معنوی و انسانی را معرفی می کند، در باب ارزش های اجتماعی نیز قائل به ارزش هایی است که در سایه بارور شدن این ارزش ها حکومت مدینه فاضله یا جامعه مدنی میسر خواهد بود. در مرتبه اول ایشان انسان را موجودی آزاد معرفی می کند و آزادی را نعمت الهی بیان می کند و ویژگی های یک جامعه متمدن را آزادی می داند؛ البته آزادی در چارچوب قوانین اسلامی نه هر بی بندو باری و فساد اجتماعی: «آزادی یک نعمت الهی است» (همان: ص81) و آزادی را اسلام به ما داد، قدر آزادی را بدانید» (همان: ص111).
از نظر حضرت امام، آزادی برای افراد جامعه بسیار مفید است. شخص آزاد می تواند به در جات بالایی از انسانیت برسد. اجتماع آزاد دارای پیشرفت های علمی، صنعتی و اخلاقی بیشتری است تا اجتماعی که هر گونه عمل فرد از طرف حکومت کنترل می شود: «خدای تبارک و تعالی به ما حق نداده است، پیامبر اسلام به ما حق نداده است که به ملتمان یک چیزی را تحمیل کنیم. بلی، ممکن است گاهی وقت ها ما یک تقاضایی از آنها بکنیم، تقاضای متواضعانه، تقاضاهایی که خادم یک ملت از ملت می کند» (خمینی، 1389، ج11: ص34).
امام راحل بر این باور بودند که برای حفظ آزادی و استقلال کشور اسلامی و اینکه امت اسلام همواره از نعمت آزادی برخوردار باشد و نیز برای تأمین آزادی های مشروع فردی، می توان دلایل ذیل را در این زمینه پذیرفت:
الف) هیچ کس پس از خداوند بر دیگری سلطه ای ندارد؛ زیرا همگی در بندگی مساوی اند. کسی که صاحب چیزی نیست، بدون اجازه صاحبش بر آن تسلطی نخواهد داشت. انسان باید تنها در برابر ذات اقدس حق تسلیم باشد و نباید از هیچ انسانی اطاعت کند، مگر اینکه اطاعت از او اطاعت خدا باشد: «ما از این اصل اعتقادی، اصل آزادی بشر را می آموزیم که هیچ کس حق ندارد انسانی و یا جامعه و یا ملتی را از آزادی محروم کند و برایش قانون وضع کند (همان، ج4: ص166).
ب) در عرصه حکومت، نباید قدرت مطلقی وجود داشته باشدکه هم قانونگذار باشد، هم مجری قانون و هم ضامن قانون؛ یعنی تفکیک قوا باید به گونه ای وجود داشته باشد که اسلام آن را تضمین می کند: «هیچ کس حق ندارد کسی را بدون حکم قاضی – که از روی موازین شرعیه باید – توقیف کند یا احضار نماید، هرچند مدت توقیف کم باشد. توقیف یا احضار به عنف جرم است و موجب تعزیر شریعت است» (همان، ج17: ص106). هیچ کس حق ندارد بدون حکم قاضی کسی را احضار یا توقیف کند، معنایش این است که هرچند آن شخص رئیس جمهور یا رئیس مجلس یا هر فردی غیر از قاضی باشد و این همان معنای تفکیک قوا است که هیچ قوه ای یا هیچ شخصی نمی تواند در کار قوه دیگر دخالت کند و در صورت تعدی از این قانون، جرم محسوب می شود و موجب تعزیر شریعت است.
ج) امام راحل هیچ گاه ادعا نداشتند کسی را می توان از تفکری منع کرد. عقیده نیز همین گونه است و بخش عمده ای از عقیده حاصل تفکر است؛ اما ایشان توطئه، فتنه، حرکت در جهت خلاف امنیت جامعه و تشکیل احزاب وابسته و براندازی را اجازه نمی دادند: «در جمهوری اسلامی، کمونیست ها نیز در بیان عقاید خود آزادند. نه حزب توده به واسطه حزب توده بودن و نه بهایی را به واسطه بهایی بودنش این محاکم محاکمه کردند و حکم به حبس کردند. بهایی ها یک مذهب نیستند، یک حزب هستند، حزبی که در سابق انگلستان پشتیبانی آنها را می کرد و حالا هم امریکا پشتیبانی می کند. اینها همه جاسوس اند، مثل آنها» (همان: 267).
د) برای رفع موانع آزادی تفکر و عقیده، امر به معروف و نهی از منکر واجب است. باید به وسیله این دو فضایی باز به وجود آورد که انسان ها بتوانند آزادانه به ندای فطرت خداجوی خود پاسخ دهند؛ اما تفتیش عقاید جایز نیست: «هیچ کس حق ندارد به تلفن یا نوار ضبط صوت دیگری به نام “کشف جرم” یا “کشف مرکز گناه” گوش کند و یا برای کشف گناه و جرم – هرچند بزرگ باشد – شنود بگذارد و یا به دنبال اسرار مردم باشد یا تجسس از گناهان غیر نماید و یا اسراری که از غیر به او رسیده ولو یک نفر فاش کند» (همان: 141).
2-2-7. آزادی زنان
یکی از مقوله هایی که حضرت امام درباره آن، فرمایش های خودشان را به طورصریح و شفاف بیان کرده اند، آزادی زنان است. «آزادی زنان» به معنای رهایی آنان از قید سنت های قومی و مردسالارانه نیست؛ یعنی زن انسانی مستقل است و می تواند خود انتخاب گر باشد. اسلام هیچ گاه مخالف آزادی نبوده است و اسلام با مفهوم «زن» به عنوان شیء مخالفت کرده است. زن مساوی مرد است و مانند مرد آزاد است که سر نوشت و فعالیت های خود را انتخاب کند. حضرت امام درباره آزادی زنان می فرمایند:
ما می خواهیم زنان را از فسادی که آنان را تهدید می کند، آزاد سازیم (همان، ج3: ص370) زنان در جامعه اسلامی آزادند و از رفتن آنها به دانشگاه و ادارات و مجلسین به هیچ وجه جلوگیری نمی شود. از چیزی که جلوگیری می شود، فساد اخلاقی است که زن و مرد نسبت به آن مساوی است (همان، ج5: ص183) در نظام اسلامی، زن همان حقوقی را دارد که مرد دارد (همان: ص189).
ایشان تنها ملاک و معیار عدم دخالت زن و محدودیت زن را زمانی می دانند که موجب پیدایش فساد شود که در این حالت هم، زن و مرد فرقی ندارند. ایشان درباره حجاب زنان می فرمایند: «در اسلام زن باید حجاب داشته باشد؛ ولی لازم نیست که چادر باشد، بلکه زن می تواند هر لباسی را که حجابش را به وجود آورد اختیار کند» (همان: ص294). در انسان شناسی امام خمینی زن و مرد از هویت انسانی مستقلی برخوردارند و هیچ یک نسبت به دیگری اصل به شمار نمی آید.
ج) نظم: حضرت امام در مورد نظم و مقررات نیز ارزش بسیاری قائل اند و بی نظمی و بی قانونی را ضد ارزش می دانند: «همه جامعه نظم لازم دارد. اگر نظم از کار برداشته شود، جامعه از بین می رود» (خمینی، 1372: ص129).
3-7. ارزش های دینی یا منشعب از باورهای دینی
1-3-7. ظلم ستیزی و شهادت طلبی
تاریخ زندگی بشر به خوبی گواهی می دهد که انسان از آغاز خلقت تا به امروز به شیوه های متعدد تلاش داشته و دارد تا خود را ابدی کند و شاید سرّش، آن باشد که آفریننده این موجود پررمز و راز، خود وجودی لایزال و ابدی دارد و بشر که مخلوق آن وجود ماندگار است، فطرتاً تمایل دارد تا به ویژگی آفریننده اش دست یابد و مانند او ابدی شود؛ ازاین رو در جامعه انسانی مشاهده می شود که افراد از مرگ و فنا وحشت دارند و از آن رویگردان اند و تلاش می کنند تا به نوعی زنده و جاوید بمانند؛ منتها برخی به حفظ جسم خود می پردازند و عده ای در پی حفظ نام و نشان خود در جامعه و تاریخ اند.
اما خدای جاوید که از این میل باطنی بشر آگاه است، راه جاودانی را فراروی بشر نهاده و او را به سوی جاودانگی راهنمایی کرده و «شهادت» را به او هدیه داده و فرموده است: راه ماندگاری مرگ سرخ است. آن را برگزینید تا صفت «احیا» پیدا کنید، آنجا که فرمود: «وَ لاٰ تَحْسَبَنَّ اَلَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اَللّٰهِ أَمْوٰاتاً بَلْ أَحْیٰاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ» (آل عمران: 169). رسول خدا9 نیز این آیه کریمه را تفسیر کرده و راه شهادت و گاه شهادت را توسعه داده و فرموده است: «من قتل مظلوما دون مظلمته فهو شهید؛ هرکه در برابر ظل می کشته شود، شهید است» (حرّعاملی، 1409: ج11: ص92)، چه این ظلم بر مال و عیال باشد، چه همسایه و دیگری؛ چنان چه فرموده است: «من قتل دون اهله ظلما فهو شهید، من قتل دون ماله ظلما فهو شهید، من قتل دون جاره فهو شهید، و من قتل فی ذات الله عز و جل فهو شهید» (مریجی، 1382: ص274).
شهادت ارزشی است که اگر افراد جامعه به استقبال آن بروند، ظلمی پدیدار نمی شود و حق مظلومی پایمال نمی گردد و جامعه امن خواهد بود و افراد و اعضای آن با امنیت خاطر به زندگی خود، که جایگاه کسب معرفت و کمال و سعادت است، مشغول خواهند بود. این، مطلوب هر انسان کمال جو و طالب زندگی ابدی است و اگر امام خمینی(ره) شهدا را شمع محفل بشریت می داند و شهید مطهری، شهید را همچون شمعی می داند که خود می سوزد ولی جامعه را در پرتو آن نورانی می کند، اشاره به این واقعیت دارد.
بدون شک نظریات امام خمینی(ره) درباره شهادت و انگیزه های آن، در جهان معاصر و برای مسلمانان نسل های آینده، فصل جدیدی در ترویج فرهنگ شهادت در ایران و جهان گشوده است. ایشان از ابتدای نهضت، با تبیین فلسفه جهاد و شهادت، به همه انقلابیان و اقشار جامعه این نکته را گوشزد کردند که شهادت مربوط به زمان خاصی از تاریخ و آرزوی شهادت فقط مربوط به مبارزان صدر اسلام نیست.
ایشان با طرح شعار معروف «خون بر شمشیر پیروز است، فصل جدیدی در ادبیات سیاسی و انقلابی معاصر گشودند و معتقد بودند هرکس این شعار را واقعاً بپذیرد، از هیچ چیزی نمی هراسد و به استقبال شهادت می رود. از سوی دیگر، عمل به تکلیف و فرع بودن نتیجه در منظر ایشان، ناشی از اعتقاد به «احدی الحسنیین» بود. ایشان معتقد بودند پیروزی انقلاب و دفاع مقدس یا شهادت – هر دو – پیروزی است و این راز نهراسیدن از مرگ و رمز شهادت طلبی ایشان و یارانشان بود. روحیه شهادت طلبی در برهه های مختلفی (چه قبل از انقلاب برای رسیدن به پیروزی و چه بعد از آن برای تثبیت انقلاب) ملت را به اهداف مورد نظر نزدیک تر کرد.
8. امام خمینی و احیای سمبل ها و نشانه ها
بسیاری از آداب و مناسک و شعائر دینی و اسلامی در طول دوران حکومت ستم شاهی، یا اصلاً به فراموشی سپرده شده بودند یا تغییر یافته بودند یا فقط نام بدون مسمّایی از آنها باقی مانده بود. امام خمینی بسیاری از این مناسک و آداب و شعائر را زنده کردند که از جمله می توان به موارد زیر اشاره کرد:
1. آداب و مناسک حج: حج ابراهیمی که محل تجمع مسلمانان و برائت از هرگونه شرک و بت پرستی است، در طول تاریخ به فرصتی برای برخی از افراد ثروتمند برای گردش و سیاحت و زیارت تبدیل شده بود. امام خمینی برای اولین بار، فلسفه حج ابراهیمی را فریاد برائت علیه هرگونه شرک و بت پرستی و مظاهر آشکار آن یعنی اسرائیل غاصب و امریکای جنایتکار دانستند.
2. نماز جمعه: احیای سنت نماز جمعه به عنوان سمبل و نشانه حکومت اسلامی با محتوایی بسیار غنی که مسلمانان را از مسائل سیاسی، اجتماعی، اقتصادی روز مطلع می کند، از ابتکارات امام خمینی بود.
3. دعاها (همچون کمیل، عاشورا، فرج، مناجات شعبانیه و توسل): از ویژگی های منحصربه فرد حکومت اسلامی برپایی این دعاها به صورت جمعی در سطح بین المللی (مثل ایام حج) بوده است که نشانه و سمبل تمایزات شیعیان از دیگر مسلمانان جهان است . حضرت امام دراین باره می فرمایند:
این ادعیه انسان را از این ظلمت بیرون می برد. وقتی که از این ظلمت بیرون رفت، انسانی می شود که برای خدا کار می کند، کار می کند اما برای خدا، شمشیر می زند برای خدا، قیامش برای خدا است. نه این است که ادعیه انسان را از کار باز می دارد. .. درهرصورت ظرایفی در این ادعیه مبارک هست که سابقه ندارد. اینها راتوجه بکنید. انسان را این ادعیه می تواند حرکت بدهد. این ادعیه ای که وارد شده است، در ماه مبارک، در ماه شعبان، اینها راهبر ماست به مقصد (خمینی: 1389، ج18: ص480).
4. حجاب زنان: رضاخان قلدر که با سرنیزه و زور در پی برداشتن چادر از سر زنان مسلمان بود و درواقع به دنبال ایجاد تغییر در یکی از نمودهای بیرونی فرهنگ یعنی سمبل و نشانه حجاب بود، به رغم تلاش های فراوان موفق به این امر نشد؛ ولی در سست کردن تقییدات و پایبندی به آن اقدامات گسترده ای انجام داد. امام خمینی که از همان روزها با این حرکت ضدفرهنگی رضاخان مخالف بود، با ارزش قائل شدن برای زن و بالابردن مرتبه آن در اجتماع به احیای این نشانه عفت و پاکدامنی زنان همت گماشت.
5. سمبل های عاشورایی (همچون سینه زنی، زنجیرزنی، گریه کردن و برپایی مجالس عزاداری): زنده کردن و احیای سنت های حسنه ای که مقدمه پیروزی انقلاب اسلامی بود و غنابخشیدن به محتوای آن کاری بود که حضرت امام انجام دادند. اگر تا آن زمان صورت های بی معنا و مراسم بی محتوایی برگزار می شد، امام فلسفه این مراسم و شعائر را بر همگان روشن ساختند.
9. امام خمینی و ساختارهای اجتماعی
1. ساختار حکومت اسلامی بر پایه ولایت فقیه؛
2. نهاد مقدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به منظور دفاع از دستاوردهای انقلاب اسلامی؛
3. نهاد جهاد سازندگی برای رسیدگی به وضعیت معیشتی روستاییان؛
4. بنیاد شهید؛
5. کمیته امداد امام خمینی.
و ده ها نهاد دیگر که در مجموع رسیدگی به محرومان و مستضعفان را بر عهده داشته و دارند.
امام خمینی از آغاز اندیشه سیاسی تا پایان عمر شریفشان، به ولایت مطلقه فقیه اعتقاد داشتند و اگرچه «ولایت فقیه» دیدگاه ابتکاری و انحصاری معظم له به شمار نمی رود و فقها در تمام ادوار فقهی به آن توجه داشته اند، امتیاز ایشان در طرح این مسئله، ابتنای حکومت اسلامی بر مبنای ولایت فقیه است.
ایشان در سال 1322 برای اولین بار در کتاب کشف الاسرار، به بحث های حکومت اسلامی پرداختند و به صراحت دامنه ولایت فقیه را از افتا، قضاوت و ولایت بر محجوران فراتر دانستند. ایشان در سال 1332 یعنی یک دهه بعد، در کتاب الرسائل تمام مسائل مربوط به حکومت، اعم از امور سیاسی و قضایی را جزو اختیارات فقیه دانستند (ر.ک: خمینی، 1378). ایشان در رساله الاجتهاد والتقلید پس از ذکر شئون فقیه می نویسند: «در صورت اهمال نصب مقام حکومت قضا میان مردم، قدر متیقن این است که فقیه و عالم به قضاوت و سیاست دینی و عادل منصوب گردند» (همو، 1376: ص101-102). حضرت امام خمینی تنها فقیهی به شمار می روند که علاوه بر بحث در این زمینه مثل دیگر فقیهان، به تناسب مسائل گوناگون، ولایت فقیه را در تصدی امر حکومت با همان معنای جامع و شامل، برای اولین بار با روشنی و تأکید و تصریح، به تفصیل مورد بررسی واثبات قرار دادند و مبحث ولایت فقیه را یک بار به صورت شفاهی در سیزده جلسه در نجف اشرف تدریس می کردند و بار دیگر مبحث آن را در جلد دوم از مجموعه پنج جلدی کتاب البیع با همان سبک نوشتند (ر.ک: همو، 1388: ص2).
به نظر ایشان فقیه همان ولایتی را دارا است که حضرت رسول اکرم در امر اداره جامعه داشت. اگر فرد لایقی که دارای این دو ویژگی (علم به قانون و عدالت) باشد، به پاخاست و حکومت تشکیل داد همان ولایتی را دارد که حضرت رسول اکرم در امر اداره جامعه داشت، و بر همه مردم لازم است از او اطاعت کنند:
این توهم که اختیارات حکومتی حضرت رسول اکرم بیشتر از حضرت امیر بود، یا اختیارات حضرت امیر بیشتر از فقیه است، باطل و غلط است؛ البته فضایل حضرت رسول اکرم بیش از همه عالم است، و بعد از ایشان، فضایل حضرت امیر بیشتر است، لکن زیادی فضایل معنوی اختیارات حکومتی را افزایش نمی دهد » (همو، 1379: ص39).
امام راحل با تأکید بر این مطلب که حکومت اسلامی عبارت است از حاکمیت قوانین الهی بر مردم، دایره قوانین اسلام را اعم از احکام حکومتی و احکام فرعی می شمرد و می نویسد:
اگر اختیارات حکومت در چهارچوب احکام فرعیه الهیه است، باید غرض حکومت الهیه و ولایت مفوضه به نبی اسلام، یک پدیده بی معنا و محتوا باشد. حکومت شعبه ای از ولایت مطلقه رسول الله است، یکی از احکام اولیه اسلام است و مقدم بر تمام احکام فرعیه، حتی نماز و روزه و حج است و حاکم می تواند مسجد یا منزلی را که در مسیر خیابان است، خراب کند و پول منزل را به صاحبش رد کند… حکومت می تواند از حج که از فرایض مهم الهی است، در مواقعی که مخالف صلاح کشور اسلامی دانست، موقتاً جلوگیری کند (همو، 1389، ج20: ص452).
ایشان در تبیین جایگاه دینی و مشروعیت الهی حکومت و ولایت فقیه می فرمایند:
ولایت فقیه یک چیزی نیست که مجلس خبرگان ایجاد کرده باشد. ولایت فقیه یک چیزی است که خدای تبارک و تعالی درست کرده است، همان ولایت رسول الله است » (همان، ج6: ص95). امام خمینی می فرمودند: «فقهای جامع الشرایط از طرف معصومین نیابت در تمام امور شرعی و سیاسی و اجتماعی دارند و تولی امور در غیبت کبری موکول به آنان است (همان، ج19: ص403).
نتیجه گیری
از مهم ترین خط مشی های فکری حضرت امام1 تفکرات اجتماعی ایشان است که باید مورد واکاوی جدی قرار گیرد تا از این رهگذر نقش حکومت دینی در ظهور و بروز نمودهای اجتماعی نمایان گردد. ایشان اساسی ترین محور و مقوله اندیشه اجتماعی را «عدالت» می دانند و آن را از محوری ترین جهت گیری های اجتماعی – سیاسی نظام سیاسی به شمار می آورند و عدالت را شاخص حکومت اسلامی مطرح می نمایند و در راه رسیدن به این شاخص، خودباوری را همچون سلاحی در دست مسلمانان می دانند که با تکیه بر ظرفیت های بومی و فرهنگ دینی به دست می آید. ظلم ستیزی نیز بر همین اساس در تفکرات ایشان نمود می یابد.
توجه به ساختارهای اجتماعی که در رأس آن ولایت فقیه، است از مهم ترین ریشه های فکری ایشان به شمار می آید. آزادی دینی از منظر ایشان از مؤلفه های اجتماعی در ارزش گذاری انسانی است.
امام راحل در اندیشه های خود به شدت بر کارآمدی سیاست و امور اجتماعی در پیوند میان دین و سیاست تأکید می کردند و مخالف جدایی دین از سیاست بودند. ایشان در عمل اثبات کردند دین بالاتر از حضور در مسائل شخصی و تنظیم کننده رابطه انسان و خدا، می تواند در همه مسائل اجتماعی و سیاسی حضور داشته باشد و دین می تواند جامعه را به بهترین نحو ممکن اداره کند. همه این مؤلفه ها در راستای اعتلای کلمه اسلامی و فرهنگ سازی اجتماعی بوده است.
کتابنامه
قرآن کریم.
خمینی، روح الله (1372)، کلمات قصار، تهران: چاپ و نشر عروج.
خمینی، روح الله (1376)، رساله الاجتهاد و التقلید، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی1.
خمینی، روح الله (1378)، الرسائل، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی 1.
خمینی، روح الله (1379)، ولایت فقیه، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی 1.
خمینی، روح الله (1380)، چهل حدیث (اربعین حدیث)، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی1.
خمینی، روح الله (1388)، کتاب البیع، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی1.
خمینی، روح الله (1388)، خودباوری و خودکفایی ازدیدگاه امام خمینی، چ6، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی1.
خمینی، روح الله (1389)، صحیفه امام، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی1.
خمینی، روح الله (1392)، حکومت اسلامی و ولایت فقیه در اندیشه امام خمینی، چ5، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی1.
خمینی، روح الله (1392)، معاد از دیدگاه امام خمینی، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی1.
خمینی، روح الله (1394)، جهاد اکبر یا مبارزه با نفس (تقریر بیانات امام خمینی) ، چ31، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی1.
خمینی، روح الله (1395)، شرح حدیث جنود عقل و جهل، چ16، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی.
حرّعاملی، محمد بن حسن (1409)، وسائل الشیعه، قم: مؤسسه آل البیت علیهم السلام.
فرهی، برزو (1378)، «رویکردی فرهنگی به رهبری حضرت امام»، مصباح، ص115، ش32.
گروثرز، چارلز (1378)، جامعه شناسی مرتون، ترجمه: زهره کسایی، چ1، تهران: انتشارات دانشگاه علامه طباطبایی.
مریجی، شمس الله (1382)، تبیین جامعه شناختی واقعه کربلا، قم: مؤسسه امام خمینی(ره).