آثار و نتایج جایگاه علمی امام باقر علیه السّلام نزد اهل سنّت

0
227

مقدمه
مرجعیّت علمی هر یک از دوازده امام(ع) نزد شیعیان پذیرفته شده است؛ اما بر اثر شرایط و موانعی نزد اهل سنت، این جایگاه در مورد اکثریت امامان شیعه به رسمیت شناخته نشد و در مقام عمل، سکان هدایت دینی و علمی جامعه به دیگران سپرده شد. با وجود این، برخی از امامان در دورۀ امامت خود مورد توجه و مراجعۀ علمی عدۀ زیادی از اهل سنت قرار می گرفتند.

پژوهش حاضر بر آن است تا جایگاه علمی امام باقر(ع) را در آثار علمی اهل سنت بررسی کرده، تأثیر و پیامدهای آن را با تکیه بر منابع اسلامی، آمار، شواهد و مصادیق تاریخی نشان دهد. منظور از جایگاه علمی جایگاه در آثار، نقل روایات و استناد به آرا و عقاید امام است که در پاسخ به سؤالات، تربیت شاگردان، نقل روایات، عمل به استنادِ فعل یا قول و موارد مشابه جلوه کرده است.

اقدامات علمی امام باقر(ع)
در عصر امام باقر(ع)، قیام مسلحانه محکوم به شکست بود و تأثیری در حفظ دین نداشت. امام باقر(ع) با شناخت نیاز جامعه، به فعالیت علمی پرداخته، گام مهمی در حفظ اسلام برداشتند. از جمله اقدامات علمی حضرت می توان به موارد زیر اشاره کرد:

1- احیای علوم دینی
از جمله علوم مورد اهتمام حضرت به شرح ذیل می باشد:

الف) احیای فقه اسلامی
دوران امام باقر(ع) پیدایش مشرب های مختلف فقهی و اوج گیری نقل حدیث بود. از علمای اهل سنت افرادی چون: ابن شهاب زهری، مکحول، قتاده، هشام بن عمرو و… در زمینۀ نقل حدیث و ارائۀ فتوا فعالیت می کردند.[1] از سویی دیگر، در فقه اهل سنت میان اندیشمندان آنان اختلافات زیادی بود. «ابو زهره» یکی از علل اختلافات را ترجیح سخن یکی از صحابه بر سایر صحابه بیان می کند.

مثلاً ابوحنیفه سخنان «ابن عباس» را بر سخن دیگران ترجیح می دهد و شافعی در بسیاری از مسائل آرای «زید بن ثابت» را می پسندد.[2] در این شرایط، امام باقر(ع) با ابراز و اشاعۀ نظرات فقهی اهل بیت(ع) در برابر انحرافاتی که به دلایل مختلفی در احادیث اهل سنت رسوخ کرده بود، موضع گیری کردند که نهایتاً تلاش ایشان در این زمینه مثمر ثمر واقع شد و علم فقه نزد اهل سنت از این دوره به بعد وارد مرحلۀ تدوین شد.[3] قبل از دوران امام باقر(ع) عامه اهل سنّت، به فقه و مسائل دینی توجه خاصی نمی کردند و تنها اهل مدینه بودند که از این گونه مسائل آگاهی داشتند، به طوری که در تاریخ ذکر شده، در طول نیمۀ دوم قرن اول هجری، مردم حتی کیفیت نماز و انجام حج را نمی دانستند.[4]

فقه شیعه نیز تا پیش از امام باقر(ع) به طور محدود تبیین شده بود؛ اما در عصر امام باقر(ع) قدم مهمی در این راستا برداشته شد و جنبش فرهنگی تحسین برانگیزی در میان شیعه به وجود آمد. در این عصر بود که شیعه تدوین فرهنگ خود، شامل فقه، تفسیر و اخلاق را آغاز کرد.[5] در واقع، امام باقر(ع) طوری باب علم را برای آن ها گشودند که از آن به بعد، دیگران در مشکلات دینی خود نیازمند شیعیان شدند.[6]

ب) احیای احادیث نبوی(ص)
از جمله اقدامات برخی خلفا بعد از پیامبر(ص) جلوگیری از نقل حدیث بود. در واقع، این اقدامات با انگیزۀ سیاسی انجام شد تا معارف و بیانات آن بزرگوار(ص) در جامعه منتشر نشود. این عمل تا دوران امامت امام باقر(ع) نیز ادامه داشت و یکی از چالش های مهم امام، عدم آشنایی مردم با معارف ناب اسلام بود.[7] از سویی دیگر، سیل عظیم تحریفات و احادیث ساختگی، موجب شده بود برخی از این فرصت استفاده کرده، روایات دروغین به نفع حکومت و مشروع جلوه دادن ماهیت آن نقل کنند[8] تا در سال 100 هجری «عمر بن عبدالعزیز» فرمان تدوین احادیث را به «ابوبکر بن محمد انصاری» صادر کرد.[9] امام باقر(ع) از این فرصت استثنایی کمال بهره را بردند و بیان احادیث را آغاز کردند. در این زمان اهل سنت تازه به نقل احادیث و تدوین آن رو آورده بودند و پس از یک قرن، احادیث پیامبر(ص) را رسماً تدوین کردند.[10]

رواج احادیث ساختگی بزرگ ترین تهدید برای جامعۀ اسلامی بود؛[11] زیرا بیم آن می رفت که احادیث راست از تحریف تحریف گران و وابستگان حکومت وقت مصون نماند و از سوی دیگر، در اثر برخورد فرهنگ و معارف اسلامی با عقاید و آرای فلاسفه و دانشمندان یونان و روم، شبهات و اشکالات فراوانی در میان دانشمندان اسلامی پدیدار شده بود. امام باقر(ع) احساس کردند باید با اشاعۀ نظریه های اهل بیت(ع) در برابر انحرافاتی که به دلایل مختلف در نقل احادیث اهل سنت رسوخ کرده بود، موضع گیری نمایند. بنابراین، با تفسیر درست آیات، بسیاری از ابهام ها را زدوده، مشت مخالفین و سودجویان را باز کردند.[12]

جابر جعفی می گوید: «ابوجعفر (امام باقر (ع)) هفتاد هزار حدیث برایم گفت که هرگز کسی چنین احادیثی نگفته است.»[13] امام دربارۀ چگونگی سند احادیث نیز راهنمایی می کردند و می فرمودند: «وقتی حدیثی را روایت کرده و سند آن را ذکر نمی کنم، بدانید آن را از پدرم زین العابدین از پدرش امام حسین شهید، از پدرش علی بن ابی طالب و از رسول خدا(ص) و از جبرئیل و از خدا نقل می کنم.»[14] و در مورد پذیرش حدیث پیامبر(ص) می فرمایند: «إِنَّ حَدِیثَ آلِ مُحَمَّدٍ صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ لَا یؤْمِنُ بِهِ إِلَّا مَلَک مُقَرَّبٌ أَوْ نَبِی مُرْسَلٌ أَوْ عَبْدٌ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِیمَانِ فَمَا وَرَدَ عَلَیکمْ مِنْ حَدِیثِ آلِ محَمَّدٍ فلَانَتْ لَهُ قُلُوبُکمْ وَ عَرَفْتُمُوهُ فَاقْبَلُوهُ وَ مَا اشْمَأَزَّتْ مِنْهُ قُلُوبُکمْ وَ أَنْکرْتُمُوهُ فَرُدُّوهُ إِلَی اللَّهِ وَ إِلَی الرَّسُولِ وَ إِلَی الْعَالِمِ مِنْ آلِ مُحَمَّد(ص)؛[15] حدیث اهل بیت پیامبر(ص) سخت و سخت پذیر است، جز فرشتۀ مقرب یا پیامبر مرسل یا بنده ای که خداوند قلبش را برای ایمان امتحان کرده، به آن ایمان نمی آورند. پس اگر حدیثی بر شما عرضه شده، اگر قلب شما بر آن آرام گرفت و آن را شناختید، پس آن را قبول کنید و اگر از آن قلبتان مشمئز شد و نپذیرفتید، آن را به خدا و رسول و عالم از آل پیامبر(ص) ارجاع دهید!»

حضرت تنها به نقل حدیث و انتشار آن اکتفا نکردند؛ بلکه اصحاب خود را به «فهم» حدیث و آشنایی با معانی آن فرا می خواندند و می فرمودند: «مراتب شیعیان ما را با میزان روایت کردنِ آنان از احادیث اهل بیت و معرفت شان به (عمق معانی) آن بشناسید و معرفت، همان شناخت و درایة الحدیث است که با آن مؤمن به بالاترین درجات ایمان می رسد.»[16]

ج) احیای معارف قرآنی
هرچند سیاست جلوگیری از تدوین احادیث نبوی (ص) با شعار «کافی بودن قرآن» پیش رفت؛ اما از عمل به قرآن نیز خبری نبود و فقط از آن به صورت ابزاری برای جلوگیری از نشر مرجعیّت اهل‎بیت(ع) استفاده می شد. امام همواره برای اثبات مدعاهای خود از آیات قرآن بهره گرفته، می فرمودند: «هرچه را می گویم، از من سؤال کنید که در کجای قرآن آمده تا آیۀ مربوط به آن را برایتان تلاوت کنم.»[17] و بسیار تأکید داشتند هر آن چه را که موافق کتاب الهی است، استفاده و مخالف قرآن، رها شود.[18] حضرت دربارۀ محورهای قرآن می فرمایند: «قرآن بر چهار محور نازل شده است: بخشی دربارۀ ما، بخشی دربارۀ دشمنان ما، قسمتی دربارۀ واجبات و احکام و قسمتی سنت ها و امثال است و آیات کریمۀ قرآن که بیانگر کرامت هاست، متعلق به ما اهل بیت(ع) است.»[19]

امام(ع) با ایجاد انگیزۀ قرآنی در مردم، درصدد بودند تا روحیۀ قرآن گرایی را در میان اهل دانش و جامعۀ اسلامی تقویت نموده، عالم نمایان را رسوا سازند و می فرمودند: «هیچ کسی توان ندارد ادعا کند که جمیع [علوم[ قرآن، و ظاهر و باطنش نزد اوست، جز اوصیا(ع) پیامبر(ص) و امامان معصوم(ع)).»[20] و برای برطرف کردن شبهات قرائت قرآن، می فرمودند: «قرآن یکی است و از سوی خداوند یگانه نازل شده؛ ولی اختلاف قرائات از سوی روات حاصل گشته است.»؛[21] یعنی باید به دنبال قرائت صحیح و واقعی بود و آن نیز قرائتی است که ما از پیامبر(ص) نقل می کنیم.

2- گسترش دانش و تقویت بنیه های علمی
تا قبل از امام باقر(ع) حوزۀ علم در دوره خلفای بنی امیه، تا اندازۀ زیادی وابسته به دربار بود و خلفای بنی امیه سعی داشتند نهضت علم گرایی را در قالب علوم حکومتی، بدون پرداختن به مسائل مردم، عمده کرده و نخبگان عصر را در آن چارچوب هدایت کنند؛[22] اما شیوۀ علمی امام بر خلاف این جریان بود و اهداف بنی امیه را نقش بر آب می کرد و به تقویت بنیه های علمی تمام امت اسلامی مبدل گردید.

ایشان می فرمایند: تمام کمال در سه چیز است: فهمیدن دین، صبر در سختی ها و اندازه گیری معیشت.[23] و دربارۀ روش فراگیری علوم از پیامبر(ص) می فرمایند: علم گنجینه ها و کلید آن پرسش است، پس سؤال کنید تا خدا شما را مورد رحمتش قرار دهد؛ زیرا پرسش باعث می شود چهار کس اجر ببرند: پرسشگر، معلم، شنونده و کسی که جواب می دهد.[24] و در مورد جایگاه با ارزش علما می فرمایند: عالمی که از علمش بهره برده شود، برتر از هزار عابد است.[25] و فرمود: به خدا سوگند! مرگ یک عالم نزد شیطان، محبوب تر از مرگ هفتاد عابد است.[26] و تأکید داشتند که فقط فراگیری علوم کافی نیست؛ بلکه می فرمودند: کسی که باب هدایتی را تعلیم دهد، مانند اجر کسی را دارد که به آن عمل کرده است و از پاداش عمل کنندگان کاسته نمی شود.[27] و نیز: خدا رحمت کند بنده ای را که علم را زنده کند… و زنده کردن علم به این است که با اهل دین و افراد با ورع مذاکره کنی.[28] و دربارۀ شرایط فراگیری علم می فرمایند: کسی که علم را برای مباهات و بالیدن نزد علما یا مجادله نزد سفها و یا جلب توجه مردم به سوی خود فراگیرد، پس نشیمن گاه خود را آتش قرار دهد. به راستی ریاست جز برای اهلش شایسته نیست.[29]

به دنبال گسترش دانش و تقویت بنیه های علمی، پایه های رشد نهضت ترجمه نیز فراهم شد، به نحوی که دانشمندان صائبی، نصرانی، یهودی، مسلمان و زرتشتی و… از نقاط مختلف جهان گرد هم آمدند و بعدها نظامیۀ بغداد را با هزاران جلد کتاب، مرکز دانشورزی خود قرار دادند.[30]

3- تربیت شاگردان و راویان
با وجود شرایط سیاسی و اجتماعی خاص در عصر امام باقر(ع)، حضرت با برقراری مجامع علمی، استعدادهای نهفتۀ جامعۀ اسلامی را شکوفا ساخته، شاگردان برجسته ای در زمینه های مختلف علوم اسلامی تربیت کردند، به طوری که در کتاب های رجالی شیعه و سنی نام شاگردان حضرت: شیخ طوسی نام 465 مرد و دو زن – خدیجه بنت محمد بن علی بن الحسین و حبابة والبیه – را ذکر کرده است[31] و مجموع شاگردان امام باقر و امام صادق(ع) را تا شش هزار نفر نیز نوشته اند.[32] در مورد جایگاه راویان، از امام صادق(ع) نقل می کنند: زراره، ابوبصیر، محمد بن مسلم و برید بن معاویه عجلی مکتب ما و احادیث پدرم را زنده کردند و اگر این چهار نفر نبودند، کسی از تعالیم دین و مکتب پیامبر(ص) بهره ای نمی یافت.[33]

تعدادی از شاگردان امام بعدها به عنوان فقیه درصدد استنباط احکام و صدور فتوا برآمدند، نظیر: ابن مبارک، زهری، اوزاعی، ابوحنیفه، مالک بن انس، شافعی و زیاد بن منذر.[34] البته برخی از آن ها توسط امام باقر(ع) به عنوان حامل علوم اهل بیت(ع) و مرجع به مردم معرفی می شدند، به طور مثال امام باقر(ع) به «ابان بن تغلب» فرمودند: «در مسجد بنشین و برای مردم فتوا بده؛ زیرا دوست دارم که در شیعیان من امثال تو دیده شود.»[35]

برخی از شاگردان نیز مأموریت داشتند که به تربیت شاگرد بپردازند، از جملۀ آنان می توان: زهری، اعمش، شعبه، سعید بن خیثم، اسماعیل السدی، زکریا بن ابی زائده و عبدالرحمن بن حارث بن عیاش را نام برد.[36] شاگردان امام بعدها وارد سوریه، مصر، اروپا و آفریقا شدند و آن چه را آموخته بودند، نشر دادند و اگر امروز آثاری از اسلام و حقایق آن در آن اماکن می بینیم، از اینجا نشأت گرفته است.[37]

4- نقل روایات و سندیت سخنان امام باقر(ع) نزد اهل سنت
یکی از مهم ترین تأثیرات مرجعیّت علمی امام باقر(ع) بین اهل سنت، اعتبار سند روایات نقل شده از حضرت است. تا جایی که برخی از علمای اهل سنت چنین سندی را صحیح ترین و بهترین سندها دانسته اند. به طور مثال «ابن تیمیه حرانی» عالم بزرگ اهل سنت می نویسد: «ابوجعفر محمد و فرزندش جعفر بن محمد و امثالشان، هرچه از حدیث جدشان روایت کنند، نزد اهل سنت مورد قبول است…[38] و در آن چه نقل می کنند، ثقه و مورد اطمینان هستند و در آن چیز تصدیق می شوند.»[39] این اعتبار سندی در روایت احمد بن حنبل (م 241 ق) به وضوح قابل درک است:[40] در این روایت امام رضا(ع) قول خود را به قول پدرش تا علی بن ابی طالب(ع) و او از رسول خدا(ص) که احمد بن حنبل می گوید: «اگر این اسناد را بر مجنون بخوانی، جنونش برطرف می شود و اسناد این حدیث (تا این حد) خوب است.»[41]

دانشمندان و مورخانی از اهل تسنن مانند: طبری، بلاذری، سلامی، خطیب بغدادی، ابونعیم اصفهانی، و تألیفاتی مانند: موطأ مالک، سنن ابی داود، مسند ابی حنیفه، مسند مروزی، تفسیر زمخشری و ده ها کتاب دیگر، از سخنان پر مغز امام باقر(ع) بهره برده، همه جا جملۀ: «قال محمد بن علی» و یا «قال محمد الباقر» به چشم می خورد.[42]

طبق پژوهش یکی از محققان، در کتب یازده گانۀ اهل سنت آمار چشم گیری از روایات امام باقر(ع) موجود است: احمد حنبل 35، بخاری 9، مسلم 18، ابن ماجه 19، ابوداود 7، ترمذی 27، نسائی 48، الدرامی 9، حاکم نیشابوری 49، بیهقی 185 و متقی هندی 136 روایت[43] و در مجموع، در منابع یازده گانه اهل سنت 542 روایت و با حذف مکررات، 334 روایت از امام باقر(ع) آمده است. از این تعداد: 173 روایت در فقه، 52 روایت در آداب، 34 روایت در تاریخ، 23 روایت در فضایل، 16 روایت در مسائل اعتقادی، 15 حدیث در ادعیه و زیارات، 9 روایت تفسیری و 9 روایت اخلاقی و 3 روایت در موضوع پزشکی است.[44] این در حالی است که تعداد روایات امام حسن (ع) و امام حسین(ع) که از صحابۀ رسول خدا(ص) نیز هستند و هم چنین امام سجاد(ع) در این کتاب ها، به ترتیب66[45] و 103[46] و 105[47] روایت گزارش شده است.

5. سؤال دانشمندان اهل سنت از امام باقر(ع)
از دیگر تلاش های چشم گیر امام باقر(ع) در راستای نشر تعالیم اسلامی، مرجعیّت علمی ایشان در پاسخ گویی به مسائل فقهی و… مردم است؛ چراکه گاهی بعضی افراد برای امتحان یا تحقیر ائمه(ع) سؤالاتی را مطرح می کردند. «ابوحمزه ثمالی» می گوید: «در مسجد پیامبر(ص) نشسته بودم که مردی سلام کرد، سپس پرسید:… آیا ابا جعفر را می شناسی؟ گفتم: بله، کارت با او چیست؟ گفت: چهل مسأله آماده کرده ام و در پی جواب آنم تا بدانم به کدام باید عمل کنم… در این هنگام امام وارد شد، در حالی که جماعتی از اهل خراسان و دیگر استان ها همراه حضرت بودند و در مورد مسائل حج از امام می پرسیدند. آن مرد نیز نزدیک امام نشست و پرسش های خود را مطرح کرد و پاسخ گرفت و رفت.»[48] هم چنین، بسیاری از دانشمندان مانند: قتادة بن دعامة، طاووس یمانی و عاصم بن عمر، هرگاه حضرت را می دیدند، سؤالات خود را مطرح می کردند.[49]

حبابۀ والبیه (از زنان پرهیزکار و دانای به مسائل حلال و حرام) دربارۀ جلوۀ عظیم علمی امام باقر(ع) می گوید: مردی را دیدم نزدیک غروب در ملتزم (بین در خانۀ کعبه و حجر) دست به دعا برداشته و چون مردم به سویش شتافتند و مشکلات علمی خویش را با او در میان گذاشتند، با آن زمان اندک از جای برنخاست تا اینکه در هزار مسأله با آنان پاسخ گفت، سپس به سوی منزلگاه خویش حرکت نمود. در این زمان کسی با صدای بلند ندا کرد: بدانید! این است نور روشن و درخشان و نسیم خوشبو و حقی که قدرش در میان مردم ناشناخته مانده است. عده ای گفتند: این فرد کیست؟ در پاسخ آنان گفته شد: او محمد بن علی(ع) شکافندۀ دانش، نشانه و پرچم علم و گویندۀ سخن از روی آگاهی و فهم است.[50]

6- مجالس عمومی و خصوصی تدریس
از اصلی ترین تلاش های امام باقر(ع) رفع بحران فکری بعد از رحلت پیامبر(ص)، تبیین و نشر معارف اسلامی در جامعه در قالب تشکیل حلقه های درسی بود. شرایط حاکم در زمان امام طوری بود که حضرت 465 شاگرد تربیت کردند.[51] موقعیت ممتاز امام حتی بین اهل سنت طوری بود که می گویند: «ابوجعفر، جامع علم، عمل، سیادت، شرف، وثاقت و متانت بود و شایستگی خلافت رسول خدا(ص) را داشت.»[52]

کرسی درس امام گاهی به صورت فراگیر و عمومی برای افراد مختلف و در مکانی بزرگ برگزار می شد[53] و گاهی در خود مسجد پیامبر(ص) مردم اطراف امام حلقه می زدند و دربارۀ مناسک حج از ایشان سؤال می کردند.[54] گاهی نیز مجالس درس امام خصوصی و در منزل ایشان برقرار می شد.[55] چنانکه زراره متذکر می شود: معمولاً در فاصلۀ ظهر و عصر و به طور خصوصی با امام باقر(ع) دیدار می کردم تا امام دور از تقیه به بیان فتوای حقیقی خود بپردازند.[56]

امام باقر(ع) در مسجد مدینه می نشستند و مردمی از بلاد خراسان و سایر بلاد دور دست دور حضرت را می گرفتند،[57] مشکلات و سؤالات شان را مطرح می کردند و جواب ها را می نوشتند و هنگامی که به سرزمین هایشان باز می گشتند، آن مطالب را بازگو می کردند.[58] بنابراین مجالس تدریس امام موجب شد تبلیغات مثل امواجی در سراسر جهان اسلام گسترش پیدا کند و دل مردم نقاط دور دست به اهل بیت(ع) نزدیک شود.

این حلقه های درسی بی شک اهداف مهم و جدی را به دنبال داشت، از جمله: عرضۀ دیدگاه های اسلامی در تمام زمینه ها، به ویژه در برابر پرسش هایی که دانشمندان سایر ادیان مطرح می کردند؛ روشنگری نسبت به اشتباهات و انحرافات فقهی، کلامی، تفسیری، تاریخی و اخلاقی که وابستگان حکومت اموی آن را پدید آورده بودند و یا از عدم ارتباط با سنت نبوی(ص) ناشی می شد؛ گشایش ابوابی از معرفت دینی که حاکمان آن روز جامعۀ اسلامی از طرح آن جلوگیری می کردند و آگاهی مردم از آن ها سلطۀ نظام حاکم سیاسی را متزلزل می کرد؛ گزینش و پرورش گروهی از دانشمندان اسلامی بر مبنای دیدگاه های امام باقر(ع) و ارسال آنان به شهرهای بزرگ اسلامی به منظور ارائۀ نظریات درست آن حضرت و… جزء اقدام مهم ایشان به شمار می رود.[59]

7- آثار منسوب به امام باقر(ع)
تعداد کتاب ها و تألیفات آن زمان در اثر کثرت، به طور دقیق قابل تعیین نیست؛[60] اما «محمد عجاج خطیب» می گوید: محمد الباقر(ع) کتاب های بسیاری داشت که برخی از آن ها را فرزندش جعفر شنیده و خوانده است.[61] از این کتاب ها آن چه فقط دربارۀ احکام و مسائل مختلف مذهبی نوشته شده «اصول اربع مائه» رساله های چهارصدگانه ای است که در میان محدثان شیعه به عنوان کتب اصلی شناخته می شود و از جملۀ آن شش هزار رساله به شمار می آید، و چه بسا بیش تر محتویات کتب چهارگانۀ شیعه (کافی، من لا یحضره الفقیه، تهذیب و استبصار) از همین اربع مائه[62] گرفته شده باشد.[63] برخی از آثار منسوب به امام باقر(ع) به شرح ذیل است:

تفسیر القرآن: چنانکه «محمد بن اسحاق بن ندیم» در «الفهرست» به آن تصریح نموده، می گوید: «تفسیر القرآن، کتاب محمد بن علی بن الحسین(ع) است که ابی الجارود زیاد بن منذر، رئیس جارودیۀ از آن حضرت نقل کرده است.»[64] اصل تفسیر به صورت مستقل در دسترس نیست؛[65] اما بسیاری از روایات ابوالجارود را علی بن ابراهیم قمی در تفسیرش آورده است؛[66]

کتاب امام باقر(ع): «عبدالمؤمن بن قاسم بن قیس بن قیس بن فهد انصاری» از راویان امام باقر و امام صادق(ع) که فردی ثقه است، دارای کتابی بوده که نجاشی سند خود را به آن ذکر کرده است.[67] در این کتاب، امام از احوال انبیاء(ع) و حاکمان جابر (فراعنه) زمان آن ها، حکم ها و آداب گزارش فرموده، سیرۀ رسول اکرم(ص) و شرح حال و جنگ های آن بزرگوار را شرح داده است که ابن هشام، واقدی، طبری، بلاذری، حلبی و دیگران در تدوین کتاب های خود از این کتاب بهره ها برده اند؛[68]

نسخۀ احادیث: مجموعه حدیثی که «خالد بن طهان» از امام باقر(ع) نقل کرده است.[69] و مجموعۀ حدیث دیگری که «خالد بن ابی کریمه» آن را نقل کرده است.[70] رساله (نامۀ) آن حضرت به سعدالاسکاف؛[71] و رسالۀ دیگری که کلینی در «روضة کافی» از آن نقل کرده است.

صحف و مجموعه هایی که از امام باقر(ع) نقل شده، اشاره به تحول فرهنگی عظیم در زمان آن حضرت دارد.[72]

پی نوشت ها:

[1] حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، رسول جعفریان، نشر علم، تهران، 1390ش، ص 292.

[2] تاریخ المذاهب الاسلامیة، محمد ابو زهره، دارالفکر العربی، قاهره، 1996م، ص 286.

[3] اسوه بشریت امام محمدباقر(ع)، رسول جعفریان، نشریه نور علم، ش 29 دی، 1367ش، صص 48 – 49.

[4] کشف القناء فی حجیة الاجماع، محقق الکاظمی، بی نا، تهران، 1316 ق، ص 110.

[5] اسوه بشریت امام محمدباقر(ع)، صص 48 – 49.

[6] الکافی، ج 2، ص 20.

[7] تدریب الراوی فی شرح تقریب النواوی، عبدالرحمن بن ابی بکر سیوطی، دارالکتب العربی، بیروت، 1409ق، ج 2، ص 64.

[8] تذکرة الحفاظ، شمس الدین محمد ذهبی، داراحیاء التراث العربی، بیروت، 1419ق، ج 1، ص 7؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، تحقیق: ابراهیم محمد ابوالفضل، مکتبۀ آیۀ الله مرعشی النجفی، قم، چاپ اول، 1404ق، ج 4، ص 63.

[9] قاموس الرجال، محمدتقی تستری، جامعه مدرسین، قم، 1410ق، ج 11، ص 232؛ تقیید العلم، ابوبکر احمد خطیب بغدادی، احیاء السنة النبویة، بیروت، 2010م، ص 105.

[10] در المنثور فی التفسیر بالمأثور، عبدالرحمن بن ابی بکر سیوطی، دارالفکر، بیروت، 1993م، ج 1، ص 40.

[11] تذکرة الحفاظ، ج 1، ص 7؛ شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 4، ص 63.

[12] دورنمایی از زندگانی امام باقر(ع)، مهدی پیشوایی، نسل جوان، قم، بی تا، ص 97.

[13] الاختصاص، محمد بن نعمان مفید، کنگره شیخ مفید، قم، 1413ق، ص 66؛ اعیان الشیعة، سید محسن امین، دارالتعارف للمطبوعات، بیروت، 1406ق، ص 651.

[14] إعلام الوری باعلام الهدی، فضل بن حسن طبرسی، مؤسسه آل البیت(ع)، قم، 1417ق، ص 264؛ الامالی، ابوجعفر محمد بن حسن طوسی، دارالثقافة، قم، 1414ق، ص 42؛ الارشاد، محمد بن نعمان مفید، مؤسسه آل البیت(ع)، قم، بی تا، ج 2، ص240: «اذا حدثت بالحدیث و لم اسنده فسندی فیه الی زین العابدین عن ابیه الحسین الشهید عن ابیه علی بن ابی طالب(ع) عن رسول الله(ص) عن جبریل، عن الله تعالی.»

[15] بصائر الدرجات، محمد بن الحسن صفار، کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی، قم، ج1، ص21.

[16] حیاة الامام محمد الباقر(ع)، باقر شریف القرشی، دارالبلاغه، بیروت، 1413ق، ج ۱، صص ۱۴۰-۱۴۱.

[17] الاحتجاج، ابو منصور احمد بن علی بن ابی طالب طبرسی، نشر اسوه، قم، 1413ق، ج 2، ص 169.

[18] تفسیر عیاشی، محمدبن مسعود عیاشی، مکتبۀ العلمیۀ الاسلامیة، تهران، بی تا، ج 1، ص 8.

[19] همان، ج 9، ص 1.

[20] الکافی، ج 2، ص 228.

[21] همان، ص 593.

[22] سرچشمه های نور (حضرت امام باقر(ع))، گروه نویسندگان البلاغ، ترجمه واحد تدوین و ترجمه، بی جا، بی تا، ص 65.

[23] الکافی، ج 1، ص 32، ح 4؛ اعلام الهدایة، منذر حکیم با همکاری جمعی از نویسندگان، مجمع جهانی اهل بیت(ع)، قم، 1381ش، ج 7، ص 154: «الکمال کل الکمال التفقه فی الدین و الصبر علی النائبة و تقدیر المعیشة.»

[24] حلیة الاولیاء و طبقات الاصفیاء، ابونعیم احمد بن عبداللّه حافظ اصفهانی، دار الکتب العربی، بیروت، 1407ق، ج 3، ص 192؛ اعلام الهدایة، ج 7، ص 155: «العلم خزائن و مفتاحها السؤال فاسئلوا یرحمکم الله فانه یوجر فیه اربعة: السائل و المعلم و المستمع و المجیب لهم.»

[25] همان، ص 183؛ همان: «عالم ینتفع بعلمه افضل من الف عابد.»

[26] تذکرة الخواص، یوسف بن غزاوقلی ابن جوزی، نشر شریف رضی، قم، 1418 ق، ص 304: «والله لموت عالم احب الی ابلیس من موت سبعین عابداً.»

[27] الکافی، ج 1، ص 35، ح 4: «من علم باب هدی فله اجر من عمل به و لا ینقص اُولئک من اُجورهم شیئاً.»

[28] همان، ص 41، ح 7: «رحم الله عبداً احیا العلم… ان یذاکر به اهل الدین و اهل الورع.»

[29] همان، ص 47، ح 6؛ اعلام الهدایة، ج 7، ص 155: «من طلب العلم لیباهی به العلماء او یماری به السفهاء او یصرف به وجوه الناس الیه فلیتبوء من النار، ان الرئاسة لاتصلح الا لاهلها.»

[30] خدمات متقابل اسلام و ایران، مرتضی مطهری(ره)، انتشارات صدرا، قم، چاپ پنجم، 1375ش، ص 63.

[31] رجال الطوسی، محمد بن حسن طوسی، تحقیق: بحرالعلوم، مکتبة الحیدریة، نجف اشرف، 1381ق، ج 1، صص ۱۰۲-۱۴۲.

[32] اعیان الشیعة، ج 5، ص 194.

[33] اختیار معرفة الرجال، ابوجعفر محمد بن حسن طوسی، تحقیق: سید مهدی رجایی، مؤسسه آل البیت(ع)، قم، 1404 ق، ج 2، ص 136، ح 219.

[34] بحار الانوار، محمدباقر مجلسی، دارالاحیاء التراث العربی، بیروت، 1403ق، ج 46، ص 295.

[35] اختیار معرفة الرجال، ج 2، ص 17؛ رجال نجاشی، احمد بن علی نجاشی، انتشارات جامعه مدرسین، قم، 1394ش، ص 11.

[36] همان، ص 210؛ الاختصاص، ص 204.

[37] مروج الذهب، علی بن حسین مسعودی، تحقیق: اسعد داغر، دارالهجرة، قم، 1409ق، ص 406.

[38] منهاج السنة النبویة، تقی الدین احمد ابن تیمیه، تحقیق: محمد رشاد سالم، جامعة الامام محمد بن سعود، ریاض، 1406 ق، ج 4، ص 124.

[39] همان، صص 110-111.

[40] «علی بن موسی الرضا… قال: حدثنی أبی العدل الصالح موسی بن جعفر، قال موسی: حدثنی أبی الصادق جعفر بن محمد، حدثنی أبی أبوجعفر باقر العلم الأنبیاء، قال أبوجعفر: حدثنی أبی سیدالعابدین، حدثنی أبی سید أهل الجنة الحسین، حدثنی أبی سید العرب علی بن أبی طالب – رضوان الله علیهم – قال: سألت رسول الله(ص): ما الایمان؟ قال: «معرفة بالقلب و إقرار باللسان و عمل بالأرکان» و قال ابو علی: قال لی أحمد بن حنبل: «إن قرأت هذا الاسناد علی مجنون بری من جنونه، و ما عیب هذا الحدیث إلا جوده إسناده.»

[41] تاریخ الاصفهان، ابونعیم احمد بن عبداللّه اصفهانی، تحقیق: حسن کسروی، دارالکتب العلمیة، بیروت، 1410ق، ج 1، ص 174؛ الصواعق المحرقة، احمد ابن حجر هیتمی، مکتبة القاهرة، مصر، بی تا، ص 207.

[42] مناقب آل ابی طالب(ع)، ابوجعفر محمدبن علی بن شهرآشوب، تحقیق: سخبة من اساتذ النجف الاشرف، مطبعة الحیدریة، نجف، 1376ش، ج 4، ص 195.

[43] روایات اهل بیت در منابع اهل سنت، نوروز امینی، نشریه علوم حدیث، ش 47، 1387ش، صص 168-169.

[44] همان، ص 169.

[45] همان، ص 161.

[46] همان، ص 164.

[47] همان، ص 168.

[48] بحار الانوار، ج 46، ص 357.

[49] همان، صص 349 354.

[50] مناقب آل ابی طالب(ع)، ج 3، ص 317؛ زندگانی تحلیلی پیشوایان ما، ادیب عادل، ترجمه: اسدالله مبشری، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، بی جا، چاپ پنجم، 1366ش، ص 171.

[51] رجال طوسی، ج ۱، صص ۱۰۲-۱۴۲.

[52] سیر اعلام النبلاء، حافظ شمس الدین محمد احمد ذهبی، مؤسسة الرسالة، بیروت، چاپ اول، 1413 ق، ج 4، ص 401.

[53] اعیان الشیعة، ج 1، ص 99.

[54] بحار الانوار، ج 10، ص 154.

[55] اعیان الشیعة، ج 1، ص 99.

[56] الکافی، ج 7، ص 415.

[57] جهاد شیعه در دوره اول عباسی، سمیره مختار لیثی، ترجمه: محمد حاجی تقی، مؤسسه شیعه شناسی، تهران، 1384ش، ص 38.

[58] اعیان الشیعة، ج 1، ص 99.

[59] سیره تربیتی امام باقر(ع)، احمد میریان آکندی و رمضان مهدوی آزادبنی، انتشارات مهرنوش، تهران، 1389ش، صص 71-72.

[60] سیری در صحیحین: بررسی دو کتاب و مدرک مهم اهل سنت صحیح بخاری و صحیح مسلم، محمد صادق نجمی، بوستان کتاب، قم، چاپ هفتم، 1386ش، ص 60.

[61] تدوین السنة الشریفة، محمدرضا حسینی جلالی، مرکز النشر مکتب الاعلام الاسلامی، قم، بی تا، ص254.

[62] اصول اربع مأه به دلیل متفرق بودن اصول و اینکه قسمتی از این احادیث در بعضی از این اصول موجود و در برخی دیگر موجود نبود، در زمان امام رضا(ع) (148-203ق) عده ای از اصحاب آن حضرت هر یک به سلیقه و سبک خاصی از این اصول را در یک کتاب جمع آوری و ضبط نمودند و هر یک از آنان با جمع آوری اصول اربعمأه کتاب بزرگی تشکیل دادند که أصحاب ائمه(ع) تا زمان غیبت در موضوعات مختلف و تحت عناوین خاصی تألیف و تدوین کرده اند. (سیری در صحیحین، ص 60)

[63] س‍ی‍رة الائ‍مة الاث‍ن‍ی ع‍ش‍ر، هاشم معروف الحسنی، دارال‍ت‍ع‍ارف ل‍ل‍م‍طب‍وعات ‫، ب‍ی‍روت، ۱۴۱۱‎ق، ج 2، ص 202.

[64] الفهرست، ابن ندیم، ترجمه و تحقیق: محمدرضا تجدد، ص 131؛ رجال نجاشی، ص 170.

[65] پاسخی به کتاب حدیث های خیالی، مهدی حسینیان قمی، فصلنامه علوم حدیث، ش 4، 1383ش، صص ۱۵۶ – ۱۸۱.

[66] اعیان الشیعة، ج 1، ص 656.

[67] رجال نجاشی، ص 174؛ المعجم المفهرس لالفاظ احادیث بحار الانوار، محمدباقر مجلسی، دفتر تبلیغات اسلامی، قم، 1375ش، ج 1، ص 38؛ تدوین السنة الشریفة، محمدرضا حسینی جلالی، نشر مکتب الاعلام الاسلامی، قم، بی تا، صص 154 – 156.

[68] حیاة الامام محمد الباقر(ع)، ص 217.

[69] معجم رجال الحدیث، سید ابوالقاسم خوئی، مدینة العلم، قم، بی تا، ج 5، ص 110.

[70] رجال نجاشی، ص 109.

[71] المعجم المفهرس لالفاظ احادیث بحار الانوار، ج 1، ص 38؛ تدوین السنة الشریفة، صص 154 – 156.

[72] اعیان الشیعة، ج 1، ص 656.

 

دیدگاهتان را بنویسید