نصگرایی، تعبیر و اصطلاحی است که کاربریهای مختلفی دارد و دستکم میتوان سه معنا و کاربرد این اصطلاح را از هم تفکیک کرد:
الف) نصگرایی در برابر عقلگرایی و اجتهاد و رأی: از قرن دوّم هجری به بعد در تاریخ فقه و کلام اسلامی، مذاهب و فرقههایی رخ نمودند که احادیث و نصوص دینی را یگانه منبع معرفت دینی دانسته، با هرگونه کاربری عقل و رای و اجتهاد در فضای فقه و مباحث اعتقادی سر ناسازگاری داشتند. ظهور اهل حدیث در مقابل اصحاب رای و اجتهاد در مذاهب فقهی اهل سنّت در قرن سوّم، تبلور نصگرایی است که گاه از آنان به اهل ظاهر نیز تعبیر میشود؛ زیرا به ظواهر کتاب و سنّت اعتنا میکنند؛ گرچه با حکم عقل ناسازگار افتد و از کاربرد اصول عقلی بهویژه قیاس و استحسان، در استنباط احکام شرعی، بهشدت منع میکنند. ابنحزم اندلسی (384-456 ق) مؤلف کتاب الفصل فی الملل و الأهواء والنحل از مدافعان جدّی ظاهرگرایی است و ابنتیمیّه نیز جزء مدافعان حدیثگرایی طبقهبندی میشود که تبار فکری سلفیگری معاصر است.
در میان اهل تشیّع، جریان اخباریگری از مصادیق این معنا از نصگرایی است که فقط متکی به روایات معصومان علیهم السلام است و حتی اعتنا به ظواهر قرآن را مصداق تفسیر به رأی میداند؛ همچنانکه تمسّک به عقل و هرگونه استدلال عقلی را جایز نمیداند. ملاّ امین استرآبادی از بزرگان مذهب اخباریگری، برآن است که در مسائل شرعی اعتقادی و فروع فقهی، یگانه منبع و مدرک منحصر، سماع از صادقین علیهما السلام است و علومی نظیر کلام و فلسفه و اصول فقه، به دلیل استفاده از مقدمات عقلی دور از حسّ، دچار تشتت و مشاجرات بیپایان شدهاند. پس تنها مرجع قابل اتکا، روایات اهل بیت علیهم السلام است.
ب) نصگرایی در برابر خوانندهمحوری: نظریههای تفسیری خوانندهمحور با وجود تنوّع و تکثر فراوان، در این دیدگاه مشترکاند که در فرایند قرائت متن، ذهنیّت و افق معنایی مفسّر نقشآفرین است. تعلّق خاطر خواننده به جامعه تفسیری خاص، تلقیهای فلسفی و اخلاقی و دیگر امور برونمتنی، میتواند در محتوای تفسیری تأثیرگذار باشد. در عرصه حقوق و تفسیر قوانین، رویکرد مفسّرمحور این اجازه را به قاضی و حقوقدان میدهد که فراخور تشخیص فردی خویش از عدالت و مصالح و واقعیات مربوط به پرونده، تفسیری متفاوت از فهم متعارف از قانون، عرضه کند و دیدگاه فلسفی، اخلاقی و اجتماعی خویش را در فرایند فهم متن قانون، دخالت دهد و تلقی حقوقی خود را در حصار معنایی نصوص قانونی، محصور نکند.
نصگرایی در این تلقی، در برابر آزادی عمل مفسر میایستد و او را به التزام به دادههای متن دعوت میکند و خوانندهمحوری به اشکال گوناگون آن را نفی میکند. این معنا از نصگرایی، رویهای عام در میان شاخههای مختلف علوم اسلامی است و در نظام حقوقی ایران نیز به رسمیّت شناخته شده است و دست قضات و مجریان قانون در فهم و تفسیر قوانین و مقرّرات گشوده نیست تا بتوانند تلقیهای فلسفی و اخلاقی و مصلحتسنجیهای فردی خویش را بر فرایند تفسیر و فهم حقوقی حاکم کنند؛ بلکه به فهم مضبوط و روشمند و غیرسوبژکتیو این متون موظّف هستند.
ج) نصگرایی در برابر قصدگرایی تفسیری: نصگرایی در معنای دوّم که در برابر خوانندهمحوری بود، کاملاً با قصدگرایی تفسیری همنوا و سازگار است و محوریت نص و متن قانونی را با تلاش برای فهم مراد مقنّن، هماهنگ و قابل جمع میبیند؛ امّا تلقی سوّم از نصگرایی در فضای فلسفه حقوق که به «متنگرایی» موسوم است، خود را برابر آن دسته از نظریههای حقوقی قرار میدهد که بر لزوم توجه به نیّات و مقاصد واضعان قانون تأکید دارند. تمرکز ما در این بند بر نصگرایی به معنای سوّم آن است.
بریده ای از کتاب هرمنوتیک حقوقی اثر استاد احمد واعظی