غرب، اسامه بن‏ لادن و جنبش جهانی اسلام

0
62

ترجمه: سید محمد موسوی (مهیار)
هفته‌نامه پگاه حوزه

مسلمانان از ذهنیت‏ های نادرستی که توسط مقامات آمریکایی ـ پس از حملات تروریستی به شهرهای این کشور ـ ایجاد شده خشمگین هستند. این مسایل موجب گردید؛ صدها مسلمان در خیابان‏های شهرهای مختلف امریکا، بریتانیا و برخی کشورهای دیگر مورد تعرض واقع شوند، با برخورد بد مقامات مواجه شوند، از مسافرت آنان با هواپیما جلوگیری می‏شود و به طور کلی به گونه ‏ای با آن‏ها برخورد می‏شود که مردم فکر می‏ کنند تمامی مسلمانان در جنایات یازدهم سپتامبر دست داشته‏ اند.

لازم به ذکر است که شکاف به ‏وجود آمده در امت اسلام ـ که باعث نگرانی فراوانی شده است ـ شکاف میان مسلمانانی که در راه اجرای وحدت گام برمی‏دارند و آنان که با نظریات فرقه‏گرایانه و متعصبانه‏ی خود تفرقه‏گرایی می‏کنند، می‏باشد. متأسفانه اسامه بن‏لادن و طرفدارانش آن‏چنان تنگ‏نظرانه و متعصبانه به مسایل می‏نگرند که گویی حتی کسانی که با نظریات آن‏ها مخالف هستند، کافر و مستحق مرگ می‏باشند. این نگرش که اغلب با خوارج ابتدای تاریخ اسلام مقایسه می‏شوند، نمونه‏ی دیگر از این نوع جنبش‏های سپاه صحابه در پاکستان است که به شیعیان این کشور حمله می‏برند و آنان را به قتل می‏رسانند. البته این مسأله در مورد طالبان نیز صادق است که تدابیر و مواضع ضدشیعی آنان برای همگان هویدا می‏باشد. البته این مسأله به معنای نادیده گرفتن واقعیت ‏ها نیست، برای مثال در الجزایر، اکثر خشونت‏‌های اخیر علیه مسلمانان توسط سرویس‏‌های مخفی دولتی انجام شده و با زیرکی خاصی جنگ میان گروه‏های اسلامی نسبت داده شده است.

هنگامی که جوامع ضعیف‏تر تحت فشار قدرت‏های استکباری قرار می‏گیرند، این‏گونه مواضع تند و افراطی ظهور و رونق می‌‏یابد، اما این مسایل هرگز توجیه‌‏کننده‏‌ی آن‏چه آنان انجام می‌‏دهند نمی‏‌باشد.

با توجه به این مسایل اکنون دو سؤال مطرح می‏شود. نخست این که با (فرض) توجه به تمام مسایل مطرح‏شده آیا بن ‏لادن در حادثه یازدهم سپتامبر گناهکار است؟ شاید بتوان گفت که او و هوادارانش مسئول مرگ مسلمانان بسیاری هستند، ولی به‏سادگی نمی‏توان او را مسئول آن حادثه دانست، چنانکه خود او در گذشته اعتراف کرد ما نمی‏دانیم چه کسی مسئول این وقایع بود و شاید هرگز متوجه این امر نشویم. در نتیجه این مسأله‏ی مبهم را باید با مسئولیت شفاف غرب در تراژدی‏های بزرگ حمله به عراق، مسأله‏ی فلسطین و در حال حاضر افغانستان سنجید!

سؤال دوم این که چرا بسیاری از مسلمانان از «اسامه بن‏ لادن» حمایت و پشتیبانی می‏‌کنند؟ به‏ سادگی باید گفت: بدین دلیل که او به نام اسلام در مقابل غرب برخاسته است، غربی که به عنوان قدرتی جهانی، سلطه‌‏جو، استکباری و متجاوز شناخته شده و جهان را به سوی اهداف استثماری خود سوق می‌‏دهد و به هیچ‌‏وجه نگران پیامدهایی نیست که مستقیم یا غیرمستقیم بر عهده‏‌ی اوست.

اما مسأله‏‌ی مهم این است که غرب عامدانه اسامه بن‏لادن را به عنوان چهره  شاخص جنبش اسلامی مطرح کرد، سپس خود را به عنوان دشمن اول او قرار داد؛ بدین صورت که یک چهره‏ی اسلامی مبارز دشمن اصلی غربی‏ها است. او این کار را فقط به خاطر منافع خویش انجام داد تا به این ترتیب بسیاری از مسلمانان از فهم درست حقایق ناکام بمانند.

غرب با این دسیسه یک مرد واحد و تنها را به عنوان ریشه‏ی احساسات ضدغربی در جهان اسلام شناساند تا بدین طریق بقیه‏  جنبش‏های اسلامی را در حاشیه قرار داده به سرکوب آنان بپردازد. این ادعا که تمامی مخالفان در شبکه‏ی تحت کنترل مردی ثروتمند و غیرمنطقی جای دارند، به غرب کمک کرد تا سؤال‏های به‏وجود آمده در این رابطه را (چرا بسیاری از مسلمانان از غرب متنفر هستند؟) از اذهان مردم خود پاک کند. غربی‏ها ترجیح می‏دادند این جنبش را جنبش «مردی دیوانه در کوهستان» چنان‏که برخی روزنامه‏ های انگلیسی بیان کردند) بنامند. معرفی این گونه‏  جنبش‏ های اسلامی بهتر از روش معرفی انقلاب اسلامی و آنچه در ایران اتفاق افتاد می‏باشد. انقلابی که در کشوری اسلامی اتفاق افتاد و کشور اسلامی مدرنی را به‏‌وجود آورد که از قرار گرفتن در نظام جهانی غرب سرباز می‏‌زند و این ادعای غرب را که تنها راه مدرن شدن، غربی شدن است، تأیید نمی‌‏کند.

علی‏رغم تمامی تلاش‏های غرب، اکثر مسلمانان ادعای بوش مبنی بر این که ایالات متحده ارایه‏ کننده‏  ارزش‏ های متمدن جهانی است و یا باید با غرب بود یا در جرگه‌‏ی تروریست‌‏های دشمن غرب را نمی‏پذیرند. این ادعای بوش نیز مانند ادعای بن‏لادن که هرکس از او حمایت نکند با امریکا و از کفّار است، مضحک و خنده‏‌دار است و مسلمانان باید هردوی این مواضع را رد کنند.

ما باید با مردم افغانستان که زیر حملات نظامی ایالات متحده به ‏سر می‏برند، ابراز همدردی کنیم و غرب را به خاطر تزویر و بی ‏احترامی‏ا ی که نسبت به حیات انسانی روا می‏دارد، محکوم نماییم. البته این بدان معنا نیست که در فهم نادرست و تحریف ‏شده‏  اسلام بن‏لادن و هوادارانش شریک و سهیم باشیم