السدایر مک اینتایر استدلال می کند که در عصر مدرن در جامعه ای پاره پاره زندگی می کنیم که افراد در آن هیچ گونه ای انگاره ای از خیر بشری، هیچ راهی برای دنبال کردن خیر مشترک، و هیچ گونه مسیری برای ترغیب یکدیگر به سوی این خیر مشترک ندارند. به نظر وی جوامع مدرن غربی، الیگارشی هایی هستند که با عنوان دموکراسی های لیبرال نمایانده می شوند. بخش اعظم شهروندان این جوامع نیز از عضویت در گروه نخبگانی که رای دهندگان از میان آنان می توانند دست به انتخاب بزنند محرومند.
وی بهترین نحوه زندگی برای ابنای بشر و اجتماعات انسانی به مثابه یک کل، و چگونگی پروراندن این نحوه زندگی را اساسی ترین مسائل تلقی می کند. از نظر مک اینتایر در سیاست مدرن جایی برای طرح این گونه مسائل وجود ندارد. مک اینتایر قبل از انتخابات سال 2004 در آمریکا با انتشار مقاله ای کوتاه در اینترنت استدلال کرد که با توجه به فقدان بدیل های بامعنا درباره این مسائل اساسی، بهترین کار خودداری از رای دادن در این انتخابات است.
مک اینتایر و دیگر منتقدین لیبرالیسم معتقدند که لیبرالیسم با ادعای بیطرفی درباره بهترین شیوه زندگی، بحث های مربوط به مسائل اساسی را از حوزه مباحثات عمومی خارج ساخته و از دولت می خواهد هیچ موضعی را در این باره اتخاذ نکند. این مسئله به ترجیح نوع خاصی از زندگی و گونه خاصی از دولت به اسم بی طرفی می شود؛ از آنجایی که لیبرالیسم تاکید دارد که هر فرد باید این حق را داشته باشد که شادی خود را بنا به خواست خود دنبال کند، و از آنجایی که شیوه های مختلف پیگیری شادی به طور اجتناب ناپذیری ناسازگار هستند و به دلیل اینکه لیبرالیسم نمی تواند افراد را به پیگیری خیر مشترک ترغیب کند، پس به بیان مک اینتایر از این رهگذر نوعی جنگ داخلی با ابزارهای دیگر به وقوع می پیوندد.
این وضعیت در واقع به سود نخبگان حاکم خواهد بود؛ زیرا هر نوع تلاش برای یافتن پاسخ به سئوالات اساسی، مشروعیت حاکمانی که بر مبنای باور به نبود چنین پاسخ هایی مبتنی است را زیر سئوال می برد. مک اینتایر در اثر معروف خود «در پی فضیلت» نظر خود درباره مدعیات حکمرانی را به بیان ماکس وبر ارجاع می دهد: افراد مدعی اند که باید قدرت داشته باشند، زیرا همان افرادی هستند که می توانند از آن به نحو موثری بهره ببرند، گرچه اهدافی که آنان از ا ین رهگذر دنبال می کنند، هرگز مورد تردید یا بحث واقع نمی شود. مک اینتایر همچنین باور دارد که ادعاهای صلاحیت مدیریتی، نادرست هستند؛ این مدعیات نوع دیگری از فریب های دوران مدرن به شمار می آیند. حتی اگر این ادعاها صحیح هم باشند ولی ارزش گذاری به استفاده کارآمد از قدرت بدون در نظر گرفتن اغراضی که قدرت در راستای آن به کار گرفته می شود، خود یک اشتباه است. تلاش برای پاسخ دادن به پرسش درباره اهداف شایسته زندگی بشری نه تنها ماهیت مشکلات جوامع مدرن کنونی و مسئولیت اصحاب قدرت در این باره را آشکار می سازد بلکه همچنین ضرورت تغییر اساسی جهان قبل از امکان یابی این نوع پاسخگویی را نیز نشان می دهد.
منبع: روزنامه رسالت ۱۳۸۹/۷/۶
نویسنده : تد کلایتون
مترجم : یعقوب نعمتی وروجنی