تعریف و احکام غیبت از دیدگاه فقها

0
87

آشکار کردن عیوب افراد در وبلاگ ها و یا تصویربرداری از آن هم غیبت محسوب می شود.
آیت ا… خامنه ای روز سه شنبه ۷ دی ماه در درس خارج فقه خود زمانی که دامنه شمول غیبت را مورد بحث قرار می دادند، مواردی چون نوشتن در وبلاگ، فیلم برداری از عیوب دیگران و مانند آن را مصداق غیبت دانستند و اظهار داشتند به صرف توهم مصلحت نمی توان زبان و قلم را نسبت به مردم باز کرد و به بهانه مستثنی شدن حرمت غیبت در چنین مواردی، از آن ها غیبت کرد. می دانیم در شرع مقدس اسلام بر حفظ آبروی مومن بسیار تاکید شده و از هر عملی که آبروی مردم را خدشه دار کند، نهی شده است.
نهی از غیبت، تهمت و افتراء، دشنام و توهین و… نمونه ای از این موارد است.
در عصر انفجار اطلاعات و فراگیر شدن رسانه های نوین، یکی از آسیب های مهمی که این رسانه ها را تهدید می کند، تعرض به عرض و آبروی مردم و آشکار کردن عیوب پنهان آنان از طریق وبلاگ یا صوت و تصویر و یا نشر اکاذیب و تهمت و افترا از طریق جعل و نشر اخبار ساختگی است. در این میان به نظر می رسد غیبت در حدی رواج پیدا کرده است که به عنوان یک آسیب در رسانه های نوین مورد توجه رهبر معظم انقلاب قرار گرفته است، اما پیش از طرح سخنان معظم و استفتائات فقهی آن، لازم است، تعریف و ارکان آن از نظر فقه بررسی شود.

تعریف غیبت
در تعریف غیبت، اهل لغت و فقها و علمای اخلاق، تفسیرهای مختلفی ذکر کرده اند که در واقع همه آن ها به یک معنی باز می گردد، هر چند از نظر تعمیم و تخصیص در میان آن ها تفاوت هایی است.
مصباح المنیر می گوید: «غیبت آن است که عیوب پنهانی کسی را که از فاش شدن آن ناراحت می شود (پشت سر او) باز گویی کنی». ص423
شیخ انصاری از بعضی از بزرگان نقل کرده است که اجماع فقها و اخبار معصومان(ع) دلالت دارد بر این که حقیقت غیبت آن است که از دیگری (در پشت سرش) چیزی بگویی که اگر بشنود ناراحت شود. (مکاسب محرمه شیخ انصاری، صفحه 41.)
مراجع عظام فعلی هم همین معنا را ذکر می کنند که: « غیبت آن است که عیب پنهانی کسی را پشت سر او بگویند. (استفتائات مکارم، ج 1، ص 153، س 552554.)
این بیان فقها در حدیثی از رسول خدا(ص) نقل شده است. در حدیث دیگری از امام صادق(ع) می خوانیم که غیبت آن است که درباره برادر مسلمانت چیزی بگویی که خداوند آن را بر او مستور داشته است. (وسائل الشیعه، جلد 8، ابواب احکام العشره، صفحه 602.)
از آنچه در بالا آمد استفاده می شود که غیبت ارکانی دارد، نخست این که سخنی را پشت سر کسی بگوید، و اگر در حضورش گفته شود، عنوان دیگری به خود می گیرد (عنوان ایذاء، یا هتک و مانند آن) دیگر این که باید از قبیل ذکر عیوب باشد، و آن هم عیب مستور و پنهان که اگر آشکار باشد غیبت نیست، هر چند ممکن است به عناوین دیگری حرام باشد، و دیگر این که هنگامی که غیبت شونده آن را بشنود غمگین و ناراحت شود، ولی به نظر می رسد این یک قید توضیحی است برای این که آشکار کردن عیب پنهانی آن هم پشت سر اشخاص برای هر انسانی غم انگیز است. ممکن است افراد بی بند و باری پیدا شوند که هر چه درباره آن ها گفته شود، پروا نداشته باشند، ولی این گونه افراد بسیار کم هستند.
از آنچه در بالا آمد این نکته نیز روشن می شود این که بعضی از عوام هنگامی که به آن ها گفته می شود چرا پشت سر فلان کس غیبت کردی؟ می گویند این سخنان را پیش روی آن ها هم می گوییم، از قبیل عذر بدتر از گناه است چرا که پیش روی آن ها گفتن هرگز مجوز غیبت نیست، و آن هم گناه بزرگی است زیرا که هم آزار مؤمن است و هم هتک احترام او.
در حدیثی از رسول خدا(ص) می خوانیم که نام شخصی را نزد پیامبر بردند بعضی از حاضران گفتند او آدم عاجز و بسیار ناتوانی است، پیامبر(ص) فرمود: شما غیبتش کردید؟ عرض کردند: ای رسول خدا، صفتش را گفتیم، فرمود: «ان قلتم ما لیس فیه فقد بهتتموه؛ هرگاه چیزی را می گفتید که در او نبود، به او تهمت زده بودید، نه غیبت». (محجة البیضاء، ج 5، ص 256.)
عذر دیگر عوامانه ای که بعضی از افراد نادان به آن متوسل می شوند که در برابر نهی از غیبت می گویند مگر دروغ می گوییم فلان کس این عیب را دارد، این نیز دست کمی از عذر ناموجه بالا ندارد، چرا که اگر عیبی در کسی نباشد و بگویند تهمت است نه غیبت، غیبت آن است که عیب پنهانی که در او هست پشت سر او بگویند.

احکام غیبت
غیبت هم برای گوینده و هم برای شنونده حرام است. (استفتائات امام، ج 2، ص 618، س 9.)

استماع غیبت
همان گونه که گفته شد، غیبت زمانی تحقق مییابد که شنونده ای وجود داشته باشد؛ پس شنونده غیبت، همانند گوینده آن، در تحقق غیبت نقش دارد؛ از این رو حکم غیبت شامل حال او نیز میشود.
به این خاطر، فقیهان «گوش دادن» به غیبت را هم از لحاظ شرعی حرام دانستهاند و از این نظر اختلافی بین آنها نیست. روایات بسیاری نیز در این زمینه وجود دارد که به برخی از آنها اشاره میشود: پیامبر گرامی(ص) فرمود: السامع للغیبه احد المغتابین. مستدرک الوسائل، ج 9، ص 133گوش کننده غیبت یکی از دو نفری است که غیبت میکند. فنزهوا أسماعکم من استماع الغیبه. همان ص121. گوش های خود را از شنیدن غیبت پاک کنید.
البته گوش کردن هرچیز دو حالت دارد:
1. یا شنیدن (سماع) است؛ بدین معنا که چیزی ناخودآگاه به گوش کسی میرسد، بدون این که او خواسته باشد به آن گوش فرادهد.
2. یا گوش دادن (استماع) است؛ یعنی شخص به طور کامل توجه کند و آن چه را میشنود، به ذهن خود بسپارد.
نکته قابل توجه دیگر آن که در مسأله غیبت، گوش ندادن به غیبت دیگران کافی نیست؛ بلکه افزون بر گوش نکردن، مقابله با آن نیز لازم است.
فقیهان بر این نظر اتفاق دارند که نه تنها نباید به غیبت گوش کرد، بلکه اگر کسی در جایی غیبت میکند، باید او را از این کار بازداشت.

اقسام غیبت
گاه تصور می شود که غیبت تنها با زبان است در حالی که حقیقت غیبت آن گونه که اشاره شد اظهار عیوب پنهانی است که اگر صاحبش بشنود ناراحت می شود.
این کار ممکن است به وسیله زبان انجام گیرد، یا از طریق قلم، و یا حتی اشارات دست و چشم و ابرو. گاه ممکن است در قالب جدی باشد و گاه در قالب جدی و طنز، وای بسا گناهان و غیبت هایی که در قالب شوخی و طنز انجام می شود، خطرناک تر از گناهانی است که در لباس جدی است. چرا که انسان در شوخی و طنز آزادی بیشتری احساس می کند، و مطالبی را که به صورت جدی قادر بر بیان آن نبود، در لباس شوخی و طنز بیان می کند.
افزون بر این گاه غیبت با تعبیرات صریح (به اصطلاح دلالت مطابقی و تضمنی) انجام می گیرد، و گاه به دلالت های التزامی و تعبیرات کنایی که ابلغ من التصریح است، مثلا هنگامی که سخن از مؤمنی به میان می آید می گوید بگذریم، شرع مقدس دهان ما را در اینجا بسته است، و با این تعبیر نشان می دهد که او مرتکب گناهان زشتی شده است و ای بسا اگر صریحا بیان می کرد، چیز کمی به نظر می رسید، اما چون با اشاره اجمالی بیان می کند ذهن طرف به سراغ هر گناهی می رود.

دیدگاه مقام معظم رهبری
ایشان در درس خارج فقه خود (7/10/89) دایره شمول بیان و استماع غیبت را رسانه های ارتباطی امروز هم می داند ومواردی چون ذکر در نوشته، وبلاگ یا ضبط صوت و تصویر و انتقال آن مشمول غیبت شمرده شده است، چون این بیان معظم له دارای نکات مهمی است عین سخنان ایشان راکه برگرفته از پایگاه اطلاع رسانی آیت ا… خامنه ای است ذکر می کنیم: «اینی که اصلا این کار غیبت جایز است یا جایز نیست ولو به قصد اصلاح باشد، این را نمی شود به طور مطلق یک چنین چیزی را پابند شد؛ که ما بگوییم ما چون می خواهیم در امر جامعه اصلاح کنیم، پس زیدی را، عمروی را یا یک جریانی را به طور مطلق مورد تهاجم قرار بدهیم، غیبت کنیم؛ حالا آن کسانی که این کارها را می کنند، خیلی اوقات به غیبت هم اکتفا نمی کنند؛ خب، ملاحظه می کنید دیگر. گاهی چیزهایی را می‌آورند که معلوم نیست حد غیبت بر او صادق باشد؛ شاید مصداق تهمت است، مصداق افتراء است، مصداق قول به غیر علم است، مصداق سب و شتم است؛ نمی شود این را گفت که اگر طرف قصد اصلاح دارد، پس بنابراین این جایز است برای او، نه؛ موارد استثناء همان مواردی است که در کتب فقهی ذکر شده است.
منتها باید این موارد صدق کند، احراز بشود. این خیلی مهم است. واقعا یکی از چیزهایی که ما همه‌مان باید توجه کنیم، به مردم هم باید بگوییم، یاد بدهیم که توجه بکنند این است که: به صرف توهم این که حالا این کار مصلحت دارد، دستشان را، یا قلمشان را، یا وبلاگشان را آزاد نکنند که هر چه به دهنشان آمد، آن را بگویند؛ این جور نیست، چون وسایل مدرن امروز همه مشمول همین حکم است. یعنی خواندن وبلاگ هم مثل خواندن کاغذ است، کتاب است، نامه است، مثل شنیدن حرف است. استماع غیبت شامل همه‌ این ها می شود؛ یعنی ملاک استماع در این ها وجود دارد مسلما. شنیدن به گوش خصوصیتی ندارد، خواندن تو نامه هم عین همان است که ما در بحث استماع این را تأکید کردیم و عرض کردیم.
خب، دوربین هم همین جور است. فرض کنید که اگر چنانچه انسان یک خطایی را از کسی دید، این را رفت با دوربین ثبت کرد، بعد آمد یک جایی نشان داد؛ این هم همان است دیگر، چه فرقی می کند؟ یعنی بایستی واقعا به این ها توجه کرد. محیط را باید محیط اخلاقی کرد. ما اگر بخواهیم جامعه را اصلاح بکنیم، این اصلاح فقط به این نیست که انسان از افراد غیبت بکند. راه‌های دیگری هم وجود دارد. حالا من غیبت را عرض می کنم. فضلااز تهمت و افتراء و این ها.
بنده یک وقتی به یک مناسبتی در یک صحبت عمومی عرض کردم به مردم که قرآن کریم می فرماید: «لولا اذ سمعتموه ظن المؤمنون و المؤمنات بأنفسهم خیرایعنی وقتی افک(دروغ و افترا) را شنیدید چرا به هم دیگر حسن‌ ظن نداشتید؟ یعنی از اول رد کنید افک را. اگر آمدند به یک نفری تهمت زدند، یک چیزی را گفتند – حالا یا با عنوان تهمت یا به عنوان غیبت – چرا قبول می کنید؟ ببینید این کلمه‌ لولای تحذیریه در قرآن و در کلام عرب خیلی معنای وسیعی دارد، فقط معنایش «چرا» نیست، که ما بگوییم چرا این کار را نکردی. چرای با تأکید است. یعنی آه، وای، چرا؛ معنای «لولا» این است؛ تحذیریه است. چرا «لولا اذ سمعتموه ظن المؤمنون و المؤمنات بأنفسهم خیرا»؛ یعنی چرا به هم ظن نیک ندارید، چرا به هم حسن‌ظن ندارید. تا فورا کسی آمد، شما بگویید بله، احتمال درستی‌اش هم اگر بود، آدم به صورت یقین آن را بداند و نقل بکند. این درست نیست، این ممنوع است. این چیزی که امروز مورد ابتلاست در جامعه‌ ما، از همان چیزهایی است که بایست از همین ادله‌ غیبت بفهمیم که درست نیست؛ این وضعی که وجود دارد درست نیست. البته انتقاد منطقی، گفتن حرف صحیح این قدر حرف های آشکار وجود دارد که انسان اگر ذکر آن ها را بکند، اصلا هم غیبت نیست، و می تواند انسان نقد بکند. بله مسلم است، امروز یک جریان صحیح و حقی در جامعه‌ ما وجود دارد، جریان های باطلی هم وجود دارد که به انواع و اقسام طرق می خواهند جامعه را خراب کنند، انقلاب را منحرف کنند؛ در این شکی نیست. آدم هایی هم در رأس این جریانات هستند. چه لزومی دارد که انسان به این آدم ها تهمت بزند. چه لزومی دارد که غیبت این ها را بکند. حرف آشکار این قدر دارند؛ همان حرف های آشکار را بیان بکنند، تبیین بکنند، توضیح بدهند، مطلب روشن خواهد شد؛ هیچ نیازی به غیبت کردن نیست که آدم بگوید حالا ما برای اصلاح مثلا غیبت می کنیم.
بنابراین به نظر من همین ادله‌ای که در باب غیبت خواندیم، این تمام المراد را به ما نشان می دهد؛ یعنی واقعا همانی که باید بفهمیم از شرع مقدس همین را انسان می فهمد و تشخیص می دهد. باید بر طبق همین هم عمل کرد.»

چند استفتاء از مراجع عظام در مورد غیبت

گوش دادن به درد دل دیگران
1-س: من مدتی است که سعی می کنم که غیبت نکنم، حال اگر از یک نفر خیلی ناراحت باشم و فقط برای شوهرم درد دل کنم آن هم غیبت محسوب می شود؟
ج: اگر عیب پنهانی کسی را برای شوهرتان بگویید و او اطلاع نداشته باشد غیبت است. (سایت آیت ا… مکارم)
2-س: آیا انتقاد از مسئولین کشور و شهر، غیبت محسوب می شود؟
ج: چنانچه هدف کوچک کردن آن ها باشد، حرام است. جامع المسائل فاضل، ج 1، ص 252، س 980.
3- س: آیا در مسائل سیاسی و اجتماعی غیبت جایز است؟ ملاک و میزان چیست؟
ج: اگر عنوان غیبت داشته باشد، جایز نیست. (همان)
4-س: اگر شخصی قدش کوتاه است و پشت سرش بگویند که قدش کوتاه است، آیا غیبت محسوب می شود؟
ج: نسبت به صفات ظاهره که همه از آن آگاهی دارند، اگر قصد هتک و تحقیر نداشته باشد، اشکال ندارد. (استفتائات امام، ج 2، ص 619.)
5-س: آیا گفت وگو درباره رسوم، آداب، گفتار، کردار، طرز لباس پوشیدن، شکل ظاهری، ادا در آوردن روستایی ها، شهری ها و قبایل گوناگون ایران، غیبت محسوب می شود؟
ج: اگر به قصد عیب جویی و مسخره کردن نباشد، اشکال ندارد. (همان، س 557.)

تمسخر لهجه ها
مقام معظم رهبری هم در مورد تمسخر لهجه قومیت ها در درس خارج خود(31 فروردین 89) فرمودند: « متأسفانه یک کار زشتی در بین مردم رایج است که از لهجه‌های بعضی از ولایات تقلید می‌کنند؛ این آیا غیبت محسوب می‌شود یا نه؟
حالا این را هم من به شما عرض بکنم؛ غالب این شهرهایی که لهجه‌های آن ها تقلید می‌شود، شهرهایی هستند که دارای مردم غیرتمندی هستند که در حوادث مهم 100 سال پیش، در مقابل دشمنان و مهاجمین ایستاده‌اند. این تصادفی نیست. این تقلید هم سابقه ندارد؛ یعنی توی هیچ یک از این کتاب‌های ادبی و طنز و غیره، ما ندیدیم که یک حرفی باشد که نشان دهنده‌ تقلید لهجه باشد. این مال همین اواخر است؛ یعنی مثلا از 100 سال پیش به این طرف؛ یعنی از وقتی که کشور ما در مواجهه‌ با این دشمنی‌ها قرار گرفته. یکی از مناطقی که ایستادگی سرسخت کرده، مناطق شمال است، منطقه‌ گیلان؛ یکی از مناطق، منطقه‌ خراسان است؛ یکی از مناطق، مناطق آذربایجان است. این ها آن جاهایی هستند که مردمش سرسختی و سلحشوری نشان دادند؛ اتفاقا سعی شده است که همین‌ها از لحاظ لهجه در بین مردم سبک بشوند. یعنی تقلید می‌شود.
پس ضمنا در پرانتز، به این نکته هم توجه داشته باشید. این مسلما حرام است. در حرمت این عمل هیچ شکی نیست. لکن غیبت نیست. چون قیودی که در غیبت ذکر شد که مقوم معنای غیبت محرم شرعی است در این جا وجود ندارد. یکی از قیود، مستور بودن بود. خب، این مستور نیست. علاوه بر این که عیب نیست اصلا. کسی این را به عنوان عیب ذکر می‌کند، ولی اصلا عیب نیست! بنابراین وقتی عیب نبود، پس غیبت نیست. مثل این است که مثلا بگویند: آقا عمامه سرش است؛ این «عمامه به سر بودن» عیب نیست. ذکرش بنابراین غیبت نیست. علاوه بر اینکه امر ظاهری است، امر واضحی است. پس تعریف غیبت بر این صدق نمی‌کند، اما مسلما حرام است.
این از باب تمسخر و از باب استهزاء و این هاست. این جا دیگر فرقی نمی‌کند که علی نحو عام استغراقی مورد نظرش باشد؛ یا نه، مثلا فرض کنید فرد خاصی را مورد نظر قرار بدهد و لهجه‌ یک شخصی را به عنوان این که لهجه‌ او، لهجه‌ عموم است تقلید بکند. این صور مختلفی دارد. همه‌ این ها محرم است. منتها تفاوتش این است که اگر غرض او لهجه‌ عموم باشد، این می‌شود اهانت به همه‌ آن جمعیت؛ که خب طبعا آثار خاص خودش را دارد. مثلا فرض بفرمایید اگر بخواهد استحلال بکند، بایستی از یکایک این ها استحلال بکند. آن جایی که یک نفر باشد، نه، از یک نفر استحلال می‌کند. این بحث عیب‌جویی است.
اگر چنانچه نه، تمسخر وجود نداشت، این از محل کلام خارج است. گاهی از این تقلیدها انجام می‌گیرد، اما هیچ قصد تمسخری هم نیست. یک وقتی چند سال قبل از این، در رادیو یک گوینده‌ای تقریبا تمام لهجات ایران را در یک برنامه‌ رادیویی بیان می‌کرد! بعد هم ما آن شخص را دیدیم. گفتیم بالاخره تو کجایی هستی؟! چون هم ترکی را مثل خود ترک‌ها حرف می‌زد که ما می‌فهمیدیم، هم مشهدی را مثل خود مشهدی‌ها حرف می‌زد! نفهمیدیم بالاخره کجایی است، نگفت آخرش هم که کجایی است؛ گفت من ایرانی هستم.
پس بنابراین گاهی تقلید لهجه به عنوان تمسخر نیست. کما این که تقلید لهجه‌ یک فرد هم به عنوان تمسخر نیست. یک عمل شیرینی است. خود آن فرد هم گاهی می‌نشیند و تماشا می‌کند که تقلیدش را دارند می‌کنند. خودش هم می‌خندد، خوشش می‌آید. پیداست که پس تمسخر نیست. این از محل کلام خارج است. آن جایی که قصد، استهزاء باشد، تمسخر باشد، آن جا می‌شود محرم.» (پایگاه اطلاع رسانی آیت ا… خامنه ای)

انتقادازمسئولان
6-س: آیا بررسی کارهای مسئولی از مسئولان نظام جمهوری اسلامی در غیاب او از نظر شرع مقدس، غیبت محسوب می شود؟
ج: بررسی مسائل اجتماعی و انتقادهای سازنده و مثبت، غیبت محسوب نمی شود. (استفتائات امام ره)
7-س: انتقاد از کاندیداتورها و بیان نکات منفی آن ها در جمع یا بین دونفر چه حکمی دارد؟
ج: در صورتی که در مقام مشورت برای رأی دادن به آن ها باشد اشکال ندارد، ولی باید صفات آن ها را بیان کرد نه توهین و مذمت و تحقیر و یا خدای نکرده تهمت به آن ها زده شود. (سایت آیت ا… مکارم)
8-س: اگر غیبت کننده شخص غایب را نشناسد، ولی شنونده غیبت او را بشناسد، آیا غیبت محسوب می شود؟ مثلا فردی جنسی را از مغازه داری خریده است. شخصی که مغازه دار را نمی شناسد عیوب جنس خریداری شده را تذکر می دهد، و جملاتی از این قبیل می گوید: «آن مغازه دار کلاهبردار است»، «خائن است»، «سرت کلاه گذاشته» آیا این کار مجاز است؟
ج: جایز نیست؛ مگر این که عمل او ظاهر و آشکار، یا در مقام مشورت و رفع ظلم بوده باشد. (همان)
9- س: در بین بعضی از مردم مرسوم است که وقتی می خواهند نشانی شخصی را بدهند، مثلا می گویند: «همان که قدش کوتاه است» یا «شکمش بزرگ است» و مانند این تعبیرات، اگر آن فرد را بشناسیم و بدانیم که با این حرفها ناراحت می شود، آیا غیبت محسوب می شود؟
ج: در صورتی که این صفات در عرف، جنبه مذمت داشته باشد، جایز نیست. (استفتائات جدید مکارم، ج 1، ص 154، س 556.)
10-س: آیا غیبت کردن از مسئول اداره و یا کارمندی که خلاف مرتکب شده، جایز است؟
ج: اگر به قصد نهی از منکر باشد و اثر داشته باشد، لازم است. (همان، س 555.)

موارد جواز غیبت
علمای اخلاق و همچنین فقها در این نکته اتفاق نظر دارند که مواردی پیش می آید که غیبت کردن در آن جایز و حتی گاهی واجب است، و این به خاطر عوارض خاصی است که بر غیبت مترتب می شود.
به تعبیر دیگر، غیبت به عنوان اولی بی شک حرام و از گناهان کبیره است و همه علمای اسلام در آن متفق القولند ولی عناوین ثانویه و عوارض حاصله ممکن است عنوان ذاتی را تحت الشعاع قرار دهد، و در موارد خاصی غیبت مجاز یا واجب شود. و این موضوع در مواردی است که پای مصلحت مهمتری در میان است، که حفظ آن مصلحت بر مفاسد عظیم غیبت غلبه می کند.
از جمله مواردی که داخل در این استثنا است موارد زیر است:
1 در مورد دادخواهی و رفع ظلم و گرفتن حق، که اگر شخص مظلوم افشاگری نکند کسی به داد او نمی رسد، و حق او پایمال می شود. این همان چیزی است که قرآن مجید می فرماید «لا یحب الله الجهر بالسوء من القول الا من ظلم و کان الله سمیعا علیما؛ خداوند دوست ندارد کسی با سخنان خود بدی ها را اظهار کند مگر آن کس که مظلوم واقع شده، خداوند شنوا و دانا است». (نساء، آیه 148.)
2 در مورد نهی از منکر، یعنی در جایی که اگر انسان افشاگری نکند فرد یا افراد گنهکار دست از کارشان نمی کشند، در این جا مصلحت امر به معروف و نهی از منکر بر مفسده غیبت غلبه می کند، و مجاز بلکه واجب می شود.
3 در مورد بدعت گذاران و توطئه گران و کسانی که بر ضد مصالح مسلمین نقشه می کشند، که اگر کار آن ها بر ملا شود، مردم به پا می خیزند، و جلوگیری کامل یا نسبی می کنند، غیبت این گونه اشخاص نیز جایز، بلکه واجب است.
4 در مورد مسلمانی که جان یا مال یا ناموسش از سوی دیگری در خطر قرار گرفته و او آگاه نیست، افشا کردن این خطر نیز جایز بلکه گاهی واجب است.
5 در مورد مشورت یعنی در آنجا که کسی می خواهد مثلا با دیگری وصلت کند یا شرکتی تشکیل دهد یا مسافرت کند و از انسان درباره شخص مورد نظرش سؤال می کند، در اینجا نمی توان گفت: افشای عیب طرف، گناه دارد بلکه امانت در مشورت ایجاب می کند که آنچه را می داند و در مورد آن برنامه تأثیر می گذارد، افشا کند، و از این که ممکن است مصداقی از غیبت باشد ترسی به خود راه ندهد، چرا که پرده پوشی در این گونه موارد خیانت است، و خیانت در مشورت جایز نیست.
6 در مورد شهادت دادن در جایی که از انسان تقاضای شهادت کنند، نیز غیبت کردن جایز است، چرا که مصلحت شهادت قوی تر است. همچنین در مورد اجرای حدود الهی که اگر چند نفر ببینند (بی آن که تجسس خاصی کرده باشند) که فلان شخص مشغول شرب خمر یا زنا است، و بیایند و نزد حاکم شرع شهادت دهند، تا در مورد آن ها اجرای حد شود. و یا شهودی درباره امری شهادت داده اند، ولی شهود در باطن، فاسق و گنه کارند، اما حاکم شرع در ظاهر با خبر نیست در اینجا نیز افشاگری و یا به تعبیر دیگر جرح شهود، جایز است. (البته تمام این ها در موردی است که شهود به اندازه کافی برای اثبات مطلب حضور داشته باشند). (ر. ک: منهاج الصالحین، آیت ا… سیستانی ج 1، م 39؛ استفتائات جدیدآیت ا… مکارم، ص 209و اخلاق عملی آیت ا… مهدوی کنی)

توبه از غیبت
پس از واقع شدن غیبت توبه و پشیمانی از آن واجب است و احتیاط مستحب آن است که از غیبت شده، اگر فسادی بر آن مترتب نگردد، حلالیت بطلبد و یا برای او استغفار کند.. (منهاج الصالحین، ج 1)
بنابراین، اگرغیبت شونده از دنیا رفته، برای او بسیار استغفار کند و اگر زنده است و انسان بزرگوار و باگذشتی است و گفتن به او عداوت و دشمنی و فتنه ایجاد نمی کند، احتیاط مستحب آن است که از وی حلالیت بطلبد و اگر احتمال می دهد که مراجعه به او سبب عداوت و فتنه می شود، به وی مراجعه نکند و در عوض برای او بسیار استغفار کند.
سؤال: اگر کسی غیبتی از شخصی کرده، همچنین تهمتی زده یا شنیده، در این موارد باید رضایت فرد غیبت شده و شخص تهمت زده شده را جلب کند یا خیر؟جواب: لازم نیست، ولی باید توبه کند. (جامع المسائل فاضل، ج 1، ص 252.)
سؤال: اگر فردی غیبت فرد دیگر را نموده، آیا باید برای توبه کردن، از طرف مقابل طلب رضایت نماید یا اینکه تنها استغفار کافی است؟ در صورت مانع بودن شرم و حیا، چه باید کرد؟جواب: استغفار کافی است. (همان، ص 982)

 

منبع: روزنامه خراسان
نویسنده : حمید حسین نژاد محمدآبادی