در دوران معاصر یکی از موضوعات و مسائلی که به شدت اهتمام اندیشمندان را در پی داشته، مباحثی است که تحت عنوان تفکر نقدی مطرح میشود. در برخی رشتههای دانشگاهی نیز از جمله رشته فلسفه و رشتههای وابسته آن طی سالهای اخیر واحدهایی با این عنوان طراحی شده است. در این رشته که گاهی از آن به تفکر انتقادی یا منطق کاربردی نیز تعبیر میشود دانشجو با انواع زیادی از مغالطهها که بعضاً تعداد آنها به بیش از یکصد مورد میرسد آشنا میشود. آشنایی کاربردی و دقیق با این مغالطات برای کسانی که میخواهند در مواجهه با اندیشههای گوناگون و همچنین در ابراز و اظهار یا دفاع از اندیشه خاصی به شیوه منطقی برخورد کنند ضروری است. طبیعی است که ارتکاب مغالطه در رد یا دفاع از یک اندیشه علمی غیراخلاقی است و مغالطهگر نه تنها دچار خطای منطقی و معرفتی است بلکه در صورتی که آن را از روی عمد و آگاهی انجام دهد از حیث اخلاقی نیز کاری ناپسند مرتکب شده است. با این همه آدمیان به طور طبیعی و به مقتضای ذات و سرشت انسانی خود همان گونه که حتی بیآگاهی دقیق از قواعد مدون منطق آنها را به صورت ناخودآگاه به کار میگیرند به صورت طبیعی و فطری نیز از ارتکاب مغالطات منطقی پرهیز میکنند. آنچه در این میان بسیار خطرناک است و بر جان فکر و اندیشه آدمی افتاده سرمایه حقطلبی، سعادت خواهی و حقیقتدوستی او را به یغما میبرد و رشد علمی جامعه را متوقف بلکه معکوس میکند حجابها و لغزشهای اخلاقی در ارائه افکار و اندیشههای خود یا دفاع از آنها و نیز خطاهای اخلاقی در مواجهه با اندیشههای دیگران است. به همین دلیل است که در کنار آشنایی با مغالطات منطقی آگاهی از آداب و اصول اخلاقیِ ناظر بر این عرصه نیز لازم است.
یکی دیگر از اصول و پیشفرضهای مهم نقد علمی آغاز کردن از خود است. قرآن کریم در این باره به مؤمنان توصیه میکند: “یَأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ * کَبُرَ مَقْتًا عِندَ اللَّهِ أَن تَقُولُواْ مَا لَا تَفْعَلُونَ “. پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله نیز در این باره میفرماید: “طوبی لمن شَغَلَه عیبُه عن عیوبِ غیره”؛ خوشا به حال کسی که پرداختن به عیوب خود او را از پرداختن به عیوب دیگران باز دارد.
امام علی علیه السلام در این باره میفرماید: “اکبرُ العیبِ ان تعیبَ ما فیک مثلُه”؛ بزرگترین عیب این است که چیزی را بر دیگران عیب بدانی که خود بدان مبتلایی. بیتردید تأثیر اخلاقی گفتار و توصیهای که خود فرد به آن عمل میکند به مراتب بیشتر از توصیههایی است که در کردار و رفتار فرد توصیه کننده خلاف آنها مشاهده میشود. کسی که خود رطب میخورد اگر دیگران را نهی کند گفتار او تأثیر لازم را نخواهد داشت.
یکی دیگر از اصول اخلاقی تولید علم و جنبش نرمافزاری وجود نقدهای عالمانه و متخصصانه است توضیح آنکه اگر در نقد علمی، ناقد در پی بیان درستیها و نادرستیهای یک اندیشه است، نخستین شرط این است که آن سخن را به درستی فهمیده باشد پس هیچکس اخلاقاً مجاز نیست پیش از فهم درست و دقیق یک مدعا و به صرف داشتن یک تصور مبهم و اجمالی از آن دست به کار نقد شود. البته باید توجه داشت کسی که اندیشه گفتار یا کردار او نقادی میشود نباید فوراً ناقد را به عدم فهم، عجله در نقد و امثال آن متهم کند. این آفت بزرگی است که متأسفانه در عرصه نقد و نقادی و مناظرات علمی مکتوب جامعه ما از هر دو سو به وفور مشاهده میشود. در بسیاری پاسخهایی که نویسندگان و گویندگان به نقدهای ناقدان میدهند نخستین مسئله این است که “نکتهها چون تیغ پولاد است تیز” و کسی که سپر ندارد و توانایی فهم این ظرایف و دقایق را در خود نمیبیند بهتر است یا پس کشد و عِرض خود نبرد و نویسنده و خوانندگان را به زحمت نیندازد!
یکی دیگر از مهمترین مسائلی که رعایت آن شرط اصلی فهم سخن گوینده یا نویسنده و نیز شرط اصلی درک حقیقت یک گفتار یا رفتار است کنار نهادن حب و بغضهاست. تأثیر حب و بغض تا آنجاست که میتواند هنر را عیب و عیب را هنر جلوه دهد.
“هر چه به دل فرود افتد در دیده نکو نماید”.کسی که به قصد مچگیری به نقد یک اندیشه یا رفتار میپردازد قطعاً از درک حقیقت آن عاجز خواهد بود؛ نه تنها مشکل که محال است کسی بتواند با نگاه عاشقانه یا با دیده مغرضانه و مبغضانه همه ابعاد و جنبههای یک فکر یا رفتار را به درستی درک کند و بتواند سره و ناسره آن را تشخیص دهد. اصولاً برای چنین کسی درک مسئله موضوعیت ندارد بلکه مسائل دیگری در میان است که او را به نقد واداشته است. البته باز هم باید توجه داشت که شخص یا اشخاصی که اندیشه یا رفتار آنان نقد شده اخلاقاً مجاز نیستند که ناقد را به سوء غرض و داشتن حب و بغض نسبت به خود متهم کنند. آنان موظفند به بررسی ادله ناقد بپردازند و درستی یا نادرستی آنها را بنمایانند.
یکی دیگر از اصول اخلاقی لازم که مراعات آن نقش مهمی در تولید علم دارد پرداختن به اندیشههاست؛ نه اندیشمندان. نقد انگیختههاست؛ نه انگیزهها. نگریستن به گفتههاست؛ نه گویندهها و این اصلی است که متأسفانه در جامعه ما به ندرت مراعات میشود. کسی که نقد میشود به جای آنکه به پاسخ نقدهای ناقد بپردازد به کالبد شکافی نیت و انگیزه او مبادرت میورزد تا جایی که هر گونه نقدی را به اندیشههای خود بخشی از یک توطئه بزرگ علیه اندیشمندان و فرهیختگان جامعه میپندارد. در حالی که اگر ما واقعاً به دنبال حقیقتیم و دغدغه سعادت خود و دیگران را داریم نباید در این عرصه به انگیزهها اهمیت دهیم.
به هر حال هم شخص ناقد و هم شخص یا اشخاص مورد انتقاد باید به این مهم توجه داشته باشند که نقد را از ساحت نقد اندیشه و کردار به نقد صاحب اندیشه و کردار یا مقابله با ناقد نکشانند. نقد یک سخن یا رفتار نشان دهنده اهمیت آن اندیشه یا رفتار برای ناقد است. کسی که به نقد یک اندیشه یا سخن میپردازد در حقیقت در جهت اصلاح و تکمیل آن گام برداشته است. بنابراین هرگز نباید نقد او را به معنای درافتادن با شخص صاحب اندیشه یا رفتار تلقی کرد؛ به تعبیر دیگر کسی که یک اندیشه را نقد میکند یا ناراستیهای یک رفتار را نشان میدهد در پی اعلام بیزاری خود از ناراستی و نادرستی است؛ نه فردی که مرتکب آن اشتباه شده است بلکه همان طور که پیش از این گفته شد دلسوزی و احساس مسئولیت در برابر دیگران موجب میشود که ناراستیها و نادرستیهایی را که در اندیشه یا کردار آنان مشاهده میکنیم به آنان گوشزد کنیم؛ اما متأسفانه “در فضای غیر اخلاقی نقد یک اندیشه مساوی است با در افتادن نه با یک فکر بلکه یک فرد و بل یک قوم”.
یکی دیگر از پیشفرضهای اخلاقی برای تحقق جنبش نرمافزاری پرهیز از برچسب زدنهای غیر اخلاقی به اندیشهوران و ناقدان است؛ توضیح آنکه یکی از شیوههای نادرست و خلاف اخلاق در مسئله نقد که متأسفانه در جامعه ما بسیار رواج دارد برچسب و انگ زدن به صاحبان اندیشه یا به ناقدان است. افراد به جای نقد اندیشهها و بیان نقاط ضعف دلایل و مستندات یک فکر یا بیان ناراستیهای یک عمل با انتسابهای غالباً نادرستِ افکار و اندیشهها به افراد و مکاتب منفور و مطرود جامعه به خیال خود آن فکر را ابطال و آن اندیشه را از میدان به در کردهاند؛ برچسبهایی از قبیل “ارتجاعی” “قشری” “غربی” “غربزده” “علمزده” “عوامزده” “لیبرال” “فاشیست” “مستبد” “انحصارطلب” “ملیگرا” “کهنهگرا” “ارسطویی” “پوپری” “هایدگری” “قرون وسطایی” و… که اغلب به منظور تحقیر منتقد یا شخص و گروه مورد انتقاد صورت میگیرد کراراً از سوی افراد مختلف در نقد دیگران یا در پاسخ به نقدها به کار میرود؛ در حالی که اگر اندکی بیندیشیم خواهیم دید که این برچسبها حتی اگر هم درست باشند هرگز خللی در بنیانهای منطقی یک اندیشه ایجاد نمیکنند. قرون وسطایی بودن یک اندیشه هرگز مستلزم نادرستی یا درستی آن نیست؛ چنانکه نو بودن یک فکر مستلزم درستی یا نادرستی آن نیست. این عمل در حقیقت یکی از مغالطات منطقی است که معمولاً در کتابهای منطقی از آن به عنوان “مغالطه از طریق منشأ” یاد میشود و زمانی رخ میدهد که منتقد بخواهد یک اندیشه یا رفتار را با بیان منشأ آن و انتساب آن به شخصیتها یا گروههای مذموم و نامطلوب نادرست معرفی کندیا شخص مورد انتقاد بخواهد نقدهایی را که به او شده است با بیان تأثیرپذیری منتقد از شخصیتها یا گروههای منفور و مذموم پاسخ دهد.
روزنامه رسالت
نویسنده : احمدحسین شریفی