بیان اصول و آداب اخلاقى نقد علمى

0
106

در دوران معاصر یکی از موضوعات و مسائلی که به شدت اهتمام اندیشمندان را در پی داشته، مباحثی است که تحت عنوان تفکر نقدی مطرح می‏شود. در برخی رشته‏‌های دانشگاهی نیز از جمله رشته فلسفه و رشته‏‌های وابسته آن طی سال‏های اخیر واحدهایی با این عنوان طراحی شده است. در این رشته که گاهی از آن به تفکر انتقادی یا منطق کاربردی نیز تعبیر می‏شود دانشجو با انواع زیادی از مغالطه‏‌ها که بعضاً تعداد آنها به بیش از یکصد مورد می‏رسد آشنا می‏شود. آشنایی کاربردی و دقیق با این مغالطات برای کسانی که می‏خواهند در مواجهه با اندیشه‏‌های گوناگون و همچنین در ابراز و اظهار یا دفاع از اندیشه خاصی به شیوه منطقی برخورد کنند ضروری است. طبیعی است که ارتکاب مغالطه در رد یا دفاع از یک اندیشه علمی غیراخلاقی است و مغالطه‌‏گر نه تنها دچار خطای منطقی و معرفتی است بلکه در صورتی که آن را از روی عمد و آگاهی انجام دهد از حیث اخلاقی نیز کاری ناپسند مرتکب شده است. با این همه آدمیان به طور طبیعی و به مقتضای ذات و سرشت انسانی خود همان گونه که حتی بی‏آگاهی دقیق از قواعد مدون منطق آنها را به صورت ناخودآگاه به کار می‏گیرند به صورت طبیعی و فطری نیز از ارتکاب مغالطات منطقی پرهیز می‏کنند. آنچه در این میان بسیار خطرناک است و بر جان فکر و اندیشه آدمی افتاده سرمایه حق‏طلبی، سعادت خواهی و حقیقت‏‌دوستی او را به یغما می‏برد و رشد علمی جامعه را متوقف بلکه معکوس می‏کند حجاب‏ها و لغزش‏های اخلاقی در ارائه افکار و اندیشه‏های خود یا دفاع از آنها و نیز خطاهای اخلاقی در مواجهه با اندیشه‏های دیگران است. به همین دلیل است که در کنار آشنایی با مغالطات منطقی آگاهی از آداب و اصول اخلاقیِ ناظر بر این عرصه نیز لازم است.
یکی دیگر از اصول و پیشفرض‏های مهم نقد علمی آغاز کردن از خود است. قرآن کریم در این باره به مؤمنان توصیه می‏کند: “یَأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ * کَبُرَ مَقْتًا عِندَ اللَّهِ أَن تَقُولُواْ مَا لَا تَفْعَلُونَ “. پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله نیز در این باره می‏فرماید: “طوبی لمن شَغَلَه عیبُه عن عیوبِ غیره”؛ خوشا به حال کسی که پرداختن به عیوب خود او را از پرداختن به عیوب دیگران باز دارد.
امام علی علیه السلام در این باره می‏فرماید: “اکبرُ العیبِ ان تعیبَ ما فیک مثلُه”؛ بزرگ‏ترین عیب این است که چیزی را بر دیگران عیب بدانی که خود بدان مبتلایی. بی‏تردید تأثیر اخلاقی گفتار و توصیه‏ای که خود فرد به آن عمل می‏کند به مراتب بیشتر از توصیه‏هایی است که در کردار و رفتار فرد توصیه کننده خلاف آنها مشاهده می‏شود. کسی که خود رطب می‏خورد اگر دیگران را نهی کند گفتار او تأثیر لازم را نخواهد داشت.
یکی دیگر از اصول اخلاقی تولید علم و جنبش نرم‏افزاری وجود نقدهای عالمانه و متخصصانه است توضیح آنکه اگر در نقد علمی، ناقد در پی بیان درستی‏ها و نادرستی‏های یک اندیشه است، نخستین شرط این است که آن سخن را به درستی فهمیده باشد پس هیچ‏کس اخلاقاً مجاز نیست پیش از فهم درست و دقیق یک مدعا و به صرف داشتن یک تصور مبهم و اجمالی از آن دست به کار نقد شود. البته باید توجه داشت کسی که اندیشه گفتار یا کردار او نقادی می‏شود نباید فوراً ناقد را به عدم فهم، عجله در نقد و امثال آن متهم کند. این آفت بزرگی است که متأسفانه در عرصه نقد و نقادی و مناظرات علمی مکتوب جامعه ما از هر دو سو به وفور مشاهده می‏شود. در بسیاری پاسخ‏هایی که نویسندگان و گویندگان به نقدهای ناقدان می‏دهند نخستین مسئله این است که “نکته‏ها چون تیغ پولاد است تیز” و کسی که سپر ندارد و توانایی فهم این ظرایف و دقایق را در خود نمی‏بیند بهتر است یا پس کشد و عِرض خود نبرد و نویسنده و خوانندگان را به زحمت نیندازد!
یکی دیگر از مهم‏ترین مسائلی که رعایت آن شرط اصلی فهم سخن گوینده یا نویسنده و نیز شرط اصلی درک حقیقت یک گفتار یا رفتار است کنار نهادن حب و بغض‏هاست. تأثیر حب و بغض تا آنجاست که می‏تواند هنر را عیب و عیب را هنر جلوه دهد.
“هر چه به دل فرود افتد در دیده نکو نماید”.کسی که به قصد مچ‏گیری به نقد یک اندیشه یا رفتار می‏پردازد قطعاً از درک حقیقت آن عاجز خواهد بود؛ نه تنها مشکل که محال است کسی بتواند با نگاه عاشقانه یا با دیده مغرضانه و مبغضانه همه ابعاد و جنبه‏های یک فکر یا رفتار را به درستی درک کند و بتواند سره و ناسره آن را تشخیص دهد. اصولاً برای چنین کسی درک مسئله موضوعیت ندارد بلکه مسائل دیگری در میان است که او را به نقد واداشته است. البته باز هم باید توجه داشت که شخص یا اشخاصی که اندیشه یا رفتار آنان نقد شده اخلاقاً مجاز نیستند که ناقد را به سوء غرض و داشتن حب و بغض نسبت به خود متهم کنند. آنان موظفند به بررسی ادله ناقد بپردازند و درستی یا نادرستی آنها را بنمایانند.
یکی دیگر از اصول اخلاقی لازم که مراعات آن نقش مهمی در تولید علم دارد پرداختن به اندیشه‏هاست؛ نه اندیشمندان. نقد انگیخته‏هاست؛ نه انگیزه‏ها. نگریستن به گفته‏هاست؛ نه گوینده‏ها و این اصلی است که متأسفانه در جامعه ما به ندرت مراعات می‏شود. کسی که نقد می‏شود به جای آنکه به پاسخ نقدهای ناقد بپردازد به کالبد شکافی نیت و انگیزه او مبادرت می‏ورزد تا جایی که هر گونه نقدی را به اندیشه‏های خود بخشی از یک توطئه بزرگ علیه اندیشمندان و فرهیختگان جامعه می‏پندارد. در حالی که اگر ما واقعاً به دنبال حقیقتیم و دغدغه سعادت خود و دیگران را داریم نباید در این عرصه به انگیزه‏ها اهمیت دهیم.
به هر حال هم شخص ناقد و هم شخص یا اشخاص مورد انتقاد باید به این مهم توجه داشته باشند که نقد را از ساحت نقد اندیشه و کردار به نقد صاحب اندیشه و کردار یا مقابله با ناقد نکشانند. نقد یک سخن یا رفتار نشان دهنده اهمیت آن اندیشه یا رفتار برای ناقد است. کسی که به نقد یک اندیشه یا سخن می‏پردازد در حقیقت در جهت اصلاح و تکمیل آن گام برداشته است. بنابراین هرگز نباید نقد او را به معنای درافتادن با شخص صاحب اندیشه یا رفتار تلقی کرد؛ به تعبیر دیگر کسی که یک اندیشه را نقد می‏کند یا ناراستی‏های یک رفتار را نشان می‏دهد در پی اعلام بیزاری خود از ناراستی و نادرستی است؛ نه فردی که مرتکب آن اشتباه شده است بلکه همان طور که پیش از این گفته شد دلسوزی و احساس مسئولیت در برابر دیگران موجب می‏شود که ناراستی‏ها و نادرستی‏هایی را که در اندیشه یا کردار آنان مشاهده می‏کنیم به آنان گوشزد کنیم؛ اما متأسفانه “در فضای غیر اخلاقی نقد یک اندیشه مساوی است با در افتادن نه با یک فکر بلکه یک فرد و بل یک قوم”.
یکی دیگر از پیشفرض‏های اخلاقی برای تحقق جنبش نرم‏افزاری پرهیز از برچسب زدن‏های غیر اخلاقی به اندیشه‏وران و ناقدان است؛ توضیح آنکه یکی از شیوه‏های نادرست و خلاف اخلاق در مسئله نقد که متأسفانه در جامعه ما بسیار رواج دارد برچسب و انگ زدن به صاحبان اندیشه یا به ناقدان است. افراد به جای نقد اندیشه‏ها و بیان نقاط ضعف دلایل و مستندات یک فکر یا بیان ناراستی‏های یک عمل با انتساب‏های غالباً نادرستِ افکار و اندیشه‏ها به افراد و مکاتب منفور و مطرود جامعه به خیال خود آن فکر را ابطال و آن اندیشه را از میدان به در کرده‏اند؛ برچسب‏هایی از قبیل “ارتجاعی” “قشری” “غربی” “غرب‏زده” “علم‏زده” “عوام‏زده” “لیبرال” “فاشیست” “مستبد” “انحصارطلب” “ملی‏گرا” “کهنه‏گرا” “ارسطویی” “پوپری” “هایدگری” “قرون وسطایی” و… که اغلب به منظور تحقیر منتقد یا شخص و گروه مورد انتقاد صورت می‏گیرد کراراً از سوی افراد مختلف در نقد دیگران یا در پاسخ به نقدها به کار می‏رود؛ در حالی که اگر اندکی بیندیشیم خواهیم دید که این برچسب‏ها حتی اگر هم درست باشند هرگز خللی در بنیان‏های منطقی یک اندیشه ایجاد نمی‏کنند. قرون وسطایی بودن یک اندیشه هرگز مستلزم نادرستی یا درستی آن نیست؛ چنان‏که نو بودن یک فکر مستلزم درستی یا نادرستی آن نیست. این عمل در حقیقت یکی از مغالطات منطقی است که معمولاً در کتاب‏های منطقی از آن به عنوان “مغالطه از طریق منشأ” یاد می‏شود و زمانی رخ می‏دهد که منتقد بخواهد یک اندیشه یا رفتار را با بیان منشأ آن و انتساب آن به شخصیت‏ها یا گروه‏های مذموم و نامطلوب نادرست معرفی کندیا شخص مورد انتقاد بخواهد نقدهایی را که به او شده است با بیان تأثیرپذیری منتقد از شخصیت‏ها یا گروه‏های منفور و مذموم پاسخ دهد.‏

روزنامه رسالت
نویسنده : احمدحسین شریفی