کسانی که فقط نیمه خالی لیوان را می بینند

0
85

شاید بارها زن و مردی را در گوشه ای دیده اید که با هم سخن می گویند و برخی رفتارهای عجیب و غریب آنان توجه شما را جلب کرده است. هم چنین در بوستان های شهری دختر و پسری را در حال گردش و قدم زدن مشاهده کرده اید که در گوشه ای بر میزی نشسته و با هم گفت و گو می کنند و بگو و بخند نگاه ها را متوجه آنان کرده است. در این جا چه تصویری از رابطه آنان ارایه می دهید و با خود درباره نسبت ها و رابطه های آنان چگونه می اندیشید؟
براساس قواعد قرآنی و اسلامی، هرگونه بدگمانی درباره دیگران نادرست و در برخی از موارد گناه است و خود را باید آماده مجازات دنیوی و اخروی کنید؛ چرا که هر گناهی آثار خود را در همین دنیا نیز به جا می گذارد و اگر نسبت به بدگمانی خود توبه و استغفار نکنید دچار بلایی می شوید که خود سبب آن شده اید.
قرآن فرمان می دهد که در این گونه موارد مشکوک و شبهه ناک رفتار و فعل مسلمان را باید بر جنبه خوب و صحیح آن حمل کنید و رابطه آنان را رابطه ای براساس زن و شوهری و برادر و خواهری و محرمیت و مانند آن قلمداد نمائید. این مثبت نگری همان چیزی است که از آن به قاعده حمل بر صحت یاد می شود.
نویسنده در این مطلب بر آن است تا آموزه های قرآنی را در این باره تبیین کند. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.

از خوب نگری تا درست نگری
مثبت نگری به معنای نداشتن نگاه منفی به جهان و جهانیان و کارها و رفتارهای آنان، یکی از مهم ترین اصول عقلانی است که شریعت مقدس اسلام نیز آن را تأیید و امضا کرده است.
بارها شنیده اید که کسی به شما بگوید در مسایل، منفی نگر نباش و جنبه های مثبت قضیه را نیز در نظر بگیر و یا این که چرا این قدر بددلی می کنی؟
در داستان گالیور، شخصیتی کوتوله به نام «گلام» وجود داشت که این خصلت منفی بافی، ویژگی اصلی او بود. کوتوله منفی باف سفرهای گالیور با تکیه کلام «من می دونستم موفق نمی شیم!» نماد انسان منفی باف بود. او به دنبال هر اتفاق خوب یا بدی که رخ می داد با لحن ناامید کننده خاصی، همه چیز را به فال بد می گرفت و همیشه می گفت «من می دونم همه کارهای ما بی فایده است». «آخرش گرفتار می شویم.” «آخرش ما از بدبختی می میریم».
این شخصیت، هرگز به جنبه های مثبت وقایع و توانایی های خود و گروه همراهش باور نداشت و ترس را به گروه انتقال می داد. چنین شخصیت هایی وقتی به جهان نگاه می کنند تنها نیمه خالی لیوان را می بینند و بی توجه به نیمه پرلیوان، آدمی را در تنگناهای رفتاری قرار می دهند. تلقین چنین افرادی موجب می شود تا جهان برای انسان چون زندانی تنگ و تاریک شود و افسردگی و بیهودگی و پوچی همه وجودش در برگیرد. افرادی مانند صادق هدایت در داستان های خود چنین روحیه ای را القا می کنند و خوانندگان خود را در نهایت به خودکشی سوق می دهند؛ زیرا بذر نومیدی و پوچی را در وجود ایشان می پاشند و با هر داستانی آن را آبیاری می کنند. همین مساله منفی بافی و منفی نگری بود که خود نویسنده را به خودکشی سوق داد و در اوج نومیدی مرگ خود را رقم زد.
کسانی که منفی باف و منفی نگر نسبت به هستی و جهان هستند، آنهایی هستند که یا باوری به خدا ندارند و یا آن که هم چون مشرکان برای هستی و آفرینش، هدف و حکمتی قایل نیستند و یا آن که منکر ربوبیت الهی هستند، لذا گرفتار بیهودگی و پوچی می شوند. چنین انسانهایی نسبت به رفتارهای خود نیز نگاهی منفی دارند و هیچ اعتقادی به درستی و راستی کارهای خویش ندارند.
این ها گروه نخست انسان های منفی نگر و منفی باف هستند که کلیت نظام هستی را زیر سؤال می برند دسته دوم کسانی اند که این کژنگری و کژبینی را نسبت به کارهای دیگران دارند.
دسته دوم نیز خود به دو گروه تقسیم می شوند؛ چرا که گاه در خوبی و زشتی کارهای دیگران تردید روا می دارند و گفت وگوی زن و مرد و دختر و پسری را در گوشه پارک به معنای رابطه بیرون از چارچوب های عقل و شریعت می دانند و بر امری زشت و قبیح آن را حمل می کنند؛ و گروه دیگر نیز در درستی کاری شک می کنند و صحت آن را زیر سؤال می برند.
به سخن دیگر، گاه منفی نگری نسبت به این است که کار خوب دیگری دیده نمی شود یا آن که درستی آن کار دیگری به چشم نمی آید.

بدگمانی، ممنوع
قاعده صحت که در قرآن و قوانین فقه اسلامی مطرح شده، حوزه مسایل اخلاقی و رفتاری را در برمی گیرد. این بدان معناست که مثبت نگری به عنوان یک بینش و نگرش باید در مومنان وجود داشته باشد و تقویت شود.
چنان که گفته شد، مثبت نگری و قاعده صحت دست کم دارای دو معناست که هر کدام نیز دلایل، آثار و احکام مخصوص به خود را دارد:
1-قاعده صحت به معنای حمل فعل مسلمان بر جهت خوب و صحیح آن یکی از قوانین اخلاقی و فقه اسلامی است که در حقیقت به معنای خوب نگری به رفتار و کردار دیگران است؛ چرا که مراد از صحت در این جا به معنایی است که در برابر آن قبیح قرار می گیرد. یعنی گاه شخص رفتاری را از دیگران می بیند که می تواند آن را بر زشت و قبیح حمل کند و یا می تواند بر کار خوب و زیبا حمل نماید. مانند گفت وگوی دختر و پسر و بگو و بخند آنان را که می تواند به رابطه محارم حمل کند و یا رابطه حرام بداند.
خداوند در آیه 83 سوره بقره می فرماید؛ قولوا للناس حسنا؛ با مردم خوب، سخن بگویید. امام صادق(ع) در تفسیر آیه می فرماید: لاتقولوا الا خیراً حتی تعلموا ما هو؛ تا زمانی که به حقیقت کار دیگران یقین پیدا نکردید، جز نیکی و خوبی چیز دیگری درباره آنان نگویید. (تفسیر نورالثقلین، ج 1، ص 94، حدیث 265)
هم چنین خداوند در آیه 12 سوره حجرات می فرماید: یا ایها الذین آمنوا اجتنبوا کثیرا من الظن؛ ای کسانی که ایمان آورده اید از بسیاری از گمان ها پرهیز کنید. مراد از این ظن و گمانی که می بایست از آن پرهیز کرد، همان سوءظن و بدگمانی نسبت به مؤمنان است. به این معنا که مؤمنان باید نسبت به مومنان دیگر خوش گمان باشند و از بدگمانی اجتناب ورزند؛ چرا که خداوند در آیه 12 سوره نور مؤمنان را تشویق می کند تا نسبت به یک دیگر خوش گمان باشند و حسن ظن داشته باشند: لولا اذ سمعتموه ظن المؤمنون و المومنان بانفسهم خیراً و قالو هذا افک مبین؛ چرا هنگامی که آن ]بهتان[ را شنیدید، مردان و زنان مؤمن گمان نیک به خود نبردند و نگفتند: «این بهتانی آشکار است»؟
به این معنا که هرگاه درباره مومنی حتی سخن ناروا و بهتانی شنیدید، آن را منکر شوید و با خوش گمانی صحت رفتار و کردار دیگران را توجیه کنید؛ نه این که بهتان را بپذیرید.
در حقیقت، مؤمنان باید نسبت به هم خوش گمان باشند و رفتارهای دیگران را بر کارهای خوب حمل کنند نه بر کار زشت؛ و اگر درباره رفتار دیگری سخنان ناروایی شنیدند آن را نیز تا می توانند توجیه کرده و بر کار خوب و راست حمل کنند نه این که با بهتان زنان همراه شوند. بنابراین شخص باید خود را جای دیگری قرار دهد و چنان که نمی پسندد کسی درباره خودش گمان بد برد، نپسندد تا درباره دیگران گمان بد برده شود و یا چنین گمان بدی شایع و پخش شود.
قاعده صحت براساس این معنا، یک حکم تکلیفی است. به این معنا که مومنان مکلف هستند تا در حق دیگران گمان خوب برده و کارهایشان را بر وجه خوب حمل کنند و هرگونه احتمال بدی را از شخص دور دانند و منکر کار زشت از سوی وی شوند.
چنین تفکری موجب می شود تا جامعه در امنیت روانی و اخلاقی قرارگیرد و نگاههای مشکوک و تردیدآمیز درباره رفتارهای دیگران برداشته شود و جامعه را از نظر اخلاقی در امنیت ترسیم کنند. این درحالی است که در جامعه بیمار نه تنها خوبی ها و زیبایی ها به چشم نمی آید بلکه کوچکترین حرکتی، شایعه شده و به طور فحشا گسترش می یابد و امنیت روانی و اخلاقی جامعه در معرض خطر قرار می گیرد.
اسلام و قرآن برای افزایش امنیت روانی و اخلاقی جامعه تلاش کرده تا آن جایی که می شود رفتارها بر وجه خوب و زیبای آن حمل شود و به سادگی به احتمال شک و ظنی حرمت ها شکسته نشود و حریم ها مورد تعرض قرارنگیرد و اخلاق اجتماعی بحران زا نمایش داده نشود.
2. قاعده صحت گاه به معنای حمل فعل دیگران بر تمامیت اجزاء و شرایط آن است که از آن به درست نگری تعبیر می شود. برای مثال، اگر در معامله ای چون خرید و فروش، ازدواج، طلاق، وکالت و مانند آن، از جهت حکم وضعی تردید شود که آیا با شرایط و اجزای کامل انجام شده یا خیر؟ براساس قاعده صحت یادشده، به درستی و صحت معامله به نحو کامل حکم می شود. (مصباح الاصول، تقریر درس آیت الله خویی، ج3، ص322)
مهمترین دلیل برقاعده صحت به معنای دوم آیه نخست سوره مائده است که خداوند در آن می فرماید: اوفوا بالعقود، به پیمانها و عقدها وفا کنید. دراین آیه واژه العقود که جمع محلا به الف و لام است مفید عموم می باشد. به این معنا که مکلفان موظف هستند تا هرجا عقدی را دیدند آن را بر صحت ببینند و آثار صحت را بر آن مترتب نمایند، مگر آن که به صورت قطعی فساد آن عقد روشن باشد. بنابراین هرگاه در عقدی شک و تردید شود که آیا دارای خصوصیات و اجزای تاثیرگذار در صحت است یا خیر؟ براساس عموم این آیه می بایست حکم به واجدبودن و تمامیت عقد حکم شود و آثار صحت بر آن جاری گردد. (فرائد الاصول، شیخ انصاری، ص415 چاپ سنگی و ج2، ص717 چاپ جدید)
دلیل دیگر قاعده صحت، آیه 29 سوره نساء است که خداوند در آنجا می فرماید: «یا ایهاالذین آمنوا لا تأکلوا اموالکم بینکم بالباطل الا ان تکون تجاره عن تراض منکم؛ ای کسانی که ایمان آورده اید، اموال همدیگر را به ناروا مخورید-مگر آنکه داد و ستدی با تراضی یکدیگر، از شما (انجام گرفته) باشد.
در این آیه این معنا مورد تاکید است که تجارت در صورت رضایت طرفین صحیح است و اگر شک کنیم آیا اجزاء و شرایط آن کامل بوده، یا خیر؟ می توانیم با تمسک به اطلاق «تجاره عن تراض» صحت آن را نتیجه بگیریم.
برخی ها استدلال به دو آیه یادشده را ضعیف دانسته اند؛ زیرا آیه تنها در مورد تجارت و عقود است، درحالی که قاعده صحت، صحت و درستی همه افعال و کارهای مکلفان را اثبات می کند که شامل عبادات و ایقاعات و مانند آن می شود.
همچنین برخی گفته اند، تمسک به آیه در مورد شک در اجزاء و شرایط، از باب استدلال به عام در شبهه مصداقیه است که براساس نظر مشهور، حجت نیست. (فرائدالاصول، شیخ انصاری، ص 415، چاپ سنگی و ج2، ص717 چاپ جدید و نیز دررالفواید، ج2، ص606 تا 608)
البته آیات نافی عسر و حرج نیز می تواند برای اثبات این معنای دوم مورد استفاده و استدلال قرار گیرد. از جمله آیه 87 سوره حج که می فرماید: ما جعل علیکم فی الدین من حرج؛ در دین حرجی قرار داده نشده است. همچنین می توان به آیه 185 سوره بقره استدلال کرد که می فرماید: یریدالله بکم الیسر و لایرید بکم العسر؛ خداوند برای شما اراده آسانی کرده نه اراده سختی.
عدم پذیرش اصالت صحت در موارد گوناگون، سبب نابسامانی نظام زندگی بشر می شود؛ زیرا راه صحت طلاق که آیا همراه با شهود عدل بوده یا خیر؟ و نیز این که در مبادلات اقتصادی آیا صاحبان اموال از مالکیت صحیح برخوردارند یا خیر؟ و یا این که خوراک و پوشاک مصرفی آیا ازطریق سبب های شرعی تولیدشده یا خیر؟ و اموری مانند آن، تنها در گرو استناد به قاعده صحت می تواند درست شود و در غیر این صورت نظام زندگی دچار مشکلات توانفرسایی خواهدشد و کسی نمی تواند به اعمال و افعال دیگران اطمینان یابد.
به عبارت دیگر مرد نمی تواند اطمینان یابد که لباسی که زن وی شسته به گونه ای بوده که نجاست را برطرف کرده یا آن که همچنان نجاست باقی است، چرا که به آب کر نشسته و یا نجاست را از میان نبرده است. همچنین معامله ای که صورت گرفته معامله حلال و درستی بوده یا آن که به سبب اموری صحیح نبوده و نمی توان از آن چیز خریداری شده، استفاده کرد؟
این مسائل است که زندگی آدمی را دچار مشکل می کند مگر آن که حکم به صحت و درستی اعمال و معاملات دیگران شود و از آنها استفاده کرد. در زندگی انسان بسیاری از مسائل روزانه با اصالت صحت تصحیح و قابل استفاده می شود. بنابراین به حکم آن که اسلام سختی زندگی را نخواسته می توان حکم کرد که تمام افعال دیگران صحیح و درست است مگر آن که خلاف آن ثابت شده باشد.
شما می توانید کاربردهای بسیاری برای اصالت صحت به معنای دوم در زندگی خود پیدا کنید. آن چه بیان شد تنها گوشه ای از مسائل روزمره است.

 

منبع: روزنامه کیهان ۱۳۸۹/۴/۱۴
نویسنده : محسن فرجی