می توان استدلال کرد که خداباوری آلفرد نورث وایتهد، قادر است تا بر دو ضعف اساسی نظریه اخلاقی مدرنیته متاخر، فائق آید: یعنی عدم توانایی آن برای دفاع از واقع گرایی اخلاقی و ناتوانی آن در ارائه مبنایی برای سائقه های اخلاقی.
در پاسخ به پرسش از سودمندی وجودهای مثالی (غیرمادی) واین ادعا که به غیر از اشیای عینی، چیزی در واقع وجود ندارد، وایتهد می گوید که موجودات لایزال علیرغم داشتن وجود صرفا مثالی، می توانند سودمند باشند. وایتهد در واپسین سالهای عمر خود و پس از آغاز تدوین یک متافیزیک نظام مند به این دیدگاه دست یافت. وایتهد دریافته بود که در متافیزیک وی نه تنها برای “اشکال ریاضی افلاطونی” که وی آنها را “اشیای جاودانی گونه های عینی” می نامید، بلکه همچنین برای “اشیای جاودانی گونه های ذهنی” که ارزش های هنجاری را شامل می شود، نیز باید جایگاهی وجود داشته باشد.
استنباط وایتهد این بود که واسطه ای که از طریق آن اشیای جاودانی، کارآمدی به دست می آورند، ذهن بنیادینی است که درک فعال آن از ایده ها به طور بی طرفانه ای کل پویش جهان را تعیین می کند. تدوین این ایده توسط وایتهد در واقع تلاشی بود برای فهم اینکه این ایده ها در ذات خداوند، به واسطه جایگاه شان در ذات وی، چگونه عناصر متقاعد کننده ای در پیشرفت آفرینشگری هستند. با این فرض که موجودات لایزال ازجمله ایده های اخلاقی و زیبایی شناختی، فقط به لطف تصور شدن توسط یک واقعیت همه جا حاضر می توانند به طور کلی در جهان و بویژه در تجربه انسانی، سودمند باشند، تجربه ما از ایده های مذکور برای وجود چنین واقعیتی، مستند می گردد. برای دریافت شرح دقیقی از تجارب اخلاقی مان، ضرورت دارد که فیلسوف اخلاق از خداوند سخن گوید.
این واقعیت که واکنش وایتهد به بحران در فلسفه اخلاق به آموزه ادراک غیر حسی و خداباوری وی مبتنی است، این نکته را نشان می دهد که الهیات طبیعت گرای فلسفه پویشی وایتهد، آموزه ای نیست که به تنهایی بتوان به طور قابل فهمی آن را تصدیق نمود. در واقع این نقطه نظر، بخش جدایی ناپذیری از یک جهان بینی جامع نوین است. این نکته را به طور کامل تر با این واقعیت می توان نشان داد که واکنش کامل وایتهد به بحران جاری در نظریه اخلاقی مستلزم دفاع از آزادی انسانی براساس جهان بینی خاص وایتهد می باشد.
وایتهد حتی درباره افراد عادی به این نتیجه رسید که برای تداوم دیدگاه اخلاقی، اعتقاد خداباورانه، ضروری می باشد. وایتهد با اشاره به اینکه تفکر مدرن از هیوم گرفته تا داروین شالوده آرمان انسان دوستانه که احترام به انسان به مثابه انسان را دربرمی گیرد را ویران کرده، پیشنهاد نمود که درراستای پروراندن این احترام، به استدلال بازاندیشانه ای نیازمندیم.
همان گونه اکنون شاهدیم، فلاسفه بیشتری به سوی این نتیجه گیری پیش می روند که انگیزه زندگی براساس دیدگاه اخلاقی نهایتا فقط به واسطه رویکرد دینی، قابل پروراندن است. وایتهد علاوه براینکه دهه ها پیش به این نتیجه رسید، از سوی دیگر با فائق آمدن بر ابعادی از خداباوری سنتی که مورد حمله قرار گرفته بودند، از دیدگاه دینی نوین خاص خود نیز دفاع منطقی انجام داد. نهایتا اینکه وایتهد به خوبی توانست با خدشه دار کردن این فرض که عدم پذیرش انقیاد، مستلزم رد کردن هر نوع خداباوری است، به جای خداباوری مدرنیته متقدم و الحاد مدرنیته متاخر، تصور نوینی از خداباوری را جایگزین کند.
روزنامه رسالت
نویسنده : دیوید ری گریفین
مترجم : یعقوب نعمتی وروجنی