در آیات قرآنی از برخی پیامبران به عنوان محسنان یاد شده است و سخن از جزا و پاداش خاص برای ایشان است که ازجمله می توان به آیه 22 و 90 سوره یوسف اشاره کرد.
«احسان» از واژه حسن گرفته شده که در آن نیکی و پسندیدگی لحاظ شده است. محسنان کسانی هستند که کار نیک و پسندیده انجام می دهند و از چنین خصلت و صفتی برخوردار می باشند واهل بدی و بدکاری نیستند.
پیامبر(ص) در تفسیر احسان، به آن به عنوان یک مقام از مقامات انسانی توجه می دهد که به نظر می رسد که نوعی تقرب خاص به خداست و لذا می توان گفت که دارنده آن از «حال» و حالت بیرون آمده است و در «مقام» نشسته است!
پیامبر(ص) می فرماید: (الاحسان ان تعبدالله کانک تراه؛ فان لم تکن تراه فانه یراک)؛ احسان آن است که خدا را به گونه ای عبادت کنی که گویی او را می بینی اگرچه تو خدا را نمی بینی قطعاً خداوند تو را می بیند. (بحارالانوار، علامه مجلسی، ج59، ص260، روایت. 35
مراتب احسان
کسانی که در مقام احسان هستند در یک مرتبه نمی باشند؛ زیرا احسان خود همانند ایمان و دیگر مراتب کلی ومقامات انسانی، دارای درجاتی است؛ از این رو علم و حکمتی که به هریک از اهل احسان داده می شود با دیگری متفاوت می باشد و یکسان نیست.
در روایتی که در کتاب اصول کافی و دیگر منابع روایی شیعی و غیرشیعی آمده است، جوانی به نام حارثه بن مالک (در منابع سنی زید) به مقام احسان رسیده بود و هنگامی که حضرت پیامبر(ص) از وی می پرسد: حالت چطور است: می گوید: کانی انظر الی عرش ربی و قد وضع للحساب؛ کانی انظر الی اهل الجنه یتز اورون فی الجنه و کانی اسمع عواء اهل النار فی النار؛ گویی می بینم که عرش پروردگارم برای حسابرسی روز قیامت آماده شده و گویی بهشتیان رامی بینم که در بهشت به دیدار یکدیگر می روند و گویی زوزه اهل دوزخ را در دوزخ می شنوم. (اصول کافی، کلینی، ج 2، ص 45، ح 2 و 3 و نیز بحارالانوار، مجلسی، ج 22 ص 621، روایت 89.
دراین مقام حارثه سخن از «گویی» می کند و نمی گوید که می بینم؛ زیرا وی هرچند که در مقام یقین احسانی بوده و برای یقین خویش حقیقت «کانه» را داشت: ان لکن یقین حقیقه «و پیامبر(ص) پس از بیان جوان فرمود» هذا عبد نورالله قلبه بالایمان؛ این بنده ای است که خداوند دلش را به نور ایمان روشن کرده است، با این همه مشاهده حسی وعینی نبود بلکه در مقام مکاشفه برزخی بوده و چشم برزخی وی گشوده شده بود و به قلب خویش می دید؛ از این رو بر «کانه؛ گویی» اصرار و پافشاری می کند و نمی گوید: انی انظر؛ می نگرم؛ زیرا وی در آن حالت، بهشت و دوزخ مادی را نمی دید بلکه بهشت و دوزخ برزخی را مشاهده می کرد.
مقام کشف الغطاء
این نشان می دهد که مقام احسان خود مراتب دارد. برتر ا زمقام احسان، مقام کشف الغطاء است که خاص ابرار و مانند ایشان است. در این مقام، دیگر سخن از «کانه» نیست بلکه سخن از (ان) و تحقیق است. در حدیثی که شیخ بهایی در مفتاح الفلاح 292 آورده و در کتاب فلاح السائل در ص 112 نقل شده، آمده است که امام صادق(ع) آیه «ایاک نعبد» را آنقدر تکرار کرد تا افتاد و از هوش رفت و پس از هوش آمدن فرمود: لازلت اکر رها حتی سمعتها من قائلها؛ پیوسته آیه را تکرار کردم تا این که آن را از گوینده اش (خداوند) شنیدم.
بنابراین مقام کشف الغطاء کامل که برای امام(ع) رخ داد برتر از مقام احسانی است که در آن سخن از کانه (گویی) است.
از آن جایی که امامان معصوم(ع) همگی نور واحد هستند و تفاوتی میان ایشان نیست، می توان گفت که کشف الغطائی که برای امیر مؤمنان رخ نمود برای همگی معصومان(ع) بوده است و تفاوتی میان درجات ایشان از این لحاظ نیست. چنان که التفات به یکی، به معنای التفات به همگی است و اگر این گونه به صورت کل مجموعی دیده نشود به معنای انکار یکی و انکار کل می باشد.
امیر مؤمنان(ع) می فرمود که من فرشته وحی را می دیدم و صدایش را می شنیدم؛ و پیامبر(ص) در تأیید این سخن وی فرمود: انک تسمع ما اسمع و تری ما اری؛ تو هرچه را می شنوم می شنوی و هرچه را می بینم می بینی.
تفاوت میان دو مقام از نظر رؤیت در همان «کانه» و «ان» است.
روزنامه کیهان
نویسنده : مقداد کریمی