علم و عالم در فرهنگ اسلام

0
63

علم، ایمان، عمل
علم، ایمان و عمل سه حلقه به هم پیوسته از یک زنجیره‌اند، که فقدان هر کدام تأثیر منفی در تحقّق اثر دیگری را موجب می‌شود و در عین حال هر یک از اینها برای رساندن شخص به آخرین نقطه‌های کمال به دیگری وابسته است. در ابتدا به تبیین ماهیت علم و ایمان از لسان حضرت استاد جوادی آملی (حفظه الله) می‌پردازیم و سپس رابطه این سه امر مهم را بیان می‌کنیم.
مراد از علم و قضیه علمی، قضیه‌ای است که بین اجزای سه گانه آن یعنی موضوع، محمول و نسبت پیوند مستحکم و غیرقابل زوال باشد و عالم تصدیق به آن و یقین به وجود این رابطه پیدا کند. و ایمان عبارت از پیوندی است که بین نفس انسان و مطلبی برقرار می‌شود، که اگر مطلبی که مورد اعتقاد نفس است، مطلبی صحیح باشد آن را ایمانِ صحیح خوانند و اگر مطلبی باطل و وهمی و خیال باشد، آن ایمانی باطل و متزلزل خواهد بود و با تغییر شناخت دگرگون می‌شود. [1]
البته قضایای علمی همیشه به یک صورت نیستند بلکه آنها را می‌توان به صورت‌های متعددی دسته بندی کرد از جمله اینکه برخی قضایای علمی در زمره علوم انسان‌ساز و الهی که مؤثر در کمال معنوی بشرند جای می‌گیرند و برخی دیگر در جرگه علوم بشری که صرفاً به جهت گذران زندگی فردی و اجتماعی بشر تدوین شده‌اند قرار دارند.

رابطه علم ایمان
با توجه به تفسیری که ازعلم و ایمان بیان گردید، ایمان به مطلبی علمی، ‌امری مؤخر از علم به آن است و آن عبارت است از گره (و پیوند) و عقدی که بین مطلب محکم علمی و بین نفس برقرار می‌شود. از این رو ممکن است در درون نفس کسی آن گره و اعتقاد علمی بین اجزای مسأله‌ای علمی وجود داشته باشد، لیکن هنوز بین آن مسأله و جان او پیوند ایمانی منعقد نگردیده باشد. [2]
در مورد علم به معارف دین نیز چه بسا افرادی به بالاترین درجات علمی رسیده‌ باشند لکن علم آنها با ایمان توأم نباشد، به همین سبب است که فرعونیان وقتی با آیات روشن الهی روبرو گشتند، قرآن تعبیر می‌کند که: “و جحدوا بها و استیقنتَها أنفُسهم ظلماً و علوّاً”؛ [3] به خاطر ستم و سرکشی آنها را انکار کردند، در حالی که به آن یقین داشتند. مراد اینکه گرچه علم یقین به مطلب داشتند امّا به جهت مانعی که در وجود آنها بود و آن حالت استکبار و خودبرتر بینی بود، ایمان به آیات روشن الهی نیاورده و انکار کردند. از اینرو در فرهنگ قرآن علمی ستوده شده که شخص عالم ایمان به متعلق آن علم داشته باشد و از طرف دیگر ایمانی مورد تحسین و ستایش است که از روی علم و یقین بوده باشد، ‌نه ایمان مبتنی برجهل و تخیّل.
مطلب مهم دیگر، تأثیر و تأثرپذیری علم و ایمان از یکدیگر است، ‌به طوری که می‌توان گفت: علم و معرفت دقیق مقدمه ایمان عمیق و پابرجاست و از طرف دیگر علم نیز در مراحل بالاتر از ایمان کمک می‌گیرد. شاهد بر تأثیر علم در ایمان را آیه شریفه سوره اسراء می‌توان دانست، که خداوند می‌فرماید: ” قُلْ آمِنُوا بِهِ أَوْ لا تُؤْمِنُوا إِنَّ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ مِنْ قَبْلِهِ إِذا یُتْلى عَلَیْهِمْ یَخِرُّونَ لِلْأَذْقانِ سُجَّداً”؛ [4] شما چه به آیات الهی ایمان بیاورید، چه نیاورید آنها که از قبل به آنها علم داده شده، نه تنها به آن ایمان می‌آورند بلکه آن چنان عشق به الله در وجودشان شعله می‌کشد که با شنیدن آیات الهی بی‌اختیار در برابر آن به سجده می‌افتند و سیلاب اشک بر رخسارشان جاری می‌شود. [5] چنانکه از این آیه فهمیده می‌شود ـ و امری مسلم و ثابت شده نیز هست ـ ایمان عمیق و پا برجا جز در سایه علم ممکن نیست و افراد جاهل گرچه به سمت ایمان جذب شوند، ایمانی ضعیف، ناپایدار و خالی از عشق و شور و حرارت خواهند داشت زیرا به حقیقت ایمان خود و چرائی آن واقف نیستند.
و امّا اینکه گفتیم علم نیز به نحوی از ایمان تأثیر می‌پذیرد و خود یکی از ثمرات ایمان است، بهترین شاهد بر آن کلام نورانی پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلّم ـ است که فرمودند: “ایمان برهنه است و جامه آن تقوی و زیورش حیا و دارائی‌اش فقه و میوه‌اش دانش است”. [6] البته دانشی که از ثمرات ایمان به حساب می‌آید، علمی نیست که با خواندن و نوشتن و تحصیل علوم رسمی به دست آید، بلکه مراد از آن نور علم و معرفت حقیقی است. چنان که شهید ثانی (ره) نیز به همین مطلب اشاره نموده‌اند که: “ایمان حقیقی به خدا و مراقب وناظر بر اعمال خویش دانستن او، موجب سرازیر شدن دانشها و گشوده شدن ابواب معرفت بر روی قلب انسان است. “[7]
هر چقدر ایمان انسان بیشتر شود، ظرفیت معنوی او بیشتر شده و قابلیت دریافت فیض بیشتری را پیدا می‌کند و لذا نور علم به شکل گسترده‌تری بر قلب او افاضه و عطا می‌گردد. البته باید توجه داشت که ایمان از روی علم و معرفت به خداوند حتی در آموختن علوم رسمی نیز به یاری طالب علوم می‌شتابد و دانشجوی با ایمان بیشتر وقت خود را صرف تحصیل علوم مورد رضایت پروردگار خویش می‌نماید.

رابطه علم و عمل
علم و عمل نیز دارای رابطه تنگاتنگ با یکدیگر هستند، علم مقدمه عمل صحیح و شایسته است و “عمل” موجب بهره‌برداری از عمل، ‌برداشت ثمره آن و گشوده شدن درهای دیگری از حکمت به روی انسان خواهد بود. به فرموده رسول گرامی اسلام ـ صلی الله علیه و آله و سلّم ـ: “من عملَ بما علمَ ورثهُ الله عِلمَ ما لم یعلم”؛ [8] هر کس به آنچه می‌داند عمل کند خداوند او را وارث آنچه نمی‌داند خواهد گردانید. کنایه از این که نادانسته‌ها برایش آشکار می‌شود و خداوند درهای حکمت را بر قلب او می‌گشاید.
از آنجا که علم بدون عمل فایده‌ای را در برندارد، در روایات از عالم بی‌عمل به “شجر بلاثمر”[9] و “سحاب بلامطر” تعبیر شده است. در قرآن کریم[10] نیز مثل او را همانند چهارپائی می‌داند که کتابهائی را بر خود حمل می‌کند و هیچ سودی از آن نمی‌برد. عالم بی‌عمل به قول شهید ثانی (ره) همانند بیماری است که با زحمت بسیار پزشک معالج حاذقی را یافته و از او نسخه شفا گرفته، ولی به جای عمل به آن، آن را به دیگران تعلیم می‌دهد تا اینکه سرانجام بیماری او را هلاک می‌کند. از این روست که حضرت امام (ره) فرموده‌اند: “علم تنها اثر ندارد، بلکه گاهی مضرّ است. علم بدون عمل بی‌نتیجه است، علم و عمل دو بالی است که انسان را به مقام انسانیت می‌رساند. “[11]

عواقب عمل نکردن به علم
در پایان به برخی از عواقب عمل نکردن به علم با استفاده از روایات اشاره می‌کنیم:
1. عمل نکردن به علم موجب دوری از خدا می‌شود: امام سجاد ـ علیه السّلام ـ فرمود: “لا تطلبوا اعلم ما لاتعلمون و لمّا تعلموا بما علمتم فانّ العلمَ اذا لَم یُعمل به لم یزدَدْ صاحبهُ الّا کُفراً و لم یزدَدْ من الله الّا بُعداً”؛ [12] تا آنگاه که نسبت به دانسته‌های خویش عمل نکردید، از آن چه نمی‌دانید سؤال نکنید، زیرا هر نوع علم و آگاهی دینی که بدان عمل نشود کفر و ناسپاسی و مراتب دوری انسان نسبت به خدا را فزاینده می‌سازد.
2. علم بی‌عمل موجب هلاکت انسان است: قال علی ـ علیه السّلام ـ: “العلماء رجلان، رجلٌ آخذٌ بعلمهِ فهذا ناجٍ و عالمٌ تارکٌ لعلمِهِ فهذا هالک”؛ [13] علما بر دو گروه‌اند، گروهی که به علم خویش عمل می‌کنند، پس اینها اهل نجات هستند و گروه دیگری که به علمشان عمل نمی‌کنند، پس اهل هلاکت هستند.
3. عمل نکردن به علم موجب زوال آن خواهد شد، امام صادق ـ علیه السّلام ـ فرمودند: العلمُ مقرونٌ بالعمل فمن عَلِمَ عمِلَ و من عملَ عَلِمَ و العلمُ یهتِفُ بالعمل فان اجابهُ و الّا ارتحل عنه”؛ [14] علم با عمل توأم است، هر کس چیزی را می‌داند باید به آن عمل کند، علم فریاد می‌زند و عمل را دعوت می‌کند اگر به او پاسخ مثبت نداد، از آنجا کوچ می‌کند.
4. بدون عمل نمی‌توان از دانش بهره‌ای برد: امام علی ـ علیه السّلام ـ فرمودند: میوه دانش با کردار نیک چیده می‌شود، نه با گفتار نیک”. [15]
5. موعظه عالم بی‌عمل اثر نمی‌کند: امام صادق ـ علیه السّلام ـ: “انّ العالمَ اذا لم یعمل بعلمِهِ ذلّت موعظَتُه عن القلوبِ کما یزلّ المطر عن الصّفا”؛ [16] اگر عالم و دانشمند به علم خود عمل نکند موعظه و اندرز او از دلها می‌لغزد، آن چنان که باران از روی سنگ صفا ـ که صاف و لغزنده است ـ بلغزد.
توجه به این نکته ضروری است که اگر چه برخی از این عواقب اختصاص به علوم انسان‌ساز و الهی دارد، لکن بین علوم تجربی و بشری که صرفاً برای گذران حیات فردی و یا جمعی بشر به وجود آمده‌اند و عمل به آنها نیز چنین ارتباطی مؤثر و تنگاتنگی وجود دارد و عمل نکردن به اینگونه علوم نیز دارای برخی از این عواقب است از جمله اینکه عمل نکردن به آنها موجب زوال و فراموشی آنها می‌باشد و یا اینکه عمل به آنها باعث گشوده شدن دریچه‌های جدید از دانش به روی انسان خواهد بود، علاوه بر اینکه عمل به هر کدام از گزاره‌های علمی دارای اثر خاص مربوط به خود است، مثلاً توجه و ترتیب اثر دادن به گزاره‌های علم پزشکی در حفظ و بازگرداندن سلامتی به انسان مؤثر است.

پی نوشت ها
[1]. تفسیر موضوعی قرآن کریم، ج 13، ص 277 ـ 289، جوادی آملی؛ ر. ک: اخلاق در قرآن، مصباح یزدی، ج 1، ص 95 ـ 98، چ اول.
[2]. تفسیر موضوعی قرآن کریم، ج 13، ص 277 ـ 289، جوادی آملی؛ ر. ک: اخلاق در قرآن، مصباح یزدی، ج 1، ص 95 ـ 98، چ اول.
[3]. نمل، 14.
[4]. اسراء، 108.
[5]. تفسیر نمونه، ج 12، ذیل آیه 108 سوره اسراء، مکارم شیرازی.
[6]. الفردوس، ج 1، ص 112، ح 380.
[7]. آداب تعلیم و تعلم در اسلام، محمد باقر حجتی، ص 252، چ هجدهم.
[8]. بحارالانوار، علامه مجلسی، ج 40، ص 128، بیروت، 1403 ق.
[9]. غرر الحکم، با شرح جمال الدین خوانساری، ج 4، ص 350، ح 6290، دانشگاه تهران، چ سوم.
[10]. جمعه، 5.
[11]. صحیفه نور، ج 7، ص 191، تاریخ: 3/ 4/ 58، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، بهمن 61.
[12]. اصول کافی، ج 1، ص 56، انتشارات علمیه اسلامیه، چ اول، ترجمه و شرح سید جواد مصطفوی.
[13]. همان، ج 1، ص 55.
[14]. همان، ص 55.
[15]. غرر الحکم، ح 4296، ج 3، ص 228.
[16]. اصول کافی، ج 1، ص 56.

منبع: / روزنامه / اعتدال ۱۳۸۷/۰۵/۰۲