بررسی تطبیقی مادر و مادری در اندیشه‌های سیمون دوبووار و عرفان اسلامی

0
335

پیشگفتار

در دنیای معاصر، مباحث مربوط به زنان در حوزه های گوناگون از حساس ترین بحث ها محسوب می شود. تجزیه و تحلیل نقادانه جنسیت، دست کم، از اواخر نیمه اول قرن بیستم به این سو، در عرصه های اعتقادی، علمی، فرهنگی، سیاسی، تربیتی، اخلاقی و غیره، جایگاه مهمی را به خود اختصاص داده است. نگاه نقادانه مبتنی بر جنسیت، کوشیده است در حوزه های گوناگون، به خصوص در حوزه مسایل تربیتی، قرائت های جنسیتی جدید ارائه نماید.شاید بتوان ادعا نمود که در دنیای معاصر نظام های فکری، به خصوص نظام ها و نهادهای تربیتی، بیش از هر منظر دیگر، از منظر جنسیتی به نقد کشیده شده است. اندیشه های فمینیستی، به خصوص از نیمه دوم قرن بیستم به بعد، تأثیرات زیادی بر مباحث تربیتی در سطوح گوناگون مبانی، اصول، روش، اهداف، برنامه ریزی درسی و غیره داشته است.

انسان در طول تاریخ از زیاده روی و کم انگاری آفات بسیاری دیده است. در این بین «نگرش به خصوصیات، تفاوت ها و اشتراکات زن و مرد» نیز از این مسئله بیرون نیست. عده ای تفاوت های زن و مرد را فراوان انگاشته اند؛ از این رو دچار توهم و اشتباه بزرگی گشته و تفاوت ها را حتی به جایگاه انسانی زن و مرد سرایت داده اند و مرد را برتر از زن و اختیاردار او دانسته اند. در این تفکر زن موجودی غیر انسانی شمرده می شود و در ردیف اموال و دارایی ها قرار می گیرد. (Ahmadi,2005.P35-37) در تفکر قرون وسطایی «زن آخرین حیوانی است که مرد، او را اهلی کرده است». ارباب کلیسا نیز در روزگار قدیم می گفتند: «هر زنی از این که زن است باید شرمسار باشد» (Motahari,1984.P516). از جمله تفاوت های روانی زن و مرد، عواطف و احساسات آن هاست. زنان از مردان عاطفی تر و احساسی ترند و با این سرشت به دنیا می آیند. (Bostan, 2003. P164)

از دیگر سو؛ عده ای، اندک تفاوتی بین زن و مرد ندیده اند و به تساوی مطلق زن و مرد نظر داده اند. این دیدگاه تازگی ندارد؛ بلکه همان نظریه ی افلاطون است که چهار قرن پیش از میلاد می زیست. افلاطون بر این ادعا پا می فشارد که زنان و مردان استعدادهای همانندی دارند و زنان می توانند همان وظایفی را به دوش بگیرند که مردان عهده دار می شوند و از همه حقوق مردانه بهره مند گردند. (Motahari ,1972. P175)

در این بین اسلام نگاه واقع بینانه و متعالی دارد و ضمن پذیرش تفاوت های تکوینی و تشریعی زن و مرد، آن را باعث برتری مطلق و هم چنین تساوی مطلق جنسی بر جنس دیگر نمی داند. بلکه زن و مرد را در بیشتر مسائل با یک دیگر برابر دانسته و در برخی دیگر به سبب خصوصیات مردانه یا زنانه، نوعی برتری نسبی را به یکی از دو طرف داده است.

فمینیسم، به مثابه نظام فکری برآمده از انگاره اومانیسم، بازتاب مکتب های فکری مدرن غربی، در بحث زنان است. با توجه به ویژگی های مشترک همه گرایش ها، می توان تعریف و نظریه تربیتی مشترک و نسبتاً فراگیر برای آنها در نظر گرفت. فمینیست ها عرصه تعلیم و تربیت را بهترین بستر برای توانمندسازی زنان و ترویج دیدگاه های نقادانه مبتنی بر جنسیت، رسیدن به برابری کامل زن و مرد، گسترش رشته مطالعات زنان و غیره از اهداف خود در این عرصه می دانند. برای رسیدن به این اهداف، اصول و روش های همچون نقد، تشابه محوری، مخالفت با خانه داری و مادری، الگوسازی فمینیستی و غیره را در پیش گرفته اند. در ارزیابی و نقد فمینیسم باید توجه داشت که اولاً، نباید نهضت دفاع ازحقوق و کرامت زنان را با فمینیسم یکسان پنداشت؛ ثانیاً، آثار مثبتی که این نهضت داشته، نه آثار اندیشه های فمینیستی، بلکه آثار طرح بحث حقوق زنان در غرب است؛ ثالثاً، در یک نگاه جامع ضمن توجه به آثار مثبت طرح بحث حقوق زنان، باید به پیامدهای ویرانگر اندیشه های فمینیستی نیز توجه نمود.در این پژوهش، مبانی فمینیسم و تفاوت های فمینیسم اسلامی و غربی با تکیه بر آراء و افکار سیمون دوبوار در کتاب جنس دوم مورد بررسی و تأکید قرار خواهد گرفت و به سوالات زیر پاسخ داده خواهد شد:

1- شاخصه های فمنیسم غربی و اسلامی چه می باشد؟ 2- نظرات دو نحله مد نظرِ فمنیسم در خصوص جایگاه مفهوم مادری چیست؟

در خصوص فمینیسم، پژوهش های زیاد صورت گرفته امادر این تحقیق، به مفهوم اختصاصی مهر مادری از منظر دو رویکرد فمینیسم اسلامی و غربی آن پرداخته خواهد شد. در شرایط کنونیِ جامعه به لحاظ فرهنگی و نیز دوره گذار از سنت به سمت مدرنیسم؛ کیان خانواده و نیز میل به تشکیل خانواده و توجه به مهر مادری تا حدود زیادی دستخوش آسیب های ذهنی قرار گرفته و این تحقیق می کوشد تا ضمن خاطرنشان کردن تبعات سوق یافتگی به تمایلاتِ فمینیستی، دیدگاه اسلام در خصوص مفهوم مادری را برجسته سازد. سهیلا صادقی فسایی، در پژوهشی تحت عنوان «چالش فمینیسم با مادری»، (Woman and family research center , vol. 7,2005) چنین آورده است: برای مدت های طولانی بحث در مورد موضوعاتی که زنان و نقش های آن ها را در جامعه متأثر می سازد، تحت تسلط افراطیون سنتی و رادیکال ها بوده است. در این مباحث گروهی از فمینیست های رادیکال «سرکوب زنان» را به موضوع مادری ربط داده و ادعا نموده اند که رایج ترین موانع بر سر راه زنان به واسطه بیولوژی تولید مثل ایجاد شده است. وی در خصوص مفهوم مادری می نویسد: «مادری» معمولاً به مفهوم توجه و مراقبت از کودکان، ارضای نیازهای مادی، عاطفی، روانی و احساس مسئولیت در قبال آن ها و همچنین برقراری مناسباتی است که نیازهای آن ها را برآورده می کند.

ابزار و روش

این روش به روش توصیفی  تحلیلی و تحلیل محتوا انجام شده است. که مبتنی بر منابع کتابخانه ای و اینترنتی است. مبانی نظری پژوهش با تکیه بر منابع غربی تدوین شده و در بحث تفصیلی از تلفیق منابع اسلامی و نیز تاکید بر کتاب جنس دوم سیمون دوبوار استفاده شده است. (Woman and family research center, vol.7,2005)

ادبیات پژوهش

چیستی فمینیسم

واژه فمینیسم (feminism)، از ریشه Feminine گرفته شده است که در فرانسوی و آلمانی، معادل Feminin و به معنای زن یا جنس مؤنث است. (Rudgar,2007.P23) و نخستین بار در سال 1837م وارد کتاب های زبان فرانسه شد. (Khorramshahi,1992.P14) هرچند ارائه تعریف جامع از فمینیسم بسیار دشوار است. اما مناسب ﺗﺮﯾﻦ ﺗﻌﺮﯾﻒ اراﺋﻪ ﺷﺪه درﺑﺎره ﻓﻤﯿﻨﯿﺴﻢ، اﯾﻦ ﻣﻄﻠﺐ ﻣﯽﺑﺎﺷﺪ؛ «ﻓﻤﯿﻨﯿﺴﻢ ﻣﺠﻤﻮﻋﻪای از ﺣﺮﮐﺎت و اﯾﺪﺋﻮﻟﻮژیﻫﺎ ﺑﺮای اﯾﺠﺎد ﮐﺮدن ﺑﺴﺘﺮﻫﺎی دﻓﺎع از ﺣﻘﻮق ﺑﺮاﺑﺮ ﺳﯿﺎﺳﯽ، اﻗﺘﺼﺎدی و اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ ﺑﺮای زﻧﺎن و ﻫﻢ ﭼﻨﯿﻦ اﯾﺠﺎد ﻓﺮﺻﺖ ﻫﺎی ﺑﺮاﺑﺮ ﺑﺮای زﻧﺎن و دﺧﺘﺮان در آﻣﻮزش و ﭘﺮورش واشتغال است.» (Goldstein,1982.P23)

با توجه به ویژگی های مشترک گرایش های فمینیستی، می توان گفت: فمینیسم عبارت است از: «دفاع از حقوق زنان، مبتنی بر انگاره اومانیسم و سکولاریسم، با تأکید بر غیرطبیعی دانستن نابرابری های موجود و حرکت به سمت برابری یا موقعیت برتر زنان.» (Payne ,2007.P12)

سرآغاز جنبش فمینیسم

به دلیل اینکه در نیمه اول قرن نوزدهم، در کشورهایی همچون فرانسه، انگلستان و امریکا، بیانیه ها، اعلامیه ها و مقالاتی سرنوشت ساز در دفاع از برابری حقوق زنان و مردان صادر شد و گردهمایی هایی در این جهت برگزار گردید، برخی آغاز جنبش زنان را اواخر نیمه اول قرن نوزدهم می دانند (Freedman,2007.P7). برخی نیز، نقش مری ولستون کرافت (Mary Wollstonecraft) را در شکل گیری جنبش فمینیسم تعیین کننده دانسته؛ بیانیه معروف سیصد صفحه ای وی را تحت عنوان «استیفای حقوق زنان» (A vindication of the Rights of Woman) که در سال 1792 منتشر شد، سنگ بنای فمینیسم مدرن می دانند. با توجه به اینکه فمینیسم، ریشه در تغییرات فرهنگی دارد، می توان گفت، فمینیسم از پدیده های مدرن غربی است که پس از عصر روشنگری به وجود آمده و در پیدایش آن، عواملی همچون مبانی اندیشه ای غرب جدید از قبیل اومانیسم، سکولاریسم، اندیشه سیاسی اجتماعی نوین غرب و تحولات نظام سرمایه داری نقش اساسی داشته است. (Moshirzadeh,2011.P19)

دیدگاه اسلام درباره زن و مادری

بیان دیدگاه اسلام درباره زن و مادری در دوره معاصر، خالی از مشکلات و دشواری ها نیست؛ زیرا از یک سو برخی آثار دینی و اسلامی، در نگاه نخست متفاوت و مخالف با یکدیگر به نظر می آیند. و از سوی دیگر، برخی عادات ملل اسلامی، با تعالیم اصیل اسلامی به گونه ای آمیخته شده که تصور می شود اینها همه از اسلام است بنابر این، ابتدا باید بین تعالیم دینی  مستقیم و مستند، با عادات موروثی تمایز قائل شد و سپس بین متون دینی مستند این دو بخش را تفکیک نمود؛ بخشی درباره زنان و شئونات او که مربوط به مرحله ای معین از تاریخ است و بخش دیگری که مبتنی بر تعالیم بنیادین و جاودان است. (Sadr ,2012.P14).

بنابر این برای تبیین مفهوم مادری باید به متن قرآن مراجعه کرد که با تصریح خداوند، مصون از تحریفات می باشد. آیات متعددی از قرآن به برابری زن و مرد در بهره مندی های روحانی و مقام انسانی اشاره می کند. (Holly Quran,Al omran.195 ,Al nesa.124,Al hojorat.13 ,Al nahl.97 ,Ahzab. 35)

عموم مفسران هم بر این مسأله تأکید کرده اند. حتی بنابر آیات قرآن، زنانی چون همسر فرعون و مریم مادر حضرت عیسی (ع) مخاطب وحی بوده اند؛ اگر چه مقام نبوت نداشته اند. با وجود این؛ قرآن جز در یک مورد استثنا بطور مستقیم؛ (Holly Quran,Ahzab.28-34) زنان پیامبر را مورد خطاب قرار نداده است.

با این همه، با مطالعه آیات قرآن و الگوهای تاریخ اسلام می توان تحلیل کرد که خداوند اجرای احکام الهی را به مردان و نیز قیمومیت و سرپرستی آنها را در داخل خانواده به مردان سپرده است. هر چند این امر به معنای عدم نقش آفرینی زنان در عرصه اجتماعی نبوده است؛ چنانکه حضرت فاطمه وحضرت زینب سلام الله علیها در مواردی که با ظلم و تعدی حاکمیت وقت مواجه بودند، به ایفای نقش سیاسی و تاریخی خویش اهتمام نمودند. همچنین، نوع دستورهایی که اسلام به زن و مرد می دهد، در عین حال که یک راه مشترکی برای هر دو قائل است، ولی راه مخصوص را هم از نظر دور نمی دارد، وقتی احترام به پدر و مادر را بازگو می کند، برای گرامی داشت مقام زن، نام مادر را جداگانه و بالاستقلال طرح می کند. قرآن کریم می فرماید:

«وَ وَصَّینَا الْإِنْسانَ بِوالِدَیهِ إِحْساناً حَمَلَتْهُ أُمُّهُ کُرْهاً وَ وَضَعَتْهُ کُرْهاً وَ حمْلُهُ وَ فصالُهُ ثَلاثُونَ شَهْراً حَتَّی إِذا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ بَلَغَ أَرْبَعینَ سَنَةً…» (Holly Quran,Ahghaf.15)

(ما به انسان توصیه کردیم که به پدر و مادرش نیکی کند، مادرش او را با ناراحتی حمل می کند و با ناراحتی بر زمین می گذارد و دوران حمل و از شیر بازگرفتنش سی ماه است تا زمانی که به کمال قدرت و رشد برسد و به چهل سالگی بالغ گردد…)

فمینیست های اسلامی، فمینیسم غربی را به صورت انتقادی مورد مطالعه قرار می دهند. انتقاد عمده فمینیست های مسلمان را می توان در تأکید بر خانواده، انتقاد از فردگرایی افراطی، فمینیست های غربی و لزوم توجه به شرایط فرهنگی و منطقه ای زنان هر کشور و در نتیجه عدم امکان ارائه راهبردهای واحد برای تمام زنان، پیگیری کرد. خشونت در محل کار نیز شایعترین اشکال خشونت در جوامع پیشرفته غربی است. در این خشونت ها زنان بیشترین قربانیان را دارند. (Kappel,1999.P23) فروکاستن زن به ابژۀ جنسی امر غیراخلاقی است و متضمن خوار داشت او و نادیده انگاشتن کرامت انسانی او. در جوامعی که به لحاظ فرهنگی چنین تصویری از زن رایج است و در وهلۀ نخست، زن به ابژۀ جنسی فروکاسته می شود، باید تمام همّ را مصروف فرهنگ سازی کرد تا نگرشِ جنسی محور به محاق رود.

تربیت اخلاقی و تربیت دینی

در تربیت اخلاقی تربیت دینی از جایگاه رفیعی برخوردار است. تحقیقات انجام شده نشان می دهد که تربیت دینی توسط خانواده ها نقش اساسی در سلامت روان و سازگاری اجتماعی دارد. همچنین پژوهش ها مؤید این مطلب است که مذهب می تواند خویشتن داری را که عنصر اساسی در تربیت است، افزایش دهد و در این میان خانواده می تواند به عنوان اصلی ترین و اساسی ترین عنصر تربیت دینی تلقی شود. (رهبر، 1389: 15)

تربیت دینی کودکان از همان ابتدای تولد آغاز می شود. درست است که نوزاد معانی کلمات و جمله ها را نمی فهمد و خصوصیات مناظر و اشکال را تشخیص نمی دهد.اما آنها را می شنود و می بیند و اعصاب و مغزش از آنها متأثر می گردد. کودک تدریجاً با آنچه دیده و یا شنیده است مأنوس و آشنا می گردد و همین آشنایی در اینده او مؤثر است. نوزادی که در محیط دینی پرورش یافته و صدها مرتبه آهنگ دلنشین تلاوت قرآن و لفظ زیبای خدا را شنیده با چشمش منظرهای نماز خواندن پدر و مادر را دیده است. با نوزادی که در محیط فساد پرورش یافته است و گوشش با شنیدن نغمه های فساد و چشمش با دیدن مناظر فحشا خو گرفته است، یکسان نیست. (شکوهی یکتا، 1370: 87)

تربیت دینی، همچون سایر جنبه های تربیت مانند تربیت جسمانی، ذهنی، اخلاقی و… فرایندی است دو سویه که باید آموخته و فراگرفته شود. با این تفاوت که این نوع تربیت از سایر انواع تربیت مهم تر است و باید با دقت و ظرافت خاص انجام شود. (رهبر، 1389: 15)

پرورش و تربیت دینی، روشی است که انبیا و صاحبان ادیان و شرایع در طول تاریخ از آن استفاده کرده اند. آنان از یکسو توجه آدمیان را به سرانجام زندگی و پیامدهای آن معطوف داشته اند و از دیگر سو کمال واقعی و حقیقی انسان را در رشد ایمان به خدا و آیات و سعادت در جهان آخرت دانسته اند. یعنی افزون بر مطلوب بودن زندگی مسالمت آمیز در نزد عموم مردم. آنان بر کمال واقعی که همان خوشبختی در دنیای پسین است نیز تأکید داشته اند و انسان را موجودی جاودان و نامیرا معرفی کرده اند. (بنائیان، 1389: 5)

یادگیری در تربیت دینی دارای سه بعد، شناختی، عاطفی و رفتاری است که خانواده ها در هر بعد وظایف خاصی را باید به کار گیرند که در این جا دو مورد از این ابعاد اشاره می شود. و در این میان نقش مادر به عنوان استوانه خانواده غیر قابل انکار است.

نهاد خانواده زیر بنایی ترین نهاد اجتماعی است و از نظر منزلت، شرافت و ارزش محوری می تواند دارای موقعیت ممتاز باشد و سرآمد ارزش ها قرار گیرد. رشد، بقا و سلامت جسم و جان وابسته به استواری خانواده و وظیفه شناسی مادر و پدر است. و در معارف دینی نیز تشکیل این نهاد به عنوان یک حقیقت مقدس بین خود افراد بشر و بنای عشق ومهربانی و آرامش و سکون و به عنوان آیت بزرگ الهی معرفی گردیده است.نقش شخصیت، اخلاق، عزت وعفت مادر بر استحکام این بنای بنیادین، بر هیچ کس پوشیده نیست.

«مادری» گوهری ترین بخش حیات زنان است و ادیان الهی بر تعظیم جایگاه رفیع مادر در کنارپدر سفارش های زیادی نموده اند. تا آن جا که قرآن کریم امر به نیکوکاری به پدر ومادر را درکنار امر به عبودیت ونهی از شرک خداوند ذکر کرده است(نساء: 26).

جنسیت و عرفان اسلامی

در دیدگاه عرفانی، بسیاری از عرفا برآنند که حقیقت ذات زن و مرد یک چیز است و تفاوت ها از ناحیه ی تعینات و قالب ها و مسائلی خارج از حقیقت ذات است. طبق این نظر، ارزشمندی ذاتی و تکوینی زن و مرد یکسان خواهد بود زیرا مراد از حقیقتِ زن و مرد همان ذات و ذاتیات آن دو است.

قیصری در این باره می گوید: «ان المراه باعتبار الحقیقه عین الرجل و باعتبار التعین یتمیز کل منهما عن الاخر… .» (قیصری، 1375: 478 -473)

زن و مرد به اعتبار حقیقت همانندند و به اعتبار تعینات هر یک از دیگری متمایز می شود.

در عرفان، حقیقت انسان به همان روح ناطقه ی قدسیه ی اوست و کثراتِ خارجیه همه تعیناتی هستند که خارج از حقیقت روح انسان اند. تعینات، امور مجازی هستند که در سنجش حقایق، دخل چندانی ندارند. مصباح الانس، که یکی از کتب مرجع عرفان است، تعین را این گونه معنی می کند: «جز یک وجود چیزی در عالم خارج نیست و کثرات، تعین یافتن و ظهور یک هستی است که آن را با کلماتی چون تعین، اتصاف، نسبت یا ظهور تعبیر کرده اند». (ابن فناری 1363: 45)

این بیانِ قیصری را با این مثال می توان متناظر کرد که حقیقت آبی که در ظرف استوانه ای شکل و یا بیضی شکل می ریزند یکی است و آنچه سبب می شود که تفاوت هایی به وجود آید قالب ظرفیتی و تعینات صوری و شکلِ ظاهری ظروفِ آب است و این تعینات سبب تغییر فرمول H2O در آب نمی شود. در هر حال می توان گفت: «کثرات، تعین یافتن و ظهور یک هستی هستند که آن را با کلماتی چون تعین، اتّصاف، نسبت، مظهر و یا ظهور تعبیر کرده اند». (آشتیانی، 1365: 45)

تعبیر عینیت حقیقت زن و مرد در کلام عرفا حتی ناظر به این مسئله است که این گونه نیست که آبی که در ظرف جنسیت مردانه می ریزند، آبی است همانند باران نازل شده از آسمان ولی آبی که در ظرف جنسیت زنانه می ریزند آبی است که از چاه استخراج می کنند، بلکه حقیقت مرد و زن به مثابه آب بارانی است که در دو ظرف متعین می ریزند و با تعینات ظرف، شکل ویژه ای می یابد. مثال دیگری درباره ی مفهوم تعین این است که دریای وجود تموج هایی دارد و این تموج ها مراتب و کلیت و جزئیت و بزرگی و کوچکی هایی دارند و این نسبت ها همان تعینات این امواج اند. (مستقیمی، 1389: 200)

پیامدها و آسیب های جنبش فمینیسم:

در بررسی پیامدها و آسیب های فمینیسم همچون دستاوردهای آن نباید جانب افراط را پیش گرفت. بسیاری از آنچه که به عنوان تضعیف نهاد خانواده یا استفاده ابزاری از زنان مطرح می شود، پیش از آنکه مستند به جنبش فمینیستی باشد، معلول مدرنیته و حاکمیت فرهنگ سرمایه داری است.

مناسبات جنبش فمینیسم و خانواده را در دو سطح می توان تحلیل کرد:

سطح نخست دیدگاه و نظریه های فمینیستی درباره خانواده است و سطح دوم پیامدهای نظریات و برنامه های فمینیستی بر ساختار خانواده است. درباره دیدگاه و نظریات فمینیستی درباره خانواده می توان گفت: جنبش فمینیسم با انتقاد از خانواده و نقش های وابسته به آن حرکت خود را آغاز می کند. طبیعی است که انتقادات فمینیستی از نهاد خانواده مانند بسیاری موضوعات دیگر از مواضع ملایم تر آغاز و به مواضع افراطی تر کشیده شده است. انتقاد اولیه فمینیست ها که عمدتاً توسط فمینیست های لیبرال بیان می شود، حصر نقش آفرینی اجتماعی زنان به ایفای نقش در قالب نقش های مادری و همسری است. به عقیده چهره های شاخص این گروه زنان باید از تعلق خود به خانواده بکاهند و با این باور که خانه جایگاه مناسبی برای زنان است، مقابله کنند. (Moshirzadeh,2011.P247)

اما به موازات افراطی شدن مواضع انتقادی جنبش فمینیسم، انتقاد از خانواده در ادبیات فمینیستی نیز، شدت می یابد. از نظر فمینیست های مارکسیستی، منشأ ستم بر زنان نظام خانواده است، یعنی ایدئولوژی خانواده خواهی و ساختارهای اجتماعی مناسب با آن. ایدئولوژی خانواده خواهی، نظام طبیعی تقسیم کار را سبب می شود که در آن مرد تأمین کننده منابع مادی و زن تیماردار و تأمین کننده خدمات رایگان است.(Abbott and Wallace,2004.P291)

نفی و نقد خانواده در ادبیات فمینیسم رادیکال و سوسیال نیز مشاهده می شود؛ به زعم اینان: ازدواج همیشه مسئله ای یک جانبه بوده است که به شکلی نابرابر بر دو جنس تحمیل شده است مرد با ازدواج همه چیز را به دست می آورد و زن همه چیز را از دست می دهد، قانون استبدادی و حاکمیت شهوات از آن مرد است و انقیاد بردبارانه و فروتنانه و اطاعت محض صرفاً مناسب زن تلقی می شود. (Jaggar, 2008.P176)

فمینیسم و مسأله مادری

نظر فمینیست ها در باب مادری را عمدتاً باید در مباحث آنان پیرامون بیولوژی تولید مثل جستجو کرد که در ادامه به طور مستقل به آن خواهیم پرداخت. اما موضوعات مربوط به مادری همواره برای فمینیست ها موضوعات مشکلی بوده است، زیرا آنان را در میان مجموعه ای از بحث های ایدئولوژیکی، بیولوژیکی و ساخت اجتماعی مادری گرفتار می سازد. (Diquinzio,1999.P52-67) با انتشار کتاب ریچ (Rich) (1976) موضوع مادری مرکز بحث ها و تحقیقات فمینیستی قرار گرفت. این کتاب مادری را به عنوان تجربه، از مادری به عنوان نهاد جدا می سازد. در نظر ریچ؛ مادری به عنوان تجربه در بدن زن محصور است و تحت نظارت فرهنگ و زبان نیست و به طور مستقیم برای زنان قابل حصول است، اما مادری به عنوان نهاد این اطمینان را حاصل می کند که همه ظرفیت ها و همه انسان ها تحت کنترل مردان باشند. از همین رو به نظر وی در فرهنگ های پدرسالارانه مادری و زنانگی در کنار هم در نظر گرفته می شوند و هویت مادری امری طبیعی تلقی می شود که مساوی زنانگی می باشد. (Sadeghi Fasai,2005.P54-73)

همچنین گروه دیگری از فمینیست ها تحت عنوان فمینیست های طرفدار تساوی، مسائل را برای زنان خصوصاً مادران مشکل تر ساخته اند. آن ها نه تنها خانواده را به عنوان یک نهاد تحقیر کرده اند، بلکه ارزش مادری را حاشیه ای و غیرمهم تلقی نموده اند تا آن جا که افرادی چون گرینا معتقدند که قانونگذاری در مورد حقوق مادری و زایمان در واقع تقویت کننده تصاویر سنتی از نقش های جنسیتی و مادری است (Guerrina, 2001.P14)

برخلاف این دسته، فمینیست های طرفدار تفاوت معتقدند که زنان نیازهای خاصی دارند و این یک حقیقت بیولوژیک است که فقط زنان می توانند بچه دار شوند، لذا باید مورد توجه و احترام قرار گیرند؛ اما عده ای از فمینیست های تندرو چون فیرستون (Firestone,1970) تا آنجا پیش می روند که بیولوژی تولیدمثل را موجب سرکوب زنان می دانند. وی برای حمایت از ادعای خود به نظریه مارلین فرای (Marilyn Frye ,1983) در مورد سرکوب و نظریه مارکس در مورد حذف تسلط و سرکوب متوسل می شود. مطابق نظریه مارلین فرای سرکوب و تسلط یک سیستم سیاسی- اجتماعی می باشد و طوری طراحی شده که یک طبقه عامدانه بر طبقه دیگر تسلط داشته باشد و سیستم سرکوبگر از موانعی استفاده می کند که گروه زیردست را محدود می سازد. این موانع می تواند در قالب هنجارها، قوانین، رویه ها و عملکردهای اجتماعی باشند و مانع توسعه و رشد افراد زیردست گردد. (Sadeghi Fasai,2005.P54-73)

«فیرستون» در این موضوع نیز با مارکس مشترک است که هر نوع و شکلی از سرکوب ناعادلانه است و باید روش هایی را برای حذف آن ها پیدا کرد؛ لذا وی درپی تبیین موانعی است که زنان را محدود می کند. وی خشونت های جنسی، محدودیت های زنان در مقایسه با مردان، بچه داری و پرورش بچه را بعضی از این موانع می داند و ادعا می کند که غالب ترین و رایج ترین موانع به واسطه بیولوژی تولیدمثل ایجاد می شود. (Firestone, 1970)

حرکت اجتماعی فمینیست ها و تلاش آن ها جهت آزادی زنان از تولیدمثل، نتایج غیر منتظره ای را به بار آورده است. بسیاری از زنان و دختران انقلاب جنسی که از ایده فمینیست ها در مورد تولیدمثل استقبال کردند، در نهایت این طرح را تنش آفرین و آزاردهنده یافتند، به ویژه زمانی که خود را در سنین میان سالی دیدند، در حالی که دارای شغل و شرایط مناسبی بودند، اما باروری آن ها کاهش یافته بود. (De Beauvoir, 1975. P315 -325)

«سیمون دوبوار» در تشخیص این مطلب که زنان امیدوارند در دنیای مدرن نسبت به تولیدمثل سنتی قدرت و کنترل بیشتری در دست داشته باشند، درست فکر می کرد، اما این گونه خواسته ها و آرزوها جدل های اخلاقی جدی را درپی داشته است. تشویق فمینیسم معاصر نسبت به «انتخاب در تولید مثل» و «ستایش فردگرایی» بحث های قویی را در مورد دسترسی به وسایل جلوگیری و تکنیک های تولیدمثل ایجاد می کند.

از نظر سیمون دوبوار؛ فرزند آوری باعث می گردد زنان از انجام امور خارج از منزل از جمله اشتغالات سیاسی و اجتماعی محروم شده و مجبور شوند مدت زمان طولانی در منزل به مراقبت از فرزند یا فرزندانشان بپردازند که در واقع باعث به هدر رفتن بهترین سال های عمر آنها می گردد، در نتیجه نوعی اسارت محسوب می شود. وی درکتاب جنس دوم بیان می دارد که به باور وی «انسان زن زاده نمی شود بلکه تبدیل به زن می شود» (De Beauvoir, 1975.P323) و دختران به علت تاثیری که از جامعه می گیرند از اوان کودکی نقش های فرهنگی معینی را می پذیرند.

وی معتقد است که ساختارهای فرهنگی موجود از جمله مادرانگی باعث می شود که زنان به استقلال اقتصادی نرسند و در نتیجه نسبت به مردان فرودست بمانند. وی بخشی از کتاب خود را مادر نام گذاری کرده و به بررسی مسئله مادری در زنان می پردازد. این قسمت با ستایش او از حق سقط جنین برای زنان آغاز می شود، وی با اشاره به مشکلات زنان در بارداری های ناخواسته و خطرات سقط جنین های پنهانی، به محکوم کردن قوانین آن زمان که سقط جنین را ممنوع می دانستند می پردازد. (De Beauvoir, 1975.P345-385) از نظر او جنین «بافت انسانی ناخواسته» است و با این تعبیر ارزش تولد نوزاد و مادری را تحقیر نموده است. وی به تعبیر عجیبی در مورد نطفه در شکم مادر اشاره میکند و سعی دارد بیان نماید که بدن زن در ابتدا از نظر بیولوژیک و زیست شناختی پذیرای جنین نیست. وی جنین را یک زائده گوشتی می داند که بدن زن، با تهوع سعی در دفع این موجود ناخواسته دارد. (De Beauvoir, 1975)

از نظر سیمون دو بوار نوزاد هم بعد از تولد حس خوبی برای مادر به همراه ندارد چرا که گذشته از وضع حمل عذاب آور مادر که انتظار دارد این موجود سهمی از وجود او باشد، در می یابد که او موجودی مستقل است و این موضوع باعث سرخوردگی و نومیدی زن می شود. مادر دوران بارداری را بدون او گذرانده و هیچ گذشته مشترکی با این موجود ندارد، در طول بارداری او تصویری از نوزاد در فکر خود داشته و از آن لذت می برده در حالی که بعد از وضع حمل می بیند که او بالاخره کاملاً واقعی حضور دارد و این موضع گاهی باعث تاسف مادر می شود. از نظر سیمون دو بوار، بعضی زن ها می توانند با فرزند خود رابطه ای صمیمانه برقرار کنند و به او شیر بدهند، ولی بسیاری نیز نمی توانند کودک خود را قبول کنند و بی اعتنایی حیرت آلود ساعت های اولیه مدتها ادامه می یابد. در واقع از نظر سیمون دو بوار بعضی از نوزادان برای مادر جذاب و یگانه و بعضی دیگر مبتذل و نفرت انگیز به نظر می رسند. (De Beauvoir, 1975 ,225 – 267)

در حالی که فمینیسم زن و مرد را در مقابل هم قرار می دهد و از آن ها برای هم رقیب می سازد، در اسلام زن و مرد دو وجه از وجود هستند. رابطه زن و مرد یک رابطه دو طرفه و مبتنی بر درک دو جانبه است. دین اسلام، زن گرا یا مردگرا نیست، اسلام خداگراست و سعی می کند که بهترین وجه انسان ها را در آنان شکوفا سازد، نه زنانگی یا مردانگی آن ها را. اسلام، زن را انسان تلقی می کند و برای او احترام قائل است. و فرصت هایی را به زنان ارائه می کند که در فضای مقدس و شریفی که به آنها نشان می دهد؛ ازدواج کنند و مادر شوند و مادری وجه مهمی از زندگی زن است. (Sadeghi Fasai,2005.P54-73)

عرفان اسلامی و مسأله مادری

تربیت دینی فرزندان و آشنا کردن آنها با خداوند و مسائل عبادی دین و اخلاقیات جزء وظایف والدین است از طرفی باید توجه داشت کودکان فطرتا خداشناس هستند و برخورد و تربیت والدین در امر تربیت باید به نحوی باشد که سبب شکوفایی فطرت آنها شود.

در سیره معصومان(ع) هنگام آغاز تربیت کودک پیش از تولد دانسته شده است؛ اما، نه از بیت سال قبل، بلکه از زمان ازدواج و انتخاب همسر. با انتخاب همسر نخستین زمینه های شکل گیری کانون تربیت رقم می خورد، زیرا عوامل موثر در تربیت، صرف نظر از فطرت، که اختیار آن به دست انسان نیست، شامل عوامل ارثی و محیطی است. با انتخاب همسر پرونده عوامل ارثی و بخش مهمی از عوامل محیطی بسته می شود؛ زیرا محیط تربیت را خانواده و اجتماع تشکیل می دهند. در میان این دو، مهمترین نقش را محیط خانواده ایفا می کند؛ چرا که کودک حساس ترین زمان رشد و تربیت خود را در خانواده می گذراند و زن و شوهر از ارکان خانواده به شمار می روند.

پیامبر اکرم(ص) و امام معصوم(ع) نیز، هم دیگران را به این امر خطیر سفارش کرده و هم خود در انتخاب همسر دقت کرده اند. پیامبر اکرم(ص) می فرمایند:

«به هم شأن خود زن بدهید و از هم شان خود زن بگیرید و برای نطفه های خود (جایگاهی مناسب) انتخاب کنید»

از دیگر ویژگی هایی که در سیره معصومان(ع) برای انتخاب همسر به آن توجه شده است، رفتار نیکو و ادب همسر است.خوش اخلاقی از ویژگی های مهمی است که در انتخاب همسر باید به آن توجه داشت.

روایت شده است که امام سجاد (ع) از اخلاق نیک زنی تعجب کرد. پرسید آیا این زن همسری دارد؟ گفتند: نه او مجرد است. امام از او خواستگاری و با او ازدواج کرد و چیزی از اصل و نسب او نپرسید، مردی از انصار از اینکه امام از اصل ونسب آن زن نپرسید و با او ازدواج کرد تعجب کرد. لذا از اصل و نسب زن تحقیق کرد و به امام خبر داد که او از طایفه بنی شیبه است. امام فرمود: تو را خوش فکرتر از این می دانستم، آیا نمی دانی که خدا با اسلام پستی ها و کاستی ها را جبران کرده است. (محمدی، 1393، به نقل از مکارم شیرازی، ج2: 342)

در پایان این بحث باید بگوییم که در اسلام اهمیت انتخاب زن بیشتز از اهمیت انتخاب شوهر است و نقش تربیتی زن از مرد بیشتر است این مطلب را از روایات معصومان به خوبی می توان برداشت کرد.

پیامبر (ص) در مورد انتخاب زن می فرمایند:

«بنگر که فرزندت را در چه نسل و نژادی قرار می دهی، زیرا رگ و ریشه خانوادگی در فرزند اثر می گذارد». (ابن فهدحلی، بی تا: 311)

شرایطی که روایات برای مرد بیان کرده اند برای تحصیل آسایش همسر است اما شرایطی که برای زن بیان کرده اند، بیشتر یا همه مربوط به تاثیر آن شرایط بر فرزند است روایتی از امام صادق شاهد بر این مدعاست در این روایت امام می فرمایند:

«با مرد احمق ازدواج کنید ولی با زن احمق ازدواج نکنید، زیرا مرد احمق فرزند نجیب می آورد، ولی زن احمق فرزند نجیب نمی آورد». (حرعاملی، 1367، ج3: 34)

مادری، کارکرد مهمی برای زن محسوب می شود و البته زن برای مادر شدن باید نقش همسری را پذیرفته باشد. هیچ پیوندی از لحاظ مودت و الفت به مانند پیوندی که میان زن و شوهر از طریق ازدواج برقرار می شود، وجود ندارد. لذا خداوند متعال آن را از نشانه های قدرت و عظمت خود معرفی می کند.(الروم/21) مادر نیز بارزترین منشأ آسایش و مهر، و عالیترین منبع سعادت خانوادگی است.

شان مادری، وشرافت و مسوولیتی که این جایگاه دارد و توجه ویژه ای در متون دین به منزلت مادر و نقش تاثیرگذاری آن و طبعاً مسولیت های وی شده است.

قرآن کریم در دو مورد وقتی سفارش احسان و نیکی به پدر و مادر را یادآور می شود به دورا ن دشوار بارداری مادر و تولد فرزند شیر خوارگی آن اشاره می کند در یک مورد آن، از «انسان» می خواهد که شکرگذار و پدر و مادرش باشد.

«و وصینا الانسان بوالدیه احساناً حملته امه کرهاً و وضعته کرهاً و حمله و فصاله ثلاثون شهراً» (لقمان/14).

ارزش دوران بارداری و شیر دادن با مرزبانی در راه خدا برابری می کند و اگر این دوران دشوار منجر به فوت مادر شود، جایگاهی چون شهید خواهد داشت و این سخنی است که به نقل از علی(ع)، پیامبرا کرم(ص) در پاسخ زنی فرمود که پرسید: پس زنان را از ارزش جهاد چه بهره ای است.

«ذکر رسول الله (ص) الجهاد فقالت امره لرسول الله (ص): یا رسول الله فما للنساء من هذا شی؟ فقال: للمرأه ما بین حملها الی وضعها الی فطامها من الاجر کالمرابط فی سبیل الله فان هلکت فیما بین ذلک کان لها مثل منزله الشهید:» (البقره/233)

هیچ تردیدی را باقی نمی گذارد که مادری و مسوولیت های آن، یک محور اساسی و بدون جایگزین در حرکت جامعه اسلامی و سلامت آن می باشد.

قرآن نهاد خانواده را کانونی برای تربیت (پرورش استعدادهای درونی) و رشد توانایی های بالقوه فرزندان می شناسد و برای سامان یابی ثمربخشی و ظیفه کودک پروری، نقش و کارکرد هر یک از پدر و مادر را تعیین می کند.

«والوالدات یرضعن اولاد هن حولین کاملین لمن اراد ان یتم الرضاعه و علی المولود له رزقهن و کلسوتهن بالمعروف…. لاتضار والده بولدها ولا مولود له بولده…»

«مادران و فرزندان خود را دو سال تمام شیر می دهند، (این) برای کسی است که بخواهد دوران شیر خوارگی را تکمیل کند وبرای آن کس که فرزند برای او متولد شده (=پدر) لازم است خوراک و پوشاک مادر را به طور شایسته (در مدت شیر دادن بپردازد) هیچ کس موظف به بیش از مقدار توانایی خود نیست نه مادر (به خاطر اختلاف) حق ضرر زدن به کودک را دارد و نه پدر»

برخی پنداشته اند که این تقسیم وظیفه به عصر و زمانی دارد که مادران خانه نشین بوده اند، از سوی دیگر قرآن خود تصریح کرده است که این حکم الزامی نیست. بنابراین می تواند موسسات پرورش کودک، پدر و یا هرکس دیگری جانشین مادر شود و تربیت کودک را بر عهده بگیرد. و برای شیر مادر نیز غذای مناسب، جایگزین گردد.

در پاسخ باید گفت، که این تقسیم وظایف بین پدر و مادر در نگرش قرآنی، نه دل بخواهانه فاقد بنیان های معرفتی وانسان شناختی که بر آمده از متن طبیعت، آفرینش و استعدادهای متفاوتی است که برای هر یک از زن و مرد وجدی دارد. استعدادها طبیعی مرد همچون توانایی جسمی، سخت کوشی، خشونت و… او را در جایگاه نان آور و پاسبان خانواده قرار داده است. مهر و عطوفت، ظرافت و لطافت طبع، صلح جویی، رقت قلب، شکیبایی و…. زن را وظیفه ی مادری، تربیتی و پرورشی بخشیده است.

این حقیقت در دنیای امروز که دنیای فاصله گرفتن مادران از فرزندان و پرداختن به کار بیرون از منزل است، نسبت به سایر زمان ها و روشن تر شده است که هیچ، جایگزینی برای شیر مادر نمی توان سراغ گرفت و هیچ پرورش گاهی نمی تواند احساس، عاطفه، گرما، آرامش، نیروبخش و سایر کارکردهای روانی و عاطفی آغوش مادر را جبران کند.

دکتر بنیامین اسپاکی روان پزشک و متخصص کودکان در آمریکا عصاره دریافت سال ها پژوهش و تحقیق کتابخانه ای و میدانی خود در این باره را چنین بازگو می کند:

«کودکان می توانند رشد و تربیت طبیعی داشته باشند، برای رسیدن به این هدف من به نتایجی رسیده ام که به طور خلاصه از این قرار است: ساعتی بعد از تولد نوزاد، فرزند را در اختیار مادر قرارمی دهند، تا اور را مدتی لمس کند، تغذیه با پستان مادر باید تشویق شود تا حد امکان نوزاد هنگام انجام کارها، همراه مادر باشد». (بنیامین، 1362: 544)

در عرفان اسلامی جایگاه زن و مادر با نقش و جایگاه حضرت فاطمه(س) توصیف و تبیین می گردد. در بینش عرفان اسلامی، مراحل ظهور عالم وجود از نخستین تجلیات حق تعالی شروع شده و به منتهی الیه درجات ظهور فعلی در عالم خاتمه می یابد که از آن به دو قوس «نزول» و «صعود» تعبیر می شود. قوس نزول که در عرفان نظری مطرح است، مراحل ظهور و تجلیاتی است که موجب تحقق مظاهر وجود با درجات و مراتبی متناسب با سعه و ضیق آنها می شود. از وجود مقید به تعین «هوالاول» شروع شده و به اضعف مظاهر خلقت (عالم ناسوت) می رسد. قوس صعود مراحل کمال یابی است که از ناسوت شروع می شود و به واسطه امدادها و فیوضات حق به عوالم ملکوت و جبروت و در نهایت به فناء فی الله و بقاء بالله منتهی می شود. (آل رسول، 1387: 156)

قوس نزول وجود، از اولین مخلوق الهی یعنی نور وجودی پیامبر اکرم (ص) آغاز می گردد: «اول ما خلق الله نوری» (مجلسی، 1404 ق: ج15، 10) و سایر مراتب و مخلوقات همه از او و پس از اوست: «ابتدعه مِن نوره و اشتقّه مِن جلال عظَمته» (همان، ص24) که در احادیث متعددی این نور به حضرت علی (ع) و اهل بیت رسول الله (ص) نیز نسبت داده شده است؛ گاه به صورت جمعی و گاه به لحاظ مراتب. قال رسول الله (ص): «ان الله خلقنی و علیاً و فاطمة و الحسن و الحسین من قبل ان یخُلَق الدنیا بسبعة الاف عامٍ. قلتُ فأین کنتم یا رسول الله؟ قال: قدّام العرش نسبّحُ الله و نحمده و نقدسه و نمجّده». (همان: 8) (رسول الله فرمودند: خداوند تعالی من و علی و فاطمه و حسن و حسین را هفت هزار سال قبل از اینکه دنیا را خلق کند، آفرید. از ایشان سوال کردم یا رسول الله شما کجا بودید؟ فرمودند: ما در عرش تسبیح و تحمید و تقدیس الهی و تمجید الهی می کردیم).

در حدیث دیگری نیز وارد شده است: «خلق مِن نوری علیاً، فدعاه فأطاعه و خلق من نوری و نور علی فاطمةَ، فدعاها فأطاعتْه، خلق منّی و مِن علی و من فاطمه الحسنَ و الحسینَ، فدعاهما فأطاعاه، فسمّانا بالخسمة الاسماء، مِن اسمائه الله المحمود و انا محمد، والله العلی و هذا علی، والله فاطر و هذه فاطمه، والله ذوالاحسان و هذا الحسن، والله المحسن و هذا الحسین ثم…» (همان: 10) (خداوند از نور من نور علی را خلق کرد، سپس وی را خواند و او اطاعت کرد، از نور من و علی فاطمه را خلق کرد، سپس وی را خواند و او اطاعت کرد، از نور من و علی و فاطمه، حسن و حسین را خلق کرد، سپس آن دو را خواند و آنها اطاعت کردند و ما را به پنج نام از اسماء خود نامید. اسم او «المحمود» است و من محمد، او «العلی» است و این علی، او «الفاطر» و این فاطمه، او «ذو الاحسان» است و این حسن، او «المحسن» است و این حسین…).

با دقت در این احادیث سرّ جایگاه حضرت فاطمه (س) در عالم تکوین گشوده می شود؛ حضرت محمد (ص) (حقیقت محمدیه (ص)) اولین تجلی آن وحدت غیبی ذات اقدس الهی است که نور وجود حضرت علی (ع)، از لاتعینی به تعینِ علمی آمدن آن است و حضرت فاطمه (س) به آن تعین، ظهور عینی بخشیدند، به همین جهت «زهرا» نامیده شدند. استعدادهایی که در اعیان ثابته بوده توسط نور وجود ایشان تحقق و ظهور پیدا کرده و از ظلمت قوه به نور فعلیت تبدیل شد؛ لذا عوالِم تعین همه مدیون فاطمه (س) هستند: «ثم فتق نور ابنتی فاطمه فخلق منه السماواتُ و الارض، فالسمواتُ و الارض من نور ابنتی فاطمه، فاطمه افضل مِن السماوات و الارض». (همان، ج25: 16) (سپس نور دخترم فاطمه را شکافت (منتشر کرد) و از او آسمان و زمین را خلق کرد، پس آسمان ها و زمین از نور دخترم فاطمه اند؛ در حالی که فاطمه برتر از آسمان و زمین است). اگر فاطمه(س) نبود، زمین و آسمان و انسان ها تعین نمی یافتند و در حالت استعدادی خود باقی می ماندند.

در ساحت عرفان چشم اندازی است که در آن پدر را عقل کل و مادر را نفس کلی در موجودات و کائنات می نامند. آیت الله حسن زاده آملی در کتاب فص شریف حکمه عصمیه فی کلمه فاطمیه، این مطالب را به عنوان یک اصل و مبنای مهم تلقی فرموده و به بیان و شرح این حقیقت پرداخته اند. ایشان در شرح فصوص الحکم نیز در این باره می نویسند: «عقل کل پدر و نفس کلی مادر است و همه ی موجودات از آن ظهور یافته است اما انوار و فضایل فاطمه زهرا به طور کامل مظهر نفس کلیه است، پس او مادر پدری است که خاتم انبیاست». (حسن زاده آملی 1378: 647 و 648)

در هر حال، عقل کلی یا نفس کلی هر دو حقیقت انسان کامل اند و حقیقت انسان کامل از حیث روح و عقل و یا به لحاظ قلب به دو مرتبه ی عقل کل و نفس کل ثنویت می یابند.

باید گفت بحث جنسیت در مراحل بالای سلوک منتفی است و اگر صحیح باشد که گفته شود که ارزش مادر نسبت به ایجاد فرزند بیشتر است یا ارزش پدر؟ آن گاه می توان گفت نسبت خلقت کائنات در رابطه با نفس کل ارزشمندتر است یا عقل کل؟ ممکن است در پاسخ این سؤال این مطلب به ذهن تبادر کند که ارزش نفس کل از این جهت بیشتر است و لکن نکته این است که نفس کل در مراتب صدوری عالم پس از عقل کل قرار دارد. پس عقل کل در این چشم انداز به وجود آورنده ی نفس کل است و آن گاه نفس کل نسبت به ذرات کائنات، جنبه ی مادری پیدا می کند. (مستقیمی، 1389: 219)

نتیجه گیری:

فمینیست ها با ادعای کسب تساوی برای زنان، بحث مادری را در حوزه تولیدمثل قرار داده و به شدت از آن انتقاد نموده و سعی کردند که زنان را شبیه مردان سازند. اما با این کار نه تنها موفق نگردیدند که بازار کار را جهت تأمین نیازهای زنان تغییر دهند، بلکه همزمان موجب شدند که زنان حقوق خود را که در ازدواج از آن برخوردار بودند، از دست بدهند. یکی از مشکلات اساسی فمینیسم غربی این است که موقعیت ایده آل را موقعیت مردان می داند و در نتیجه در همان دامی گرفتار می شود که از آن می گریخت، یعنی درک مردانه از زندگی.

از طرف دیگر، تأکید اسلام بر مراقبت زنانه و به ویژه بر نقش مادری از یک سو بر تبیینی غایت شناسی مبتنی است که بر محور کارکردهای مثبت تفکیکی وظایف زن و مرد دور می زند و در نتیجه اسلام به این موضوع به عنوان یک اولویت مهم و نه یک امر الزامی می نگرد و از سوی دیگر از پاره ای تفاوت های طبیعی برخاسته است که اسلام آنها را بین زن و مرد مفروض می گیرد. از این رو اسلام با تأکید بر ابعاد معنوی مادری کوشیده است تا سلامت روانی و احساس رضایت و امید را در مادران تقویت کند و افزون بر آن، منزلت والای مادران در اسلام و توصیه های وجوبی و استحبابی در باب احسان و نیکی به والدین به ویژه مادران، زمینه از خودبیگانگی آن ها را تا حد زیادی از میان برده است و رابطه توأم با محبت و احترام متقابل بین والدین و فرزندان در بیشتر خانواده های مذهبی گواه این مدعاست.

در عرفان اسلامی، جنسیت اعتباری ثانویه دارد و در نظام تعینات زن و مرد به اعتبار حقیقت عین هم معرفی شده اند و تمایزات به اعتبار تعینات است. در نظام تجلیات زن و مرد هر دو جلوه ی اسماء الهی هستند با این تفاوت که زن مظهریت بیشتری در جمال و مرد مظهریت بیشتری در جلال دارد. برخی از عرفا بنا بر دلایلی معتقدند که زن در مظهریت خدا تابناک از مرد است (یکی از آن ادله این است که زن می تواند جامع فاعلیت و منفعلیت حق باشد)؛ اگر زن را به عنوان مظهر نفس کل و مرد را به عنوان عقل کل معرفی کنیم از بعضی جهات مانند جهات صدوری عقل کل تقدم دارد و در برخی جهات نظیر جهات ظهوری نفس کل ارزشمندتر است. همچنین در عرفان اسلامی حضرت فاطمه(س) به عنوان نماد و شاخص نقش مادری و همسری مورد توجه است. اگر زن در مدار «زن کامل بودن» و مرد در مدار «مرد کامل بودن» حرکت کنند «فروتری ها» و «برتری ها» در این سنجه بی معنا خواهد بود. چنانچه وقتی علی (ع) به عنوان یک انسان کامل و مرد کامل و فاطمه (س) به عنوان یک انسان کامل و زنی کامل است، نمی توان به راحتی سخن از برتری یکی بر دیگری (به جهت مرد یا زن بودنِ آن دو) به میان آورد. بنابراین پیش فرض فمینیست در جنس دوم بودن زدن در جوامع (حداقل در عرفان اسلامی) بحثی بی اساس است.

بحث های فمینیستی در مورد مادری با یک نوع تضاد و دوگانگی روبروست تا آن جا که موجب چندگانگی بین فمینیست ها گردیده است. فمینیست های تندرو با تحقیر نهاد خانواده ارزش مادری را حاشیه ای و غیرمهم تلقی کرده و با تأکید بر تساوی میان زنان و مردان، بدون درنظر گرفتن جنسیت، زحمات و اهمیت کار زنان را در دوران حاملگی، به دنیاآوردن فرزند، شیردادن و پرورش نسل بعد نادیده می گیرند. تندروهای سنتی با تأکید بر نقش های خانه داری و مادری از زنان می خواهند که در خانه بمانند و بچه داری کنند؛ بنابراین فمینیسم غربی در یک بازنگری اساسی باید روزنه ای را برای فهم موقعیت زنان دیگر و فرهنگ های مختلف بازکند، زیرا انکار تجربه و موقعیت زنان مسلمان و رنگین پوست، دیگر کار ساده ای نیست، البته تأکید بر جایگاه زن در اسلام بدین معنا نیست که در جوامع اسلامی مطابق دستور اسلام با زنان رفتار می شود، برعکس در میان کشورهای اسلامی تفاوت های زیادی دیده می شود و طیف وسیعی از نگرش ها نسبت به زنان در دنیای اسلام وجود دارد و این نگرش ها از یک جامعه تا جامعه دیگر و از یک فرد تا فرد دیگر متفاوت است. روند کلی در کشورهای اسلامی به نحوی آشکارا نشان می دهد که تقریباً کلیه کشورهای اسلامی به نحوی از ایده آل هایی که اسلام برای زنان در نظر گرفته است، تخطی کرده اند و این تخطی ها عمدتاً در دو جهت متضاد بوده است.

منابع و مآخذ:

1- آشتیانی، سیدجلال الدین، (1365)، شرح مقدمه قیصری، قم، دفتر تبلیغات اسلامی.

2- آل رسول، سوسن، (بهار 1387)، اسرار وجودی حضرت زهرا سلام الله علیها، مطالعات راهبردی زنان، شماره 39 (151 تا 172).

3- ابن فناری، شمس الدین محمد، (1363)، مصباح الانس، تهران، فجر.

4- ابن فهد حلی، احمد، عده الداعی و نجاح الساعی، تحقیق: احمد موحدی قمی، قم، مکتبه الوجدانی، بی تا.

5- بنیامین، اسپاک، (1362)، تغذیه، تربیت و نگهداری کودک، ترجمه احمد میر عابدینی، چاپ اول، تهران، نشر چکامه.

6- حرعاملی، محمد بن حسن، (1367)، وسائل الشیعه، تهران، اسلامیه.

7- حسن زاده آملی، حسن و محمد حسین نایینی، (1378)، فص حکمه عصمیه فی کلمه فاطمیه، قیام.

8- قیصری، داوود، (1375)، شرح مقدمه، تهران، علمی.1

9- مجلسی، محمد باقر، (1404ق)، «بحارالانوار»، بیروت، موسسه الوفا.

10- محمدی، احمد، (1393)، خانواده، مادر و جایگاه مادری، مشهد: اترک.

11- مستقیمی، مهدیه السادات، رابطه ی ارزشمندی و جنسیت در دو تحلیل عرفانی و قرآنی، مطالعات راهبردی زنان – پاییز 1389 – شماره 49 (197 تا 234).

12. Holly Quran.

13. Abbott, Pamella and Wallace, Claire. (2004). Female Sociology. Manije Najme Araghi, the world of mother Publication. Tehran.

14. Ahmadi, Mohammadreza. (2005). The defference between man and woman from view point of Psychology and Religious texts. Marefat journal. N.97. Dey. Tehran [Persian].

15. Aminzadeh , Mohammadreza. (1993). Outstanding status of women in creation. Islamic divertisment organization. Tehran [Persian].

16. Azadarmaki, Taghi. (1992). Sociological theory of Women Rights. Culture Keyhan. No.1. Tehran [Persian].

17. Azadarmaki, T. (۲۰۰۷). [The Sociology of Iranian Family]. Tehran: SAMT Publication [in Persian].

18. Bork, Robert H. (2000). Feminism. A Report on “The Role of Extremist Feminism on Decline of Amerrica”, Translate by Akhavan, Bahram. No. 17 , pp.118-125.

19. Bostan , Hossein. (2003). Sexual inequality (harassment) to women from view point of Islam and Feminism. Pazhoheshgah Hozeh publication. Qom [Persian].

20. Castells, Manuel. (2001). The Rise Of The Network Society. Translate by Chavoshian Hassan , Nashr -e-Ney. Tehran.

21. Davidson, Nikolasse. (1998). The deficiency of the thory of Feminism with respect to Feminism, translate by Taha cultural Institute. Research Institute of culture and Regligion, Qom.

22.  De Beauvoir, Simone. (2009). Second sex. Tranlate by Sanavi, Ghasem. Tous publication. Tehran.

23. De Beauvoir, Simone. (1975), The Second Sex trans. H. M. Parshley. New York: Alfred A. Knopf.

24. De la campani, Christan. (2001). History of philosophy in the 20th century towqrd a philanthropic society with respect to Feminism. Translate by Parham , Bagher. Agah publication. Tehran.

25. DiQuinzio. Patrice, (1999) , The Impossibility of Motherhood: Feminism , Individualism , and The Problem of Mothering. New York: Routledge.

26. DiQuinzio. Patrice , (1993) , Exclusion And Essentialism In Feminist Theory: The Problem Of Mothering. Hypatia , Summer v8 n3 p1 (20).

27. Dorant, Wil , Philosophy. (1988). Pleasure of Philosophy. Translate by Zaryab Khoi, Inghelab publication, Tehran.

28. Firestone , Shulamith. (1970) , The Dialectic of Sex. New York: Bantam.

29. Friedan, Betty. (1963) , The Feminine Mystique. New York: Norton.

30. Freedman, Jane. (2007). Feminism. Translate by Mohajer Firoozeh. Nashr-e-Ashian. Tehran.

31. Gardner, William. (2002). War against Family.Translate by Mohammadi Massomeh. Institue of wonen’s studies and researches. Tehran.

33. Goldstein, L (1982). “Early Feminist Themes in French Utopian Socialism: The St. -Simonians and Fourier”, Journal of the History of Ideas, vol.43, No.1.

33. Guerrina, Roberta. (2001), Equality , Difference And Motherhood: The Case For A Feminist Analysis Of Equal Rights And Maternity Legislation. Journal of Gender Studies, Vol.10, No.1.

34. Harding, Sandra. (2003). Gender and Science. Translate by Jandaghi Behrooz. Woman and family research center. Tehran.

35. Hazeri, Alimohammad. (2012). Sociological analysis on the variety of women mouvements in the Islamic countries of the Middle East. Sociological Studies Magazine. Vol 6, No. 2, Tehran [Persian].

36. Hosseini, Hadi. (2000), The Biological Differences of man and woman. Book of critique, No. 17 , pp 220 -259. Tehran [Persian].

37. Hakimi, Mohammad. (1999). Defending Woman Rights, Qods Razavi institution under the supervision of Mohammad Hakim. Mashad [Persian ].

38. Ishaghi, Syedhossein. (2008). Survey on Feminism and its consauences outsanding status of women. Andisheh publication. Tehran [Persian ].

39. Jaggar, Alison. (2007). Four attitudes on Feminism, feminist policies and human nature. Translate by Amiri, S.

40. Jaggar, Alison (1989). Gender /Body/Knowledge: Feminist Reconstructions of Being and Knowing , New Brunswick and London: Rutgers University Press.

41. James, Suzan. (2003). Collected essays of Rutledge encyclopedia , Translate by Yazdani, Jandaghi, The Quarterly Journal of Women’s Books , Tehran.

42. Kappel, Ranken, (2008). Cruelty or Harassment in working places, Translate by Ministry of Cooperative, Labor and Social Welfare , Tehran.

43. Karami, Mohammad Taghi and Nasim Mahboobi Sharyat Panahi. (2013). Islamic Feminism concept and possibilities. Woman and family research center. No.15, Vol 59. [Persian].

44. Khorramshahi, Bahaoddin, (1992). Dictionary of philosophy and social sciences, second edition, Tehran. (Persian).

45. Michel , Andre. (1998). Women Social Mouvement. Translator Homa Zanjanizadeh, Nik publication. Mashad.

46. Moshirzadeh, Homeyra. (2011), From movement toward Sociological Theory, The History of two Centuries of Feminism, Nashr-e-Tirajeh, Tehran. [Persian].

47. Mottahari, Morteza. (1982). Guiding the younger. (10 chapters) recited in the collected works. Vol 24. Published by The Center for Computer Science of Islamic Sciences, (Library Base Digital Light), Qom, [Persian].

48. Mottahari, Morteza. (1984). Men and Women Rights from Islamic aspects. First volume. The secretarial of the study plan insights, Qom, [Persian].

49. Payn, Michel. (2007). Trace of critical thoughts since the Enlightement to Post Modernism. Translate by Izadjoo, payam. Markaz publication. Tehran.

50. Rich, Adrienne. (1976), Of Woman Born: Motherhood As Experience And Institution. New York: Norton.

51. Roudgar, Narjesse. (2009). Feminism, history, theory. Study of the women. Qom. [Persian].

52. Shahidyan, Hamed. (1998). Islamic Feminism and the movement in Iran , Iran Letter quarterly research journal , No.64. America.

53. Sadeghi Fasai, Soheila. (2005). The Challenge of Feminism and Motherhood, The Quarterly Journal of Women’s Books, No.7, Tehran. [Persian].

54. Sadr, Moosa. (2012). Zahra, Achapter from the Mission. Translate by Hojatti Kermani, Ali, Nashr-e-Shahr. Tehran.

55. Sajadi, Seyed Mehdi. (2005). Feminism post modernism. The Book of Women. Vol.8, No.29.

56. Schröter , Susanne, Welche Chancen hat der islamische Feminismus? SEITE 32 • DIENSTAG,. NOVEMBER)2011(• NR. 272 , FRANKFURTER ALLGEMEINE ZEITUNG.

57. Sidel, Rutt. (1998). Toward a philanthropic society with respect to Feminsm. Translate by Taha, Maref publication, Qom.

58. Zibainejad , Mohammadreza and Sobhani, Mohammad taghi. (2008). Woman and Islam, Daro saghalein publication. Qom [Persian].

59. Zibainejad, Mohammadreza. (2007). An essay “ An Introduction to Feminism and Feminist Knowledge”. Translate by Yazdani and Jandaghi. Study of the women. Qom. [Persian].

60. Mousavi, Masomen. (2008).

61. Watkinz, Suzan Alice. (2005). Feminism the first step. Translate by Jalali Naini, Ziba, Nashr-e- Shirazeh, Tehran, [Persian].

62. Wilford, Rick. (2003). Feminism as an introduction to poitical ideologies. Translate by GHaed. M, Nashr-e-Markaz. Tehran.

دیدگاهتان را بنویسید