در تلقی اسلامی، علم میتواند در انسانها ظرفیت برای دینپذیری به وجود آورد و اگر مسلمانان به توسعۀ علمی رو آوردند ناشی از تأکیدات منابع دینی بر فراگیری و نشر همه جانبۀ علم بود. گرچه در این تلقی همواره علم و عمل توأمان مورد توصیه بوده است، نفس علم به عنوان ودیعهای نفیس از ناحیه پیامبر مکرم اسلام(ص) عزیز و بزرگ داشته میشده چرا که میتوانسته چشمها را به روی حقیقت بگشاید. بنا به سیرۀ اسلامی، انسان نیز به عنوان خلیفه الهی همواره باید در راه افزایش ذخایر علمی جامعۀ اسلامی و تبعاً حفظ و افزایش عزّت مسلمانان و دین مبین اسلام قدم بردارد و شاید اینگونه به مقام بلند قرب بازگردد. پر واضح است که فرآیند پرتطور کسب و تولید و توزیع علم نیز برکنار و مصون از آسیب نیست. از آن جمله است علم زدگی. و این البته در حکم جواز برای ریختن طرح دو ستی یا توطئه دشمنی با علم یا علومی خاص نخواهد بود. عمدتاً رفتارهای علمی است که میتواند مورد تأمل قرار گیرد؛ نیز خساراتی که از ناحیه رفتارهای آلوده به سوء تفاهم، افراط و تفریط و امثالهم با علم بر جامعۀ اسلامی وارد شده است. این در حالی است که نگاه حکیمانه به علم در اسلام توانسته منشاء تحول علمی در جهان باشد.
در تعالیم دینی
هر آینه دشمنترین مردم نسبت به مسلمانان یهود و مشرکانند و با محبتتر از همه کس به اهل ایمان، آنان که گویند: «ما نصرانی هستیم». این دوستی نصاری نسبت به مسلمین بدین سبب است که برخی از آنها دانشمند و پارسا هستند و تکبر و گردنکشی بر حکم خدا نمیکنند.1 (قرآن مجید)
چنانکه از ترجمۀ آیه معلوم است وجود عدهای دانشمند که خدا ترس و تواضع کنندهاند در میان ترسایان باعث شده است تا همه ترسایان نسبت به مسلمانان محبت ورزند و این اشاره میتواند دلالت بر این امر کند که علم و چه بسا مطلق علم بصیرتی به صاحبان علم و مرتبطین آنها میدهد که باعث میشود تا حقّ را از باطل بی هرگونه ریبی تشخیص دهند. جای جای کتاب کامل الهی قرآن و دیگر کتب الهی ارجاع به اهمیت علم و جایگاه عالمان در ادیان آسمانی دارد و این هدایت باعث شد تا جمع کثیری از مسلمین و مؤمنین به ادیان الهی عمر خود را وقف علمآموزی و توسعه علم کنند. تذکرههایی که به معرفی دانشمندان خاصه در مشرق زمین – جغرافیای بعثت انبیا – پرداختهاند از دیر باز تاکنون خبر از وجود دانشمندانی کلیمی، مسیحی و مسلمان میدهد که هنوز هم رهیافتهای علمی شان محل مراجعه دانشمندان معاصر و علاقمندان علم و معرفت است. در این جمع کثیر، فراوان نیز دانشمندان مسلمان به چشم میخورند که در دورههای مختلف جریانهایی از پیشرفت در جهان و تمدن اسلامی را سامان داده و هدایت کردهاند. دکتر مهدی محقق2 معتقدند که سرّ پیشرفت مسلمانان در همۀ زمینههای علوم و صناعات، الگو گرفته از این حدیث پیامبر اکرم(ص) است که فرمودند: اطلبوا العلم ولو بالصین.3
تأکید آن حضرت بر علم و علمآموزی باعث شده بود تا مسلمانان، مسجد به عنوان محل بجا آوردن خالصانهترین فرائض الهی را پایگاهی برای فعالیتهای علمی خود قرار دهند. این حرکت جز اشاره به نقش علم در دینپذیری آگاهانه، متضمن پیام تلویحی دیگری مبنی بر فریضه بودن علمآموزی4 همپای دیگر اعمال واجب الهی است. حکایتی که بر وجود فعالیت علمی مسجد و تشکیل حلقههای درس در عصر نبوت دلالت دارد این است که رسول خدا(ص) روزی وارد مسجد شد و دید که از جمع حضار دو حلقه تشکیل شده است، یک حلقه به ذکر و عبادت مشغول و آن یکی به تعلّم و تعلیم سرگرم و چون نیک بنگریست گفت هر دو گروه کردار نیک دارند اما من برای تعلیم فرستاده شدهام. «کلاهما خیر و لکن بالتعلیم ارسلت» و خود در حلقهای که سخن از تعلّم و تعلیم بود نشست.5
نکتهای که در این بین جلب توجه میکند بررسی نسبت میان علم و عمل و تاکید بر لزوم عمل همپای علم است و اینکه به رغم تأکیدات وارده در متون دینی و اعتقادی بر عمل به موازات علم و مبتنی بر آن، میتوان گفت اهل علم کمتر اهل عملند و اهل عمل کمتر اهل علم. نگاه به این رابطه بعضاً با دیدگاههایی متفاوت همراه بوده. سعدی علیه الرحمه میگوید: جز به خردمند مفرما عمل/ اگر چه عمل کار خردمند نیست. معالوصف، در مواردی هم علم بر عمل ترجیح داده شده است. به تعبیری، از «امامت علم بر عمل» سخن گفته شده است: فالناظر بالقب العامل بالبصر. یکون مبتدا عمله ان یعلم اَعَمَلُهُ علیه ام له. فان کان لَهُ مضی فیه و ان کان علیه وقف عنه.6 آنکه دیدۀ دل او بیناست و عمل وی از روی بصیرت است، مرحلۀ آغازین عمل او علم میباشد؛ علم به اینکه عمل وی به سود اوست یا به زیان او. اگر به سود او بود بدان اقدام نموده یا آن را ادامه میدهد و چنانچه به زیان وی بود آن را انجام نداده یا متوقف میکند. توصیف علم به نور که در برخی از سخنان حضرت علی(ع) آمده، تعبیر لطیف و دقیقی از امامت علم نسبت به عمل میباشد. ویژگی نور آن است که به ذات خود روشن است و علاوه بر آن روشنگر غیرخویش میباشد و هر چیز دیگر در شعاع آن دیده میشود.7 ترجیح علم بر عمل در بیان عرفای نکتهسنج نیز مورد توجه قرار گرفته است، چنانکه بعضاً گفته شده است: به حقیقت، علم بزرگتر از عمل بود از آنکه خداوند تعالی را به علم توان شناخت و به عمل اندر نتوان یافت. عمل صفت بنده است و علم صفت خداوند تعالی.8 آنچه میتواند تأثر و تاثیر مثبت انسان در خود و محیط پیرامون را افزایش دهد توأم ساختن علم و عمل است. عمل بهرۀ ستوران است بیعلم و علم بهرۀ فرشتگان است بیعمل و علم و عمل هر دو بهرۀ مردم است که به جسد باستوران انبازند و به نَفس دانا با ستوران انباز نیستند و با فرشتگان همسرند و میانجی است میان ستوران و فرشته تا به علم و عمل از ستوری به فرشتگی رسد.9 یعنی غایت، رسیدن به مقام دانایی و جایگاه فرشتگان داناست.
تولید علمی و گریز از تکرار از جمله پیشبینیهای مورد توصیه به منظور ایجاد آمادگی برای برخودِ آگاهانه با حوادث واقعه10 بوده است. یکی از عوامل مهم که حرکت علم و دانش را در جهان تسریع کرد این بود که دانشمندان اسلامی معتقد بودند که هر دانشمند آینده باید چیزی بر آنچه دانشمند گذشته فراهم آورده بیفزاید. مثلاً رازی11 میگوید که علوم و صناعات به مرور زمان افزونی میگیرند و به کمال نزدیکتر میشوند. آنچه دانشمندی گذشته در زمانی دراز دریافته است، دانشمندی آینده در زمانی کوتاه در مییابد و سپس به تکمیل و پیشبرد آن میپردازد.12 وجه معنوی این تلاش علمی و اعتقاد به نقش آن در تقرّب یافتن عالم ساعی باعث میشد تا انگیزه مقدس دانشمندان در تلاش علمی افزایش یابد. علمای اسلام در هر علم و صناعت و در هر پایه و مرتبت، کوشش در راه علم را موجب قربت به خداوند میدانستند و بُعد روحانی و معنوی علم را با جنبۀ ظاهری و این جهانی آن درهم میآمیختند. این روحانیت و معنویت نه تنها در علوم شرعی و دینی، بلکه در علوم محضه نیز به خوبی آشکار است.13
تأملات
در باب علم هم البته آسیبهایی وجود دارد که اگر به درستی آسیبشناسی نشود میتواند سوء تفهمهایی در تراز جهل به دنبال داشته باشد. از آن جمله است علمزدگی و به تبع آن بحران در فهم جایگاه و کارکرد علم که به بحران معنی و در سطحی عمیقتر و گستردهتر به بحران معنویت منجر میشود. این چالۀ معرفتی حتی در نگاه متفکرین غربی که جوامعشان سکولار14 و معطوف به علم غیردینی است با نگرانیهایی تلقی شده است. علمزدگی تبلور امیدها و آرزوهای متزلزل و نمایانگر چهرۀ تخیلی این اعتقاد رؤیایی است که مجموعهای پیچیده از روشهای یکدست و استانداردیزه به نام «علم» قادر است کانون ستیزناپذیر معنویت و سرچشمۀ حاکمیت اخلاق به حساب آید و پایه و زیربنای اصلی و فوق بشری پاسخهایی گردد برای سؤالاتی نظیر «زندگی چیست؟ آغاز آن کی و کجاست؟ مرگ و رنج چیست؟ درست و نادرست کدام است؟ مقاصد خوب و بد کدامند؟ انسان باید چگونه بیندیشد، احساس کند، رفتار کند؟»15 مراد آن است که علم با سهم و جایگاهی که در معیارهای شناختی به آن تعلق میگیرد اگر مورد توجه و اتکا قرار گیرد میتواند از عهدۀ رسالتهای خود برآید و نشستن آن به جای عقل یا معرفت خود میتواند باعث مشکلات و جهالتهای دیگری گردد.16 در صورت توجه به این ملاحظه، مطلق علم بمثابه میدانی برای تأمل و کشف واقعیت میانهای با حب و بغض ندارد. این عالم است که با کاربرد صحیح یا سقیم علم باعث حب و بغضی در باب انگیزهها و غایات خود و مطالعۀ خاص خود میگردد. در گذشته نیز علم بیدشمن و شاید حتی بیدوست بوده است. مسلمانان هر چند برای برخی از علوم برحسب موضوعات و یا غایات آنها اهمیت بیشتری قائل بودند ولی هیچ علمی را خوار نمیداشتند. مؤلفان رسایل اخوان الصفا17 میگویند: ما با هیچ علمی دشمنی و یا به هیچ مذهبی تعصب نمیورزیم و هیچ کتابی را که به وسیلۀ حکیمان و فیلسوفان در فنون علم نوشته شده و با عقول آنان استنباط گردیده کنار نمینهیم. از این جهت است که «علوم مختلف» در جهان اسلام به موازات هم پیشرفت کرد.18 در این علوم مختلف، از «علوم اوایل» – همان فلسفه یونانی یا علوم فلسفی یونانی (مشایی)19 – تا علوم دینی مشاهده میشود.
آنچه نباید در این تأمل از نظر دور بماند جایگاه علوم دینی به مثابه علومی است که با رویکرد به انسانیترین علوم بازتابیده در آموزههای دینی و نازل شده از ناحیۀ خالق انسان پدید آمدهاند. خاصه در این نوع علوم، هدفمندی و غایت محوری حرکتهای علمی به نحو مقتضی مورد توجه است و نادرستی فرضیه علم برای علم خود را نشان میدهد و میتوان امیدوار بود به اینکه لزوم تعالیم دینی به معنای حقیقی آن به وضوح شناخته شود و براساس این تعالیم، از دانش متداول ارزیابی جدیدی به عمل آید و اهمیت دست دوم علوم تجربی و ارزش و معنای بزرگ علوم دینی و اخلاقی و اجتماعی عیان گردد و این دانشها موضوع اساسی حیات همه مردم آزاده و حقیقت دوستی شود که دانش حقیقی حیات را تشویق میکنند.20 علوم امروزی دانش تصرف در عالم و غلبه بر طبیعت هستند و در این زمینه میان علوم تجربی و علوم انسانی تفاوتی نیست. با این ترتیب، پر روشن است که دانشآموز باید از همان آغاز ورود اجباری به مدرسه با «ریاضیات» که «صورت» علم امروزی است، آشنا شود و بعد رفتهرفته حساب استدلالی و هندسۀ تحلیلی و شیمی و فیزیک و حساب احتمالات بیاموزد و با متدلوژی علوم – که این روزها به آن فلسفه میگویند – این مواد درسی پراکنده را به یکدیگر پیوند دهد.21 علم امروز در کمال بیطرفی نیروبخش است و بشر را برای پذیرش استبداد و بمبهای هستهای آماده میکند. به گمان برتر ا ندراسل، شاید سفرنامۀ گالیور نخستین داستانی باشد که جوامع علمی را به صورتی که نسل ما به وسیلۀ «جهان نوِ شجاع»22 اثر هکسلی23 با ان آشنایی دارد معرفی مینماید. نویسندگان دیگر تقریباً تا زمان ما همگی در باب علم خوشبین بوده و آن را منجی بشر شمردهاند. شاید سویفت24 نخستین کسی بوده که علم را فراهم کنندۀ اسباب و وسایل استبداد بیرحمانه شمرده است. راسل میگوید: من این نظر را در پانزده سالگی پذیرفتم و پذیرفتن آن ذهن مرا برای تحمل ضربت ناگهانی بمبهای هستهای کاملاً آگاه کرده بود. آن هنگام دریافتم و از آن پس تاکنون همواره به یاد دارم که علم به خودی خود از لحاظ اخلاقی بیطرف است. علم، نیروبخش است اما به پلیدی هم همان قدر نیرو میبخشد که به نیکی. اگر میخواهیم علم ثمرۀ نیکو به باز آورد باید دست به دامان احساس شویم.25
با این همه، نگاه غالب در متفکرین و عرفای گذشته قائل به برتر بودن بلامنازع جایگاه عالم است: آنکه از علم جاه و عزّ دنیا طلبد نه عالم بود زیرا که طلب جاه و عزّ از اخوات جهل بود و هیچ درجه نیست اندر مرتبه چون علم، کی چون آن نباشد یعنی علم هیچ لطیفۀ خداوند تعالی را نشناسد و چون آن موجود باشد همه مقامات و شواهد و مراتب را سزاوار باشد.26
خاتم ملک سلیمان است علم
جمله عالم صورت و جان است علم27
نظر به همین جایگاه نیز بود که پیامبر مکرم اسلام با رواداری و مماشات با عالمان – حتی معاندینِ از آنان – روبهرو میشدند. توجه ایشان به شیوههای درمانی حارث بن کلدۀ ثقفیِ و پسرش نضربن حارث از پزشکان عرب صدر اسلام که در جندی شاپور ایران دانش آموخته بودند، با آن همه عناد و کفر ورزیها که ]اولیای مسیحی آنجا[ در راستای دعوت این آیین داشتند، شائبههای تنگنظرانه حتی تضادهای دینی و عقیدتی را در اخذ و اقتباس علمی تازه مسلمانان از اندوختههای علمی اقوام و ملل بیگانه زدود و برای دانش اندوزی و کسب مهارتها مرزها و موانع تعصبات را از پیش برداشت.28
به دنبال علم نافع
عالمان، کورانی را میمانند که به اتکای عصای علم پیش میروند؛ همچون شبروانی چراغ به دست که با هر قدم به پیش دنیای تازهای مییابند یا معنای تازهای در دنیای متعارف و معمول و واقعی پیدا میکنند. به این اعتبار میتوان کار علم را معنا بخشیدن جاری به طبیعت دانست و در این معنی بخشی، به نوعی بازسازی جهان هم واقع میشود. کار عالمان که در اصل علم نافع گمشدۀ آنان است، جمع و تفریق دادهها نیست. انداختن طرحهای نو، ساختن دنیاهای تازه و دادن گویههایی گستاخانه است که بعضاً با آزمون و خطا نیز همراه است.
من عصا و نور بگرفته به دست
شاخ گستاخ تو را خواهم شکست
ما که کورانه عصاها میزنیم
لاجرم قندیلها را بشکنیم
مشت بر اعمی زند آن ترک مست
کور پندارد لگداشتر زده ست
زانکه آن دم بانگ اشتر میشنید
کور را آیینه گوش آمد پدید29
متفکران و شاعران همواره در باب علم و چیستی آن تأمل کردهاند.
علم بال است مرغ جانت را
بر سپهر او برد روانت را
علم دل را به جای جان باشد
سر بی علم بدگمان باشد
دل بیعلم چشم بینور است
مرد نادان ز مردمی دور است
علم نور است و جهل، تاریکی
علم راهت برد به باریکی
تن به دانش سرشته باید کرد
دل به دانش فرشته باید کرد
دل شود گر به علم بیننده
راه جوید به آفریننده
شود از جهل، مرد کاهل و سست
دانش او را دلیر سازد و چُست
دل بیعلم کی رسد به یقین
علم حاصل کن ای پسر در دین
علم از تن بجوی و علم از دل
زانکه ایمان چنین شود حاصل
دل بیعلم را نباشد راه
به در لا اله الا الله
چون به کسب علوم داری میل
از همه لذتی فروچین ذیل
از پی علم و دین بباید رفت
اگرت تا به چین بباید رفت
علم بهر کمال باید خواند
نه به سودای مال باید خواند
هر که علم از برای زر طلبد
دانش از بهر نفع و ضر طلبد
یا خطیب دهی شود پر جهل
که نداند اهل از نااهل
علمداری ز کس مدار دریغ
بر دل تشنگان ببار چو میغ
علما راست رتبتی در جاه
که نگردد به رستخیز تباه
از علوم گذشتگان ورقی
نزد ایشان به از طلا طبقی
سیرت رفتگان طریق او را
صفت صادقان رفیق او را
با اَمل انس کمترش باشد
اجل اندر برابرش باشد
نشود وقت او به بازی صرف
ننهد بییقین قلم بر حرف
غم عمر گذشته گیرد پیش
دل ز بهر درم ندارد ریش30
ابن یمین فریومدی (متوفای 769 هـ . ق) نیز همچون اوحدی مراغهای به مقولۀ علم توجه نشان داده است:
حالت مال و علم اگرخواهی
تا بدانی که هر یکی چون است
مال دارد چوبدر روی به کاست
علم چون ماه نو د را فزون است
رفع31 را بین که حق ادریس است
کسر 32 را بین که مال قارون است
طلب مال بهر علم بود
هر که را طلعت همایون است
جایی دیگر ابن یمین گفته است:
بوی دانش در مشام جان اهل معرفت
نزد عاقل از نسیم مشک تاری خوشتر است
یا:
علم دادند به ادریس و به قارون زر و سیم
شد یکی فوق سماک و دگری زیر سمک33
به دیگر بیان عالم نمیتواند برکنار بماند و بر سکوی عافیت نشیند. با ماندن و رکودِ مرگ ما نند بیگانه است، میرود حتی اگر خوف رفتن به بیراهه برود. او به دنبال دستگیری از نوع بشر است. به گفته سعدی:
صاحبدلی به مدرسه آمد ز خانقاه
بشکست عهد صحبت اهل طریق را
گفتم میان عالم و عابد چه فرق بود
تا اختیار کردی از آن این فریق را؟
گفت آن گلیم خویش به در میبرد ز موج
و ین سعی میکند که بگیرد غریق را¨
ارجاعات
1. قرآن مجید، ترجمه مرحوم الهی قمشهای، سورۀ مائده، آیه 82.
2. دکتر مهدی محقق پس از کسب دکترای الهیات و معارف اسلامی، در سال 1338 دکترای زبان و ادبیات فارسی را دریافت کرد و به عنوان استاد دانشگاه تهران به تدریس پرداخت. بعلاوه به مدت دو سال در دانشگاه لندن و 8 سال در دانشگاه مکگیل کانادا تدریس کرده ، در سال 47 شعبه موسسه مطالعات اسلامی دانشگاه مکگیل را در تهران تأسیس کرد. وی که در سال 1383 از دانشگاه تهران بازنشسته شده، عضویت و ریاست انجمن استادان زبان و ادبیات فارسی و ریاست انجمن آثار و مفاخر فرهنگی و عضویت در هیئت امنای بنیاد دائرهالمعارف اسلامی را در سابقه کاری خود دارد. شرح الهیات شفا از ملامهدی نراقی، بستانالاطبا، تأثیر قرآن در اشعار ناصرخسرو از جمله آثار دکتر مهدی محقق است. (http://omidnewsonline.ir)
3. دکتر محقق، مهدی، «علل پیشرفت علوم در جهان اسلام»، بازتاب اندیشه، شمارۀ 115، آبان 1388، صص 406-404: ص 404.
4. طلب العلم فریضه علی کل مسلم و مسلمه. (http://www.hawzah.net، پایگاه حوزه، به نقل از: علامه مجلسی، بحارالانوار، ج 1، ص 177)
5. استاد غنیمه، عبدالرحیم، تاریخ دانشگاههای بزرگ اسلامی، ترجمه دکتر نورالله کسایی، تهران، دانشگاه تهران، 1372: ص 15 (مقدمه مترجم) نیز ر.ک: استاد مطهری، مرتضی، خدمات متقابل ایران و اسلام، قم، انتشارات صدرا، 1357: ص 437.
6. نهجالبلاغه، ترجمۀ مرحوم محمد دشتی، خطبۀ 154.
7. شاهجویی، محمدامین، «علم و عمل در نهجالبلاغه» در: http: www.farsnews.com
8. ابوعبدالله حارث المحاسبی، از بزرگان تصوف (متوفای 243 هـ . ق در بغداد)؛ نقل در: کشف المحجوب هجویری، تصحیح ژوکوفسکی، تهران، طهوری، تابستان 1376، مقدمه (قاسم انصاری): ص 134 و 135.
9. ناصر خسرو، در: هانسبرگر، ناصر خسرو لعل بدخشان، ترجمۀ بدرهای، فرزانروز، 1380: ص 120 و 121؛ به نقل از: وجه دین. نیز ر.ک: ناصر خسرو لعل بدخشان، ص 125 و 126.
10. واماالحوادث الواقعه فارجعوا فیها الی رواه حدیثنا فانهم حجتی علیکم و انا حجه الله. (شیخ انصاری، مکاسب، چاپ تبریز، ص 154؛ نقل در: http://www.erademardom.com)
11. رازی شهرت ابوبکر محمدبن زکریا معروف به جالینوس عرب (313-251 هـ . ق) از بزرگترین دانشمندان ایرانی، بزرگترین طبیب بالینی اسلام و قرون وسطی، فیزیکدان، عالم کیمیا (شیمی) و فیلسوف صاحب استقلال فکر است. (http://www.farhangsara.com)
12. دکتر محقق، «علل پیشرفت علوم در جهان اسلام»، ص 405.
13. همان: ص 405 و 406.
14. سکولاریزم ابتدا در سرزمینهای پروتستان نشین تداول پیدا کرد و به معنای عالم دنیوی در مقابل عالم (دینی) روحانی و معنوی به کار رفت. سکولاریزم در فارسی به معنای ناسوتی، دنیوی، عرفی و زمینی ترجمه شده است. (http://daneshnameh.roshdir)
15. پستمن، نیل، تکنوپولی، تسلیم فرهنگ به تکنولوژی، ترجمه دکتر صادق طباطبایی، تهران، سروش، 1372: ص 211 و 212.
16. این قبیل ان قلتها در حوزۀ فلسفۀ علم قابل واکاوی بیشتری است.
17. در قرن چهارم هجری گروهی به این فکر افتادند که برای نشر علوم عقلی و نزدیک کردن دین و حکمت به یکدیگر و آگاه کردن عامه از مبانی حکمت نظری و عملی رسالات مختصر و سادهای بدون ذکر نام مؤلف بنویسند و انتشار دهند. این عده خود را «اخوان الصفا و خلان الوفاء» مینامیدند. (معین، فرهنگ فارسی، ج 5: ص 107)
18. دکتر محقق، «علل پیشرفت علوم در جهان اسلام»: ص 404.
19. ر.ک: وسل، ژیوا، دایرهالمعارفهای فارسی، ترجمۀ محمدعلی امیر معزّی: ص 9، 10، 73، 74، 75. نیز: دکتر صفا، تاریخ ادبیات ایران (تلخیص)، ج 1: ص 33.
20. تولستوی، لئو، «هنر و دانش»، سخن و اندیشه، حسن انوری – علی اصغر خبرهزاده: ص 74.
21. آوینی، توسعه و مبانی تمدن غرب: ص 161.
22. ترجمهای از این کتاب انجام شده با نام «دنیای شگفتانگیز نو».
23. Huxely
24. جاناتان سویفت (Jonathan Swift) در 1667 میلادی در دوبلین – پایتخت ایرلند – از پدر و مادری انگلیسی زاده شد. پدر او در یک سالگیاش درگذشت. بجای ادامۀ تحصیل در دانشگاه به شعر و ادب و داستان روآورد. سفرنامه گالیور در سال 1726 منتشر شد. گویا در سال 1742 به بیماری آلزایمر دچار شد و پس از سه سال در 19 اکتبر 1745 درگذشت.
(رادین، مهران، در http://www.magiran.com)
25. راسل، حقیقت و افسانه: ص 31.
26. هجویری، کشف المحجوب: ص 13.
27. مولوی.
28. کسایی، نورالله، «ترجمه و تأثیر آن در تجلی فرهنگ و تمدن اسلامی»: ص 13.
29. مولوی، دف 4، بیت 2426 به بعد.
30. اوحدی مراغهای (متوفای 738 هـ . ق) به نقل از دیوان اوحدی، تصحیح سعید نفیسی، صفحات 506، 507، 598، 600، 570، 571، 572؛ نقل در: آتش زای، «تعلیم و تربیت در اشعار چند تن از شاعران: صص 14-11.
31. ادریس از زمین پست به رفیعترین مکانها (بهشت هشتم) صعود کرد. در سورۀ مریم، آیات 57 و 58 میفرماید: واذکر فی الکتاب ادریس انه کان صدیقاً نبیا و رفعناهُ مکاناً علیا. و یاد کن در
کتاب ادریس را همانا او بود راستگوی نبی و بالا بردیم او را به جایی بلند. (شمیسا، فرهنگ تلمیحات: ص 99)
32. قارون در حالی که بر گنج خود نشسته بود به دعای موسی در اعماق زمین فرو رفت. (شمیسا، همان: ص 454)
33. نقل از دیوان ابن یمین، با مقدمه سعید نفیسی؛ نقل در: آتش زای، همان: ص 15 و 16.
منابع
1. قرآن، ترجمه مرحوم مهدی الهی قمشهای.
2. نهجالبلاغه، ترجمه مرحوم محمد دشتی.
3. آتش زای، یحیی، «تعلیم و تربیت در اشعار چند تن از شاعران»، مجموعه مقالات همایش ادبیات فارسی و تعلیم و تربیت کودکان و نوجوانان، سبزوار، دانشگاه تربیت معلم سبزوار، 1378،
صص 18-1.
4. آوینی، سید مرتضی، توسعه و مبانی تمدن غرب، تهران، ساقی، دی 1376.
5. پستمن، نیل، تکنوپولی تسلیم فرهنگ به تکنولوژی، ترجمه دکتر صادق طباطبایی، تهران، سروش، 1372.
6. تولستوی، لئو، «هنر و دانش»، حسن انوری – علی اصغر خبرهزاده، سخن و اندیشه، تهران، توس، 1355، صص 77-64.
7. رادین، مهران، در: http://www.magiran.com
8. راسل، برتراند، حقیقت و افسانه،ترجمه: منصور مشکینپوش، رازی، بهمن 1361.
9. شاهجویی، محمدامین، «علم و عمل در نهجالبلاغه»، در: http://www.farsnews.com
10. دکتر شمیسا، سیروس، فرهنگ تلمیحات، تهران، فردوس، 1366.
11. غنیمه، عبدالرحیم، تاریخ دانشگاههای بزرگ اسلامی، ترجمه دکتر نورالله کسایی، تهران، دانشگاه تهران، فروردین 1372.
12. کسایی، نورالله، «ترجمه و تأثیر آن در تجلی فرهنگ و تمدن اسلامی»، آینه پژوهش، سال 9، شماره 5، شماره پیاپی 53، آذر – دی 1377.
13. دکتر محقق، مهدی، «علل پیشرفت علوم در جهان اسلام»، بازتاب اندیشه، شمارۀ 115، آبان 1388، صص 406-404.
14. دکتر معین، معین، فرهنگ فارسی، 6 مجلد، تهران، امیرکبیر، 1364.
15. مولوی، مثنوی معنوی، تصحیح رینولد الین نیکلسون، تهران، امیرکبیر، 1362.
16. وسل، ژیوا، دایرهالمعارفهای فارسی، ترجمۀ محمدعلی امیر معزّی، ]تهران[، توس، 1368.
17. دکتر هانسبرگر، آلیس سی، ناصر خسرو لعل بدخشان، ترجمۀ دکتر فریدون بدرهای، تهران، فرزان روز، 1380.
18. هجویری، کشفالمحجوب، تصحیح ژوکوفسکی، [تهران] طهوری، تابستان 1376.
سایتها:
http://www.daneshnameh.roshd.ir
http://www.erademardom.com
http://www.farhangsara.com
http://www.hawzah.net
http://www.omidnewsonline.ir
منبع: / سایت / باشگاه اندیشه
نویسنده : محمدحسن صنعتی