آزادی اخلاقی

0
93

در میان دانشمندان غربی در بحث تربیت نظریه‌ای داده شده که لازمه کلامشان این است که اصل تربیت فقط برای پرورش نیروی عقل و اراده آدمیان است و در عین حال معتقدند که انسان نباید به چیزی عادت کند، حال آن امر عادت شده بد باشد یا خوب، زیرا به نظر آنها عادت مطلقاً امر نامطلوب و بدی دانسته شده و معتقدند که عادت وقتی در انسانی یافت شود بر او حکومت می‌کند و به ناچار انسان با آن انس می‌گیرد و در نتیجه قادر به ترک آن نیست و پس از آن کارهایی را که انجام می‌دهد دیگر به حکم عقل و حکم اراده اخلاقی و یا کار بعد از تشخیص نخواهد بود بلکه بر اساس عادت است که آن کار را انجام می‌دهد و در صورت انجام ندادن ناراحت می‌شود، افرادی مانند کانت و روسو سر دسته این مکتب هستند. روسو در کتاب امیل می‌گوید: “امیل را باید عادت دهم که به هیچ چیز عادت نکند”. و یا کانت می‌گوید: “هر اندازه عادات بشر زیاد باشد، استقلال و آزادیش کمتر می‌شود” و لذا اینها در مقابل این تعریف که تربیت، فن تشکیل عادت است معتقدند: “تربیت فن بر هم زدن عادت است”.
این سخن به خلاف عقیده عالمان اخلاق است که اخلاق را به ملکات نفسانی معنا کرده‌اند، زیرا آنها معتقدند که از طریق تمرین و ممارست صفات خوب را باید در نفس و جان آدمی پدید آورد. مرحوم علامه طباطبایی همچون اکثر دانشمندان اسلامی این اصل مهم تربیتی را پذیرفته است که صلاح و رستگاری دارای مراتب است و انسان با تربیت صحیح و با سلوک تدریجی خود را به آن مقامات نفسانی می‌رساند(المیزان، ج1، ص 305). آنچه که در اصول تربیتی اسلام مهم است شکوفایی همه قابلیت‌ها به شکل صحیح می‌باشد و در خصوص مسائل روحی و درونی او باید به تدریج خود را از تعلقات مادی دنیوی پاک نماید و در مسیر درست و صحیح قرار گیرد.‏ روشن است که انسان نباید به چیزی عادت کند که جلوی اراده و تعقل او را بگیرد و لذا این سخن که نباید کاری کند که چیزی برایش به صورت عادت درآید و با آن انس بگیرد به طوری که ترک کردنش برایش دشوار باشد و کار را نه به حکم عقل و اراده انجام دهد بلکه به حکم عادت انجام دهد، به صورت کلی درست به نظر می رسد اما نباید از این سخن نتیجه گرفت که پس عادت به صورت مطلق بد است زیرا عادات بر دو نوع است: “عادات فعلی” و “عادات انفعالی”. عادت فعلی آن است که انسان تحت تاثیر یک عامل خارجی قرار نمی‌گیرد بلکه کاری را در اثر تکرار و ممارست، بهتر انجام می‌دهد. مثلا هنرها و فنون عادت است. حتی بسیاری از ملکات نفسانی عادت فعلی ما می‌باشند مثل شجاعت، شجاعت قوت قلب است البته هر انسانی تا اندازه‌ای از شجاعت برخوردار است ولی برای شجاعت در مراتب بالا باید تمرین و ممارست داشته باشد تا برای او عادت گردد و این با مواجهه با صحنه‌ها و حوادث خطرناک و ناگوار است که آدمی در آن میدانها پخته می‌شود و شجاع می‌گردد. صفات و ملکات نفسانی دیگر هم به همین صورت است، یعنی با تمرین و ممارست است که به آنها دست می‌یابد. ‏ ویژگی این نوع عادات این است که انسان اراده خود را قوی می‌نماید زیرا وقتی با عادات خود به ملکات نفسانی دست یابد از قدرت مقاومت بیشتری برخوردار می‌شود. مثلا کسی که به ملکه تقوا و عدالت دست پیدا کند در مواجهه با صحنه‌های گناه از خود مراقبت می‌نماید و هیچ‌گاه انسان اسیر هوی و هوس نمی‌شود بلکه با آن نیروی توانمند روحی و درونی است که با صحنه‌‌های منحرف به مبارزه برمی‌خیزد. ویژگی دیگر این نوع عادات این است که وقتی انسان به چنین حالتی دست یابد کارها بر او آسان می‌شود و لذا در مقابل سختی‌ها و دشواریها به راحتی می‌ایستد و مقاومت می‌کند و دیگر اسیر طبیعت نخواهد بود بلکه طبیعت را به حد ظرفیت خود مغلوب ومقهور قدرت خود می‌نماید. بنابراین آنچه مهم به نظر می‌رسد توجه به نوع عملکرد عادت است، زیرا در صورتی که انفعالی باشد ارزشی ندارد و بلکه مضر به روح و روان انسان است. ‏ خلاصه اینکه اگر نگاه به آزادی این باشد که انسان به هیچ امری پایبند نباشد چون جلوی آزادی او را می‌گیرد این سخن نادرستی است بلکه باید استعدادها و قابلیت‌ها با شیوه درست و صحیح بعد از شناسایی شکوفا شود و نه فقط عادت بلکه باید به صورت یک ملکه فاضله نفسانی درآید تا انسان به واسطه آن فضایل نفسانی خود را به کمال مطلوب برساند(آرای اخلاقی علامه طباطبایی، ص 452). ‏

 

منبع: روزنامه رسالت
نویسنده : رضا جاودان