کی توان از عهده شکر تو بیرون آمدن

0
82

خداوند متعال در قرآن کریم، وعده قطعی به ازدیاد نعمتهای خود داده است، مشروط بر آنکه انسان در برابر نعمتهای الهی شاکر و سپاسگزار باشد و کفران نعمت نکند: «لئن شکرتم لازیدنکم و لئن کفرتم ان عذابی لشدید؛ اگر شکرگزاری کنید، نعمت خود را بر شما خواهم افزود و اگر ناسپاسی کنید، مجازاتم شدید است»(ابراهیم/7). از امیرالمؤمنین علی (ع) روایت شده است: «محققاً خدای تعالی را در هر نعمتی حق شکری است، پس هر کس آن را به جا آورد، خدا از آن نعمت او را فراوان دهد، هر که از به جا آوردن آن حق کوتاهی کرد، خدا آن نعمت را در خطر نابودی و دور شدن اندازد»(1). از امام صادق (ع) نیز روایت شده: «به کسی که توفیق شکرگزاری داده شده، زیادی نعمت هم داده شده است»(2). حضرت ایوب (ع) اسوه صابران و شکرگزاران است: «أنّا وجدناه صابراً»(ص/44). در قرآن، نام حضرت ایوب چهار مرتبه ذکر شده است که در دو مورد، مسئله گرفتاری و بیماری حضرت ایوب عنوان شده است. در سوره انبیاء آیات 83 و 84 می‌فرماید: «و أیوب إذ نادی ربّه أنی مسنی الضر و أنت أرحم الراحمین* فاستجبنا له فکشفنا ما به من ضر و آتیناه أهله و مثلهم معهم رحمه من عندنا و ذکری للعابدین». نکته قابل توجهی که در این آیه وجود دارد، این است که حضرت ایوب در مقام دعا و نیایش، از خداوند چیز معینی درخواست نمی‌کند و فقط به عرض حال خویش به درگاه خداوند و یاد او با صفت «ارحم الراحمین» اکتفا می‌کند. در آیات 41 تا 44 سوره صاد نیز می‌فرماید: «واذکر عبدنا أیوب إذ نادی ربه …إنا وجدناه صابراً نعم العبد إنّه أوّاب؛ به یاد آور بنده ما ایوب را، آن زمان که پروردگار خود را ندا داد که شیطان مرا دچار عذاب و گرفتاری کرد… ما ایوب را بنده‌ای خویشتن‌دار و صابر یافتیم. چه خوب بنده‌ای بود. همواره به ما رجوع می‌کرد». در این آیات، خداوند متعال از حضرت ایوب با عبارات گوناگون و به عناوین مختلف تجلیل کرده است:
«واذکر»: داستان حضرت ایوب را با خطاب به پیامبر اسلام (ص) آغاز می‌کند و او را به عنوان الگوی صبر و شکیبایی به پیامبر گرامی اسلام، معرفی می‌کند.
«عبدنا، بنده ما»: به جای اینکه بفرماید: «عبداً لنا» یعنی یکی از بندگان ما.
«رحمه منّا»: خداوند می‌فرماید: او را مشمول رحمت خاص خویش گردانیدیم.
«إنا وجدناه صابراً»: خداوند با تاکید فراوان بر صابر بودن وی گواهی می‌دهد.
«نعم العبد»: بالاترین ستایش قرآن از انسان این است که خداوند او را به عنوان «عبد» خود یاد می‌کند، و از آن بالاتر اینکه درباره وی می‌فرماید: «نعم العبد» یعنی: چه بنده خوبی.
«إنّه أواب»: أواب صیغه مبالغه است به معنای رجوع و روی‌آوردن. خداوند می‌فرماید: ایوب بنده صاحبدلی بود که همواره روی دلش به جانب ما بود، و جز ما به هیچ چیز و هیچ کس نمی‌اندیشید. حضرت ایوب (ع)، همواره سپاسگزار نعمت‌های الهی بود و در همه حال در حالی که غرق در محنت و بلا بود، با شکر و سپاس دائم خود، خداباوری را ترویج می‌نمود. عاقبت این سپاسگزاری آن بود که خداوند بار دیگر نعمت‌های از دست رفته را به او بازگرداند: «فاستجبنا له فکشفنا ما به من ضر و آتیناه اهله و مثلهم معهم رحمه من عندنا و ذکری للعابدین؛ پس دعای او را اجابت نمودیم و آسیب وارده بر او را برطرف کردیم و کسان او و نظیرشان را همراه با آنان به وی عطا کردیم تا اهل عبادت متذکر لطف و احسان شوند»(انبیاء/84). نقل شده: «عابدی چندین سال مشغول عبادت بود، در عالم رؤیا به او خبر دادند خداوند مقرر فرموده، نصف عمرا غنی باشی و نصف دیگر فقیر، اختیارش با خودت که نصف اول را انتخاب کنی یا نصف دوم را. عابد پس از مشورت با همسر صالحه خود، نصف اول را اختیار کرد. از فردا شروع به زیادتی نعمت شد، زن عابد گفت: ای مرد، وعده خدا حق است، همین طور که خدا نعمت می‌دهد تو هم انفاق کن. از این طرف نعمت می‌آمد و از طرف دیگر آنها انفاق می‌کردند، نصف عمرشان گذشت و منتظر بودن فقر بیاید، ولی فرقی نکرد و همین طور نعمت خدا بر آنها جاری بود. به خداوند عرض کردند: خدایا چطور شد که فقیر نشدیم، گفتند: تو شکر کردی، ما هم زیاد کردیم»(3).
در نکوهش کفران نعمت همین بس که خداوند عذاب دردناکی بر آن قرار داده است و در روایتی از رسول خدا (ص) نقل شده است: «عقوبت و عذاب کفران نعمت، زودتر از سایر گناهان نازل می‌شود»(4). امام صادق (ع) فرمودند: «گروهی از بنی‌اسرائیل آن قدر زندگی مرفهی داشتند که حتی از مواد غذایی مجسمه‌های کوچک می‌ساختند و گاهی با آن بدن خود را نیز پاک می‌کردند، اما سرانجام کار آنها به جایی رسید که مجبور شدند همان مواد غذایی آلوده را بخورند و این همان است که خداوند در قرآن فرموده: ضرب الله مثلا قریه کانت آمنه مطمئنه…»(5). خداوند برای آنان که ناسپاسی و کفران نعمت می‌کنند، منطقه آبادی را که در نهایت امن و امان بود، مثل زده است. این آبادی آنچنان امن و امان بود که ساکنانش با اطمینان در آن زندگی داشتند و هرگز مجبور به مهاجرت و کوچ‌کردن نبودند. علاوه بر نعمت امنیت، انواع روزی‌های مورد نیاز به طور وافر از هر مکانی به سوی آن می‌آمد. اما سرانجام ساکنان این آبادی، کفران نعمت‌های خدا کردند و خداوند لباس گرسنگی و ترس را به خاطر اعمالشان بر اندام آنها پوشانید: «فکفرت بانعم الله فاذاقها الله لباس الجوع و الخوف بما کانوا یصنعون»(نحل/112). این هشداری است به همه افرادی که غرق نعمت‌های الهی هستند تا بدانند هر گونه اسراف و تبذیر و تضییع نعمتها، عقوبتی سخت به همراه دارد. کفران نعمت، تنها به این نیست که انسان ناسپاسی خدا گوید، بلکه هر گونه بهره‌گیری انحرافی و سوء‌استفاده از نعمت، کفران نعمت است. گروهی از مردم بدون توجه به منعم حقیقی، و منهای اندیشه و تفکر در نعمت‌های الهی، خود را مالک اصلی و حقیقی نعمت به حساب آورده و به هر صورتی که هوی و هوس و اراده و میلشان اقتضاء کند، نعمت را مصرف می‌کنند.
اینان در غفلت و بی‌خبری و جهل و بی‌فکری به سر می‌برند، نعمتهای الهی را در مسیر شیطانی و در راه شهوات نامشروع خود خرج می‌کنند. نعمت اعضا و جوارح را با یاری جستن از دیگران در گناه، و نعمت مال و ثروت را با کمک گرفتن از اطرافیان در معصیت و خطا، و نعمت دانش و علم را در راه خدمت به طاغوت و طاغوتیان، و نعمت بیان را در طریق گمراه کردن عباد خدا به کار می‌برند. اینان تبدیل‌کنندگان نعمت‌های زیبای حق به زشتی‌های شیطانی هستند و با این برنامه ننگین، خود و قوم خود را گرفتار عذاب دائم قیامت می‌کنند. به فرموده قرآن کریم: «الم تر الی الذین بدلوا نعمه الله کفرا و احلوا قومهم دار البوار جهنم یصلونها و بئس القرار؛ آیا ندیدی کسانی که نعمت‌های خدا را تبدیل به کفر و ناسپاسی کردند و خود و قومشان را به عرصه هلاکت رهسپار نمودند، به جهنم که جای بسیار بدی است درافتادند»(ابراهیم/28 و 29).

پی نوشتها:
نهج‌البلاغه، حکمت 244
اصول کافی، ج2، ص95
سعادت یا شقاوت، ص 47
اخلاق گلشنی، ص 90
نورالثقلین، ج3، ص91

 

منبع: روزنامه رسالت ۱۳۸۹/۰۲/۱۸
نویسنده : علی خانی