نقش اخلاق در تبیین و اجرای قواعد حقوق بشردوستانه با تاکید بر آموزه های اسلامی

0
79

نقش اخلاق در تبیین و اجرای قواعد حقوق بشردوستانه با تاکید بر آموزه های اسلامی

حسین دیبا – علیرضا مکتب دار –

چکیده

بررسی آموزه های اسلامی نشانگر نقش اثرگذار اخلاق در پایه گذاری قواعد حقوقی در گام نخست و اجرای آن ها در گام بعدی است. این نقش، به ویژه در مورد بسیاری از قواعد حقوقی ای که برای طرفین درگیری در جریان منازعات مسلحانه تدوین گردیده، برجسته است. بی تردید در حقوق بشردوستانه قواعدی وجود دارد که جز به وسیله اصول اخلاقی ای که مبنای آنها قرار گرفته، توجیه پذیر نخواهد بود، از این رو بررسی نقش این اصول اخلاقی در تبیین و اجرای قواعد حقوق بشردوستانه ضروری می نماید. این نوشتار در پی آن است که پس از بررسی رابطه اخلاق و حقوق به صورت کلی، به بررسی ارتباط پاره ای از آموزه های اخلاقی اسلام با قواعد حقوق بشردوستانه و نقش آنها در اجرای قواعد یادشده بپردازد.

کلید واژه ها: اخلاق، حقوق بشردوستانه، عدالت، اخلاص، وفای به عهد، تقوا

1- عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی ۲ – دانش پژوه سطح 4، موسسه بین المللی مطالعات اسلامی، نویسنده مسئول.

 

مقدمه

طبع سرکش و حریص انسان همواره برای توسعه قلمرو دارایی و افزایش قدرت خویش، صحنه های نزاع و درگیری های خونین را بر صفحه تاریخ به تصویر کشیده است. بشری که صلح و امنیت و زندگی در سلامت و آرامش، آرزوی دیرینه اوست، چه رنج هایی که از شعله ورشدن آتش حرص و طمع زورمندان بر دوش کشیده و چه افراد بیگناهی که آرزوی داشتن زندگی ای همراه با آرامش و برخورداری از کمترین حقوق انسانی، در اثر بروز جنگ های خانمان سوز، از آنان دریغ شده است. با وجود تلاش بی وقفه انبیای الهی و مصلحان اجتماعی، نزاع و کشمکش همیشه در طول تاریخ وجود داشته و از دامنه جنگ های خانمان برانداز نه تنها کاسته نشده، بلکه بر تعداد آنها افزوده نیز شده است.

بیش و پیش از همه، انبیای عظام الهی که معلمان و طبیبان روحانی بشرند، نسبت به رعایت برخی قواعد اخلاقی که به بهبود اوضاع طرف های درگیر جنگ می انجامد توصیه های اکید فرموده و نسخه هایی متناسب با اوضاع و احوال و شرایط هر روز با هدف جلوگیری و یا کاستن از بار مصیبت ها و گرفتاری هایی که در اثر جنگ و خونریزی دامن گیر آنان می شود، پیچیده اند. تا در بین انبیای الهی، آخرین پیامبر، فلسفه بعثت خود را تتمیم مکارم اخلاقی معرفی می نماید و به این وسیله جایگاه اخلاق را در سلسله تعالیم آسمانی خویش مورد تأكيد قرار می دهد. اسلام – همچون ادیان آسمانی پیشین و بلکه وسیعتر و عمیق تر از آنها بر نقش و جایگاه اخلاق در زندگی فردی و اجتماعی بشر تأکید کرده و قواعد حقوقی خود را بر آن استوار نموده است. این جستار در صدد است به نقش اخلاق در اجرای حقوق بشردوستانه از نگاه آموزه های اسلامی بپردازد. نسبت اخلاق و حقوق درباره نسبت یا عدم نسبت حقوق با اخلاق، سه صورت به شرح زیر قابل تصور است.

 

۱. تباین اخلاق با حقوق و نفی هریک توسط دیگری، که هیچ طرفداری ندارد، زیرا بسیاری از قواعد حقوقی، نه تنها قاعده ای اخلاقی را نفی نمی کنند، بلکه گاه به تأیید آن نیز می پردازند. همچنین اخلاق، در متن بسیاری از قواعد و احکام حقوقی حضور دارد.

۲. استقلال هریک از این دو از دیگری

٣. موافقت و هم پوشانی این دو با یکدیگر، با عنایت به عام مطلق بودن اخلاق نسبت به حقوق صرف نظر از دو صورت نخست، آنچه مبنای این جستار قرار گرفته، صورت سوم است. مدعای نگارنده آن است که بسیاری از قواعد حقوقی (اعم از بین المللی و داخلی) ریشه در قواعد و اصول اخلاقی دارد و اخلاق اسلامی که مبتنی بر آموزه های عقیدتی این دین مبین، به ویژه دو آموزه توحید و معاد است، مبنای قواعد حقوقی و فقهی در آن قرار می گیرد و می تواند پشتوانه و مبنایی برای حقوق بین الملل، حقوق بشر و به ویژه حقوق بشردوستانه باشد. 

آموزه های اخلاقی اسلام و قواعد حقوق بشردوستانه روشن است که حقوق بین الملل بشردوستانه یا حقوق بشردوستانه بین المللی یکی از شاخه های اصلی حقوق بین الملل عمومی و مجموعه ای از قواعد قراردادی و عرفی است که به طور خاص به مشکلات انسانی ناشی از مخاصمات مسلحانه می پردازد و هدف آن محدود ساختن طرفین مخاصمات مسلحانه در به کارگیری روش ها و ادوات جنگی و در عین حال حمایت از اشخاص و اموال در زمان جنگ می باشد (رضائیان، ۱۳۸۳: ۱۶).

همانگونه که از این تعریف پیداست، انسان و مشکلات انسانی در گیرودار منازعات مسلحانه، محور قواعد حقوق بشردوستانه است و این قواعد درصددند با محدود ساختن اختیار طرفین درگیری در به کارگیری هرگونه روش و ابزاری که در اختیار دارند، به حمایت از اشخاص و اموال در زمان جنگ بپردازند. با توجه به این تعریف، بدون تردید حاکمیت ارزش های اخلاقی توان ایجاد محدودیت یادشده با هدف ایجاد مصونیت برای اشخاص و اموال را داراست. از این رو معرفی برخی از این ارزش ها و بررسی نقش آنها در اجرای قواعد حقوق بشردوستانه ضروری به نظر می رسد. اما پیش از بررسی نقش و تأثیر این قبیل ارزش ها در اجرای حقوق بشردوستانه، اشاره ای هرچند کوتاه به مفهوم ضمانت اجرا در حقوق ضروری به نظر می رسد.

ضمانت اجرا یکی از اوصاف مقوم قواعد حقوقی است. در توضیح این اصطلاح نوشته اند: قدرتی است که برای به کار بستن قانون یا حکم دادگاه از آن استفاده می شود . در حقوق داخلی، ضمانت اجرا بیشتر به قدرت ملزمه دولت متکی است. اما در حقوق بین الملل که سروکار اجرایی آن با دولت های متعدد با منافع گوناگون است ، از دیرباز و در طول تاریخ آن، یکی از بزرگ ترین و شاید بزرگترین چالش ها، ضمانت اجرا بوده است. با توجه به اینکه «حقوق بشردوستانه»، یکی از شاخه های حقوق بین الملل است، مشکلات نظری و عملی ضمانت اجرا در حقوق بین الملل به طور کلی، به این شاخه هم سریان می یابد. افزون بر این، حقوق بشردوستانه، در ضمانت اجرا، دشواری های شدیدتر و وسیع تری دارد. این معنا وقتی روشن می شود که توجه کنیم موضوع و قلمرو این شاخه از حقوق، جنگ و درگیری؛ یعنی بدترین صحنه تضاد منافع و تعارض قدرت هاست. در اینجا ضمانت اجرا باید قدرت و تکیه گاهی داشته باشد که بتواند خواسته های حقوق بشردوستانه را در صحنه برافروخته شدن قدرت ها و نیروها، در درگیری و زورآزمایی، به کرسی نشاند (صرامی، ۱۳۹۲: ۲۸۹).

از آنجا که در حقوق بین الملل و حقوق بشردوستانه بین المللی قدرت دولتی خاص، همچون حقوق داخلی، پشتوانه ضمانت اجرا نیست، در نتیجه ضمانت اجرا در آن با چالش های فراوان روبه روست. الزام ها و ترجیح های اخلاقی که ممکن است در نگاه مضيق حقوقی به ضمانت اجرا، از دایره آن خارج باشد، در اینجا خارج از افق دید نخواهد بود (همان: ۲۹۲) .

اکنون به معرفی برخی ارزش های اخلاقی اسلام که در اجرای قواعد حقوق بشردوستانه بین المللی نقش ایفا می کنند می پردازیم. لازم به ذکر است که مفاهیم و ارزش های اخلاقی بسیاری در اجرای قواعد یادشده تأثیرگذارند، اما به جهت محدودیت تکمیل مکارم اخلاقی یکی از هدفهای مهم بعثت پیامبر اسلام یا است. با بهره مندی از مکارم اخلاق است که انسان می تواند به بهترین نحو زندگی اخلاقی خود را پیش برد و یا به عبارتی زندگی خود را به قصد دستیابی به این مکارم اخلاقی که مایه تکامل نفسانی و وجودی اوست سامان بخشد. اخلاقی زیستن یا مشتاقانه در پی مکارم اخلاقی بودن، مستلزم وجود یک برنامه علمی و عملی جامع و مؤثر است که انسان بتواند به مدد کاربست آن به این مهم نائل آید. یکی از مبنایی ترین و بهترین برنامه ها با ویژگی یاد شده تقواست که می تواند به مثابه یک راهنمای روشنگر در مسیر پر پیچ و خم زندگی او را به سر منزل مقصود (قرب الهی) برساند. ضرورت چنین برنامه ریزی ای در زندگی انسان را می توان وجه تمایز او از حیوانات دانست؛ با این توضیح که انسان اگر بخواهد انسان باشد باید تحت فرمان عقل زندگی کرده، از اصول معینی در زندگی پیروی نماید و نیز از اموری که با هوی و هوس های آنی او موافق، اما با هدف و اصولی که اتخاذ کرده است منافات دارد، خودداری کند.

در صحنه نبرد با دشمن که آتشفشان خشمها و کینه ها فوران میکند و پرده خون جلو دیدگان انسان را می گیرد، امکان لغزش و به انحراف کشیده شدن از مسیر مستقیم بندگی دور از انتظار نیست. در اینجاست که شخص با همه توان باران خشم و کینه خود را بر سر طرف مقابل فرو می ریزد و عقل و اندیشه را به کناری نهاده، بر توسن هوی و هوس سوار می شود که هرگز او را به سر منزل مقصود نخواهد رساند (سید رضی، ۱۴۱۴: ۵۷). حالت خشم و غضب از خطرناک ترین حالاتی است که بر اثر مشاهده ناملایمات به انسان دست می دهد و اگر جلو آن رها شود، به صورت نوعی جنون و از دست دادن هر نوع کنترل اعصاب خودنمایی می کند. بسیاری از جنایت ها و تصمیم های خطرناک که انسان عمری باید کفاره و جریمه آن را بپردازد، در چنین حالی رخ می دهد. این خشم در برابر دشمنی که در میدان نبرد قصد جان انسان را کرده، بسیار شدیدتر و خطرناک ترو دارای نتایجی به مراتب وحشتناک تر خواهد بود. در اینجاست که آراسته بودن به ملکه تقوا و پرهیزکاری می تواند خشم انسان را مهار کرده، زنگار کینه را از وجودش پاک کند.

انسان در صحنه نبرد با دشمن آنچنان رفتار می کند که دشمن با او، و به اصطلاح با دشمن مقابله به مثل می نماید؛ اما گاه پا را از مقابله به مثل فراتر گذارده، به کارهایی دست می زند که فراتر از مقابله به مثل، که اصلی پذیرفته شده در حقوق بشردوستانه بین المللی است، می باشد. برخورداری از روحیه تقوا و پرهیزکاری مانع از دست یازیدن به چنین اعمالی می گردد و در رعایت اصول و قواعد حقوق بشردوستانه همچون تفکیک میان نظامیان و غیرنظامیان و نیز رعایت اصل تناسب و مراعات اصل ضرورت نقشی مهم ایفا می کند. البته روشن است که دستیابی به چنین مرحله ای بسیار دشوار است و جز در سایه ارزش اخلاقی دیگری که اخلاص نام دارد، نمی توان بدان دست یافت سید قطب، ۱۴۲۵: ۸۵۲/۲).

٢. اخلاص

انگیزه های برافروختن آتش جنگ بین افراد و نیز ملت های گوناگون است. انتقام گیری، تشفى خاطر، تعصب های نژادی و قبیله ای و دینی، چپاول ثروت های ملل و نیز بسط حوزه اقتدار و سلطه، از جمله انگیزه های جنگ افروزی است. خاستگاه همه این گونه جنگها چیزی جز پیروی از هوای نفس و غیبت خداوند از صحنه زندگی چنین انسان هایی نیست. آن هنگام که خداوند در زندگی انسان حضور نداشته باشد، او هیچ مانعی فراروی خود برای ارتکاب هر گونه جنایتی علیه انسان های دیگر که با هوی و هوس او انطباق کامل دارد، نمی بیند، اما با حضور خدا در زندگی انسان و محوریت رضایت و خشنودی او در زندگی وی، انگیزه های جنگ کنترل شده و همگی حول محور خشنودی خداوند خواهد چرخید نه بر محور هواهای نفسانی جنگجویان. از این رو است که قرآن کریم از جنگ با دشمنان خدا با عنوان «جهاد في سبيل الله» یاد می کند؛ یعنی جهادی که تنها با هدف کسب خشنودی خداوند انجام می پذیرد نه ارضای خواسته های پست نفسانی انسان، پس توام با اخلاص خواهد بود، چرا که اخلاص به معنای انجام عمل تنها برای رضایت و خشنودی خداوند است. قرآن کریم از این معنا با عبارت: «والذين جاهدوا فینا» یاد می کند که به معنای جهاد با دشمنان خداوند با هدف کسب خشنودی خداوند و اطاعت و فرمانبرداری از او است (طبرسی، ۱۳۷۲: ۴۵۸/۸؛ زمخشری، ۱۴۰۷: .(۴۶۵/۳

به نظر می رسد مفهوم اخلاص -که بعدا توضیح خواهیم داد. در ماهیت «جهاد» به معنای قرآنی آن که با حرب و قتال تفاوت دارد. نهفته است؛ زیرا جهاد و نه قتال، به مفهوم حقیقی اش انسان را از خویشتن دوستی و منیت ها دور ساخته و او را به سمت سرکوب هوای نفس می کشاند؛ چرا که «جهاد» به معنای حقیقی کلمه، در گام نخست ایستادن در مقابل خواسته های نفسانی و در گام دوم نبرد با دشمنان است. بنابراین جهاد با نفس برتر و پیشتر از جهاد با دشمنان است، چنان که پیامبر اکرم یا به گروهی که از جنگ با دشمنان برگشته بودند چنین فرمود: «در گشایش و رحمت باشند مردمی که جهاد اصغر را انجام داده و جهاد اکبربه عهده آنان باقی مانده است. عرض شد: یا رسول الله جهاد اکبر کدام است؟ فرمود: جهاد با نفس.» (صدوق، ۱۴۰۰: ۴۶۷). بنا به فرموده حضرت، مادامی که انسان در میدان نبرد با نفس خویش به پیروزی دست نیابد و نیت خود را برای کسب خشنودی خداوند خالص نگرداند، جهاد نکرده است. 

اخلاص یعنی پیراستن نیت از هرگونه انگیزه غیر خدایی، به گونه ای که انسان در هیچ فعل و حرکتی جز رضای خداوند را در نظر نداشته باشد. اخلاص از ویژگی هایی است که انسان مجاهد باید بدان آراسته گردد. این ویژگی اخلاقی ارزشمند در نظام اخلاقی اسلام جایگاهی ممتاز دارد، چنان که هیچ کاری – ولو به ظاهر بزرگ – دارای ارزش مثبت نیست مگر آنگاه که با اخلاص توام باشد. پیامبر اکرم و فرمود: «قلبت را خالص کن، عمل اندک تو را بسنده خواهد بود.» (مجلسی، بیتا: ۱۷۵/۷۰ ). همچنین در این نظام، اخلاص بالاترین مرتبه در ایمان را حائز است (آمدی، ۸۳۰۱۳۶۶). پس سراسر زندگانی فرد مؤمن با اخلاص عجین شده و حب و بغض و گرفتن و رها کردن و سخن گفتن و سکوت پیشه کردن او همگی برای رضای خداوند است (همان).

با توجه به اهمیت و جایگاه اخلاص در نظام اخلاقی اسلام، یک جنگ آور مسلمان در نبرد با دشمن باید از دستورهای الهی تبعیت کند نه از دستورهای نفس خویش و شیطان؛ از این رو هنگامی که پیامبر گروهی را برای نبرد با دشمن روانه می کرد، به آنان فرمان می داد که تنها برای خشنودی و رضای خداوند به مبارزه با دشمن بپردازند نه انگیزه های دیگری همچون انتقام جویی و…. (حر عاملی، ۱۴۰۹: ۵۸/۱۵ ) با این منطق، آنگاه که جنگ با دشمن با هدف کسب خشنودی خداوند و اطاعت دستورهای او صورت نپذیرد، جهاد در راه خداوند به شمار نخواهد رفت، هرچند فرد

جنگ آوری بی مانند باشد که تعداد زیادی از افراد دشمن را به خاک افکنده است. از امام صادق علي نقل است که فرمود: « به پیغمبر اطلاع دادند یکی از اصحاب به نام «قزمان» در میدان جنگ به برادران خود کمک فراوانی کرده است، حضرت فرمود: او از اهل آتش است! بار دیگر عرض کردند: یا رسول الله ! قزمان به شهادت رسیده، فرمود: خداوند مشیت خود را جاری خواهد کرد. پس از آن دوباره خدمت پیامبر رسیده، گفتند: قزمان خودکشی کرده است. پیامبر فرمود: گواهی میدهم که رسول حقیقی پروردگار هستم. راوی گفت: قزمان جنگ سختی با مشرکان انجام داد و هفت نفر از آنها را کشت. پس از اینکه زخم های زیادی برداشت به طرف بنی ظفر رفت، مسلمانان گفتند: ای قزمان توامروز احسان کردی و فداکاری نمودی. اینک تو را به ثواب و جزا مژده می دهیم. قزمان پاسخ داد: چرا به ثواب و جزا مرا مژده می دهید، به خداوند سوگند من به خاطر طرفداری از خویشاوندان خود در این جنگ شرکت کردم، و این همه تلاش نشان دادم، و اگر اقوام من در این میان نبودند من هرگز جنگ نمی کردم. هنگامی که زخم هایش شدت پیدا کرد، تیری از تیرکش خود کشید و به وسیله آن خودکشی نمود.» (طبرسی،  ۱۳۹۰: ۸۵). بنابراین، جنگ آور مسلمان، در نبرد با دشمن نه به خواسته های نفسانی خود می اندیشد و نه به افتخارهای قومی و قبیله ای اش ونه جز آن؛ بلکه تنها برای کسب رضای خداوند و پیروزی حق بر باطل با دشمن نبرد می کند (سید قطب، ۷۰۹/۲:۱۴۲۵ ). على عال برای تقویت انگیزه اخلاص در دل های سپاهیان خویش آنان را به اهتمام نسبت به نماز -که سراسر ذکر و یاد خداست. و نیز زیاد نماز خواندن با هدف نزدیک شدن به خداوند توصیه می کند (سیدرضی، همان: ۳۱۶ ) و این یعنی دمیدن روح ایمان و اخلاص در دل های کسانی که با دشمنان خداوند می جنگند و بیرون راندن انگیزه های مادی و نفسانی از وجود آنان.

اهمیت نقش اخلاص در جنگ باعث می شود فرمانده لشکر به سربازان خود توصیه کند که قبل از دعوت افراد لشکر دشمن به هدایت و دین درست، به جنگ با آنان اقدام نکنند. (حرعاملی، همان: ۴۵/۱۵ ). پیامبر اکرم یا در روز خیبربه على عال فرمود: … به حرکت و سیر خود ادامه ده تا به دیار آنان فرود آیی، آنگاه آنان را به اسلام فراخوان و آنان را از حقوق واجب الهی در آن خبرده. سوگند به خداوند، اگر خداوند به دست تو یکی از آنان را هدایت کند، برای تو از شتران سرخ موی بهتر است.» (سیدبن طاووس، .(۵۶/۱:۱۴۰۰ بنابراین از نگاه اسلام، جنگ وسیله ای برای فرونشاندن آتش کینه و نیل به انتقام نیست و نیز ابزاری برای گسترش حوزه نفوذ مادی به شمار نمی رود. چنین نبردی، شایسته عنوان جهاد در راه خداوند است، چرا که چنین جنگی از نبردهایی که با انگیزه های پست یادشده صورت می گیرد، متمایز است، پس نتایج دیگری را نیز به بار خواهد آورد که در زیر به برخی از آنها اشاره میکنیم:

١. دستیابی به یکی از دو خوبی (إحدى الحسنيين) 

در صورتی که جنگ و جهاد در راه خدا و برای کسب رضایت خداوند صورت پذیرد، مجاهد مخلص یکی از دو نیکویی را انتظار می برد: پیروزی یا شهادت. بنابراین از آنجا که نتیجه هر کدام از این دو باشد برای آنان نیک و پسندیده است، هیچ مجالی برای مداخله هوای نفس و غیر خدا در جنگ آنان با دشمن فراهم نمی گردد و مجاهدانی این چنین از زاویه ای درخشان به قضیه می نگرند و در پرتو اخلاص، اصول انسانی را در مواجهه با دشمن و به ویژه زنان و کودکان و پیران مراعات می نمایند؛ زیرا انگیزه ای جز کسب رضای خداوند ندارند و خداوند به مهربانی و ترحم نسبت به این افراد و نیز افرادی از دشمن که سلاح بر زمین گذارده و به سبب مجروح شدن از جنگ دست کشیده و یا اسیر شده اند، فرمان می دهد. اما کسانی که در مقابل جنگ آوران با اخلاص قرار گرفته اند، چون از روزنه ای تاریک به قضیه می نگرند و جز اشباع غرایز حیوانی خویش به چیز دیگری نمی اندیشند، همه اصول انسانیت را زیر پا گذارده و به پیرو فرتوت و سربازان از پا افتاده نیز رحم نمی کنند (فضل الله، ۱۴۱۹ : ۱۳۴/۱۱). 

۲. پرهیز از اعمال غیر انسانی 

جنگ آوری که با اخلاص می جنگد، چون تنها به خشنودی خداوند می اندیشد، به افراد دشمن همچون ریزه خواران سفره الهی می نگرد و آنها را عيال خدا میداند، چنانکه پیامبر اکرم می فرمود: «آفریدگان همه عيال و نانخور خدایند، پس محبوب ترین آنان در نزد خدا کسی است که برای عیال خدا (خلق خدا) سودمندتر باشد.» (حکیمی، ۶۹۰/۱:۱۳۸۰ ). از این رو تلاش می کند نسبت به کسانی که در مقابل او قرار می گیرند، به ویژه کسانی که در جنگ با او مشارکت ندارند؛ یعنی زنان و کودکان و ناتوانان و جز آنها، سودرسان باشد، پس با آنان با رأفت و رحمت رفتار نموده ، اصول انسانی را درباره آنها مراعات می نماید. در جهادی که به امر خدا و برای کسب رضای خدا انجام می شود، پیامبر اکرم ا و امیرمومنان عل جهادگران را به رفق و مدارا و نیز مهرورزی با این گروه از افراد دشمن فرامی خواند. پیامبر هنگامی که گروهی را برای نبرد با دشمنان می فرستاد به آنان این گونه سفارش می فرمود: « به نام خدا و برای خدا و براساس دین پیامبرش روانه شوید و پیر فرتوت و نیز کودکان و زنان را نکشید.» نیزامیرمؤمنان علت فرمود: « با دشمن جنگ را آغاز نکنید تا آنها شروع کنند، زیرا بحمد الله حجت با شماست، و آغازگر جنگ نبودنتان، تا آنکه دشمن به جنگ روی آورد، حجت دیگر بر حقانیت شما خواهد بود. اگر به اذن خدا شکست خوردند و گریختند، آن کس را که پشت کرده نکشید، و آن را که قدرت دفاع ندارد آسیب نرسانید، و مجروحان را به قتل نرسانید. زنان را با آزار دادن تحریک نکنید، هرچند آبروی شما را بریزند، یا امیران شما را دشنام دهند…» (سیدرضی، همان: ۳۷۳).

خشونت و بی رحمی، از جنگ جدایی ناپذیر است؛ چرا که طبیعت جنگ این چنین است. ترساندن دشمن و غارت اموال و هتک حرمت ناموس او و نیز انتقام از او به بدترین شکل ممکن، از جمله خلقیات جنگ به شمار می رود؛ اما مجاهدی که برای رضای خدا نبرد می کند و از حقیقت اخلاص بهره مند است، تلاش می کند خود را از گرفتارشدن در باتلاق غرائز نفسانی و هواهای شیطانی برهاند و در مواجهه با دشمن، اصول و قواعد انسانی را مراعات کرده، از آنها تعدی ننماید. اما کسانی که حضورشان در صحنه جنگ جزبه نیت پاسخگویی به نیازهای حیوانی شان نیست، هیچ ابایی از ریختن خون بی گناهان و به خاک افکندن کسانی که هیچ مداخله ای در نبرد ندارند، نخواهند داشت .

۳.وفای به عهد

از جمله اصول ارزشمند نظام اخلاقی اسلام، وفای به عهد است. این ارزش اخلاقی در میان همه ملتها و ادیان و مذاهب از جایگاه ویژه ای برخوردار است. این ارزش از فطرت پاک انسان سرچشمه گرفته و همه انسان ها، کسانی را که نسبت به پیمانهای خود وفادارند ستایش می کنند؛ زیرا انسان در زندگی اجتماعی خود گزیری از عقد پیمان با دیگران برای نیل به خواسته ها و هدف های خود ندارد و تنها عاملی که باعث ایجاد اطمینان افراد به یکدیگر می گردد، پایبندی آنان به عهد و پیمان است.

وفای به عهد و پیمان هایی که بین دولت ها با یکدیگر در جنگ های خونین برای جلوگیری از برخوردهای غیرضروری و ایجاد ضرر و زیان های غیر لازم منعقد می شود نیز از ارزش اخلاقی والایی برخوردار است. از نگاه اسلام، به صورت مطلق پایبندی به عهد و پیمان برای هر یک از دو طرف پیمان، چه از قبل آن منتفع و چه متضرر شوند، واجب و ضروری است، چرا که مراعات عدالت اجتماعی از مراعات منافع اشخاص اهمیت فزون تری دارد. این لزوم پایبندی تا آنجا که یکی از طرفین معاهده نقض پیمان کند ادامه خواهد داشت که در این صورت طرف دیگر نیز می تواند از التزام نسبت به مفاد آن پیمان خود را رهایی بخشد.

روشن است که این درجه از تأکید بر وفای به عهد در هیچ دین آسمانی و نیز مکتب بشری که داعیه رعایت حقوق افراد و اجتماع را دارد، به اندازه دین مبین اسلام سابقه ندارد. اسلام بر رعایت حقوق افراد به حکم اینکه آنان انسان اند، تأکید ویژه ای دارد. اگر درجه اهتمام اسلام به لزوم پایبندی به پیمانها را با سنت های ممالک متمدن و جز آنها و به ویژه با آنچه درباره نوع برخورد حکومت های قوی با کشورهای ضعیف در خصوص پایبندی آنان به پیمان ها – مادام که منافعشان را تأمین کند و نقض آنها آنگاه که به ضرر منافعشان باشد، می بینیم و یا می شنویم، مقایسه کنیم به درستی تفاوت اسلام را با آنها درمی یابیم. در اینجا دو منطق وجود دارد: یک منطق بر رعایت جانب حق – كيفما كان تأکید دارد؛ زیرا مراعات حق، ضامن مراعات منافع جامعه است. منطق دیگرهم قائل به رعایت منافع مردم خویش با تمسک به هر وسیله و ابزاری است، هرچند این وسیله حق را زیر پا بگذارد، چرا که معتقد است هدف وسیله را توجیه می کند. در اینجاست که عظمت مبانی اخلاقی اسلام آشکار می شود و چنانچه این مبنا در حقوق بشردوستانه مورد توجه قرار گرفته، تأكيد اسلام برلزوم پایبندی به پیمانها و الوبا دشمنان مورد توجه قرار گیرد، اجرای قواعد حقوق بشردوستانه سهولت بیشتری خواهد یافت. به عنوان مثال، قرآن کریم نسبت به پیمان هایی که میان مسلمانان و غیرمسلمانان منعقد می شود، پایبندی به آن پیمان ها را از ثمرات تقوایی که مدار کرامت انسان است (حجرات/۱۳)، دانسته می فرماید: «این، اعلام بیزاری از سوی خدا و پیامبر او، به کسانی از مشرکان است که با آنها عهد بسته اید. مگر کسانی از مشرکان که با آن ها عهد بستید، و چیزی از آن را در حق شما فروگذار نکردند، واحدی را بر ضد شما تقویت ننمودند؛ پیمان آنها را تا پایان مدتشان محترم بشمرید؛ زیرا خداوند پرهیزگاران را دوست دارد.»(توبه / ۴). همچنین نسبت به لزوم پایبندی به پیمان هایی که با مشرکان بسته اند مادامی که آنان بدان پیمان ها وفادارند، تأکید کرده، می فرماید: «… تا زمانی که در برابر شما وفادار باشند، شما نیز وفاداری کنید، که خداوند پرهیزگاران را دوست دارد.» (همان / ۷) و نیز یکی از ویژگی های افراد مؤمن را پایبندی آنان به عهد و پیمان هایشان معرفی کرده، می فرماید: «و آنها که امانت ها و عهد خود را رعایت میکنند.» (مؤمنون / ۸).

این آیه مؤمنان را این گونه توصیف می کند و حقیقت ایمان نیز همین را اقتضا می کند؛ چرا که ایمان ملازم با سکون و استقرار و اطمینان نفس است، پس زمانی که مؤمنی در مورد امانتی که بدو سپرده می شود و یا پیمانی که با او بسته می شود، مورد اعتماد و اطمینان قرار می گیرد، بر آن پایبند و پایدار خواهد ماند و با خیانت در امانت و نقض عهد و پیمان، در آن ایمان تزلزل ایجاد نخواهد نمود (طباطبایی، ۱۳۹۰: ۱۱/۱۵). پس این ایمان مؤمن است که او را نسبت به پایبندی به این ارزش اخلاقی ملتزم ساخته است، هر چند این پیمان با کسی منعقد شده باشد که دشمن اوست. روشن است که چنین التزام وتعهدی می تواند نقشی اثرگذار در اجرای قواعد حقوق بشردوستانه ایفا نماید.

در سخنان معصومان علی نیز بر اهمیت این ارزش اخلاقی تأکید فراوان شده است. امیرمؤمنان على البر لزوم پایبندی به پیمانی را که با دشمن بسته شده است این گونه به مالک اشتر یادآور می شود: «و اگر با دشمنت پیمانی نهادی و در ذمه خود او را امان دادی، به عهد خویش وفا کن و آنچه را بر ذمه داری ادا. و خود را چون سپری برابر پیمانت برپا، چه مردم بر هیچ چیز از واجب های خدا چون بزرگ شمردن وفای به عهد سخت همداستان نباشند، با همه هواهای گونه گون که دارند و رأی های مخالف یکدیگر که در میان آرند. و مشرکان نیز جدا از مسلمانان، وفای به عهد را میان خود لازم می شمردند، چه زیان پایان ناگوار پیمان شکنی را بردند. پس در آنچه به عهده گرفته ای خیانت مکن و پیمانی را که بسته ای مشکن و دشمنت را که در پیمان توست – مفريب که جز نادان بدبخت بر خدا دلیری نکند. و خدا پیمان و زینهار خود را امانی قرار داده، و از در رحمت به بندگان رعایت آن را برعهده همگان نهاده، و چون حریمی استوارش ساخته تا در استواری آن بیارمند و رخت به پناه آن کشند. پس در پیمان نه خیانتی توان کرد، و نه فریبی داد، و نه مکری پیش آورد، و پیمانی مبند که آن را تأویلی توان کرد – یا رخنه ای در آن پدید آورد. و چون پیمانت استوار شد و عهدت برقرار – راه خیانت مپوی – و برای به هم زدنش خلاف معنی لفظ را مجوی، و مبادا سختی پیمانی که بر عهده ات افتاده و عهد خدا آن را بر گردنت نهاده، سر بردارد و تو را به ناحق – بربه هم زدن آن پیمان وادارد، که شکیبایی کردنت در کار دشواری که گشایش آن را امیدواری، و پایان نیکویی اش را در انتظار، بهتر از مکری است که از کیفر آن ترسانی، و اینکه خدا تو را چنان بازخواست کند که درخواست بخشش او را در دنیا و آخرتت نتوانی.» (شهیدی، ۱۳۷۸: ۳۳۹ – ۳۳۸). 

با استناد به این ارزش اخلاقی است که در میان مسلمانان واقعی، پایبندی به حقوق افراد در مخاصمات مسلحانه خود را نشان می دهد؛ به ویژه آنکه انسان مؤمن برای پایبندی به عهد و پیمان، گذشته از اقتضای ضرورت اجتماعی نسبت به این پایبندی ، آن را اطاعت از فرمان خداوندی میداند و این خود انگیزه او برای پایبندی به عهد و پیمان را دوچندان می کند. البته روشن است که این دو انگیزه در یک سطح و اندازه قرار ندارند، چرا که التزام به پیمان با انگیزه نخست، برخاسته از ضرورتی است که حیات اجتماعی آن را اقتضا می کند، پس ارزش چندانی ندارد و جزء ارزش های انسانی و دینی به شمار نمی رود، چرا که جباران و ستمگران می توانند به آسانی این گونه پیمان ها را نقض نمایند. اما التزام به پیمان با انگیزه دوم که دارای جهت گیری الهی است، در حوزه ارزش – های انسانی قرار گرفته و همه انسانها می توانند با اتکای به آن در مناسبات خود با یکدیگر بی هیچ نگرانی، به هم اطمینان و اعتماد نمایند؛ چرا که مؤمن شخصیت انسانی خود را در گرو پیمان خود قرار می دهد؛ از این رو نقض آن را نقض ایمان خود و پیمانی که با خداوند متعال بسته است تلقی می کند. ( مراغی، بیتا: ۴۳/۱۰ ). با این پشتوانه اخلاقی است که رعایت حقوق افراد درگیر جنگ و یا کسانی که هیچگونه مشارکتی در جنگ ندارند، بر اساس پیمان نامه ها قابلیت اجرا می یابد. در سیره پیامبر اکرم که می بینیم که چگونه حضرت به رغم در پیش گرفتن روشی دیگر برای نفوذ به دژ یهودی ها، غیر از آنچه فرد یهودی برآن دلالت و راهنمایی کرده بود، برعهد و پیمانی که با آن یهودی که دشمن پیامبر بود، اما از ایشان امان گرفته بود، وفادار می ماند (راوندی،

۱۶۵/۱:۱۴۰۹

). اهمیت این ارزش اخلاقی در این کلام حضرت رسول یا به صورت آشکار بیان شده است: «فردا در قرارگاه رستاخیز نزدیک ترین فرد شما به من، راست گوترین و امانت پردازترین و باوفاترین شما به پیمان و نيك خوترین و نزدیک ترین شما با مردمان است.» (حرانی، ۱۴۰۴، ۴۶). همچنین جایگاه این اصل اخلاقی از پایبندی حضرت به پیمان هایی که مسلمانان با مشرکان منعقد می ساختند روشن و آشکار است (ذهبی، ۴۹۴/۳:۱۴۱۳ ). این میزان از التزام ونیز سفارش به پایبندی به عهد و پیمان برای آن بود که این ارزش های اخلاقی در دل های مؤمنان رسوخ یابد. با رسوخ ارزش هایی همچون وفای به عهد و ممنوعیت خیانت در دل های مؤمنان، حقوق افراد دشمن در جبهه نبرد به خوبی مراعات خواهد شد، چرا که مسلمانان بر التزام خود به عهدی که با دشمن بسته اند، وفادارند. البته این پایبندی تا آنجا ضروری است که دشمن نیز بدان پایبندی نشان دهد، اما در صورتی که مؤمنان احساس کنند دشمن پیمان را زیر پا گذارده و نسبت به آن خیانت روا داشته است، می توانند آنان نیز نسبت به پیمان منعقد شده بی اعتنا گردند، بدون آنکه آن را نقض نمایند؛ بلکه لازم است به صراحت آنان را از تصمیم خود آگاه سازند تا عذری نداشته باشند. قرآن کریم در این باره می فرماید: « و هرگاه (با ظهور نشانه هایی از خیانت گروهی بیم داشته باشی(که عهد خود را شکسته، حمله غافلگیرانه کنند، به طور عادلانه به آنها اعلام کن که پیمانشان لغو شده است؛ زیرا خداوند، خائنان را دوست نمیدارد.» (انفال / ۵۸) در این هنگام است که قرآن اجازه میدهد مؤمنان با کافرانی که نقض پیمان کرده اند به جنگ برخیزند: «واگر پیمان های خود را پس از عهد خویش بشکنند، و آیین شما را مورد طعن قرار دهند، با پیشوایان کفر پیکار کنید، چرا که آنها پیمانی ندارند؛ شاید با شدت عمل) دست بردارند.» (توبه/ ۱۲).

۴.عدالت

عدالت مفهومی بنیادین و محوری در اخلاق اسلامی است. به فرموده امام علی عالی عدل پایه ای است که پایداری جهان به آن بستگی دارد.» (مجلسی، همان: ۸۳/۷۵ ) و نیز فرمود: «عدالت میزان خدایی است که در کار مردمان نهاد و آن را برای برپاداری حق به پا داشت، پس با خداوند در میزانش مخالفت نکنید و با قانونمندی اش نستیزید.» آمدی، همان: ۹۹) که این خود ستیزه و جنگ با خداوند است.

عدالت به معنای اخلاقی آن در برابر عدالت اجتماعی و نیزعدالت سیاسی۔ مفهومی است که از ایجاد حالت توازن و اعتدال میان قوه خشم و شهوت به وسیله قوه عاقله حاصل می گردد. پس فضیلت عدالت عبارت است از آنکه قوای غضب و شهوت تحت تدبیر عقل و شرع قرار گیرند. به گفته عالمان اخلاق، عدالت برترین فضایل و اشرف کمالات است، چرا که همه صفات کمالیه را در خود جای داده است؛ زیرا عدالت ملکه ای است نفسانی که انسان را بر تعدیل همه صفات و افعال و رعایت حد وسط میان آنها و نیز حل نزاع قوای نفسانیه انسان با یکدیگر توانا می سازد تا جایی که اتحاد، مناسبت و یگانگی و الفت میان همه آنها ایجاد شود. پس همه خلقيات فاضله وصفات كامله بر عدالت مترتب می گردد «نراقی، ۱۳۷۸: ۷۸). توصیه های قرآن کریم به لزوم عدالت ورزی و عدالت محوری پیامبر اکرم و معصومان عالی در رفتار با افراد سپاه دشمن و توصیه به عدالت پیشگی در سخنان گهربار آنان، حکایت از جایگاه بلند این اصل اخلاقی در اجرای حقوق در همه زمینه ها، به ویژه در بحبوحه جنگ و درگیری های خونین دارد.

این آیه در قرآن کریم آیهای کلیدی است و خود به تنهایی شاهدی صادق برلزوم محوریت اخلاق در صحنه نبرد و درگیری است. خداوند می فرماید: «ای کسانی که ایمان آورده اید! همواره برای خدا قیام کنید، و از روی عدالت ، گواهی دهید! دشمنی با جمعیتی، شما را به گناه وترک عدالت نکشاند! عدالت کنید، که به پرهیزگاری نزدیک تر است ! و از (معصیت خدا بپرهیزید، که از آنچه انجام می دهید، با خبر است .»

 

(مائده/8). مبادا دشمنی عده ای که دشمن شما هستند شما را از مرز عدالت خارج کند. روی مرز عدالت کار کنید؛ فکر نکنید آنها مسلمان هستند یا نیستند، دشمن هستند یا نیستند، این حرف ها را در این حساب نیاورید، مبنای فضایل اخلاقی خداست، شما به خاطر خدا به فضایل اخلاقی پایبند هستید. ( مؤمن کسی است که در فضایل اخلاقی خویشان و فامیل و خانواده نشناسد، اهل محل نشناسد، باند نشناسد، حزب نشناسد، حتی خود دین را برای فضایل اخلاقی مرز قرار ندهد، خودی را به قدری توسعه دهد که شعاعش بی نهایت بشود (مطهری، ۱۳۸۸: ۶۸۱/۲۲ ). دقت در شأن نزول این آیه شریفه ما را بهتر با محوریت عدالت در سیره پیامبر اکرم ا آشنا می سازد. این آیه پس از آن نازل شد که سپاه اسلام توانست مکه، پایگاه شرک و کفر که دشمنان قسم خورده حضرت را در خود جای داده بود، بدون ریختن قطره خونی فتح نماید. آنان هرچند عدالت و مروت را درباره پیامبر – چه در دوران حضور حضرت در مکه و چه پس از هجرت ایشان به مدینه – مراعات نکردند، اما پیامبری بر اساس ارزش های اخلاقی ای که قرآن کریم بدان ها توصیه می کند، نه تنها پا را از جاده عدل و انصاف بیرون نگذارد، بلکه از همه بدی های آنان چشم پوشی کرد و آنان را بخشود و آزاد نمود. 

امام علی ع ، امام رحمت و عدالت، برای مؤمن شش ویژگی را برشمرده که از آن جمله است: در بحران ها ثابت قدم و استوار، در برابر بلایا و مشکلات صبور، … است و بر دشمنان خود ستم روا نمیدارد (حرانی، همان: ۳۶۱). امام على ما

به همان میزان که دوستدار عدل بود، از ظلم و بی عدالتی تنفر داشت و ظلم و بی عدالتی را ریشه همه پستی ها می دانست (آمدی، همان: ۴۵۵) و بدترین توشه برای روز حسابرسی را دشمنی ورزیدن – همراه با بی عدالتی با بندگان خدا می دید (صدوق، همان: ۴۴۶). امام على عال با دشمنان خود نیز هماره دادگر بود؛ حتی با دشمنی که کمر به قتل او بست (کلینی، ۳۰۰/۱:۱۳۶۲ ). عدالت ورزی در مبارزه با دشمن در این فرمان پیامبر اکرم نه به سران سپاه خود که برای نبرد با دشمن عازم می شدند، به روشنی تبلور یافته است. امام صادق ع فرمود: «هرگاه رسول خدا و فرماندهی را با لشکری گسیل می داشت، نخست او را به رعایت تقوای الهی در باره خود و عموم یارانش سفارش می کرد، سپس می فرمود: به نام خدا و در راه خدا پیکار کن، با منکران خدا بجنگید، مکر نکنید، خیانت نکنید، کشتگان را مثله نکنید (گوش و بینی و انگشتان آنان را نبرید)، کودکان و کسانی را که در سرکوهی به عبادت مشغولند (راهبان را نکشید، درختان خرما را آتش نزنید و در آب غرق نسازید، هیچ درخت میوه داری را نبرید و زراعتی را آتش نزنید، زیرا شما نمی دانید، شاید به آن نیازمند شوید. و از چهارپایان حلال گوشت غیر آن را که ناچار از خوردن آنید پی نکنید، و چون با دشمن مسلمانان روبه رو شدید آنان را به یکی از سه چیز مسلمان شدن، جزیه دادن، ترک جنگ) فراخوانید، پس اگر در مورد هریک از آنها پاسخ مثبت دادند از آنان بپذیرید و دست از سر آنان بردارید.» (طباطبایی، ۸۵/۱:۱۳۷۸ ) امام علی علی نیز به لشکریانش، قبل از شروع، دستور جامعی درباره رفتار دادگرانه با افراد دشمن داده است: «با آنان نجنگید تا آنان آغاز به جنگ کنند، زیرا شما بحمدالله حجت دارید، و اینکه آنان را وا گذارید تا خود به جنگ آغاز کنند حجت دیگری برای شما بر آن هاست. پس چون به خواست خدا شکست خوردند و پا به فرار نهادند، فراری را نکشید، و به کسی که تسلیم شده است آسیب نرسانید، و کار زخمی ها را تمام نکنید، و زنان را با هیچ گونه آزار و اذیت به هیجان نیاورید، گرچه به شما ناسزا گویند و امیرانتان را دشنام دهند.» (سیدرضی، همان: ۳۷۳)

 

نتیجه گیری

به رغم تفاوت های موجود میان اخلاق و حقوق ، نمی توان از نقش اخلاق در پایه گذاری بسیاری از قواعد حقوقی و همچنین اجرای آن ها چشم پوشید. ارزش های اخلاقی اساس بسیاری از قواعد حقوقی قرار گرفته و این قواعد بر این ارزش ها مبتنی است، از این رو نه بر قانون گذار و نه بر مجریان قواعد حقوقی روا نیست که از آنها غفلت ورزند؛ زیرا این قواعد حقوقی همگی چهره ای از چهره های اخلاق هستند و هر نظام حقوقی در کنار خود نظام اخلاقی ای دارد که همگام با آن حرکت می کند و آن نظام اخلاقی اجرای درست و کامل آن قواعد را تضمین می نماید. حقوق بشردوستانه بین المللی، همچون حقوق داخلی نیست که قدرت دولتی خاص پشتوانه اجرای قواعد آن باشد، از این رو به پشتوانه هایی دیگر برای اجرای قواعد خود نیازمند است. مؤثرترین عاملی که می تواند در اجرای قواعد حقوق بشردوستانه نقش ایفا کند و در گیر و دار منازعات خونین حافظ کرامت انسانی باشد و از وارد کردن زیان های غیر ضروری جلوگیری کرده، میان نظامیان و غیرنظامیان تفکیک نماید و متناسب با هدف ها، و نه فراتر از آنها، از امکانات نظامی علیه دشمن استفاده کند، اصول و ارزش های اخلاقی ای است که بر آموزه های دینی مبتنی باشد.

 

منابع

١. قرآن کریم

٢. ابن طاووس، سید رضی الدین علی بن موسی، الطرائف في معرفة مذاهب الطوائف،

خيام، قم، چاپ اول، ۱۴۰۰ق. ٣. تمیمی آمدی، عبدالواحد، تصنیف غررالحکم، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه

علمیه قم، قم، چاپ اول، ۱۳۶۶. ۴. حرعاملی، محمد بن حسن، تفصيل وسائل الشيعة الى مسائل الشریعه، مؤسسه آل البيت لاپ ، قم، الطبعة الأولى، ۱۴۰۹ق.

تا ۵. حرانی حلبی، ابومحمد حسن بن على بن شعبه ، تحف العقول عن آل الرسول

، مؤسسة النشر الإسلامي التابعة لجماعة المدرسین، قم، چاپ دوم، ۱۴۰۴ق. ۶. حکیمی، محمد و محمود واحمد، الحياة ، ترجمه احمد آرام، دفتر نشر فرهنگ اسلامی،

تهران، چاپ مکرر، ۱۳۸۰. ۷. ذهبی، شمس الدين محمد بن احمد، تاریخ الاسلام ووفيات المشاهير والأعلام،

تحقیق عمر عبد السلام تدمری، دار الكتاب العربی، بیروت، الطبعة الثانيه، ۱۴۱۳ق. ۸ راوندی، قطب الدين، الخرائج والجرائح، مدرسه امام مهدی عالی، قم، چاپ اول،

۱۴۰۹ق. . رضائیان، مهرداد، حقوق بین الملل ناظر بر نحوه هدایت مخاصمات مسلحانه ، نشر سرسم،

تهران، چاپ اول، ۱۳۸۳. ۱۰. رضی موسوی، سید ابوالحسن محمد بن حسین، نهج البلاغه، هجرت، قم، چاپ اول،

۱۴۱۴ق. ۱۱. زمخشری، محمود بن عمر، الكشاف عن حقائق غوامض التنزيل، دار الكتب العربی،

بیروت، الطبعة الثالثه، ۱۴۰۷ق. ۱۲. سید بن قطب، ابن ابراهيم الشاذلي، في ظلال القرآن ، دار الشروق، بیروت ۔ قاهره، الطبعه

الخامسة والثلاثون ، ۱۴۲۵ق. ۱۳. شهیدی، سید جعفر، ترجمه نهج البلاغه، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، تهران،

چاپ چهاردهم، ۱۳۷۸. ۱۴. صدوق، محمد بن على، الامالی، انتشارات اعلمی، بیروت، الطبعه الخامسه، ۱۴۰۰ق. ۱۵. صرامی، سیف الله ، اسلام و حقوق بشردوستانه بین المللی، مقاله: «ضمانت اجرای

حقوق بشردوستانه در اسلام و حقوق بین الملل معاصر»، نشر میزان، تهران، چاپ اول،

.۱۳۹۲

.۱۹

۱۶. طباطبایی، سید محمد حسين، الميزان في تفسير القرآن، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات ،

بیروت، الطبعه الثانيه ، ۱۳۹۰ق. ۱۷. طباطبایی، سید محمد حسین، سنن النبي

، کتاب فروشی اسلامیه، تهران، چاپ هفتم، ۱۳۷۸. ۱۸. طبرسی، فضل بن حسن، إعلام الوری بأعلام الهدی، اسلامیه، تهران، چاپ سوم، ۱۳۹۰ق.

، مجمع البيان في تفسير القرآن ، ناصر خسرو، تهران، چاپ سوم، ۱۳۷۲. ۲۰. فضل الله، سید محمدحسین، تفسير من وحي القرآن، دارالملاك للطباعة والنشر،

بیروت، الطبعة الأولی، ۱۴۱۹ق. ۲۱. کلینی رازی ، محمد بن يعقوب، الکافی، انتشارات اسلامیه، تهران، چاپ دوم، ۱۳۶۲. ۲۲. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، اسلامیه، تهران، چاپ مکرر(بی تا). ۲۳. مراغی، احمد مصطفی، تفسير المراغى، دار الفکر، بیروت، الطبعة الأولى، (بی تا) ۲۴. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، صدرا، تهران، چاپ پنجم، ۱۳۸۸. ۲۵. نراقی، احمد، معراج السعاده ، مؤسسه انتشارات هجرت، قم، چاپ ششم، ۱۳۷۸.