نظریه‌‌ کانت‌‏

0
92

یکی‌ از انواع‌ نظریه‌ وظیفه‌گرایی‌ قاعده‌نگر، که‌ تنها یک‌ قاعده‌ اساسی‌ را عرضه‌ می‌دارد و قواعد جزئی‌تر را از آن‌ به‌دست‌ می‌آورد، نظریه‌ کانت‌ است‌. اساسی‌ترین‌ قاعده‌ اخلاقی‌ کانت‌ چنین‌ است‌: «تنها به‌ دستوری‌ عمل‌ کن‌ که‌، در همان‌ حال‌، بتوانی‌ بپذیری‌ که‌ قانونی‌ عمومی‌ شود». کانت‌ این‌ اصل‌ را، همچون‌ میانگین‌ زرین‌ ارسطو، یک‌ اصل‌ لازم ‌و کافی‌ برای‌ تعیین‌ قواعد جزئی‌تر می‌داند. می‌توان‌ دیدگاه‌ کانت‌ را ضمن‌ اصول‌ زیر تبیین‌کرد:
1. کارهای‌ ارادی‌ انسان‌ همواره‌ بر اساس‌ قاعده‌ و اصل‌ است‌. 2. کار ارادی‌ انسان‌، تنها در صورتی‌ یک‌ عمل‌ اخلاقی‌ به‌ شمارمی‌رود که‌ خواهان‌ تعمیم‌ قاعده‌ منطبق‌ بر آن‌ باشد؛ یعنی‌ علاقه‌مند باشد که‌ هر کسی‌ در موقعیت‌ مشابه‌ با موقعیت‌ او قرار گرفت‌، همان‌ کار را انجام‌ دهد؛ هرچند در پاره‌ای‌ موارد به‌ سود او نباشد. 3. یک‌ عمل‌ تنها در صورتی‌، به‌ لحاظ‌ اخلاقی‌، درست‌ یا الزامی‌است‌ که‌ آدمی‌ بتواند بدون‌ تناقض‌ بخواهد که‌ هر کس‌ دیگری‌، درموقعیت‌ مشابه‌، طبق‌ همان‌ قاعده‌ عمل‌کند. 4. یک‌ عمل‌ تنها در صورتی‌، به‌ لحاظ‌، اخلاقی‌ خطاست‌ که‌انسان‌ نتواند بدون‌ تناقض‌ بخواهد که‌ هر کس‌ دیگری‌ در موقعیت‌مشابه‌ طبق‌ آن‌ قاعده‌ عمل‌ کند. برای‌ روشن‌ شدن‌ دیدگاه‌ کانت‌ توجه‌ به‌ مثال‌ خود او سودمند می‌نماید: فرض‌ کنید ناصر با کسی‌ پیمان‌ بسته‌ است‌؛ اما اگر برایش ‌زیانبار باشد، حاضر است‌ آن‌ را نقض‌ کند. در این‌ صورت‌، اصلی ‌که‌ ناصر از آن‌ پیروی‌ کرده‌، چنین‌ است‌: «هرگاه‌ به‌ سود من‌ باشد، پیمان‌هایی‌ می‌بندم‌؛ در حالی‌ که‌ قصد دارم‌ اگر به‌ سودم‌ بود، آنها را نقض‌ کنم‌.» به‌ عقیده‌ کانت‌، ناصر نمی‌تواند بخواهد این‌ قاعده‌ همگانی‌ شود و همه‌ مردم‌ به‌ آن‌ عمل‌ کنند؛ چرا که‌ در این ‌صورت‌ به‌ تناقض‌ می‌افتد. زیرا در جامعه‌ای‌ که‌ وقتی‌ مصلحت‌ شخص‌ اقتضا کند، نقض‌ پیمان‌ جایز شمرده‌ می‌شود، هرگز پیمانی ‌پا نمی‌گیرد. از این‌ رو، شخص‌ نمی‌تواند هم‌ خواهان‌ پیمان‌‌بستن ‌باشد و آن‌ را محکم‌ و استوار بدارد و هم‌ خواهان‌ آن‌ باشد که‌ هر کس‌ بتواند پیمان‌ زیانبارش‌ را نقض‌ کند. از اینجا در می‌یابیم‌ که ‌بستن‌ پیمان‌های‌ فریب‌آمیز خطاست‌. به‌ نظر کانت‌ با همین‌ شیوه‌ می‌توان‌ نشان‌ داد که‌ دروغگویی‌،خودکشی‌، خیانت‌، ستم‌ و مانند آن‌ خطاست‌.

نقد و ارزیابی‌
1. مسئله‌‌ تعارض‌ وظایف‌، مشکلی‌ است‌ که‌ نظریه‌ کانت‌ نیز با آن‌ درگیر است‌؛ برای‌ مثال‌ گاه‌ می‌شود که‌ وفای‌ به‌ پیمان‌ مانع‌ کمک‌ به‌ کسی‌ است‌ که‌ سخت‌ نیازمند یاری‌ است‌. بویژه‌ آنکه‌ کانت‌ بر کلیت‌ این‌ گونه‌ قواعد تأکید می‌ورزد. و در باور او «هیچ‌گاه ‌نباید پیمان‌ها را نقض‌ کرد.» 2. معیار کانت‌ نمی‌تواند همه‌ وظایف‌ اخلاقی‌ انسان‌ را مشخص‌ کند. کسی‌ را در نظر بگیرید که‌ وضع‌ مالی‌اش‌ خوب ‌است‌ و به‌ احسان‌ دیگران‌ نیاز ندارد. این‌ شخص‌ به‌ نیازمندان‌ یاری‌نمی‌رساند و می‌تواند، بدون‌ هیچ‌ تناقضی‌، خواهان‌ تعمیم‌ قاعده‌ ‌رفتار خود شود و بپذیرد که‌ «لازم‌ نیست‌ هیچ‌ کس‌ به‌ دیگران‌احسان‌ کند.» از این‌ رو قاعده‌‌ بنیادین‌ کانت‌، فاقد جامعیت‌ است‌و فراگیرنده‌‌ همه‌‌ وظایف ‌اخلاقی‌ نیست‌. 3. قاعده‌ بنیادین‌ کانت‌ همچنین‌ مانعیت‌ نیز ندارد؛ یعنی‌ مواردی‌ را در بر می‌گیرد که‌ مسلماً نمی‌توان‌ آنها را وظیفه‌ ‌اخلاقی‌ به‌ شمار آورد. اگر کسی‌ ابتدا کفش‌ راست‌ خود را بپوشد و بخواهد، به‌ صورت‌ یک‌ قاعده‌‌ کلی‌، همگان‌ ابتدا کفش‌ راست‌ خود را بپوشند، آیا این‌ کار یک‌ وظیفه‌‌ اخلاقی‌ و آن‌ قاعده‌ یک ‌قاعده ‌اخلاقی‌ خواهد بود؟!‏

منبع: اخلاق هنجاری، دکتر علی شیروانی، کانون اندیشه جوان