اخلاق ضمیر دارد؟

0
104

می‌گویند حرمت امامزاده را متولی آن نگه می‌دارد. این ضرب‌المثل قدیمی بسیار حکمت‌آموز است. کاربردهای فراوانی هم دارد. یعنی ما به ازای بیرونی فراوانی می‌توان برای آن یافت.
حال ببینیم در جامعه و فرهنگ ایران در سال‌های اخیر متولیان اخلاقی جامعه چه کسانی بودند؟ یعنی چه کسانی بودند که اگر می‌دیدند در محله‌ها و یا در شهری اخلاق رعایت نمی‌شود هشدار می‌دادند، مردم را نصیحت می‌کردند و به آنها گوشزد می‌کردند که مراعات کنند؟ من خودم تا آنجایی که یادم می‌آید وقتی صحبت از اخلاق بویژه اخلاق اسلامی می‌شد یاد روحانیت بیدار و اصیل می‌افتادم. آنها را انسان‌هایی سلیم، با خدا، پرهیزگار و منزه می‌دانستم که در منبرها و سخنرانی‌ها و در رفتار و گفتار بیش از همه از اخلاق صحبت می‌کردند. هنوز هم در حوزه‌های علمیه درس اخلاق یکی از مهم‌ترین دروس حوزه را تشکیل می‌دهد. در آموزه‌های دینی ما نیز بیش از هر چیز درباره آن صحبت شده است و مگر نمی‌گوییم و نمی‌دانیم که خداوند رحمان و رحیم علت توفیق پیامبر عظیم‌الشأن اسلام را مکارم اخلاقی آن بزرگوار می‌خواند و می‌داند؟
ناگفته پیداست که متولی اخلاق در جامعه بیش از هر کس و هر نهاد و هر ارگان و سازمانی، نهاد روحانیت است. اصولاً وظیفه علمای دینی این است که وقتی درمی‌یابند ستون‌های ارزشی و اخلاقی جامعه در جایی در حال فروریختن است انذار دهند و به وظیفه خود عمل کنند، در غیر این صورت در انجام وظیفه کوتاهی کرده‌اند. اگر قرار باشد که تنها در درس و بحث از اخلاق بگویند و خود مراعات نکنند و یا در برابر ناهنجاریها موضع نگیرند آیا به رسالت خود عمل کرده‌اند؟ اخیراً وقتی بعضی خبرها را می‌شنوم که عده‌ای به بهانه دفاع از ولایت و یا نظام، مرتکب بداخلاقی‌هایی شده‌اند که آدمی از یادآوری و بیان آن شرم دارد با خود می‌گویم پس چرا علمای دین هشدارهای لازم را نمی‌دهند؟
و عجیب‌تر اینکه وقتی برخی مراجع و علمای دینی و روحانیون در این باره هشدار می‌دهند و زنگ خطر را به صدا درمی‌آورند تازه مورد عتاب هم قرار می‌گیرند؟ آنچه که برای بسیاری از علاقمندان نظام و فرهیختگان جامعه تابسوز است اینکه چنین اتفاقاتی که با روح اسلام و انقلاب و با آموزه‌های دینی و منش و رفتار امام راحل و بزرگوار و رهبری معظم انقلاب منافات دارد، اگر در یک جامعه اسلامی رواج و تسری پیدا کند بیشترین آسیب را به دین‌باوری جامعه می‌زند. مگر با هیچ بهانه‌ای می‌توانیم سخن لغو بگوییم؟ اگر ما در پاسخ مخالفان و یا منتقدانمان و حتی در مواجهه با دشمنانمان از ادبیاتی استفاده کنیم و از سخنان و روش‌هایی که در فرهنگ دینی ما جایی ندارد چه تفاوتی با آنان خواهیم داشت که بی‌ادعای دین و اعتقاد و ایمان و انقلاب، فحاشی می‌کنند؟ اگر فحش و ناسزا بد است که «بد» است فرقی نمی‌کند آن را به بهانه دفاع از که و چه و با کدام قصد و نیت به کار می‌بریم. در هر حال گناه کرده‌ایم.
وقتی در فرهنگ دینی و حتی در قانون مجازات اسلامی داریم که حتی اگر به یک محکوم به اعدام حرفی زدیم که حد دارد باید «حد» را در مورد طرف مقابل جاری کرد. یعنی اینکه گناه، گناه است. در هیچ کجای فرهنگ دینی نیامده است که هدف وسیله را توجیه می‌کند. حتی برای از بین بردن مخالف هم حق انجام یک فعل حرام و یا گناه داده نشده است.
اینکه به کسانی که هنوز دادگاهی نشده و توسط دادگاه محکوم نشده‌اند هر روز یک ناسزا بگوییم و یک برچسب بزنیم در کجای قاموس اسلام پذیرفتنی است؟ مجرم را باید گرفت و در دادگاه صالحه و عادله‌ محاکمه و در صورت محکومیت متناسب با جرم برایش مجازات تعیین کرد، همین و بس.
این را شرع و قانون می‌گوید. غیر از این نسبتی نه با شرع دارد و نه با قانون و نه با اخلاق. خدا نکند جامعه به این نتیجه برسد که نعوذ بالله در نظام اسلامی مجازات توهین و تهمت و افترا و ناسزا، بسته به ضمیر خطاب متفاوت است. فحش و تهمت فی حد ذاته بد نیست فقط باید دید توسط «که» و در برابر «که» اعمال می‌شود! بدتر از همه جفایی است که این ارتکاب گناه در حق ولایت و رهبری روا می‌دارد. اینکه به بهانه دفاع از ولایت و رهبری و دفاع از نظام و حکومت بداخلاقی کنیم و خدای ناکرده این شبه را به وجود آوریم که طرفداران نظام اسلامی و رهبری بر همین سیره و سیاق عمل می‌کنند. کوته سخن آنکه هشدارهایی که علمای دینی درباره بداخلاقی و رواج تهمت و افترا می‌دهند از جمله وظایف ذاتی آنهاست. اینها دفاع از اخلاق اسلامی است حتی اگر این انذار و هشدار در رابطه با بداخلاقی نسبت به کسانی باشد که مخالف ما محسوب می‌شوند و یا کارنامه سیاسی قابل دفاعی نداشته باشند. به هر حال در فرهنگ اسلامی گناه، گناه است و حرام، حرام.
و نکته آخر اینکه جامعه می‌آموزد، از بزرگان ما، از مسئولین ما، از روحانیت ما، از داعیه‌داران دین و اعتقاد ما، از سیاستمداران و اصحاب قدرت و اصحاب رسانه‌ ما و رفتار خود را در بسیاری از موارد به تناسب آن تنظیم می‌کند و تاوان رواج بداخلاقی گاه بسیار سنگین است.

روزنامه اطلاعات
نویسنده : فتح‌الله آملی