آینده دینی جهان

0
69

پیش‏بینی آینده جهان همواره مورد توجه و علاقه آدمی بوده است. امروز که جهان شاهد تحوّلات سریع و فراگیر در عرصه‏های گوناگون حیات بشری است و انقلابی عظیم در ارتباطات و تعاملات رخ داده و بحث از جهانی‏شدن یا جهانی‏سازی مطرح است، این اهتمام فزونی یافته است.
در این مقاله، نخست به وضعیت هویّتی افراد در دنیای نوین و موقعیت دین از منظر جامعه‏شناسان اشاره شده و شواهد ارائه شده حاکی از این موضوع است که افزایش آگاهی فرهنگی جهان، که ناشی از توسعه ارتباطات و تعاملات است، بستر مناسبی برای گزینش عقلانی فراهم آورده است. در این محیط، دین واجد ویژگی عقلانی فرصت عرضه خود را در گستره جهان خواهد یافت. بر همین اساس، به آمار گرایش افراد در نقاط گوناگون جهان به اسلام و نیز برخی از مؤلّفه‏های جهان‏شمولی اسلام، که بر سرعت این پدیده می‏افزاید، اشاره شده است.

 

چگونه می‏توان از یک‏سو، شاهد فروپاشی و اضمحلال هویّت دینی، و از سوی دیگر، شاهد اقبال جهانیان به هویّت‏های دینی بود؟
فرهنگ بشر با پیش‏گویی و پیش‏بینی سرنوشت نهایی آدمی همراه و همزاد بوده است. ادیان الهی و به طور خاص ادیان ابراهیمی، حرکت جهان را بر محور تعالی و تکامل ابعاد وجودی انسان و جامعه‏ای سعادتمند بر محور عدالت و دیانت پیش‏بینی کرده و وعده تحقق جامعه‏ای آرمانی را داده‏اند. ظهور مکاتب برخاسته از اندیشه‏های بشری، رویکردهای گوناگونی را در این خصوص پدیدار نموده که در دو طیف خوش‏بینانه و بدبینانه قابل شناسایی است.
بسیاری از نظریه‏پردازان اجتماعی کلاسیک استدلال می‏کردند که ایجاد جوامع نوین مستلزم سازوکاری است که ذاتا مخرب سنّت و ضد دین است.
از نظر مارکس، سنّت بیشتر یک منبع سردرگمی و مرموزسازی بود؛ پوششی که روابط اجتماعی را می‏پوشاند و ماهیت واقعی آنها را پنهان می‏کرد.2
ماکس وبر نیز تصور می‏کرد پیشرفت سرمایه‏داری صنعتی با مرگ جهان‏بینی‏های سنّتی همراه خواهد بود. وبر برخلاف مارکس استدلال می‏کرد که ایجاد تغییراتی خاص در اندیشه‏ها و اعمال مذهبی پیش‏شرط غربی برای ظهور سرمایه‏داری در غرب هستند. اما سرمایه‏داری هنگامی که خود را به عنوان شکل غالب فعالیت اقتصادی تثبیت‏کرده‏بود، نیروی حرکت‏خاص‏خود را به دست آورد و از اندیشه‏ها و اعمال مذهبی که برای ظهور آن ضروری بودند، بی‏نیاز شد. ایجاد و پیشرفت سرمایه‏داری همراه با ظهور دولت دیوان‏سالار ناشی از آن، به تدریج عمل را منطقی و با معیارهای کارآیی و سودمند سازگار کرد.3

در دنیای گریزان از سنّت و دین، حرکت‏های
احیاگرانه‏ای رخ نموده که در درون آن به تقدّس‏گرایی جدیدی انجامیده است؛ از جمله نخستین حرکت‏های احیاگرانه می‏توان از حرکتی نام برد که از حدود سال‏های 1830 تا 1970 حول محور دولت‏های رفاهی دموکراتیک متمرکز گردید و توجه تحقیقات دینی و رسانه‏ای را به خود جلب کرد. این حرکت‏ها محتاج بودند که با دین‏ورزی جمعی انسان معمولی و افسانه‏های ابتدایی عوام و آرمان‏های دموکراتیک جامعه (محلی، منطقه‏ای، ملّی) درهم آمیزند تا ابعادی مقدّس و متعالی پیدا کنند. فرایند مقدّس شمردن اجتماع مدنی جدید و وحدت و یکپارچگی دموکراتیک شالوده محکمی برای سنّت دورکیمی جامعه‏شناسی دینی فراهم ساخت و نمود خود را در عبارت «دین عرفی» بهتر یافت. کانون مجموعه جدید نمادهای مقدّس حول محور «جنبش‏های مردمگرا» سامان یافت که موجب خلق و پیدایش ملت شد و از طبقه اشراف قداست‏زدایی کرد و تقدّس در صدای اکثریت متبلور گردید.
به رغم همه مسائل و مشکلات پیش‏روی آدمی در این عصر و محصور شدن در حصار امواج رسانه‏ای، شواهد حاکی از آن هستند که هر قدر جهان به پیش می‏رود، انسان خسته و به بن‏بست رسیده بیشتر به حضور و وجود دین در عرصه فردی و جمعی احساس نیاز می‏کند. رشد و توسعه اسلام در دهه 1970 و 1980 نمونه روشنی از فرایند حیات پویای سنّت در عصر کنونی است. انقلاب 1979 ایران یک شاهد روشن از تجدید حیات اسلام است. بسیج اعتقادات مذهبی سنّتی با پخش نوارهای صوتی و اعلامیه‏ها از طریق شبکه‏های غیررسمی و خارج از گستره رسانه‏های تحت کنترل دولت، به بی‏اعتبار کردن سیاست‏های غرب‏گرایی شاه و تضعیف رژیم سلطنتی کمک کرد. شبیه این‏گونه خیزش‏های دینی و سنّتی را نه تنها در ایران و خاورمیانه، بلکه در کشورهای آمریکا و اروپای غربی، مانند انگلیس و فرانسه و آمریکای لاتین نیز می‏توان مشاهده کرد. این تحوّل را بر این اساس، می‏توان چنین تحلیل کرد که در عصرجدید،مذهب‏پناهگاهی‏است‏برای‏کسانی‏که‏قادرنیستند در دنیایی زندگی کنند که سنّت از آن رخت بر بسته است.
این مقال به دیدگاه برخی اندیشمندان اجتماعی در خصوص جایگاه دین در جهان امروز و فردا اشاره نموده و تلاش می‏کند با استفاده از رویکرد پیش‏بینی احتمالی و روش فرافکنی و بهره‏گیری از دیدگاه نخبگان و متفکران، چشم‏اندازی از موقعیت دین در جهان آینده با نگاهی به واقعیات امروز جهان ارائه نماید.

چارچوب نظری
هرچند اراده و اختیار آدمی در فضاهای اجتماعی و فرهنگی سلب نمی‏شود ولی به شدت متأثر از آن است. به عبارت دیگر، انسان دارای استعدادهایی است که در فضای اجتماعی به فعلیت می‏رسند. دو فضای خصوصی و عمومی در انسان قابل تفکیک هستند. فضای خصوصی ناظر به تمایلات و خواسته‏هایی است که از فرد بدون لحاظ عضوی از گروه یا نحله مذهبی سر می‏زند، و فضای عمومی ناظر بر آن بخش از خواسته‏ها و تمایلاتی است که از فرد به عنوان عضو گروه یا نحله صادر می‏شود. از سوی دیگر، سه لایه هویّتی در انسان قابل شناسایی هستند: هویّت فردی، هویّت جمعی، و هویّت جهانی. هویّت فردی و هویّت جهانی در فضای خصوصی، قابلیت بیشتری برای ظهور دارند، و هویّت جمعی آن بخش از هویّت آدمی است که در فصای عمومی و در پی تعلّقات محلّی، قومی، ملّی و یا مذهبی تولید می‏گردد. هویّت فردی دارای خاستگاه احساسی و عاطفی است و از تمایلات نفسانی انسان ناشی می‏شود. هویّت عقلانی نیز آن‏گاه حاصل می‏شود که عقل آدمی از تعلّقات رهایی یافته، فرصت تأمّل و انتخاب عقلانی را بیابد.

فرضیه
به نظر می‏رسد با توسعه ارتباطات و گسترش آگاهی جهانی و تعاملات فرهنگی، فرصت گزینش عقلانی برای جهانیان فراهم می‏گردد و در این فضا، می‏توان شاهد افزایش گرایش به دین عقلانی اسلام بود.

دین و سنّت در جهان امروز از منظر اندیشمندان
دیوید هاروی (David Harvy) در نظریه «تراکم زمان و مکان» معتقد است: وضعیت تراکم زمان و مکان به جهانی منجر گشته است که در آن هر روز و هر لحظه بخش‏های بیشتری از جهان درون یک نظام ارتباطی جهانی قرار می‏گیرند. به اعتقاد او، این وضعیت به قطع پیوند با گذشته، سنّت، جماعت و هویّت‏های جمعی، فرایندی مستمر در سرمایه‏داری یا تجدّد و تضعیف دین می‏انجامد.5
رونالد رابرتسون (Ronald Robertso) نظریه «فرهنگ جهانی یا تشدید آگاهی» را، که با نفوذترین نظریه جهانی شدن در رابطه با موضوع فرهنگ است، ارائه نمود. وی جهانی شدن را فرایندی می‏داند که منجر به تشدید و تعمیق آگاهی جهانی می‏گردد. در تعریف رابرتسون، «جهانی شدن» متضمّن دو معناست: یکی پیوستگی و ارتباط، و دیگری آگاهی و درک نسبت به اینکه انسان‏ها در مجموع در مکان واحدی به نام جهان زندگی می‏کنند.6 از نظر وی، فرهنگ حایز اهمیت است. او از شاخص‏هایی همچون نهادینه شدن جهانی اندیشه حقوق بشر، اطلاع از تهدیدات ناشی از تخریب محیط زیست، خطر وقوع جنگ‏های هسته‏ای و بیماری ایدز برای نوع بشر یاد می‏کند. او از پدیده عمومیت یافتن خاص‏گرایی و ترغیب شدن جهانی هویّت‏های خاص و ظهور دلتنگی خود خواسته در دهه‏های اخیر سخن به میان می‏آورد. او می‏گوید: جهانی شدن متضمّن گسترش انتظارات مربوط به هویّت است و همپای خودآگاهی‏های تمدنی،قومی،ملّی، محلّی و فردی در حال رشد است.7
وی می‏گوید: اگر ما رویکردی فرهنگی به جهانی شدن داشته باشیم باید دین را یکی از مؤلّفه‏های مهم جهانی شدن تلقّی کنیم.8 او معتقد است: جهان از وضعیت «در خود» به «برای خود» در حال حرکت است.9 وی به تلاقی ظاهری بین رشد بنیادگرایی و دولت دینی از یک‏سو، و مناقشات دهه 1970 و دهه 1980 در بخش عمده‏ای از جهان از سوی دیگر اشاره کرده، می‏نویسد: به نظر می‏رسد برای مجموعه‏ای از این مسائل، درست مثل گسترش پدیده دین، مستلزم توجه به مسائل جهانی به مثابه یک کل واحد است.10
مالکوم واترز (Malcam Waters) نیز با ارائه نظریه کاهش قید و بندهای جغرافیایی و آگاهی جهانی، معتقد است: فرایندی اجتماعی در حال وقوع است، که در آن قید و بندهای جغرافیایی که بر روابط اجتماعی و فرهنگی سایه افکنده‏اند، از بین می‏رود و مردم به طور فزاینده‏ای از کاهش این قید و بندها آگاه می‏شوند؟11 وی معتقد است: در دنیای جهانی شده، یک تک جامعه و تک فرهنگ در سراسر کره زمین مستقر خواهد شد. چنین جامعه و فرهنگی ممکن است جامعه هماهنگ و منسجمی نباشد، اگرچه ممکن است چنین نیز باشد. به نظر او، جهانی شدن زمانی اتفاق می‏افتد که فرهنگ جهانی شود.12 او درباره رقبای جهانی شدن معاصر، نوع جهانی شدن مذهبی را برمی‏شمارد. به عقیده او، در واقع جهانی شدنِ معاصر واکنشی در مقابل جهانی شدن‏های دینی در گذشته تاریخ بشر است.
هانتینگتون معتقد است: نوعی خلأ هویّت در جهان پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و پایان جنگ سرد شکل گرفت که «خودآگاهی تمدنی» و تجدید حیات مذهبی به عنوان وسیله‏ای برای پر کردن آن خلأ شروع به رشد نمود.13 هانتینگتون در میان عوامل تشکیل‏دهنده تمدن، برای دین جایگاه ویژه‏ای قایل شده، می‏نویسد: تمدن‏ها با تاریخ، زبان، فرهنگ، سنّت و از همه مهم‏تر، دین از یکدیگر متمایز می‏شوند.14 به اعتقاد او، مذهب حتی پیش از قومیت، افراد را از هم متمایز می‏کند. یک نفر می‏تواند نیمه فرانسوی و نیمه عربی باشد و حتی تابعیت مضاعف داشته باشد، ولی نیمه مسیحی و نیمه مسلمان بودن بسیار دشوار است.15
ماسیمو انترورین (Massimo Introriyne)، مدیر مرکز مطالعات مذاهب جدید در تورین ایتالیا، در مقاله‏ای تحت عنوان «آینده مذهب و آینده مذاهب جدید»، به پیش‏بینی مذهب در جامعه رسانه‏ای پرداخته است. مقاله وی از دو جنبه اهمیت دارد: اولاً، تحلیل‏های ایشان درباره همایش سالیانه «بنیاد جانسون» (ژوئن 2001) در «اوستار» انگلیس بود که عده زیادی از محققان مذهبی، دیپلمات‏ها، دست‏اندرکاران امور بین‏الملل و روزنامه‏نگاران در آن سمینار حضور داشتند. ثانیا، وی با برش دادن سه مقطع زمانی یعنی قرن 19 (دوره بدبینی به مذهب)، دهه 1970 و سال 2001 به بررسی فرایند مذهب پرداخته و آینده را پیش‏بینی کرده است. البته وی نیز همانند سایر اندیشمندان، رشد فزاینده ارتباطات را به طور تلویحی مفروض می‏گیرد.
ماسیو می‏گوید: من (و فکر می‏کنم بیشتر همکاران من در مطالعات مذهبی) آینده مذهب، به ویژه مذهب جدید، را در بیست سال آینده، چه به صورت سازمان‏یافته و چه به صورت غیرسازمان یافته، پیش رونده می‏بینم. مذهب در رسانه‏ها قوی‏تر از آنچه اکنون هست، حضور خواهد یافت. دستگاه رسانه ممکن است رشد ناب را پرتوافکنی کند و در مذاهب بنیادگرا و محافظه کار، با توجه به تنوّع آنها، برخی مذاهب جدید یا کهن‏سال، مثل «مورمون‏ها» یا «گواهان یهوه»، احتمالاً چنان رشد پیدا کنند که جزء جریان اصلی قرار بگیرند. گرچه ممکن است برخی از مذاهب پیروان خود را از دست بدهند، اما این عده درصد کوچکی از کل جمعیت خواهند بود و مذاهب دیگری ظاهر خواهند شد.16
پنتی کاستالیزم (Pente Costalism) معتقد است: اصول مذهب کاتولیک و اسلام جهانی شده ممکن است فاتح نهایی17باشند.18
دیوید هلد (David Held) اخیرا و به روشی بسیار پیچیده، تصویری از سه الگوی حاکمیت را ترسیم کرده است: کلاسیک، لیبرال و جهان وطن‏انگارانه.19 از نظر هلد، در طول قرن گذشته، حرکتی از حاکمیت کلاسیک به لیبرال صورت گرفته است. بر اساس مفاهیملیبرالی حاکمیت، مشروعیت به طور خودکار و از طریق کنترل اعطا نمی‏شود. در واقع، نهادهایی که اقتدار دولت را محدود می‏کنند، ایجاد شده‏اند. هلد با عبور از حاکمیت لیبرال، جنبش قریب‏الوقوع به سوی حقوق و حکم‏رانی جهان وطن‏انگارانه را پیش‏بینی می‏کند. حکومت‏مداری چند سطحی و از جمله حکومت‏مداری در سطح جهانی و با یک چارچوب حقوق فراگیر جهانی شکل داده خواهد شد.20
آندرسون، که در کتاب «آینده و خود» به بررسی هویّت در جهان آینده می‏پردازد، بر سه مفهوم اساسی از هویّت انسانی تأکید دارد: او معتقد است: اولاً، یک نوع افزایش توانایی‏ها نه به لحاظ صرفا بیولوژیکی، بلکه به لحاظ ذهنی در انسان به وجود آمده است. ثانیا، یک مفهوم جدیدی از «زندگی تعاملی و اشتراکی» معنا پیدا کرده است. ثالثا، نوعی برایندهای «فراهویّتی» بین انسان و انسان و انسان و ماشین‏های تیزهوش به وجود آمده است.21
لایه‏ای و همزمانی شدن هویّت‏ها نیز از مؤلّفه‏های هویّت امروزی است. تکثّر گسترده دو جهانی شدن‏ها و فرایندهای بومی ـ جهانی رابرتسون (1995) در درجه اول، به قول کریس بارکر «کلّیت» فرهنگی را تبدیل به یک تجربه فرهنگی کرده است. این روند فرهنگی موجب ظهور ساختارهای جدیدی شده که تولیدکننده روندهای همزمان و در عین حال، متضاد بسیاری در جهان معاصر شده است. ظهور پسامدرنیسم در کنار مدرنیسم، ظهور روندهای غیرسکولار شدن در کنار سکولار شدن جوامع و به وجود آمدن هویّت‏های سنّت‏گرا در کنار هویّت‏های نوگرا و یا به وجود آمدن هویّت‏های دو رگه22 در نسل جدید، نمودهایی از ظهور همزمانی‏های فرهنگی وهویّتی هستند.23
تامپسون با طرح این پرسش که «آیا ایجاد جوامع نوین با افول نقش سنّت در زندگی اجتماعی همراه بوده است؟» معتقد است:
گرچه نظریه‏پردازان اجتماعی کلاسیک و معاصر به این پرسش جواب مثبت داده‏اند، ولی این پاسخ با دو مشکل مواجه است: یکی آنکه درک دلیلْ ادامه و حضور چشمگیر بعضی از سنّت‏ها و نظام‏های عقیدتی را دشوار می‏کند. اگر قرار بود با ایجاد جوامع مدرن سنّت‏ها نابود شوند، پس چرا هنوز سنّت‏ها از جمله اعتقادات و اعمال مذهبی به صورت خصوصیات حاکم و غالب زندگی اجتماعی باقی‏اند؟ مشکل دوم اینکه در بیشتر متن‏های مربوط به این دیدگاه‏ها، به نقش رسانه‏ها توجه نشده یا خیلی کم توجه شده است. آیا می‏توانیم این تغییرات را بدون ارزیابی راه‏هایی که در آن ایجاد و پیشرفت رسانه‏ها بر سازمان اجتماعی زندگی روزمرّه تأثیر گذاشته، درک کنیم؟24
تامپسون در پاسخ به پرسش «سنّت» چیست؟ چگونه باید خصوصیات آن را درک کرد؟ چهار وجه و جنبه سنّت را از یکدیگر تمیز داده است. «وجه هرمنوتیک»، «وجه هنجاری»، «وجه مشروعیت» و «وجه هویّت». به اعتقاد تامپسون، با ایجاد جوامع نوین، افولی تدریجی در زمینه‏سازی سنّتی عمل و در نقش اقتدار سنّتی، یعنی در جنبه‏های هنجاری و مشروعیت سنّت، به وجود می‏آید؛ اما از جهات دیگر، سنّت اهمیت خود را در جهان جدید، به ویژه به عنوان یک وسیله برای درک جهان (وجه هرمنوتیک) و به منزله یک راه ایجاد حسّ تعلّق داشتن (وجه هویّت) حفظ کرده است. بر این اساس، افول اقتدار در دو وجه اقتدار و هنجاری، نتیجه مرگ سنّت نیست، بلکه بیشتر نشان‏دهنده تغییری در ماهیت و نقش آن است.
از یک‏سو، پیشرفت رسانه‏های ارتباطی افول اقتدار سنّتی و زمینه‏های سنّتی عمل را تسهیل می‏کنند، و از سوی دیگر، رسانه‏های ارتباطی جدید ابزارها و وسایل جدا کردن انتقال سنّت از سهیم شدن در یک محلّ مشترک را نیز فراهم می‏سازند و بدین‏سان، شرایط را برای احیای سنّت در مقیاسی ایجاد می‏کنند که به شدت از هرچه در گذشته وجود داشت، فراتر می‏رود.25
تامپسون می‏نویسد: بعکس آنچه بعضی از مفسّران ممکن است اندیشیده باشند ایجاد و پیشرفت جوامع نوین نیاز به تنظیم مجموعه‏ای از مفاهیم، ارزش‏ها و اعتقادات برای درک جهان و جایگاه انسان در داخل آن حذف نمی‏کنند. اگر به نظر می‏رسید ایجاد جوامع نوین این جنبه هرمنوتیک سنّت را نابود کنند، فقط برای این بود که ایجاد جوامع نوین یا ظهور مجموعه‏ای تازه از مفاهیم، ارزش‏ها و اعتقادات، شامل ترتیبی از پیشرفت، تلاش علمی و انسان‏سالاری سکولار همراه بود که برای برخی به عنوان امری بدیهی پدیدار شد. اما آنچه به نظر برخی بدیهی می‏رسید برای دیگران چیزی بیش از یک انتخاب نبود که به نظر منتقدان، زیان‏هایی خاص داشت.
از جمله این زیان‏ها، چیزی است که می‏توان به عنوان «کمبود اخلاقی»، یعنی عجز در برخورد با بعضی مسائل اساسی مربوط به مرگ و زندگی، درست و غلط و مانند آن، توصیف کرد. این کمبود اخلاقی و معنوی به بسیاری از مردم کمک کرده است اعتقاد به ارتباط و ارزش مداوم و لاینقطع سنّت مذهبی را زنده نگه دارند. علت دیگری برای حفظ و تداوم اعتقادات و شعائر مذهبی در دنیای نوین وجود دارد: اعتقادات و اعمال مذهبی مانند دیگر اشکال سنّت، غالبا چنان با فعالیت‏های زندگی روزمرّه درهم آمیخته‏اند، به گونه‏ای که به افراد احساس تعلّق داشتن به جامعه، حس هویّت به عنوان یک بخش یکپارچه از جماعت گسترده‏تر از افرادی که در اعتقادات مشابهی سهیم هستند و تا حدّی تاریخ مشترک و یک سرنوشت گروهی دارند، اعطا می‏کنند. این جنبه هویّت‏سازی حذف نشده است.26 بنابراین، از رسانه‏های ارتباطی می‏توان نه فقط برای مبارزه و تضعیف ارزش‏ها و اعتقادات سنّتی، بلکه همچنین برای گسترش و تحکیم سنّت‏ها استفاده کرد. یافتن و ارائه مثال‏هایی درباره راه‏های استفاده مؤثر از رسانه‏ها در خدمت سنّت، از انتشار کتاب مقدّس و کتاب‏های دعا در اوایل عصر جدید اروپا تا تبلیغات تلویزیونی برای انجیل در حال حاضر دشوار نیست.27 حمید پارسانیا نیز با تعریف سنّت به عنوان «شیوه‏ای از زندگی و زیست که عقل به تنهایی عهده‏دار شناخت آن نیست بلکه وحی و شهود دینی نیز در تعیین آن دخیل است. معتقد است تقابل بین سنّت و تجدّد وقتی حاصل می‏شود که صورت تجسّد یافته آن در ظرف نگاه غیردینی تعریف شود. سنّت با تجدد در تقابل نیست،بلکه نوبودن صفت‏مستمروهمیشگی آن است.28

آگاهی جهانی، تعامل فرهنگی و گزینش عقلانی
جهان به سوی افزایش آگاهی پیش می‏رود. رشد فناوری و علوم و فنون، فاصله‏های زمانی و مکانی را کاهش داده و زمینه آگاهی‏های فرهنگی و اجتماعی را فراهم نموده است. جهان کنونی دورانی را تجربه می‏نماید که نابرابری اطلاعات و فناوری موجب سلطه نظامی و اطلاعاتی شده و در نتیجه، سیر فرهنگ‏پذیری یک‏سویه شده است. ولی افزایش رشد و آگاهی بر خودباوری‏های سیاسی، ملّی و فرهنگی می‏افزاید و به مرور زمان، توازن در حداقل امکانات سخت‏افزاری فراهم می‏آید؛ چنان‏که این مطلب در آسیای جنوب شرقی اتفاق افتاده و جهان سوم با سرعت زیاد، به سوی بهره‏مندی از قدرت فناوری به پیش می‏رود و رشد آگاهی به خودی خود عدالت‏خواهی و برابری‏جویی را طلب می‏کند.
این روند پس از یک اوج فردی شدن، تکثّر و تفرّق هویّت، یک روند بازگشت به سادگی، سلامت، جمعی‏شدن و یکپارچگی مسالمت‏آمیز را طی خواهد کرد29 و بازگشتی آگاهانه به دین را در پی خواهد داشت. این همان نگاه دین‏محوری و عدالت‏گستر موجود در دیدگاه خداباوران است. فرد در عین حال که از هویّت ملّی برخوردار است، از نگاه جهان‏گرایی عدالت‏خواهانه نیز برخوردار گردیده؛ در عین حال که در تعامل به جهان، همگنی‏های جدیدی به وجود آورده، همگن‏های بسیار بومی نیز در درون آن شکل گرفته است. ندای عدالت‏خواهانه و ضدیت با جنگ آمریکا علیه عراق، محکوم کردن کشتار مردم در اقصا نقاط جهان، و برپایی تظاهرات بسیار بزرگ از جمله پدیده‏هایی هستند که در گذشته کمتر شاهد آن بوده‏ایم. این نشانی از وجود ظرفیت همنوایی و همگنی در هویّت‏هاست.
به قول رابرتسون، خود را عضوی از جهانی شش میلیاردی دانستن، حرکت مثبتی است که در جهان در حال وقوع است و برخی پیش‏بینی می‏کنند که جهان آینده جهان مسلّط شدن انسان بر روند جهانی شدن است. این روند منجر به نوعی بازگشت به سادگی در اوج پیچیدگی فناورانه جهان آینده خواهد شد.30
ظهور جنبش‏های بشرخواهانه و رویکرد به طبیعت، آزادی، عدالت و حقوق بشر، همه ناشی از این آگاهی و شناخت و احساس نیاز است. و در این مرحله، که بشر به دنبال گم‏شده خود، به دنبال ملجأ و مأواست، مکاتب و ایسم‏های‏گوناگون‏به وجودمی‏آیند، ولی در نهایت، سخنی غالب‏خواهدشد که مفاهیم آن با نهاده‏های فطری منطبق‏تر و از محتوایی سازگارتر با وجود آدمی برخوردار باشد.
امروز شاهد بن‏بست جهان جدید هستیم. هر روز مکاتب جدید و گرایش به عرفان‏ها و مسلک‏های معنوی شرقی و غربی و موسیقی‏های مهیّج، عده‏ای را گرد خود جمع می‏کنند. انواع بیماری‏های روانی و جسمانی و مسائل اجتماعی، ناامنی و از دست دادن پناهگاه‏هایی همچون خانواده، موجب آمادگی جوامع برای سخن و مرام جدید می‏شوند.
افزایش مهاجران کشورهای در حال توسعه به کشورهای توسعه یافته نیز خود زمینه تعدیل را فراهم می‏سازد و شاید به همین دلیل است که هابرماس از امکان سر بر آوردن «ادغام اجتماعی جهانی» از طریق گسترش هم پیوندهای اقتصادی صرف، قطع امید کرده است. طبق سرشماری ملّی بریتانیا سال 2001 قریب 6/11 درصد مسلمانان سفیدپوست، 9/6 درصد سیاه‏پوست،74 درصد آسیایی و 5/7 درصد از سایر اقوام و نژادها بودند. تقریبا 50 درصد مسلمانان ساکن بریتانیا متولّد این کشور و همچنین 50 درصد از مسلمانان بریتانیا زیر 25 سال بوده‏اند.31
شالوده‏شکنی‏های مابعد تجدّد چیزی جز انعکاس و بازتاب سرخوردگی از تجدّد و مدرنیته نیست. این پدیده سرخوردگی از تجدّد و فلسفه غربی آن به اصطلاحات گوناگون مورد توجه محققان و جامعه‏شناسان و فلاسفه قرار گرفته است؛ چنان‏که یاسپرس می‏گوید: «ما از غروب فلسفه‏اروپابه سوی طلوع فجر فلسفه جهان در راهیم.»32
همه شاهد بودیم که در کشور اتحاد جماهیر شوروی (سابق) چگونه شصت سال تحکم سوسیالیزم مبتنی بر شعار «عدالت اجتماعی» فاقد مبانی فلسفی عقلانی و ناتوان از تأمین نیازهای معنوی و مادی انسانی کارساز نشد و بازگشت به خویشتن، غبارروبی از مظاهر سنّتی و گشایش مساجد را به همراه آورد.
جنبش‏های گوناگون رو به تزاید، که با عنوان «بنیادگرایی» خوانده می‏شوند، نه در جوامع اسلامی، بلکه به اشکال متفاوت در همه جوامع دیده می‏شوند و تقابل سنّت و مدرنیته اکنون بیش از گذشته پدیده‏ای قابل توجه است و به رغم تلاش گسترده جهانی شدن غرب، تا امروز هیچ چیز حاکی از آن نیست که جوامع مبتنی بر ملت و دولت در حال پژمرده شدن باشند، بلکه موضوعات متعدّد فرهنگی و تعدد قومی با قوّت مطرح شده‏اند.33 نظرسنجی‏ها نشان می‏دهند که یک گرایش قوی میان مسلمانان برای وحدت اسلامی به وجود آمده است.34 با وقوع انقلاب اسلامی، نه تنها جهان اسلام، مواجه با احیا و بیداری شد، بلکه برای اولین بار در تاریخ غرب، مسلمانان انگلستان در اعتراض به سلمان رشدی راه‏پیمایی کردند.
مجله اکونومیست در سال 1994 / 1373 در ویژه‏نامه‏ای با ابراز نگرانی از این موضوع، برای مهار این جریان، سه پیشنهاد را مطرح کرده است؛ یکی از پیشنهادات برداشتن مرزهای اخلاقی، بخصوص در روابط زنان و مردان با استفاده از اهرم رسانه‏ها بود.35
امروز ساختار سازمان ملل متحد نظیر آنچه پس از جنگ جهانی دوم شکل گرفته، مورد انتقاد بسیاری از جوامع است. امروز بیش از گذشته، رویکردهای همگرایی در میان ملل در حال توسعه به چشم می‏خورد. وحدت جهان اسلام، دست‏کم، در سطح مباحث علمی و رهبران دینی بیش از گذشته به عنوان موضوع ضروری جهان امروز تلقّی می‏گردد. قطب‏های صنعتی نظیر آنچه در آسیای جنوب شرقی وجود دارند، حاکی از فراگیر شدن علم و فناوری و بر هم خوردن موازنه نابرابر علمی و فنی هستند و این اوضاع فرهنگی را نیز دگرگون خواهد کرد و زمینه گزینشگری هشیارانه را فراهم می‏سازد. البته در این اوضاع، همان‏گونه که کی‏یرککارد گفته، «اضطراب همراه با آزادی و اختیار به عالم بشریت راه می‏یابد.»36 ولی با تجهیز رسانه‏ای، می‏توان اضطراب را به آرامش تبدیل کرد. اگر همدلی جهانی مناسب فراهم گردد و قدرت از حوزه اقتصادی ـ سیاسی با توسعه ارتباطات به حوزه فرهنگی منتقل شود، این اتفاق خواهد افتاد. البته، این اتفاق برای جهان استکبار مطلوب نخواهد بود، از این‏رو، از جنگ‏های صلیبی جدید سخن رانده می‏شود و مقابله و رویارویی غرب و اسلام اصلی‏ترین رویارویی در دوره کنونی به شمار می‏آید.
توسعه رسانه‏ای موجب شده تا «مسائلی که قبلاً فقط برای دانشمندان و محققان جذّاب بودند، امروزه بر سر هر کوچه و بازاری توسط زنان و مردان مسلمان و در سطوح گوناگون جامعه به بحث گذاشته شوند.»37 گسترش اسلام‏گرایی مردم‏سالارانه در تونس و الجزایر حاکی از تقاضای بلند مدت مردم از چنین نظریاتی است. تمایل روزافزون جنبش‏های نژادی و فرقه‏ای، همچون جنبش‏های موجود در اروپای غربی، قفقاز، لبنان و مصر، به اتخاذ وجهه‏ای اسلام‏گرایانه، که مستلزم تعامل مسلمانان با غیرمسلمان است، نیز در همین قالب جا می‏گیرد. بیرون از جهان اسلام، مباحث زیادی بر این موضوع متمرکز شده است که گسترش بی‏سابقه اسلام‏گرایی چگونه می‏تواند خطر یا چالشی برای سایر کشورها، به ویژه غرب، به وجود آورد؟38 در آمریکا 800 مسجد و بیش از 500 مرکز و مدرسه اسلامی فعّالند. اسلام پس از مسیحیت، بیشترین پیرو را در این کشور دارد.39 مسلمانان در ایجاد مساجد متعدّد، در فراهم آوردن شرایط بهتر برای رعایت شعائر اسلامی موفق بوده‏اند.40 انجمن‏های اسلامی در کشورهای غربی، به شکل گروه‏های قدرتمند ظاهر شده‏اند41 و مسلمانان بزرگ‏ترین گروه اقلّیت دینی در بریتانیا را شکل می‏دهند.42
به نظر می‏رسد تا سال 1400 شمسی، عامل زبان به عنوان یکی از سه عامل اصلی تفکیک اقوام، اهمیت خود را از دست خواهد داد. انتظار می‏رود که رشد دانش هوش مصنوعی ظرف بیست سال آینده، امکان استفاده از تولیدات فرهنگی همه زبان‏ها را برای همه گیرندگان فراهم کند. از سوی دیگر، انتظار می‏رود عامل دین و مذهب در تفکیک اقوام اهمیت بیشتری یابد. اکنون اهمیت مداوم و حتی روزافزون دین در عرصه سیاست کشورهای جهان سوم به خوبی نمایان است.43
جف هینس با اشاره به انقلاب شیعی ایران و مشکلات پذیرش آن توسط اهل سنّت می‏نویسد: به هر حال، جامعه اسلامی در جهان معاصر، یک جامعه فراملّی کهن و پیش از جهانی شدن است. این جامعه [امّت ]نمونه‏ای از یک جامعه فراملّی است که با پروراندن بذر سلطه و اعتراض در درون خود، به مقابله با فشارهای موج جهانی شدن پرداخته است.44
پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی (سابق)، خلأ مذهبی توسط دین پر شد. این همان است که به صورت بازگشت به دین در کشورهای تازه استقلال یافته آسیای میانه ـ حتی در حدّ رویکردهای ظاهری به بخشی از مناسک اسلامی ـ دیده شد و در حوزه مسیحیت نیز همان گفته مورد استناد هانتینگتون از جورج ویگل است که پدیده «غیر ماده شدن» جهان را مطرح کرده و گفته است: غیرمادی (مذهبی) شدن جهانی یکی از واقعیت‏های برجسته در زندگی اواخر قرن بیستم است.45
تأثیر مخرّب رسانه‏ها و اغراض استعمار فرانو و عقب‏ماندگی‏های جهان اسلام و فقر فرهنگی جهانی و شدت و حدّت قوای زیستی انسان جهان فرهنگی را با فراز و نشیب‏های فراوانی مواجه می‏سازند؛ ولی دورنمای کلی را می‏توان افزایش آگاهی و قدرت گزینش‏گری و تعامل محوری فرهنگی دانست. هجوم فرهنگی غرب در وضعیت عدم آمادگی جوامع جهان سوم موجب از خودبیگانگی این جوامع شده است، ولی در مرحله بعد، این‏گونه جوامع ـ به شهادت تاریخ ـ شاهد بازگشت به خویشتن هستند و به تدریج، روحیه از دست رفته خود را به دست می‏آورند. توسعه فناوری‏های بومی این فرایند فرهنگی و روانی را سرعت می‏بخشد و بستر آن را مهیّا می‏سازد.
غرب با ارائه تصویر منفی از چهره مسلمانان، ایدئولوژی اسلام را به عنوان یک دشمن جدید بعد از کمونیسم، در اذهان عامه مردم جا انداخته است. پژوهش‏های عمومی غربیان‏گواهی می‏دهد که‏اکثرمردم غرب احساس می‏کنند که اسلام مهم‏ترین عنصر نامطلوب عصر آینده خواهد بود. در مقابل، مسلمانان نیز احساس می‏کنند که جهانیان از رنج و عذابی که دامنگیر جامعه مسلمانان شده (مثلاً، در بوسنی،فلسطین‏وکشمیر)تغافل می‏کنند.46
بررسی میزان دست‏رسی ادیان مختلف به رسانه‏ها نشان می‏دهد که نابرابری سنگینی بر جهان حاکم است. تحقیقات و محاسبات نشان می‏دهند که هر 100 نفر ساکن کشور با اکثریت مسیحی 139 نسخه روزنامه، 34 کیلو مطبوعات، 543 گیرنده رادیو و 310 گیرنده تلویزیون، 263 تلفن، 151 تلفن همراه، 132 کامپیوتر و 81 کاربر اینترنت دارند، و حال اگر هر یک از این ارقام را در کشورهای با اکثریت مسیحی یک فرض کنیم وضعیت در کشورهای با اکثریت مسلمان برای روزنامه یومیه 4 درصد، مطبوعات 2 درصد، گیرنده رادیو 5 درصد، گیرنده تلویزیون 6 درصد، تلفن 5 درصد، تلفن همراه 3 درصد، کامپیوتر 2 درصد و کاربرد اینترنت نیز 2 درصد خواهد شد.47 تحلیل آماری حاکی از آن است که هر قدر در جهان معاصر، نابرابری در توسعه انسانی وجود دارد، به همان میزان، نابرابری در دست‏رسی به رسانه‏ها و رسانه‏های جدید دیده می‏شود. این در شرایطی است که شاخص توسعه‏انسانی(HDI)کشورهای‏بااکثریت‏مسیحی 759/0 و مسلمانان 612/0 و یهود 896/0 است.48
با وجود این نابرابری، می‏توان آثار مثبتی را از پدیده جهانی شدن و بهره‏گیری جوامع اسلامی از صنعت رسانه‏ای انتظار داشت؛ از جمله:
ـ جهانی شدن با نفوذ پذیر ساختن مرزها و افزایش چشمگیر برخوردهای فرهنگی، آگاهی انسان‏ها را از عناصر فرهنگی دیگر مانند هنجارها، ارزش‏ها، آداب و ادیان بیشتر کرده است.
ـ جهانی شدن می‏تواند حسّاسیت‏های بومی و محلی و هویّتی را برانگیزد و از این زاویه، نه تنها موجب تضعیف هویّت و دانسته‏های بومی نمی‏گردد، بلکه با پالایش دانسته‏های بومی، موجب تقویت آن می‏گردد.
ـ در شرایط جهانی شدن، زمینه رشد و بالندگی جوامع ـ هرچند با تأخیر ـ فراهم می‏شود و دیگر نمی‏توان از اطلاعات انحصاری یا دانش انحصاری بحث کرد، رقابت‏های منطقه‏ای و در گستره محدود را به رقابت در سطح جهانی خواهد کشاند و در این زمینه، فرهنگ‏ها و ادیان و تمدن‏هایی پیشرو خواهند بود که از استحکام منطقی و عقلانی بیشتر برخوردار باشند. پس گرچه جهانی شدن با خود نوعی جهانی‏سازی فرهنگ و ایدئولوژی خاص به همراه می‏آورد، اما در عین حال، درک تمایزها، هویّت‏های دینی ـ فرهنگی، ملّی و محلّی و احترام به ارزش‏ها و هنجاری‏های مذهبی ملل گوناگون را نیز به همراه دارد. بر این اساس، برخی بر این باورند که جهانی شدن‏های متکثّری در جهان در حال شکل‏گیری هستند که از محوری‏ترین حلقه‏های جهانی شدن «جهانی شدن دینی» است.
نیاز مجدّد جوامع نوین به برخی از عناصر وحدت‏بخش، پیشنهاد بدیل‏هایی همچون «دین انسانیت»، «دین مدنی» یا شبه دین‏های جدید و حتی مفهوم ناشناخته‏ای به نام «اخلاق مدنی جهانی»49 نشان می‏دهند که با تخریب مبانی انسجام‏بخش جوامع، هیچجایگزین معتبر و مؤثری برای آن وجود نداشته است. نه نیازهای متقابل کارکردی در همبستگی اندام‏وار و نه سازوکار دست پنهان مبتنی بر جست‏وجوی منافع شخصی و نه الگوهای همسان‏ساز سلایق مصرفی به هیچ وجه نتوانسته‏اند به تنهایی زمینه‏های حداقلی ادغام اجتماعی را، حتی در سطح جوامع ملّی فراهم آورند، چه رسد به جامعه جهانی.50 و این فرصتی است برای فرهنگ‏ها و تمدن‏های غنی، که با استفاده از وسایل ارتباط جمعی و پیشرفته و با عرضه خود، بشریت نیازمند را به خود جلب نمایند.
ـ با رسوخ امواج جهانی به درون مرزها و در هم شکستن جبرهای اجتماعی ـ تاریخی حاکم بر سرنوشت مردم این جوامع، فرصت‏های فوق‏العاده‏ای برای «رشد فردی» فراهم می‏آید که پیش از این تنها از طریق توسعه همه‏جانبه اجتماعی میسّر بود. آشکار است که این در صورتی قابل تحقق است که به مرور زمان، فرهنگ‏های دارای غنای معنوی از غنای مادی و فناورانه برخوردار گردند و آنها فرصت نسبتا برابر برای عرضه کالاهای معنوی خود بیابند. در این صورت، جهانی شدن فرصت است، نه تهدید. آن‏گونه که مشاهده می‏شود، الگوی توسعه مدرنیته به جای رهایی بشر از بندهای کهن، او را گرفتار تحمیل‏های جدیدی ساخته است که کمتر از جبرهای پیشین ضد انسانی نیست.
آدمی در جهان کنونی، فرصت بیشتری یافته است به اطراف خود بنگرد. بدین‏روی، مشاهده می‏شود که در نظرسنجی از ایرانیان مقیم خارج از کشور در سال 1385،51 38 درصد کسانی که برنامه‏های شبکه «جام جم» را مشاهده می‏کنند، اطلاع از اخبار و تفسیر خبری را دلیل مراجعه به این شبکه دانسته‏اند. در این نظرسنجی، نتایج ذیل به دست آمد:
توزیع پاسخ‏گویان بر حسب استفاده از شبکه‏های فارسی: جام جم 1 (74 درصد)، جام جم 2 (64 درصد)، خبر (26 درصد)، تپش (7 درصد)، شبکه PMC (8 درصد)، جام جم 3 (6 درصد)، صدای آمریکا (2 درصد).

دلیل تماشای شبکه جهانی جام جم
پاسخ ها در صد نسبت به پاسخ گویان
اخبار و تفسیرهای خبری 38
سریالها 35
سریال نرگس 16
خانه ما 12
برنامه های ورزشی 7

از سوی دیگر، 48 درصد مشاهده‏کنندگان شبکه‏های ماهواره‏ای آموزنده بودن را دلیل خود برای تماشا بیان کرده‏اند52 و 53 درصد با هدف اطلاع از اخبار، تلویزیون‏های دیگر کشورها را تماشا می‏کنند که می‏تواند تهدیدی برای هویّت اسلامی ـ ایرانی محسوب گردد. این در حالی است که 34 درصد آنان این‏گونه تلویزیون‏ها را موجب گسترش فساد در جامعه می‏دانند و 31 درصد آنها را موجب تضعیف عقاید مردم و 35 درصد موجب تهاجم فرهنگی می‏دانند.53
نظرسنجی به عمل آمده در سال 1385 در شهرهای لندن، منچستر، هامبورگ و دوسلدورف نیز حاکی از وجود فرصت برای آگاهی‏بخشی در سطح جهانی است:
88 درصد پاسخ‏گویان در انگلستان و 77 درصد در آلمان بیننده شبکه‏های فارسی زبان بوده‏اند که پربیننده‏ترین شبکه‏های فارسی زبان در آلمان عبارت بودند از: جام جم 1 (63 درصد)، PMC (34 درصد)، جام جم 2 (29 درصد) و در انگلستان، پربیننده‏ترین شبکه‏ها عبارت بودند از: جام جم1 (79 درصد)، جام جم 2 (51 درصد) و دلیل تماشا نکردن شبکه‏های فارسی زبان در انگلستان (38 درصد) عدم دست‏رسی و در آلمان (31 درصد) نداشتن ماهواره بوده است. 32 درصد هم به قصد سرگرمی و آگاهی از اخبار، شبکه «جام جم» را تماشا می‏کنند.
از نظر بینندگان، نقاط قوّت شبکه «الکوثر» به ترتیب، عبارت است از: پخش برنامه‏های دینی و مذهبی (61 درصد) اسلامی و شیعی بودن شبکه (12 درصد)، پخش ادعیه و تلاوت قرآن کریم (7 درصد،) ایرانی بودن شبکه (2 درصد).54

ارزش‏های جهان‏شمول دینی
بهره‏گیری از فرصت توسعه رسانه‏ای مستلزم شناخت مخاطبان جهانی است و با انتخاب پیام‏های قابل درک و مقبول و مبتنی بر ارشاد ـ نه اقناع ـ می‏توان زمینه جذب مخاطب و جلب نظر او را فراهم نمود.
برخی از پیام‏های دینی جهانی که می‏تواند نظر تعداد زیادی از مخاطبان را به خود جلب نماید بدین قرار است:
ـ هویّت‏های طولی و عرضی همسو هستند. برخی هویّت‏ها در طول یکدیگرند؛ مانند هویّت خانوادگی، محلّی، قبیلگی و وطن. برخی هویّت‏ها در عرض یکدیگرند؛ مانند هویّت قبیلگی برای کسی که در قبیله کافر زندگی می‏کند که با هویّت دینی او در عرض هم قرار دارد و منازع یکدیگر است.
اما در فضای دینی، همه هویّت‏ها به هویّت توحیدی ختم می‏گردد. در این فضا، بها دادن به هویّت‏های خانوادگی، ملّی و مانند آن، جزو دین‏داری تلقّی می‏گردد و دفاع از وطن جزو دین‏داری است و انجام ندادن آن، عدم ادای تکلیف محسوب می‏شود؛ همان‏گونه که حمایت از خانواده و قبیله و امّت و جامعه انسانی چنین است.
ـ آفریدگار جهانیان خدای واحد است و هیچ برتری در خلقت انسان‏ها وجود ندارد.
ـ احترام به ادیان توحیدی و به رسمیت شناختن آنها در مقاطع زمانی و مکانی خاص لازم است.
ـ عدالت محور حرکت دینی است و انبیا برای قسط و عدل مبعوث شده‏اند.
ـ ملاک برتری پرهیزگاری است و همه برتری‏ها به پرهیزگاری ختم می‏گردند.
ـ پاداش انسانی به میزان نیّت خالص اوست.
ـ اجباردرپذیرش‏دین‏ومرام‏بی‏معناست‏وارزشی ندارد.
ـ نه تنها انسان‏ها، که موجودات عالم و طبیعت نیز دارای حق هستند.
ـ جهان طبیعت و آنچه در آن است در اختیار انسان است. بهره‏گیری‏صحیح‏از مواهب‏طبیعت‏جزو ایمان است.
ـ اساس‏جامعه‏برپایه‏دوستی‏انسان‏هاومدارااستواراست.
ـ انسان‏ها نسبت به ارشاد، تکلیف همگانی دارند. آنان باید همچون دندانه‏های شانه باشند. بنابراین، در این رویکرد، توده‏ای شدن و منزوی شدن بی‏معناست.
ـ انسانیت ارزشمند است. تفاوتی بین جنسیت مطرح نیست. تفاوت‏های حقوقی و اقتصادی در یک نظام تعریف می‏گردند که موجب سعادت جامعه و در جهت شکوفایی استعدادهای انسانی است.
ـ همراهی و مساعدت با دیگران جزو ایمان است. این امر از نزدیکان خانوادگی آغاز می‏شود و به امّت و بشریت ختم می‏گردد.
ـ هیچ تلاشی بدون پاسخ و پاداش نیست و دنیا و آخرت دو روی یک سکّه‏اند.
ـ دین برای تکامل انسان و جامعه و شکوفایی استعدادهای فردی و جمعی آمده است و موجب سعادت انسانی است؛ در آن عسر و حرج و تکلیفی خارج از طاقت وجود ندارد.
ـ دین پایبندی به اصول سعادت‏بخش را با نگاه به آینده و پیشرفت دنیا و آخرت ملاحظه می‏کند. اصولاً نگاه دین به آینده است.
ـ تکلیف به میزان توان، آگاهی و معرفت انسانی است. البته وظیفه شناخت جزو تکالیف است.
ـ حقّ اجتماع برتر از حقّ فرد است، به طوری که «حقّ اللّه» خوانده شده.
ـ کار و تلاش مورد تأکید است و اخلاق و ضوابط معنوی آن را احاطه کرده.
ـ هویّت‏های انسانی در ابعاد فردی، قبیلگی، محلّی، ملّی و فراملّی همسو با هویّت دین‏داری، ارزش و اعتبار می‏گیرند.
ـ نه تنها هدف، بلکه ابزار هم باید مشروع و مقبول باشد.

نتیجه‏گیری
در حالی که بسیاری از نظریه‏پردازان کلاسیک از سپری شدن عمر دین و سنّت سخن گفته‏اند، شواهد حاکی از آن هستند که جهان به سوی اقبال و توجه و احساس نیاز به دین به پیش می‏رود. انقلاب 1979 ایران و توسعه اسلام در دهه 1970 و 1980 بر سرعت این پدیده افزوده و شواهد حاکی از پویایی سنّت در عصر کنونی و ابطال‏کننده دیدگاه «مرگ سنّت» در جهان کنونی است. افزایش آگاهی و تعاملات فرهنگی زمینه گزینش عقلانی را فراهم نموده‏اند و اسلام با برخورداری از آموزه‏های عقلانی و جهان‏شمول، فرصت بی‏نظیری به دست آورده است. بنابراین، با شناخت ابعاد وجودی انسان، می‏توان راه دین‏مداری او را فراهم کرد. به نظر می‏رسد می‏توان به طور همزمان، سه لایه هویّتی را در آدمی شناسایی کرد: هویّت فردی، هویّت جمعی و هویّت جهانی. هویّت فردی انسان برخاسته از فضای خصوصی درونی او بوده و دارای اقتضائات و تمنیّات و خواسته‏هایی است که به تناسب به فعلیت رسیدن استعدادهای درونی و موقعیت آن استعدادها نسبت به یکدیگر، تجلّی می‏یابد. آدمی در این منظر، به خواسته‏های نفسانی و غریزی تمایل دارد و در صورتی که مانعی در پیش روی خود نبیند، به دنبال خواسته‏های نفسانی خویش حرکت می‏کند. آنچه از هویّت آدمی در دنیای نوین گفته شد، از این منظر قابل تحلیل است. هویّت جمعی انسان برخاسته از قرار گرفتن او در فضای عمومی و به عنوان عضوی از گروه، مذهب، قبیله و امّت است و به تناسب خواسته‏های جمعی تبلور یافته در آن فضا، تجلّی می‏یابد. میزان و نحوه بروز این هویّت به توان اطلاع‏رسانی و جذب مخاطب بستگی دارد. از این‏رو، در دنیای نوین نیز این هویّت فعّال بوده و چه بسا تشدید نیز گردیده است. هویّت جهانی انسان نیز برخاسته از فضای جهانی و موقعیت فرد در جامعه جهانی و نگاه جهانی است. روشن است که این هویّت تا حدّی از قیود و شرایط هویّت جمعی آزاد است. امکانات ارتباطی در اثر رشد و توسعه فناوری وسایل ارتباط جمعی زمینه گسترش این هویّت را فراهم ساخته‏اند. پس پاسخ به پرسش آغازین مبنی بر اینکه «چگونه می‏توان از یک‏سو، شاهد فروپاشی و اضمحلال هویت دینی و از سوی دیگر، شاهد اقبال جهانیان به هویت‏های دینی بود؟» از این قرار است که این دوگانگی را باید در اقتضائات متفاوت سطوح و لایه‏های هویّتی جست‏وجو کرد و گسترش ارتباطات و خستگی بشر امروز از دنیای مادی و بی‏پاسخ ماندن نیازهای معنوی و عقلانی او رویکرد جدیدی نسبت به دین فراهم کرده است و اسلام با قابلیت و ظرفیت بی‏بدیل پیام‏های جهان‏شمول، می‏تواند از این فرصت استفاده نماید.

پى نوشت ها
1 دانش‏آموخته حوزه علمیه، دکتراى جامعه‏شناسى و عضو هیأت علمى دانشگاه آزاد اسلامى نراق.
2و3ـ جان ب. تامپسون، رسانه‏ها و نوگرایى، ترجمه على ایثارى کسمایى تهران، مؤسسه ایران، 1379، ص 256 / ص 257.
4ـ حسن خیرى، تلویزیون و فرهنگ، پایان‏نامه دکترى، تهران، دانشگاه‏آزاداسلامى‏ـواحدعلوم‏وتحقیقات،کتاب‏خانه‏مرکزى،1386.
5ـ ر.ک. فرانک وبستر، نظریه‏هاى جامعه اطلاعاتى، ترجمه اسماعیل قدیمى تهران، قصیده‏سرا، 1383، چ دوم، ص 304.
6ـ حسین کچوئیان، جهانى‏شدن دینى، تداوم یک سنّت یا تداوم یک غفلت، جهانى شدن و دین، فرصت‏ها و چالش‏ها، به اهتمام محمّدجواد صاحبى قم، احیاگران، 1382، ص 95.
7ـ علیرضا شجاعى‏زند، دین، جامعه و عرفى شدن تهران، نشر مرکز، 1380، ص 247.
8ـ جلیل مسعودى‏فرد، حفظ فرهنگ ایرانى، اسلامى در فرایند جهانى شدن، جهانى شدن و دین، فرصت‏ها و چالش‏ها، به اهتمام محمّدجواد صاحبى قم، احیاگران، 1382، ص 324.
9و10ـ رونالد رابرتسون، جهانى شدن، ترجمه کمال پولادى (تهران، ثالث، 1380)، ص 13 / ص 23.
11و 12ـ مالکوم واترز، جامعه سنّتى و جامعه مدرن، ترجمه منصور انصارى تهران، نقش جهان، 1381، ص 12 / ص 9.
13 و 14ـ مهدى محسنیان‏راد، «وضعیت برابرى و تعادل در دسترس به رسانه‏ها در میان پیروان ادیان»، سایت ایران و جامعه اطلاعاتى، 1382 www.iranwsis.ir.
15ـ همان، ص 50.
16ـ کریم خانمحمدى، «آینده ادیان در چشم‏انداز جهانى»، انتظار موعود 21 آذر 1386، سایت انتظار موعود www.Entizar.ir.
17- Ultimate Winers.
18ـ کریم خانمحمدى، پیشین.
19- cosompolitian.
20ـ او. کیوهان روبرت، «حکمرانى جهانى و پاسخ‏گویى دموکراتیک»، ترجمه سیدعلى طباطبائى، پژوهشنامه معاونت پژوهش‏هاى روابط بین‏الملل 3، (تهران، مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام، 1386)، ص 11.
21ـ سعیدرضا عاملى، «دو جهانى شدن و آینده هویت‏هاى همزمان»، سایت ایران و جامعه اطلاعاتى، 1382، www.iranwsis.ir.
22. Hybrid Idintities.
23ـ سعیدرضا عاملى، پیشین.
24ـ جان ب. تامپسون، پیشین، ص 257ـ259.
25ـ همان، ص 259ـ265.
26ـ همان، ص 273.
27ـ همان، ص 274.
28ـ حمید پارسانیا، «هویّت معرفتى دین و سنّت»، www.mydocument.ir ,7une22,2007.
29 و 30ـ سعیدرضا عاملى، پیشین.
31ـ «مسلمانان بریتانیا: از هزار سال پیش تاکنون»، اسفند 1386، WWW.RAHYAFTEGAN.COM.
32و 33ـ رونالد رابرتسون، پیشین، ص 109 /ص 378.
34ـ حمید مولانا، «جمعیت‏شناسى مسلمانان در آمریکا»، www. RAHYAFTEGAN.COM.
35ـ حسن خجسته، تأمّلاتى جامعه‏شناختى درباره رادیو تهران، طرح آینده، 1384، ص 87.
36 و 37 و 38ـ آنتونى گیدنز، پیشین، ص 74 / ص 60 / ص 243.
39 و 40و 41ـ حمیدرضا ضابط، «نگاهى به گسترش اسلام در کشورهاى غربى»، WWW.RAHYAFTEGAN.COM.
42ـ مسلمانان بریتانیا از هزار سال پیش تاکنون.
43 و 44 و 45ـ مهدى محسنیان‏راد، «وضعیت برابرى و تعادل در دسترسى به رسانه‏ها در میان پیروان ادیان»، سایت مرکز پژوهش‏هاى ارتباطات، خرداد 1384، www.iranwsis.ir.
46ـ اکبر احمد و دونان هاستینگز، اسلام، جهانى شدن و پست مدرنیته، ترجمه مرتضى بحرانى تهران، کتاب‏خانه موزه و مرکز اسناد مجلس شوراى اسلامى، 1384، ص 42.
47و 48 ـ مهدى محسنیان‏راد، پیشین.
49- Globalcivil Ethics.
50ـ علیرضا شجاعى‏زند، پیشین، ص 248.
51ـ نظرسنجى از ایرانیان مقیم خارج از کشور، مرکز تحقیقات صدا و سیما 1385.
52 و 53ـ نظرسنجى از 18 شهر مرزى، مرکز تحقیقات صدا و سیما 1385.
54ـ نظرسنجى از مردم مقیم آلمان و انگلستان درباره شبکه جهانى جام‏جم، مرکز تحقیقات صدا و سیما 1385.

 

 

منبع: ماهنامه معرفت / شماره 127
نویسنده : حسن خیری