آمادگی برای ظهور

0
63

در این روزگار که سایه یأس و سرخوردگی بر دل‌ها گسترده شده و دل‌ها را تیره نموده و فضای عطرآگین زندگی بشر در اثر ستم‌ها، جنایت‌ها و تلاش برای حاکم کردن ضد‌ارزش‌ها بر جامعه انسانی و بسیاری از رفتار قدرت‌های خودکامه در اقصی نقاط جهان همچون بحرین و… مسموم گشته و راه سعادت بشر بسان کلاف سردرگمی درآمده است و جز اندکی از اولیای الهی، بسیاری از شخصیت‌ها و آگاهان سیاسی سکوت را بر سخن گفتن در مقابل این همه ظلم‌ها که صورت می‌گیرد، ترجیح داده‌اند؛ در روزگاری که اوضاع آشفته و نابسامانی‌های اجتماعی حاصل از اشاعه فرهنگ برهنگی دنیای به ظاهر متمدن غرب، بشر امروز را خسته و فرسوده کرده و داد از نهاد خیرخواهان بشریت برآورده است؛ در روزگاری که فلسفه‌های مختلف دنیای غرب و ایسم‌های گوناگون آن، راه‌حل پیش‌روی بشر را تنها از لنز دوربین‌های فیلم‌های فاسد هالیوودی و شلیک گلوله‌های فسفری در بنغازی لیبی و سلاح‌های به عاریت گرفته امریکایی در دست سعودی‌ها در بحرین و… می‌بیند یا با تبلیغ فلسفه پوچ‌گرایی و لاقیدی، انسان‌ها را به ورطه تمنیات دنیوی سوق می‌دهد تا نگاه‌ها را از فاجعه‌ای که در اقصی نقاط جهان توسط قدرت‌های ظالم و سلطه‌جو صورت می‌گیرد، دور نگه دارد؛ در این روزگار که سازمان‌های بین‌المللی و حقوق بشر که مدعی سرپرستی امور ملت‌ها هستند، نه تنها دردی از جامعه بحران‌زده بشریت عصر مدرنیسم دوا نکرده‌اند، بلکه خود همچون غده سرطانی به جان ملت‌های ضعیف و مظلوم افتاده‌اند؛ در روزگاری که پیشرفت‌های تکنولوژیکی، تنها وسیله‌ای شده است برای استفاده ناروای استیلا بر بشر و جهان را تبدیل به کاخی دلاویز روی دوزخی سوزان و جان‌ستیز کرده‌اند؛ در این روزگار که انسان‌ها در پی فراهم کردن توش و توانی برای نجات خود از مرداب و منجلاب قدرت‌های بزرگ هستند، در این دریای پرتلاطم و توفانی که کشتی‌نشستگان آن کشتی خویش را شکسته می‌بینند و هر یک بر تخته‌پاره‌ای یا خاروخاشاکی چنگ زده تا مگر جان سالم از آن به در برند، تنها یک روزنه به سوی نور و رهایی جهان از این همه ظلمت به چشم می‌خورد و فقط یک نقطه امید وجود دارد و آن وجود آخرین ذخیره و یادگار الهی است که این روزها نام و یاد او، شور و شعفی به دل‌ها افکنده است و دل‌ها در آرزوی دیدار او می‌تپد و بوی او حیاتی تازه در جان‌ها می‌دمد، از همین رو است که در آستانه سالروز میلادش، شهر و دیار را به آرزوی قدوم مبارکش آذین می‌بندیم و به انتظار فردا می‌نشینیم تا این کشتی گرفتار در مشکلات و نابسامانی‌ها را به سر منزل مقصود رهنمون نماید، اما به درستی واقفیم که چراغانی و آب و جارو کردن، بخش کوچک و چه بسا کم‌اهمیتی است که یا بر حسب علاقه یا به جهت عادت و برگرفته از سنت حسنه گذشتگان، تکرار می‌شود.
اکنون که نیمه‌شعبان را به انتظار نشسته‌ایم، لحظه‌ای را تصور کنیم که ندای هاتف غیبی خبر از ظهور مصلحی دهد که 1177 سال ما و گذشتگان چشم بدان دوخته بودیم. در چنین شرایطی، ‌خویش را در کجا قرار می‌دهیم؟ چه میزان آماده استقبال از یگانه‌منجی بشریت هستیم؟ آیا به این میزان از بالندگی و شناخت رسیده‌ایم که در جرگه یاران او قرار گیریم؟ مگر نه اینکه اولین شرط آمادگی و در رکاب بودن قائم آل محمد (عج) تبری جستن از هر آن چیزی است که رنگ و بوی غیرخدایی دارد؟ آیا صدای پای حضرتش را نمی‌شنویم؟ صدای پای او را می‌شنویم و باور نداریم که می‌آید. برق نگاه او را در چهره نایب بر حقش می‌بینیم و به گونه‌ای رفتار می‌کنیم که انگار او فرسنگ‌ها با ما فاصله دارد. در حالی به استقبال امام خویش می‌رویم که هنوز خویش را برای اطاعت از نایب حق و راستینش که سکان هدایت دنیایی را یک تنه بر دوش گرفته، آماده نکرده‌ایم و چهره در چهره ولی فقیه زمان خویش می‌دوزیم و آنی را می‌کنیم که نفس ما هدایتگر آن است. لشکری از گناهان و اعمال بد را یدک می‌کشیم و باز به دروغ خویش را منتظر قلمداد می‌کنیم. مگر اولین شرط تولی، تبری جستن از گناهان نیست؟ چگونه به خویش اجازه می‌دهیم با لشکری از دشمن نفسانی و مادیت به عاریت گرفته از دنیای استکبار و با شمشیرهای آخته، به استقبال امام خویش برویم! نمی‌توان خود را منتظر قائم آل محمد (عج) دانست و در عین حال حجاب را ظاهر و پوسته‌ای از دین تلقی کرد و مبارزه با پدیده بدحجابی و بی‌حجابی را مغایر اندیشه حقوقی عصر مدرن پنداشت. کلام آخر اینکه تنها می‌توان با تبری از گناهان و همه نمادهای آشکار و پنهان آن و اطاعت از ولی فقیه زمان که امروز پرچم مبارزه با همه مظاهر شرک داخلی و خارجی را بر دوش می‌کشد و گوشه‌ای از قاب بزرگ حکومت حضرت ولی عصر (عج) را برای بشریت گرفتار در منجلاب مادیت به تصویر کشیده است، خویش را فردی منتظر و آماده در رکاب حضرت بقیه‌الله (عج) دانست و بس.

 

منبع: / روزنامه / جوان ۱۳۹۰/۴/۲۶
نویسنده : حسن رشوند